Dienstag, 8. April 2014

حکومت جمهوری اسلامی یک الیگارشی دینی—فرقه ای است

 
     حکومت جمهوری اسلامی یک الیگارشی دینی—فرقه ای است

که در آن مفهوم شهروندی تابعی متغیر با باورهای دینی فرقه ای هر شخص است. شخص باورمند به ولایت فقیه از حقوق شهروندی و حضور مدنی بیشتری به نسبت شخص معتقد به شیعۀ دوازده امامی برخوردار است ولی نه به اندازۀ باورمند به “ولایت مطلقۀ فقیه.” گرچۀ همه ساکنان کشور “تابعیت” کشور را به گونه ای دارا هستند ولی حقوق شهروندی (و برخورداری آنان از حقوق بشر) با باورهای دینی و مذهبی شخص تغییر می کند. هرچند اشخاص باورمند به شیعه اثنی عشری، مسلمان سنی مذهب، جامعه های غیر مسلمان “رسمی”، و جوامع غیر رسمی مانند یارسان (اهل حق)، صابئین و بهائیان همه تابعیت ایران را دارا هستند ولی حقوق شهروندی آنها به همین ترتیب چیده شده در بالا به تدریج کمرنگتر و محرومیتهای آنان برجسته تر می شود. در هنجارهای حقوق مدنی شهروند شخصی است که در قلمرو دولت متبوع خود از حقوق سیاسی و برابری در حقوق مدنی برخوردار باشد.

مطابق اصل سیزدهم قانون اساسی ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته می شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند. اصل دوازدهم قانون اساسی شیعۀ اثنی عشری جعفریه را دین رسمی کشور معرفی کرده بود و از باورمندان به مذاهب اهل سنت و جماعت مانند حنفی و شافعی و مانند آنها را به عنوان ایرانیانی که در اجرای مناسک دینی ازاد هستند و می توانند با قوانین فقهی خود به سر کنند، نام می برد.

اصل دوازدهم

«دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این اصل الی الابد غیرقابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل می باشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان ازادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاهها رسمیت دارند و در هر منطقه ای که پیروان هریک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها بر طبق آن مذاهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب

آشکار است که دین رسمی ایران شیعۀ جعفری اثنی عشری است و ادیان و مذاهب دیگر تماما ً غیر رسمی هستند. این اصل در عبارت آغازین تمام عقائد و باورها و دینها و مذاهب غیر از شیعه اثنی عشری را غیررسمی و ناموجه قلمداد می کند و از باورمندان به تمامی ادیان و مذاهب دیگر شهروند درجه دوم و سوم می سازد و تمام حقوق آنان را از ابتدا سلب می کند. سپس خُرد خُرد به دادن چند آزادی کم رنگ و محصور می پردازد. آزادی محصور فرقه های مسلمان غیر شیعه جعفری نیز مانند “اقلیتهای رسمی” در این اصل در احوال شخصیه و انجام مراسم مذهبی است و نه حقوق شهروندی و حضور مدنی. دولت نیز بنابر قانون اساسی هیچ تعهد و وظیفه ای در برابر آنان ندارد و هیچ تکلیفی متوجه حاکمیت نیست.

اصل سیزدهم

«ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته می شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آئین خود عمل می کنند

باز هم زبان قانونی قانون اساسی حاکمیت و نظام را موظف به هیچ موردی نمی کند و ازادی این اقلیتها در حد همان مراسم دینی و احوال شخصیه و تعلیمات دینی است.

این چنین است که اصول دوازدهم و سیزدهم قانون اساسی ایران یک آپارتاید دینی و مذهبی بر ایران تحمیل می کند. اهل جماعت و سنت و اقلیتهای “رسمی” هیچ حقّ مثبت مدنی ندارند. یعنی هیچ حقّ ویژه ای در قانون اساسی برای آنان مندرج نیست و بنابراین از حق شهروندی کمرنگتری برخوردار هستند. آزادی اینان در همان محدودۀ اجرای مناسک دینی است. بنابر تعریف این یک نظام تبعیض حقوقی است. در مورد شهروندان یارسان (اهل حق)،بهائی، صابئین، پیروان آئین هندو یا بودایی حق اجرای مناسک دینی، تعلیمات دینی در حوزۀ شخصی نیز داده نشده است و بنابر تعریف قانونی در احوال شخصیه و تعلیمات دینی نیز تابع دستورهای دلبخواه حاکمیت هستند.

اصل چهاردهم قانون اساسی که در واپسین روزهای مجلس خبرگان نوشته شد و شاید نمودار تلاش گروهی از نویسندگان در تعیین تکلیف برای دیگر جامعه های دینی ایران از جمله بهائیان است از قرار زیر است:

اصل چهاردهم

«به حکم آیة شریفۀ “لاینهیکم الله عن الذین لم یقاتلواکم فی الدین و لم یخرجکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان ّ الله یحب المقسطین” دولت جمهوری اسلامی و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد ّ اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند

(معنی آیة: خدا شما را از نیکی کردن و عدالت ورزیدن با آنان که در دین با شما نجنگیده اند و از سرزمینتان بیرون نرانده اند، باز نمیدارد. خدا کسانی را که به عدالت رفتار می کنند دوست دارد.)

این اصل دولت و حاکمیت را و تمام مسلمانان را (به طور کلّی) در برابر افراد غیر مسلمان موظف و تکلیف دار می کند. ولی این تکلیف به صورت حقوق مثبت بیان نشده است. برای نمونه “اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی” شامل کدام حقوق است؟ آیا حق داشتن رسانه و روزنامه و چاپ کتاب را شامل می شود؟ آیا حق تاسیس مدرسه و ارائه تعلیم و تربیت دلخواه به نسل جوان خود را شامل می شود؟ آیا تصمین کنندۀ حق تحصیل جوانان اقلیتهای مذهبی است؟ آیا حق استخدام دولتی صابئین و یارسانیان را ضمانت می کند؟

اصل چهاردهم قانون اساسی شامل یک تحریف تفسیری متن قرآن نیز هست که در زیر به آن خواهم پرداخت. این اصل با استناد به آیة 8 از سورة ممتحنه در مورد روابط مسلمانان با جامعه های غیر مسلمان در صدر اسلام یک رنگ و لعاب سطحی حقوق انسانی بر نظام آپارتاید و تبعیض دینی می زند ولی از نظر عملی توجیهی برای نظام آپارتاید دینی و قوانین تبعیضی آن است. متن اصل چهاردهم و آیة نقل شده در آن شاید ناظر بر این باشد که در ضمیر نویسندگان قانون اساسی نیازی به رعایت هنجارهای حقوق بشر و تعهد اجرایی به میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی نبوده و از این رو “حقوق انسانی” جایگزین “حقوق بشر” شده است. متن اصل چهارهم هیچ حق مشخصی را به اقلیت یارسان و دیگر جامعه های دینی عطا نمی کند و هیچ حقّی به صورت مثبت مطرح نشده است و حاکمیت در مورد اجرای هیچ یک از موارد حقوق بشر ضمانت اجرایی متعهد نمی شود و با یک اشارۀ کلّی و گذرا و کمرنگ از حقوق شهروندی اقلیتهای غیر رسمی و تمامی دگراندیشان دینی می گذرد.

متن تاریخی آیة مورد نظر اصل چهاردهم ناظر بر قرائتی عدل جویانه در صدر اسلام است و مسلمانان دعوت شده اند که در برابر کسانی که در کشتار و مقاتله علیه مسلمین شرکت نکرده اند نیکی کنند و عدالت ورزند. اصل چهاردهم با اندکی ترجمه و تلخیص و تفسیر مقاتله و کشتار را تبدیل به “اقدام و توطئه” علیه جمهوری اسلامی تبدیل می کند. البته منظور آیة در چارچوب تاریخی استثناء نمودن کسانی است که علیه مسلمانان مقاتله نکرده اند و آنها را از دیارشان بیرون نکرده اند. متن تحریف شده به سیاق معنوی این آیة قرآن حال نوعی نوشته شده که مطالبات شهروندی و مدنی و حقوق بشری شهروندان از دولت متبوع را نیز هم سطح مقاتله و کشتار مسلمانان تعریف می کند.    این مسالۀ توطئه و اقدام علیه جمهوری اسلامی دست حاکمیت را در بسط و گسترش تبعیض دینی باز می گذارد. برای نمونه اگر یک جوان محروم از تحصیل اقلیت یارسانی با یک رسانه خارجی در مورد محرومیت از تحصیل و تبعیض دینی صحبت کند این اقدام حقوق بشری و مطالبۀ شهروندی در چشم وزارت اطلاعات و مراجع قانونی جمهوری اسلامی به نوعی دلبخواه قابل تعبیر است و هرگونه نقض حقوق بشر علیه او را توجیه می کند. به مراتب دیده شده که مطالبات حقّه شهروندی و مطالبات حداقلی حقوق بشری و حتی فرستادن یک پیام اس.ام.اس نیز در پی آمد انتخابات اخیر ریاست جمهوری با اتهامات سنگینی مانند اقدام علیه امنیت ملی واقدام علیه نظام مواجه شده است.

کوتاه سخن اینکه منشاء قانونی تبعیض و آپارتاید دینی در ایران به اصول دوازده تا چهارده قانون اساسی بر می گردد.     سرچشمۀ این قوانین تبعیض آمیز در انحصارطلبی دینی و فرقه ای روحانیت حاکم شیعه است. حاکمیت جمهوری اسلامی ایران در پیشگاه جهانیان مسوولیت اجرای کامل و تمام موارد حقوق بشر را دارد، بخصوص ماده 18 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی که دولت ایران در برابر آنها ضمانت اجرایی و مسوولیت قضایی دارد.

نویسنده :علیمراد یوسفی
در کشور المان 

تاریخ 8/04/2014
طلاعیه
اول و آخر یار
 ملت شریف ایران و یاران گرامی
 همانگونه که پیش بینی می شد و و بارها هشدار داده شد که در صورت عدم مدیریت اصولی و حل اساسی مسائل و مشکلات ناشی از اعمال تبعیض های همه جانبه علیه مردم یارسان،این مشکلات با شیبی تند و غیر قابل کنترل به بحرانی عمیق تبدیل می شود و عواقب آن غیر قابل پیش بینی است.
 متاسفانه حوالی ساعت 21 مورخ 1393/1/17 یکی ار فرزندان یارسان از ایل قلخانی به نام "حکمت صفری" فرزند ابراهیم که در پادگان سپاه پاسداران شهرستان بیجار مشغول خدمت سربازی بود،در اعتراض به فشارها و اهانتهای آیینی به وسیله اسلحه سازمانی به زندگی خود پایان داد. این در حالی بود که هفته قبل همین تصمیم را به اطلاع خانواده و نزدیکان خود رسانده بود و طی یادداشتی انگیزه اش را از این تصمیم اعتراض به تبعیضها و اهانت های جاری نسبت به مردم یارسان و اعمال فشار بر خود به علت پایبندی به آیین یاری اعلام کرده بود.گرچه متاسفانه کسی نتوانسته بود او را از تصمیم گرفته شده منصرف نماید.
 باری،در تاریخ 1393/1/19 پیکر پاک این جان باخته ی یارسان با حضور جمع کثیری از مردم تشییع و در زادگاهش به خاک سپرده شد.
 مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان با مشارکت فعال در این مراسم ضمن اعلام همدردی با خانواده داغدار "صفری" دین خود را نسبت به یار سربازشان ادا نموده و به رغم نداشتن تریبون! سخنگوی مجمع با مخاطب قرار دادن مسئولان کشوری و لشکری حاضر در جمع مراتب اعتراض شدید یارسان را نسبت به تبعیضات وسیع و ادامه دار حکومتی اعلام داشت.
 مجمع مشورت فعالان مدنی یارسان از این طریق خطاب به تمامی نهادها و انسانهایی که شرافتمندانه دغدغه حقوق انسانی را دارند اعلام می دارد که: تداوم فشارها و بی حقوقیهای جاری منجر به فاجعه انسانی خواهد شد.لذا از تمامی مسئولان من جمله ریاست محترم مجلس شورای اسلامی(مطابق توافقات حضوری)،ریاست محترم جمهوری(طبق برنامه انتخاباتی)و سایر مسئولانی که از تریبون های مختلف وعده حل مشکلات یارسان را داده اند می خواهد که به وعده های خود عمل کرده و بیش از این بحران را عمیق تر ننمایند.
 مجمع مشورتی بر خود واجب می داند که در صورت تداوم شرایط جاری از تمامی ظرفیت های قانون اساسی برای اعتراض به نقض حقوق انسانی خویش استفاده نماید.
 همچنین از تمامی یاران جان بر کف عاجزانه تقاضا دارد که به زنجیره خودسوزیها و خودکشی ها پایان داده و به جنبش مدنی و قانونی یاران خویش بپیوندند.

مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان
 1393/1/19
دکتر گلمراد مرادی
دکتر گلمراد مرادی
از این که با تأسف باید گفت، در مدت زمان حدود ٣٥ سال گذشته، سخت ترین ایام برای مردمان یارسان کرد و آذری و فارس و لر و غیره و بویژه جوانان غیور دختر و پسر از خانواده  و قبیلەای که متعلق به این آئین هستند، بوده است، هیچ کسی در آن شکی ندارد. در عین حال خوشبختانه باید گفت، درطول حدود هفتصد سال گذشته به اندازه این ٣٥ سال، نخبگان مردم پاکدل یارسان درباره آئین خویش و آئین حاکم آگاه نشدەاند.
چرا؟ زیرا فشار به آن اندازه بوده که انسانهای کنجکاو می‌خواستەو می‌خواهند پاسخ به چراها را بدهند. پس دراینجا نیزهیچ تردیدی وجود ندارد و ما با سرور عملا می‌بینیم. با وصف اینکه رهبران یارسانی هیچ گونه تبلیغی برای آئین و فرهنگ خویش نمی کنند، ملاحظه می‌شود که خیلی ازجوانان مسلمان غیرکرد زبان کردی را یاد می‌گیرند که دفاترمقدس یاری را بخوانند و با آگاهی از خطر تغییر آئین که در اسلام وجود دارد، این خطر را به جان می خرند و با آن آگاهی کامل و به دلیل مطالعه و تحقیق به آئین یاری روی می‌آورند. گویند، آش به قدری شور است که خود آشپز صدایش بالا آمده. اخیرا تحت نامەهای اینترنتی که برای من نوشتەاند و سر دبیر سایت یارسان را تهدید کردەاند که اگر مقاله خانم زرگانی از روی سایت برداشته نشود فلان می‌کنیم و غیره. خانم معصومه زرگانی از آن جوانان مسلمان شیعه است که به آئین یاری روی آورده است و اکثر دفاتر یاری را تهیه دیده و در حال فراگیری آنها است. خانم جوان معصومه زرگانی عرب شیعه تبار ایرانی است که با صداقت و تحقیق به آئین یاری روی آورده است و اکنون درکانادا زندگی می‌کند. بهمین دلیل و ترس و وحشت رژیم و گردانندگان جمهوری اسلامی از ادامه روی گردانی جوانان از اسلام، نه فقط امروزه، بلکه در خلال این ٣٥ سال فشار غیر مستقیم بر آنان روز به روز افزون تر می‌شود و اغلب چاره ای نمی بینند یا تحمل رنج و تحقیر یا خود سوزی و یا فرار از مملکت و پناه بردن به کشورهای آزاد و دمکرات و روی گردانی از اسلام. روزی نیست که نشنوم، دهها جوان یارسانی به کمیساریای عالی سازمان ملل در ترکیه روی می‌آورند و تقاضای پناهندگی آئینی می‌کنند. لایق ذکر است که بسیاری از جوانان یارسانی داریم که تحت فشار مادی قرار می‌گیرند و مطالعه هم ندارند و بخاطرجاه و مقام و سودجوئی و مصلحت خاصی و نداشتن اطلاع دقیق از فرهنگ خود، از آئین یاری بریده شده اند. گر چه این افراد بسیار کم‌اند و هرکه در شد آنان دالانند و نگرانی نیست اما این نیز باعث تأسف است.
اکنون در مورد یارسان، باید عرض کنم که این یک آئین در اصل لری و کردی است و پرچم داران آن یا لر بوده اند و یا کرد، مانند شاه خوشین لرستانی و سلطان سهاک برزنجەای (درهورامان) کردستان عراق و ایران. برخی از پیروان و حتا دیده داران یاری از لک های کرد و فارس ها و آذری ها بوده اند. آذریهای یارسانی، امروزه بیشتر در تبریز و میاندوآب و دیگر شهرها و قصبەهای آذربایجان زندگی می‌کنند که ازپیروان قوشچی اوغلی زمان سلطان سهاک هستند. در واقع آئین یاری آئینی زمینی است و نه "آسمانی" و کم ترین ربطی به فلسفه ودین دگری دارد. من این مطالب را برمبنای شنیدەها و رسم ورسومات خانوادگی خلیفه یارسانی که من از چنین خانوادەای آمدەام، بیان نمی‌کنم، بلکه از روی مجموعه دفاتر رو نویس شده یارسانیان، زیر نام زبور حقیقت بیان می دارم  که نسخ بخش هائی از آن در همه جا رونویس و پخش شده و مجموعه آن در توتشامی موجود است. پس همه مطالب مستند هستند. لذا از آن عزیزانی که با این نظریه بهردلیلی موافق نیستند، تقاضا دارم، بدون آنکه احساساتی برخورد کنند و یا قصاص قبل از جنایت مرتکب شوند و یا تحت تأثیر دشمنان این آئین که واقعا از همه دیگر آئینها مترقی تر است، قرارگیرند، قبل از اظهار نظر، حتما دفاتر مقدس آئین یاری را که درهمه جا یافت می شود و بویژه آنطورکه ذکر شد درتکیه توتشامی (مال آقا) دست خط زنده یاد عمویم خلیفه یارمراد موجود باید باشد، با دقت بخوانند و اگر متوجه نشدند ازصاحب نظران بی طرف پرسش کنند. بعد از فهم کامل، نظر خودرا بنویسند که خیلی مسایل آئینی بدون افکار تفرقه جویانه حل خواهد شد وبدون تردید از "سود جوئی، خود نمائی، جاه طلبی، کینه ورزی و مصلحت راغنیمت دانستن" به مرور زمان جلو گیری به عمل خواهد آمد. اگر این نکات رعایت شود، انسان وظایف خودرا به بشریت وبه آئین یاری به نحو احسن انجام داده است. با صراحت بگویم کسی که دربرا براین جملات فوق که بسود مردم پاکدل یارسان است، موضع بگیرد، جای پرسش خواهد بود. البته انجام وظایف انسانی ذکر شده بی خطر نیست. اما دردرازمدت خطر توجیه گری ونکات منفی که درفوق نام برده شدند، بمراتب بیشتر خواهد بود. معمولا یارسانیان انتقام جو نیستند. درهرحال، باید آن بخشش قاتل فرزند آسید براکه را، بخاطر بیآوریم و فراموش نکنیم که پدری قاتل فرزندش را می بخشد. یعنی پیروان یاری با الگو سازی این نوع پدران ارجمند، مانند بعضی از ادیان دیگر (یهودی و اسلام) نمی خواهند انتقام بگیرند. زیرا انتقام جوئی در دستورات دینی یاری، مانند یهودیت واسلام که در تورات وقرآن مجید ذکر گردیده، آورده نشده است. بهمین دلیل من بعداز دادگاه آن جوان احمق که میبایستی چشمهای اورا به انتقام چشمان خانم آمنه بهرامی نوا، از حدقه در آورده می شد و این خانم در اصل مسلمان زاده با بزرگمنشی چشمان این جوان اسید پاش را به او بخشید و خوش بختانه این عمل قرون وسطائی انجام نگرفت. من در این باره مقاله ای نوشتم و ستایش کردم بزرگواری این خانم، و بخشش اورا ستودم. ناگفته نماند از آن روز تا کنون مأموران جمهوری اسلامی با اینترنت وتلفن مرا آرام نمی گذارند و می خواهند پاپیچی برایم درست کنند که خوشبختانه تاکنون موفقیتی نداشته اند و من از جانب خودم اطمینان دارم که این حضرات چنین موفقیتی را بگور خواهند برد. تقاضای دیگرم از یاران حقیقت، آن است که بر مبنای شنیده ها، پایه و اساس دشمنی را با کسی نگذارید، تاکه خودتان تجربه نکنید و از اغراق و دروغ هم دوری جوئید. اگر این مطلب راخواندید به دیگری نیز توصیه کنید که آن را بخواند و بعد در صورت امکان به بحث و گفتگوی منطقی و دوستانه بگذارید. درغیر آنصورت اگر یک جانبه قضاوت شود، آن طور که اشاره شد، قصاص قبل از جنایت خواهد بود. باید بدانیم که پیش داوری اگر باشد، عامل اصلی تفرقه است و دشمن خلقها و آئینهای اقلیت همین را می خواهد که تفرقه بیافتد و او حکومت کند. باز هم تقاضا دارم استدلال بر مبنای دانائی کامل از منابع معتبر باشد و تمام مصلحت هارا دربرابر حقیقت، کنار باید زد. اگر از همه این جملات نصایح وار بگذریم و تاریخ ادیان را بخوانیم و به اصل قضیه بپردازیم، به این نکته خواهیم رسید که فلسفه و آئین یاری رگه هائی ازبودائیسم و هندوئیسم دارد. آنگونه که دردفاتر مقدس آورده شده، یارسانیان به تناسخ روح به ترکی، دونا دون، باور دارند و دارای مراسم و دعای ویژه خویش اند. بنا به نوشته این دفاتر، آنها به انسان خدائی معتقدند. به قول باباسرهنگ، ظهورش بین شاه خوشین و سلطان سهاک بوده. او یکی ازدیده داران یا ذاتداران یارسان است که می گوید: "غلامان نشوی دور+دریورت سلطان می‌کنم ظهور". زبور حقیقت دستنویس خلیفه یار مراد ص ١٩٥٠. درایجا یورت به معنی قبا یاجسم است.  فلسفه بهشت و دوزخ در نزد یارسانیان، بی معنی است. زیرابنا به باورآنها روح برروی این زمین می ماند و به جسم دگری حلول می کند. هندو، قرن پنجم هجری قمری، یکی از حواریون بابا خوشین یاشاه خوشین لرستانی، در مورد بهشت و دوزخ (مرمو) می گوید:
"یا شاه اولم تو بودی آخرم تو باشی
بقطره آب منی مارا کردی نقاشی
 ما با بهشت و دوزخت کاری نداریم
امیدم ایدن تو با ما باشید".
زبور حقیقت ص ١٨٣٨
پس یارسانیان بابهشت و دوزخ کاری ندارند و دوزخ را رنج زحمت مردم و بهشت را شادی و خوشگذرانی آنها بر روی همین دنیا می‌بینند. آنها منصور حلاج وار که به خاطر گفتن"ان الحق" (من خدایم)، توسط مسلمانان افراطی کشته شد، پیرو و سر سپرده این فلسفه بوده اند و هستند و پیروان یاری به فلسفه انسان خدائی باور دارند که انسان به آن اندازه پاک و منزه از هر کاری باشد و کوشش کند که به درجه خدائی برسد. کسی که پیرو این مکتب ان الحق باشد به خدای نادیده، دیگر ادیان اعتقادی ندارد. یاران عزیزم، بیائید و واقع بینی را در مد نظر داشته باشیم و مصلحت و سود جوئی و ادعای رهبر ارثی بودن و غیره را کنار بگذاریم. اگر واقعا به فلسفه تناسخ روح باور هست پس مقام وجاه ارثی بی معنی است و باید اینهارا رد کرد. در واقع این حق مسلم هرانسانی است که بهرچه بخواهد باور داشته باشد و نباید مزاحمتی برای او ایجاد شود. درسایه این سیستمهای دیکتاتوری باید واقعا نگرانی عمیق داشت، زیرا با کنار گذاشتن مصلحت و بیان این جملات واقعی سر نوشت یارسانیان بدتر از بهائیان خواهد شد که امروزه غیر مستقیم نیز بدتر هست. توهین های روزمره را ملاحظه کنید که جوانان با تحمل انواع سر زنشها و تحقیرها و جلو گیری از استخدام آنها مجبور اند بسازند. اگر هم مصالمت آمیز دهان باز کنند با زندان و تهدید و شکنجه سر و کار دارند. این جوانان و حتا خانواده ها دیگر جان برلب رسیده دارند و برخی از آنان دست به خود سوزی می زنند. که من به شخص اکیدا مخالف از بین رفتن نحبگان جامعه یارسان هستم. زیرا من این‌ها را سرمایه های جامعه می دانم و از میان رفتن آنان بهرشکلی باشد جبران ناپذیر است و ضایعەای بزرگ. در هرصورت ما باید دست ازخود سانسوری بر داریم. البته با مطالعه و نه بصورت اعتراضات خود سوزی و یا جان را به خطر انداختن. بنده نوعی که در خارج از گود نشسته ایم، خودرا هرگز نباید مجاز ببینیم و بخود این حق را بدهیم که جان جوانان غیور یارسانی، درواقع آنطور که اشاره شد این سر مایه های گرانقدرمردم، بخطر بیافتند. سیستمهای دیکتاتوری که تاب هیچ عقیده مخالفی را ندارند، مردم را به آن اندازه تحت فشار قرار می دهند که جوانان قهرمان ما آن طور که ذکرش رفت، چیزی جزجان شیرین ندارند که ازآن بگذرند و دست به خود سوزی می زنند، مانند زنده یادان، حسن رضوی، نیکمرد طاهری و محمد قنبری که جان خودرا فدا کردند. یاران عزیزم، مجددا تأکید می کنم ازدید ونظر انسانی، بزرگترین خدمت به مردم، مطالعه کردن وصداقت داشتن است، نه شعاردادن و دیگری یا مخالفان را خراب کردن. بدون شک اگر کسی را که خط مارا نمی خواند خراب کنیم، هرگز خودمان در دراز مدت خوب جلوه نخواهیم کرد. اکثرا، این عادت بد را در طول تاریخ یاد گرفته ایم که اگر از کسی خوشمان نیاید، اورا بیش از آنچه که هست خراب جلوه دهیم. در حالی که اگر باصطلاح دشمن نیز یک نکته منفی هم داشته باشد، یک انسان متمدن، ضمن اینکه نکات مثبت اور احتمالا نخواهد گفت، اما هرگز نکته منفی اورا به زبان نخواهد آورد که اورا خراب کند و اگر از طرف هم پرسش شود در آن باره سکوت خواهد کرد و یا می گوید نمی دانم. اگر پیرو این تئوری باشیم، یعنی "هرآنچه که برای خود می خواهیم و یا از دیگری انتظار داریم به آن دیگری هم روا بداریم و انتظار اورا بر آورده کنیم"، ایدآل خواهد بود. در هرصورت هیچ حقی دادنی نیست و حق گرفتنی است و باید، با متانت و مطالعه و برد باری حق مسلم خودرا گرفت و از آن صرف نظر نکرد. این حق مسلم هر انسان است که دارای یک عقیده بحال جامعه بی آزار، باشد و هیچ کسی نمی تواند و نباید جلو آن را بگیرد و ممنوع کند که من نوعی دارای یک آئین و عقیده باشم یانه. معیار خوب وبد بودن یک عقیده وآئین بستگی به درجه نیاز فرد یا جامعه دارد. انسانهای "فرصت طلب و سودجو و دست بگیر رو کلاهت باد نبرد"، می‌توانند بدون مطالعه هرآن دارای عقیده ومرامی باشند. اما انسانهای متفکر و بامطالعه حاضر نیستند عقیده و مرام خود را با هیچ قیمت مادی و معنوی، معامله کنند. اگر از بنده پرسیده شود، چه کسی یارسانی است؟ خواهم گفت: یارسانیان واقعی آنهائی هستند که ادعای رهبری را ندارند ودقیق دفاتر مقدس را مطالعه کرده اندو می خواهند بدون هیچ چشم داشتی با منطق بپذیرند یا رد کنند. اینان خادمین بر حق و بجائی به بشریت و آئین یاری هستند. آرزو دارم آن کسانی که دستشان را دراز می کنند که دیگران ببوسند، کمی بیدار شوند و بدانند که بدون مطالعه و آگاهی، دست بوسی دوام ندارد. آنها باید بدانند که دنیا عوض شده و دیگر تقدس ازمیان رفته است وباید بامنطق بامردم رفتار کرد و این مردم پاک دل را زیاد ساده لوح نپندارند. در واقع یارسانیان متفکر و دور اندیش، نه احساساتی و تفرقه انداز، آنهائی که می بایستی خدا را بر روی همین زمین خاکی ببینند و لمس کنند، بدون شک راه درست تری از دیگر ادیان بر گزیده اند. مجددا تکرار می کنم، آئین یاری باور به دونادون دارد که دردفاتر یاری آمده است و به ما می گوید که انسان برروی همین زمین می‌ماند. ازقول شیخ امیر زوله ای از ذاتداران یارسانی، که درجامه بنیامین یکی ازحواریون مهم خدا بوده است، می گوید: "هزار و یک دون توهانه طالت+ ئەوسا مەنیەران مور نه قەوالت". انسانها می بایستی هزار و یک جسم را عوض کنند، بعد از آن به حسابشان رسیدگی خواهدشد، فرق نمی کنداین انسانها هرمقامی داشته باشند. لایق توجه است که بنیانگذار نوشتاری این آئین، سلطان سهاک برزنجەای که خدا مهمان بوده، شخصا در "جم بیا و بس"، یا نشست عهد و پیمان شرکت می کرده و در بحثها سهیم بوده است. او سر سپرده یکی ازحواریونش شده است، همانند عیسی مسیح فرزند خدا که از جانب یوحنا، یکی ازحواریون غسل تعمیدگرفته است. امروزه با تبلیغات زهر آگینی که در اسلام کرده اند، از خدا، یک هیولای نا دیده ساختەاند که اصلا نمی‌شود با او تماس حاصل کرد وحتما باید رابطی بین او ومخلوقاتش باشد! درهرحال خدای ادیان از ازل تاابد وبویژه خدای اسلام ازطرفی بسیار بخشنده و مهربان باید باشد و ازطرف دیگر قهار وخون ریز و بی رحم نسبت به مخلوقات خود معرفی می شود. در حالی که خدا مهمانان یارسانی برروی زمین انسانهای از نوع دیگر انسانها، مانند،شاه خوشین وسلطان سهاک بوده اند. به قول فرزند عزیزم برزو احمدی که در یک سلسله از مقالات زیر نام تمدن یارسانی، چهره سیاسی از سلطان سهاک بدست می دهد و با استناد به دفتر دیوان گه وره، اورا شخصیتی دمکرات معرفی می کند که درنشستها و مجادلەهای آئینی به عنوان فقط یکی ازشرکت کنندگان در بحث حضور دارد. نه به عنوان رئیس در جمع مرئوسین یا خدا در جمع حواریون. متأسفانه مردم یارسان با وصف ساده بودن و پاک دلی و درعین حال باشجاعت و صداقت، بعد از حدود هفتصد سال، در نا آگاهی مطلق نگهداشته شده اند و حتا به آنها اجازه داده نشده که دفاترمقدس خودرا انتشار دهند وعلنا درباره آئین آباء واجدادی خودبیشتر تحقیق کنند و بفهمند. آنها فقط مراسم واعیاد ورسم و رسومات آئینی را نسلی به نسل دیگر، از اجداد خود به ارث برده اند. باز هم متأسفانه، آنها اجبارا با تربیت اسلامی بار آمده اند و از ترس جان تحت تأثیر اسلام قرار گرفته اند. زیرا این آئین در سر زمین اسلامی بوجود آمده و تحت سخت ترین شرایط رشد و نمو کرده است و همیشه تحت ظلم و ستم افراطیون دین حاکم بوده است. اگر پیروان این آئین توانسته اند تا به امروز دوام بیاورند، نخست به دلیل سکوت محض و تبلیغ سر مگو بوده است و دوم، به دلیل هنر ظاهرسازی و آنچه به آئین مربوط است، آنها در دروغ یاد دادن، بفرزندان، تبحر ویژه ای داشته و دارند. آنها خیلی چیزهارا از ترس، تحت شرایط و قوانین آئین اسلام، انجام داده و می دهند. آنهم برخی از یارسانیان اجبارا از این دستورات عادتی و یاخود ساخته از ترس جان، دفاع می کنند. برای نمونه تقسیم ارث بین زن و مرد و یا ازدواج پولیگامی (چند زنی) و تحقیر زنان و بجا آوردن نماز که بخشی از یارسانیان، هوادارنورعلی الهی، انجام می دهند و نظیر آنها که اصلا در دفاتر مقدس یاری نیامده است. درآئین یارسان زن مقام والائی دارد. منتها در خلال ١٤٠٠ سال موجودیت اسلام و خشونت آن علیه دیگر آئینها و زنان بوده که تأثیر بدی بر برخی از یارسانیان گذاشته است. این یکی از مشکلات فراوانی است که همه انسانهای دمکرات یارسانی با آن رو برو هستند. مسئله دیگر در پیش به آن اشاره شد که اجازه چاپ ندادن دفاتر مقدس یاری و دست نویس بودن آنها است. این خود از دوجانب مشکل زا است: اولا نا آگاهی اکثریت مردم ازمحتوای این دفاتر وقادر نشدن، برای ارائه آنهابه فرزندان است که برای نمونه، دختر یک سید، زن یک مرد مسلمان افراطی از سومالی می‌شود. آن هم در اروپا که فاجعه بار است. ازاین دختر که می‌پرسی چرا این کاررا کرده است؟! او می گوید من هر پرسشی را درباره آئین یارسان ازپدرم کردم، اوقادر نبود پاسخ گوید. هنگامی که از او می‌پرسیدی که قرآن مجید را خواندەای؟ بلا فاصله پاسخ می‌دهد نه اما می‌گوید نیاز نیست، شوهر فعلیم بهمه پرسشهایم درمور قرآن پاسخ می‌گوید! هر انسانی می تواند تصور کند که شوهر سومالی مسلمانش چه پاسخی به این دختر میدهد؟! بگذریم، البته اگر ارتباط این دختر جوان مسئله احساس و عشق و عاشقی باشد، حرفی نیست و این بایستی دو جانبه باشد. ما هم هیچ گونه مخالفتی با یک جوان سومالی مسلمان غیر افراطی نداریم و هیچ اشکالی از نظر باورها نمی‌توان دید. اما این را باید گفت که: در اسلام عشقی بین زن و مرد وجود ندارد و اگر هم باشد یک جانبه است. هر عشق یک جانبه باشد جای شک و تردید دارد. زیرا هیچ زنی اگر بفهمد شوهرش بچشم برده به او نگاه می کند، به بردگی حاضر نیست تن دهد. اگر این دختر سید اطلاعات دقیق از دفاتر مقدس یارسانی می داشت و آن را با قرآن مجید مقایسه می کرد هرگز همسر یک آدم مسلمان افراطی نمی شد که بنا به قرآن مجید، زن باید تابع و مطیع مرد زندگیش باشد و ازاو اطاعت کند، سوره النساء آیه ٣٤، و بنا به حدیث پیامبر او نباید بنشیند تا شوهرش ناهار یاشام راخلاص کند. نقل به معنی نهج الفصاحه پیامبر. حالا اگرافراطی باشد دیگر هیچی. یک مرد مسلمان که زنش را کاملا می پوشاند و باور دارد که زن باید تابع شوهرش باشد. دوما در انحصار بودن و یا مونوپولی دفتر نویسان بوده و هست که در گذشته بنابه وجدان و شرف رونویس کننده دفاتر، بعضی ازآنها، نه همه، هرچه خواسته اند به آن اضافه کرده ویا هرچه نخواسته اند ازآن بریده اند. زنده یادسیدخلیل عالی نژاداولین کسیکه نت موسیقی را برای تنبور به شیوه علمی، نوشت، با نگرانی در مقدمه دیوان خان الماس در ارتباط با این دیوان، آورده است:"... و بعضی ازبندها فقط دربعضی از دفاتر موجود (ده نسخه متفاوت که در اختیار داشته)، بود و بعضی از بندها در هیچکدام از دفاتر نبوده، بلکه از دفاتری که مجموعه ای از گفتار های دیده داران بود بدست آمدند. حقیر در این جستجو توانستم بیست و سه بند بدست بیاورم، البته بندهای دیگری هم بود که به حضرت خان الماس نسبت داده شده بود و بطور حتم از گویندگان دیگر بود، بدین خاطر از درج آنها صرف نظر شد". قصداز آوردن این سند، از زنده یاد سید خلیل عالی نژاد، دونکته مهم است: یکی این که ایشان یکی از اولین سادات روشنفکر در جامعه یارسان است که کاملا آگاه بود و هر مطالبی می‌گفت، حرفهایش دست و پاداشتند ومورد اعتماد بود و جاه طلبی و ظاهرسازی در نهادش نبود. دوم، این که مطالب در مورد دفتر یا دیوان خان الماس حدودا سیصد سال پیش می گوید، کاملا درست است و بدون شک در مورد دفاتر بقیه ذات داران یارسان صدق می کند وبنده با اطمینان می‌گویم که به اکثر دفاتر اولیه اضافه شده است. پس احتمال دارد، این اضافات ناخواسته ویا سلیقەای بوده باشند و هیچ قصد بدی هم در کار نبوده است. امروزه این اضافات باتشخیص علمی، به متن وانشاء سراینده اصلی نمی خورد. بدین ترتیب علم امروزی دست آنها را روکرده است. اکنون اگرصاحب نظران بی طرف حاظر باشند، بنده پیشنهاد می کنم که می توان کنفرانسی در زمینه آئینی برگزار کرد که کلیه صاحب نظران یارسانی در آن شرکت کنند و در باره این نکات به بحث وگفتگو بپردازند و مشکلات را به مرحله حل نهائی برسانند. متأسفانه خیلی از مطالب با بی مسئولیتی از بین رفته است و ما نمی توانیم درباره آنچه که نابود شده حالا توسط خودیهای نا آگاه یا دشمنان افراطی بوده است، نمی توان نظر داد، زیرا رفته اند و ماعلم غیب نداریم که چه مطالبی بوده. اما باشادی، یک نکته رابه فال نیک باید گرفت که بعضی از رونویس کنندگان به دلیل بیسوادی سبک شناسی و واژه شناسی، سهل انگاری واشتباهاتی کرده اندکه به روشنی دیده می شوند. می توان گفت دنیای مدرن امروز وعلم سبک و واژه شناسی، این امکان رابه ما داده است که بتوانیم این اشتباهات راببینیم و آنهارا تصحیح کنیم. همان کاری که درباره انجیل و قرآن مجید و احادیث پیامبر در قرون متمادی قبل از چاپ کرده اند. گویند در قرن پنجم یا ششم هجری قمری بیشتر صاحب نظران اسلامی عرب و ایرانی، در کنفرانسی در مورد احادیث پیامبر که زیاده از حد بوده، دورهم جمع شدند و گفتند: اگر پیامبر اسلام تمامی ٢٣ سال پیامبری اش از صبح تا شام فقط حدیث می گفت هرگز به این اندازه که حدیث به پیامبر بسته اند وجود نداشت (گویادویست هزار یابیشتر بوده) من نمی‌دانم. بهرحال آن احادیث را پاکسازی کردند و تعداد مناسبی که قابل قبول باشد، از آنها درآوردند و در کتابی زیرنام نهج الفصاحه پیامبر (٣٢٢٧ حدیث) بیرون دادند. درمورد ذات داران یارسانی نیزهمین طور برای نمونه گویند: ایل بیگی جاف بیش از 45 بندسروده پیش گوئی نگفته است که اکنون بیش از آن به او چسبانده اند و یا خان الماس لرستانی  آنچه سروده است توسط زنده یاد سید خلیل عالی نژاد جمع آوری و زیرنام دیوان حضرت خان الماس رو نویس کرده است. اما آقای صفی زاده بوره که ئی نقل قولهائی غیر از آن چه در دیوان آورده شده دارد. من ازصاحب نظران بی طرف و مخالف قدرت طلبی و مخالف صد در صد خود مطرح کنها تقاضادارم، خودشان قضاوت کنند و در صورت امکان بر من منت گذراده و مرا تصحیح کنند اگر اشتباه دارم. منتظر نامەهای شما عزیزان هستم. بدون شک به همه نامەها پاسخ خواهم داد.
هایدلبرگ، آلمان فدرال اول مارس ٢٠١٤ 

جوابیه مجمع مشورتی فعالان مدنی جامعه یارسان به سایت جام نیوز۰

جوابیه مجمع مشورتی فعالان مدنی جامعه یارسان درپی اهانت سایت جام نیوز باعنوان( علی الهی به چه کسانی گفته میشود )که در روز شنبه ۹۲/۱۲/۱ به آدرس
http://jamnews.ir/detail/news/311116 درج گردیده بود که موجب آزرده دلی مردم یارسان شدکه جوابیه این آئین به شرح ذیل می آید
اول وآخریار
هموطنان عزیز ،یاران یارسان ،مدافعان حقوق بشر ومسئولان جمهوری اسلامی ایران
روزپنج شنبه۱۳۹۲/۱۲/۱ درسایت جام نیوزمطلبی اهانت آمیز علیه مردم یارسان (اهل حق)باعنوان علی الهی به چه کسانی گفته می شود وآیاشیعه هستندیاسنی؟منتشرشدکه به طورمعناداری عنوان پربیننده ترین مطلب رانیزبه خوداختصاص داده است.نویسنده باطرح سوال های متعدد وپاسخ به آنها درنهایت به این نتیجه رسیده است که ازدیدگاه همه مراجع چنین کسانی باچنین اعتقادی کافر ونجس اند. هرانسان شرافتمندی که کمترین اعتقادی به کرامت انسانی ،برابری انسانهادرحقوق ،ارزشمندی احساسات نوع دوستانه و…داشته ،ومعنای فقهی کافر ونجس وپیامدهای آن را بداندواین متن مغرضانه وتحریف شده رامطالعه نماید به این می اندیشد که درقرن طغیان آگاهی وعصر ارتباطات چگونه ممکن است که هنوزمروجان چنین اندیشه هایی میدانداری کنند.اینان درکدامین غا ودخمه ی تاریخی مومیایی شده وباچه معجزه ای ازتابوت پوسیده!ی تاریخ سربرآورده اند وبه بشریت چنگ ودندان نشان می دهند.دربین جوامعی نظیر هندوستان که رسما وعلنا اعتقاد به نظام کاستی ،برتریاپست پنداشتن طبقاتی خاص ازجمله نجاست بخشی ازانسانها وجودداشت ،به همت والای گاندی بزرگ وهمفکرانش دهه هاست که این پدیده ی زشت به زباله دان تاریخ سپرده شده است شگفتا،درکشوری باپیشینه ی چندهزارساله احترام به انسان وحقوق اوکه عضو سازمانهای بین المللی حقوق بشر واز مدعیان گسترش عدالت درجهان است وهرساله میلیاردها ریال ازسفره ی مردم راصرف کنفرانسها ونشستهای ملی وبین المللی دررابطه باتقریب مذاهب ،هفته ی وحدت و…می کند،این دایناسورهای فرهنگی ازدل کوههای یخی سربر می آورند وتجدید حیات!می نمایند!جالب این است که نهادهای حکومتی که بدون غمض عین گاه وبیگاه نشریات متعددی رابه جرم اهانت به شخصیتها ویا اعلام نظردرموردفلان مسئله ی فقهی ،به تعطیلی کشانده ومسئولانشان رامجازات می کنند ،باسکوت مستمر ومعنا دار خود این ذهنیت را تقویت می نمایند که شاید وجه مشترکی وتصمیم کاری بین نهادهای مسئول وجریانات عصر حجری وجود دارد ؟ به ارزیابی ما ، این پدیده شوم عهد عتیقی تنها شاخه ای از درخت تنو مند بنیاد گرایی افراطی نا میمو نی است که در چند دهه اخیر در جهان و بالا خص خاور میانه سیلاب خون به را ه انداخته و هر روزدهها وصدها انسان بیگناه مسلمان وغیر مسلمان را به نام دفاع از دین به خاک وخون می کشد وچهره ای خشن وغیر انسانی را از مردم منطقه در انظار جهانیان به نمایش میگذاردوشور بختانه به صورتی خزنده روز به روز به مرزهای ما نزدیک تر ونزدیک تر میشود ونشانهای آن در داخل کشور نیز هویداست متاسفانه ، در صورت عدم مدیریت علمی واستمرار تبعیض ها ، بی عدالتی ها وحق کشی های رایج نسبت به ملیتها ، مذاهب واندیشه ها ، ونیز میدان داری مرتجعان وکور اندیشان وعمیقتر شدن شکافهای بین مرکز وحاشیه واقشار طبقات بالا وپایین جامعه ، بیم آن میرود که این پدیده شوم دامن مردم ما را نیز بگیرد البته تا آنجایی که به جامعه یارسان مربوط می شود بنیادهای مستحکم انسان دوستی ومدارا وفلسفه آیینی مبتنی بر صلح وآشتی وبرابری ، اجازه ورود پیروانش را به جریانات خشن انسان کش وفرهنگ ستیز نمی دهد ما ضمن دعوت یاران یارسان به هوشیاری ، صبر ، شکیبایی وامید به آینده ای انسانی با حقوق برابر ، از نهادهای ذیربط حکومتی نیز مسرانه می خواهیم که با اصلاح قوانین تبعیض آمیز ، جلو گیری از تنگ نظری های مرسوم وبرخورد قانونی وعادلانه با مروجان تو هین وتبعیض وخشونت ، مانع ادامه اهانت های رایج نسبت به شهروندان شده ونشان دهند که غرابت وهم اندیشی با آنها ندارند ای کاش ، جواب این سوال روشن می شد که آیا باید برخورد با این جریانات تفرقه افکن ومخل انسجام ملی در اولویت کار مدعی العموم باشد یا تشکیل پرونده برای روزنامه نگاران ، فعالان اجتماعی ، منتقدان ودگر اندیشان ؟ امروز میهن وجامعه ما درحال عبور از یک پیچ خطرناک تاریخی است وحکومت در گذر از آن مسئولیتی اساسی را به عهده دارد واگر نتواند وظیفه تاریخی خویش را مدبرانه به انسجام برساند علاوه بر اینکه مملکت با چالش ها ومشکلات غیر قابل پیش بینی روبه رو خواهد شد ومنطقه وجهان بیش از پیش در هرج ومرج خواهد ماند ، در پیشگاه تاریخ نیز چهره ای موجه نخواهد داشت هرگز مباد آن روزی که این اهانت ها ، تحقیرها وتبعیض ها به کینه ونفرت در بین ملیتها ومذاهب تبدیل شده ونتایج زیان بار آن گریبا نگیر احاد ملت گردد در پایان با صدور بیانیه حاضر ، مراتب اعتراض خویش را نسبت به استمرار این اهانت ها اعلام داشته واز تمامی نهادهای حکومتی حقوق بشری می خواهیم ضمن برخورد با آمران وعاملان آن ، بسترهای رشد این خوره ی اتحاد ملی خشکانده شود .
مجمع مشورتی فعالان مدنی جامعه یارسان

Montag, 7. April 2014

اقلیت یارسان در مرداب دولت حسن روحانی



اقلیت مذهبی یارسان یکی از کهن ترین کیشهایی است که پیش از اسلام وجود داشته 


و با اسناد مستند تاریخی از اصیل ترین کیشهای ایرانی وحتی جهان است. این درحالیست که از زمان انقلاب جمهوری اسلامی ایران تا کنون اقلیت نامبرده که بیشتر در منطقه ی کرمانشاهان زندگی می کنند بیش از هر طیف دیگری از جامعه ی ایران مورد ظلم واقع شده اند اما تا کنون نه مقامات جمهوری اسلامی ونه سازمان ملل متحد نتوانسته اند رویکرد منطقی را نسبت به این مساله نشان دهند. آمارهای مستند در کشورهای جهان به ویژه در کشورهایی چون سوئد وفنلاند ونروژ و دیگر کشورهای اروپایی نشان می دهد که رژیم ایران موجب آواره شدن هزاران یارسانی وپناهنده شدن آنان به کشورهای روپایی شده است. بسیاری از منتقدان نزدیک به حکومت ایران ادعا می کنند که آنها از این مساله به عنوان ابزار استفاده می کنند و در واقع مشکل خاصی در برابر آنها وجود ندارد و آنان تنها تمایل دارند در کشورهای اروپایی زندگی کنند. اما در نقطه ی مقابل زندانی - شکنجه وکشته شدن طیف گسترده ای از هموطنان یارسانی وفرار آنها به ترکیه ویونان ودیگر کشورهای خارجی سند محکمی است که اظهارات پوچ آقای رامین مهمان پرست سخنگوی امور خارجه ی ایران را به چالش بکشاند.

از سوی دیگر محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ی ایران در پاسخ به انتقادات خانم کاترین آشتون (مسئول سیاست خارجه ی اتحادیه ی اروپا) در نهایت گستاخی می گوید:
ما اساسا به جزاسلام ناب محمدی مذهب دیگری درکشورمان نداریم وآنچه شما مشاهده می کنید تعدادی مزدور وابسته به باندهای تروریست و مافیا هستند که می خواهند شالوده ی نظام اسلامی ما را به هم بزنند! با اظهارات آقایان ظریف ومهمان پرست و پیشتر محمود احمدی نژاد سکوت معنادار جامعه ی جهانی در برابر اقلیت بی دفاع یارسانی مشخص می شود...
آنچه موجب می شود که ما انسانها بدینگونه در دفاع از اقلیتها موضع گیری کنیم این است که باورهای وعقاید درونی انسان که ارتباط شخصی فرد را با خالق خود نشان می دهد از دیرباز در ایران وحتی دیگر کشورهای جهان به عنوان ابزاری برای فیب وسرکوب مردم به کار گرفته اند وبا اهمیت به مذهب خاصی ، دیگر اقلیتها سرکوب می شوند و این درحالیست که کسانی که به نام اسلام مسیح یا هر مذهب رسمی در هر کشور دیگری اقلیتها را تحت فشار قرار می دهند ؛ در حقیقت خودشان به هیچ یک از مسایل انسانی واصول اخلاقی پایبند نیستند و از زمان انقلاب 1357 ایران تا کنون این مساله روز به روز شدت پیدا کرده است. اما نکته ی بحث برانگیز مربوط به ادعاهای آقای حسن روحانی رئیس جمهور کنونی ایران است که گفته بود:
دولتی که من بنیان می گذارم دولت تدبیر و امید است که در چنین دولتی هیچ اکثریتی حق ندارد حقوق دیگر اقلیتها را پایمال کند. اما مساله این است که از زمان روی کار آمدن روحانی حقوق اقلیتهای مذهبی (به ویژه مردم یارسان که مورد بحث مطلب ماست) نه تنها به رسمیت شناخته نشده است بلکه فشارها وبازجویی ها وشکنجه ها واعدامها روزبه روز بیشتر شده است اما کمتر نشده است.
آیا این رهبران بزرگ جهان وکشورهای ابرقدرت که در سازمان ملل متحد می توانند تاثیرگذار باشند نمی توانند با اعتراض جدی به این مساله دولت ایران را تحت فشار قرار دهند وآنها را به خاطر نقض حقوق بشر ورد تحریم قرار دهند؟ چرا تمام تحریمهایی که شامل ایران شده است تنها به خاطر مساله ی هسته ای بوده و جامعه ی جهانی هرگز نسبت به نقض حقوق اقلیتهایی مانند یارسانیان اعتراضی به دولت ایران نکرده است؟
این مساله بیشتر به ما ثابت می کند در چنین شرایطی این خود ما هستیم که با ایجاد تشکلها وسازمانهای حقوق بشری وبا حضور پررنگ رسانه های حقوق بشری صدای اقلیتهای مذهبی را به گوش جامعه ی جهانی برسانیم تا به آسانی هزاران هموطن یارسانی مجبور به ترک کاشانه ی خود نشوند و در دیارغربت به حسرت گوهر از دست رفته ی خود ننشینند!
نویسنده :غلامرضا خواجوی



خبر فوری

خودکشی یک سرباز وظیفه یارسانی در پادگان سپاه پاسداران
.........................................
..................

بنابر اخبار رسیده موثق به اعضای مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان در روز دوشنبه مورخ 1393/01/18 یک سرباز وظیفه پیرو آیین یاری بنام حکمت صفری فرزند ابراهیم اهل روستای قلعه زنجیر قلخانی که شش ماه از خدمتش را گذرانده بود در یگان پدافند هوایی سپاه پاسداران بیجار واقع در استان کردستان در اثر سختگیری فرماندهانش به ستوه آمده و با اسلحه سازمانی اش خودکشی نمود که متاسفانه جان باخته است.نامبرده در مرخصی هفته گذشته اش مشکلات پیش آمده را با خانواده اش در میان گذاشته و در زمان خودکشی نیز با خانواده تماس گرفته و وصیت نامه ای را نیز به پدرش تحویل داده است.اما متاسفانه وصیت نامه مذکور به زور توسط مسئولین پادگان از وی گرفته شده است.

تشییع جنازه روز سه شنبه مورخ 1393/01/19 ساعت 10 صبح در باغ رضوان اسلام اباد غرب برگزار میگردد.

اخبار تکمیلی متعاقبا ا اطلاع رسانی میشود...

Sonntag, 6. April 2014

یاحق:
ديدار اعضاي مجمع مشورتي فعالان مدني يارسان با فرماندار شهرستان اسلام آبادغرب در اعتراض به هتاكي فردي ظاهرا" روحاني نسبت به آيين يارسان:
مجمع مشورتي فعالان مدني يارسان در اعتراض به اهانت هاي شخصي ظاهرا" روحاني به آيين يارسان كه در نماز مغرب و عشا روز سه شنبه دوازدهم فروردين ماه امسال از تريبون مسجد جامع اسلام آبادغرب _ كه از طريق بلندگو در فضاي شهر پخش ميگرديد _ روز شنبه 1393/1/16 با فرماندار اين شهر يه عنوان نماينده ي سياسي دولت ديدار و حضورا" مراتب اعتراض خود را نسبت به تبعيضها و توهينها و بي عدالتيهاي مستمر عليه مردم يارسان ابلاغ كردند و از ايشان خواستند ضمن پيگيري مورد پيش آمده خواسته ي آنان را به نهادهاي ذي ربط اتقال دهند . فرماندار هم ضمن اظهار تأسف از موضوع پيش آمده قول مساعد داد كه در حدود اختيارات خود مسائل را مجدانه پيگيري نمايند .
در ضمن نامه اي اعتراضي هم به ايشان داده شد كه مشروح آن در زير به عرض ياران و دوستان گرانقدر ميرسد .
ياحق
فرماندارمحترم شهرستان اسلام¬آباد غرب جناب آقاي كرم محمدي
سلام عليكم
احتراما به استحضار مي رساند:
در شامگاه روز سه شنبه دوازدهم فروردين ماه سال جاري درادامه¬ي سلسله اهانت¬ها نسبت به جامعه¬ي يارسان متاسفانه اين بار از تريبون رسمي مسجد جامع اسلام آبادغرب واز زبان فردي ظاهرا" روحاني جامعه¬ي يارسان اهل ناحق و باطل اعلام گرديد.
همانگونه كه مستحضريد اين اولين بار نبوده و به احتمال قريب به يقين آخرين بار نيز نخواهد بود كه آيين يارسان آماج تير تعصب ، اهانت و تحقير جريانات و افراد عصر حجري ، نادان و احيانا" مغرض و هدفمند قرار گرفته كه شوربختانه منجر به وقايع ناگوار سال گذشته شد كه هزينه هاي جبران ناپذيري هم براي جامعه¬ي يارسان وهم وطن عزيزمان به دنبال داشت و اميدواريم كه اين هزينه ها بيش از اين استمرار نيابد . اين در حاليست كه ما چه در جايگاه ملت ايران ، چه مردم كرد و چه جامعه¬ي يارسان به حق انتظار داشتيم كه با عملي شدن وعده¬هاي انتخاباتي آقاي روحاني بالاخص بيانيه¬ي 10ماده¬اي ايشان در رابطه با حقوق اقوام و مذاهب ، سياست هاي ناعادلانه و تبعيض¬آميز برعليه ما تعديل شود. كه نه تنها عملا دستاوردي نصيب جامعه¬ي يارسان نشده بلكه اهانت¬ها از تريبون غيررسمي به كانال رسمي و علني هدايت مي گردد و اينك ما به عنوان شهروندان ايران زمين – ضمن اذعان به مشكلات و محدوديت¬هاي قوه¬ي مجريه و شناخت ساختار قدرت در ايران – دولت را دررابطه با حقوق شهر وندي مخاطب رسمي خويش دانسته ، مراتب اعتراض خود را به اين حركت شوم و مخل انسجام و امنيت ملي اعلام داشته و خواهان برخورد قاطع و قانوني با دشمنان اتحاد و آشتي ملي مي باشيم و انتظار داريم كه حضرتعالي به عنوان نماينده¬ي سياسي دولت در شهرستان ضمن انعكاس آن به مقامات ذي ربط و پيگيري موضوع ، ما را در جريان اقدامات قرار دهيد . بديهي است كه در صورت مماشات و اهمال نسبت به جريان پيش آمده ما حق هرگونه اعتراض قانوني را براي خود مفروض و مشروع مي دانيم.
با تقديم احترام مجمع مشورتي فعالان مدني يارسان

Freitag, 4. April 2014

Doppelte Ungerechtigkeit gegen die Religionsgemeinschaft Yarsan (die Ahl-e Haqq) Von Alimorad Youssofi


پیروان آئین یارسان (اهل حق )و ظلم دوگانه نسبت به آنها !
ترجمه  به  زبان  المانی 





Doppelte Ungerechtigkeit gegen die 

Religionsgemeinschaft Yarsan (die Ahl-e Haqq)

Von Alimorad Youssofi


Die Religion Yarsan hat durch die lange Geschichte verschiedene Namen und Bezeichnungen getragen. Aufgezwungene Namen waren aber nicht in der Lage bisher, das wahre Wesen dieser Religion zu verzerren oder zu manipulieren. Es gibt ganz verschiedene Vorstellungen und Interpretationen von Yarsan. Es ist aber immer noch problematisch, Yarsanische Glaube zu begreifen, weil sie noch nie Religionsfreiheit genießen konnte. Um zu überleben, hat sie sich oft von einer Sicheren Ecke nach einer anderen versteckt und als Geheimglaube und mystische Lehre fortgesetzt.  Aufgrund der Geheimhaltung dieser Religion und dem Verbot, sie außerhalb des eigenen Volkes zu verbreiten, haben die Forscher kaum Chancen gehabt, genügend Informationen über sie zu erhalten, um die gesellschaftlichen und religiösen Ursachen des Geheimglaubens wissenschaftlich zu erforschen. Yarsan-Gemeinde hat durch Terror-Zeiten viele Anhänger als Repressionsopfern oder auch wegen Religionswechsel verloren.

Die Wurzeln des Yarsan
Im Land das heute als Iran bezeichnet wird stammen mehrere alte Religionen und Ritualen. Die Ursprünge dieser Religionen reichen bis ca. 2000 v. Chr. zurück. Sie beteiligte aktiv am Sozialleben. Es sollte erwähnt werden dass die Hauptquelle persischer Religionen war Mazdaismus, der auch andere Gottheiten wie Zarvan, Anahita,…etc. anerkannte und aufnahm. Später sind manche Gottheiten davon unabhängig geworden und ihre eigenen Gruppierungen gebildet. Zarathustra erschien Jahrhunderte später und reformierte die alte persische Religion. Die Lehre Zarathustras wurde schriftlich verfasst und gewann politischen Einfluss, und setzte sich als Weltreligion gegen Rivalen wie Mani und Mazdak durch.
Zarathustrismus wurde zweimal in seiner Geschichte von ausländischen Invasoren gewaltsam underdrückt. Mit der griechischen (Alexander) Invasion des Achämenidenreiches wurde die Religion Zarathustra zunächst brutal zurückgedrängt, blühte ab dem 2. Jh. v.Chr. aber wieder auf. Dann ab dem 7. Jh. n.Chr. begann mit dem Aufstieg des Islam und die arabische Invasion der drastischen Repression der Religion des Zarathustras. Die arabische Eroberung hat nicht nur mit mehreren Massakern das Sassanidenreich beendet, sondern auch die bloße Existenz des Zarathustrismus ständig bedroht.  Während der Araberherschaft wurden zahlreiche Perser gezwungen ihre Heimat oder Religion zu verlassen, und mehrere zarathustrische Tempel und Bibliotheken ruiniert und verbrannt. 
Nach dem Niedergang der Religion Zarathustras erschienen einige neureligiöse Gemeinschaft in Iranischem Sozialleben. Die Religion Yarsan war aber zwiefellos die einzige Religion nach Zarathustra, die hauptsächlich alte persische Glauben und Lehre übernahm. Yarsan wurde ca. 10. Jh. n.chr. von wichtigen Figuren wie Bahlule Dana und Schah Khushin Lorestani im Iran gegrounded. Sie hat im Laufe der Zeit zahlreiche Anhänger im Siedlungsgebiet von Kurden gewonnen, sodass sie im 14 Jh. als eine eigenständige Religion durch die Schriften Soltan Sahaks die Charta und die Anerkennung bekam.
Obwohl die Religion Yarsan mehrere Namen hat, kann der Kernglaube in einem bekannten Satz zusammengefasst werden: „Yarsan besteht aus vier Prinzipien: Ehrlichkeit, Reinlichkeit, Ego-Auflösung, und Großmut.
Eine weitere Glaubensthese des Yarsan ist der Glaube an Wiedergeburt (die Inkarnation.) Mit Bezug auf einen Aufsatz von Ardalan Behrouzi, ist der Glaube an Seelenwanderung und an die Unsterblichkeit der Seele charakteristisch für die iranische alte Religion vor Zarathustra, die Zeit von Mazdaismus und Mithraskult, den Yarsan übernommen hat.
Die Yarsan-Gemeinde fastet drei Tage im Jahr, jeweils in der Mitte des ersten Wintermonats, also im Dezember, zum Anlass der dreitägigen Blockade von "Marr-e Nu",dem Aufenthaltsort von Sultan Sahak und drei Derwischen, durch ihre Feinde. Der Name der dreitägigen Fastenzeit ist "Khawande Khar" oder auf kurdisch "Khawen-kar".

Geographie des Yarsan
Aufgrund der Verfolgungsgeschichte und ständigen Unterdrückung von der Yarsan-Gemeinde in islamisch dominierten Ländern, wurde die Yarsan-Gemeinde auf verschiedenes Gebiete verteilt. Es muss aber zweifellos erwähnt werden dass die Yarsan im Iran zwar die größte religiöse Minderheit bilden. Sie wohnen meistens in der Provinz Kermanshah und Kurdistan, und sind fast hundert Prozent kurdische Volksgruppe.
Heute erleben wir  immer noch, dass diese Unterdrückung weitergeht und tagtäglich fliehen Hunderte und Tausende der gläubigen Yarsans aus ihrem Heimatland in Richtung Europa und Amerika.

Die Religion Yarsan unter dem Regime der islamischen Republik Iran
Von der Zeit nach der Islamischen Revolution [1978/79], als der schiitische Klerus an die Macht kam, ist die systematische Ungleichbehandlung und die Diskriminierung der Glaubensrichtung seither Staatsdoktrin. Die Islamische Republik Iran strebt danach, das gesamte Staats- und Gesellschaftssystem auf dem Islam und der Scharia zu begründen. Die Macht des iranischen Regimes hat also immer versucht die Yarsan als religiöse Gemeinde zu vernichten.  In der Verfassung wird sie weder erwähnt, anerkannt, noch wird  ihnen Rechte zugestanden. Das iranische Regime hat die Yarsan-Gemeinde als Paganisten und Satanisten bezeichnet und systematisch gedemütigt.
Das iranische Regime hat im Jahr 1980 kurdische gebiete wie Sanand, Marivan, und Paveh militärisch angegriffen, und mehrere Massenhinrichtungen durchgeführt, und mehrere Wohnorte von Yarsan-Gemeinde total ruiniert. Yarsan Anhänger sind im heutigen Iran bei der Arbeit und im Studium diskriminiert, und sind Opfer der staatliche Repression, besonders die politische Verfolgungen gegen politisch aktive Kurden sind an der Tagesordnung. Täglich fliehen viele Yarsan Anhänger aus dem Iran nach Europa oder US,  um eine menschenwürdiges Leben führen zu können.

Alimorad Youssofi
01.02.2014



پیروان آئین یارسان (اهل حق )و ظلم دوگانه نسبت به آنها !
آیین  یارسان در تطورات زمانه اسامی گونه گونی  را بر خود جذب  و یا متحمل   شده است ,اگر چه اینگونه  عناوین  و القاب تا کنون بر گُرده ی آیین مذکور رقم خورده است اما در راستای ارزیابی تا کنون قادر نبوده اند  جوهر  اصلی و نمای واقعی آن را دچار دگرگونی  سازند ,در باب یارسان تفاسیر و تصورات متعددی ارائه گردیده است, اما دریافت  در آمدهای آن کمی  مشکل آفرین است ,آنهم بدین معنا که در طول حیات خویش همچون مزه ی آزاد اندیشی را نه تنها  لمس و درک نکرده است بلکه برای زیست ,بقای خود به گونه ی متناوب از این گوشه به گوشهای  امنیتی دیگر پنهان  گردیده  و به تصوری باطنی  زندگی  خود  را ادامه داده  است ,در این دوره ی ترس  و پنهانکاریها  خیلی از رهروان خود را قربانی و یا ترک گرایش آیین ,مذهب کرده اند!؟
 کاروان رهروان آیین نامبرده از راهها و جغرافیا یی  متعددی  سر برون آورده و به ناچار در جاهای  ناخواسته در میان افکار و آیین مختلف ذوب شده اند , ولی باز هم جای فراخی از امید باقی  است که حاصل این همه تلاطم  و فرازوفرود  می توان حداقل  سرزمین و پیروانی آشکار  از آنرا  به صورتی موجود  به تصویر  کشاند ,
ریشه آیین یارسان
در سرزمینی که اکنون نزدیک به هشتاد (80)ساله آنرا  ایران نام می برند  در گذر های زمانه قبل  از تاریخ در همین فلات ایران جایگاه انواع و اشکال آیین ,  مذهب  و گرایش های  گوناگونی بوده است و هر کدام هواداران خود  را داشته  است و در حفظ و اشاعه آن کوشا بوده اند , در این میدان باید متذکر شد  که آیین های باستانی بیش از همه در عرصه ی زندگی اجتماعی مردم بر جسته و مدخل بودند,
سرچشمه ی اصلی که بتوان آنرا به اشاره ای بازگو کرد آیین (مزداپرستی ) بود که  خود خدایان متعددی را دستیار کرده و در اداره کارهای گوناگونی دخالت می داد, با گذشت  زمان هر کدام از خدایان  راه استقلال را  پیشه کردند و هر کدام گروه و پیروان  مشخص  خود را شکل دادند , خدایان (زروان  یا همان زمان بیکران ), خدای مهر , آناهیتا و ........غیره
اما   قرنها گذشت که در همین  سرزمین فلات ایران ,آیین و مذهب  دیگری که   نشأت  گرفته ازهمان آیین های باستانی با  تفاوت دیگر  پا به میدان اجتماعی و تاریخی این سررمین گذاشتند ,همچون:  زرتشت  ,مانی  ,مزدک.....که در این راستا تنها آیینی که قادر بود مرامنامه خود  را به گونه ای نوشتاری ,جغرافیایی  و حتی مدخل   در حکومت خود را جا گذاری کند و پیامد خود را به دنیا انعکاس دهد آیین  زرتشت بود .
آیین زرتشت در دو مرحله از گذر زمان خویش دچار بر خورد با آتش , سرنیزه , ویرانی و ......از سوی دشمنان برون مرزی خود شد, طی سیصد سال قبل از میلاد به سر کردگی اسکندر بزرگ مقدونیه در زمان امپراطوری هخامنشیان  رخ داد که نتایج آن به غارت برده تمامی مهمات لازمه آن و همچنان به آتش کشاندن نوشتارها و کتیب ها و آتشکده های آن بود و در دوره ای دیگر از تاریخ حدود 1400 سال پیش (642میلادی)که آیین نامبرده از زمره آیین رسمی امپراطوری ساسانی و حتی تا حدود قابل توجهی در حکومت نفوذ خود  را سرو سامان داده بود, ولی براساس تحولات و سیر زمانه  این بار بر خلاف دوشمن اولیه اش, غارتگرو تحمیل کننده و شمشیر انداز
 از بغل محل تولد زرتشت که همان (اسلام عرب)   در گذشته  شهرت داشت , در حمله ای گسترده  و کشتار ی غیر قابل شمارش نه تنها امپراطور  ساسانی را منقرض کرد , بلکه به شیوه ای  وحشیانه کلیت زیر بنای آئین زرتشت  را به نیستی کشاند و پیران و مغان  زنده مانده فرار  را به ماندن
 ترجیح  دادند  و ولایت خویش  را به سوی  مرزها ی  ناکجا آباد ترک کردند و آئین مذکور از آن زمان تا کنون دچار  تحلیلات ,تحریفات و نزولات  جمعیت شده است که در نتیجه با ادامه حکومت  های تحمیلی اعراب بنام اسلام در سر زمین زرتشت و دشمنی با آن تا پای نابودی و محو کردن  ,این آئین رنگ  آشکار خود را به مرور زمان  از دست داده و کم کم آئین و مسلک  های دیگری در پنهان  و نیمه آشکار پا به عرصه ی حیات اجتماعی مردم   گذاشتند که در میان آنها تنها آیینی که توانست بعد از زرتشت پیامی کتبی ,شفاهی و بر گرفته  از بسیاری از آئین های  کهن سر زمین  فلات ایران  کنونی را در عمل به میدان آورد بدون هیچ شک و تردیدی آئینی غیر از آئین یارسان نبود ,آئین یارسان  حدود 300 سال بعد از اسلام در ایران کنونی شیرازه ی آن توسط بزرگانی چون ,بهلول دانا,شاه خوشین لرستانی در دیار لرستان
  نطفه اش دوانده شد که در گذشت زمان با تکیه به باور و کرامات این  بزرگان بخش های عظیمی از کردستان را پوشش  داد    ,جمعیت قابل توجهی  از سر زمین کردستان  را بسوی خود  سرازیر کرد    که در همین پیرامون  در آواخر قرن هفتم  هجری  سلطات سهاک (سان سهاک )و یارانش  به آئین یارسان  به عنوان یک دین  مستقل  در منطقه ی هورامان کردستان رسمیت می دهند و چهار چوبه و ارکانات  آنرا در کتاب های  بنام .....دفتر .. نوشته و به پیروان خود اعلام می کنند

آئین یارسان اگر چه در طول تاریخ خود به اسامی گوناگونی شناخته شده است
اما باید اذعان داشت که جوهر اصلی  آن جمله ای است که محتوای آنرا در بنیادش باز تاب می دهد  و می گوید:( یاری)یارسان چهار چیز است که باید در عمل رعایت شود ,--راستی --پاکی ---نیستی---ردا
دونا دون یا زاد و مُرد وبه نگاه  ساده عربی (تناسخ )  که یکی از رکن های باور آئین یارسان است و دراین بایت شایسته است
 و اشاره داشته  باشم  به مقاله ای !
  از آقای اردلان  بهروزی که نزدیک به 12 سال پیش پیرامون آئین یارسان انتشار داده  بود و در این راستا پیرامون (دونادون)، آورده است که,درآئین یارسان باور به دونادون یا زادمُرد، که یکی از ستون های اساسی آئین فوق  به شمار می آید و خود بر گرفته از آئین مزدا پرستی است که خود مزداپرستی در دوران باستان از خدایان متعددی در انجام کارهایش برخوردار بوده است و همین خدایان با گذشت زمان هر کدام راه استقلال خویش را  پیشه  کرده و بعد از قرن ها آئینی چون (مانی) همین وراثت رابه  تن خود  پوشیده و به مثابه ی رگی حیاتی که خود مُرده ریگی مشترک و یادگاری باقیمانده از آئین کهن هند و ایرانی است در عمل به همراه می آورد.....دفاتر (کتاب )آئینی یارسان به زبان کوردی لهجه ی گوران قدیم (اورامی امروز) نوشته شده است و خود  این  لهجه یاد آوری از سرودهای اوستا(زبان اوستایی)را به نمایش می گذارد که می توان تا حدودی به زبان پهلوی  جنوبی  اشکانیان ,ساسانیان ربط و یا نزدیک نمود.
در آئین یارسان، پیروان آن از تراشیدن سبیل خود داری می کنند و در باره آن خود سلطان سهاک (سان سهاک)
و در این راستا اشاره ای  کلام ( سخنان ) با ارزش در دفتر دیوانه گوره  زمان خود آورده است که در فشردگی مقاله ی مذکور جای بحث نخواهد بود)
در آئین یارسان هر ساله بر اساس تقویم گرمسیری و سردسیری  که ما بین جغرافیای کنونی یارسان های  کردستان  عراق- ایران است  جشنی  به نام خاونکار بر گزار می کنند  که خود حاصل  از گرفتن 3 روز  روزه  است که به نوبه ی  خود خاطراتی از اتفاقات 8 قرن گذشته است که برای رهبران آئین  یارسان به وقوع پیوسته است.
جغرافیای پیروان آئین یارسان
پیروان  این آئین بنا بر دلایل ویژه ای که با  سرمداران آئین غالب وفراگیر (اسلام )در طول تاریخ  خود داشته اند  و همواره بگونه ای در پنهان , فرار, پراکنده , تبعید , مهاجرت  و کشتار قرار  گرفته اند  اگر چه امروز محل زیستی پراکنده و حتی متمرکزی را می توان اشاره کرد ولی  باید اظهار داشت اکنون کثرت جمعیت پیروان این آئین در ایران بدون هیچ شک و تردیدی بعد از پیروان دین اسلام دومین جمعیت را دارا می باشد که در این پیرامون جمعیت روشن
و قابل توجهی از آن در استان کرمانشاه بخصوص در غرب و شمال  شرق آن از طایفه های گوران ,کلهر و لک ساکن هستند و علاوه بر این   کوردهای همدان اقلیت خاصی از پیروان این آئین هستند و در شمال ایران , تهران و قزوین مردم کلانی از پیروان آئین نامبرده سکنا دارند و همچنان در قسمت کردستان جنوبی  بخش کردستان عراق جمعیت  قابل ملاحظه ای بنام کاکه ای ها که یارسانی هستند  زندگی می کنند.پیروان آئین یارسان نزدیک به صدرصد از لحاظ نژادی یا ملیتی وابسته به ملت کوردهستند اگر چه درمیان غیر کوردها جمعیت کمی به این  آئین پیوسته اند اما  آنهم دلایل خاص در زمان خود داشته اند که از حوصله این مقاله خارج است.

رفتار رژیم مذهبی ایران به نسبت پیروان آئین یارسان !رژیم جمهوری اسلامی از همان اوایل انقلاب که انقلاب ملت های ایران را دزدیدندو به غنیمت خویش در آوردند نسبت به تمامی اقلیت های آئینی و ملی نه تنها کوچکترین روی خوشی نشان ندادند,بلکه به فکر محو کردن و از بین بردن آنها بر آمدند,در این راستا آئین یارسان که آئینی تمام و مستقل از آئین سران رژیم آخوندی بود همچون قرون واسطا مورد غضب و حمله تندروها به رهبری آخوندهای فرصت طلب شدندو در همان حال در تدوین قانونی هیچگونه نام و جایگاهی برای این دومین اقلیت آئین باز نکردند و آنها را به دار کافر و شیطان پرست به نشانه گرفتند و ازگاهی به گونه ای بهانه آمیزآنان را تحقیر و از شغل و منصب های دولتی اخراج و زندانی کردند,مردم کورد یارسان چون دیگر برادران کورد غیر یارسانی خود مورد بی مهری و غضب جهاد خمینی واقع شدند و از سال های 1358 خورشیدی به بعد همراه باقی مردمان کورد ایران مورد کشتار یا شکنجه و زندان و بمباران قرار گرفتندکه هم زمان با لشکرکشیهای سال 1359رژیم اسلامی به سنندج,مریوان,پاوه......مناطق اصلی یارسانی ها که رشته کوه دالاهو را تشکیل میداد درهر فرصتی که برای رژیم فراهم آمد مردمان این دیار را قلع و قم کرد که شایسته است بیادآورده شود که بسیاری افراد در حوالی بابایادگارتوسط سران رژیم اعدام گردیدند,مناطق را بمباران و کشتار براه انداختند,محل تولد نویسنده ی این مقاله (قوچی باشی)را با خاک یکسان کردند و تمامی ساکنان آن به عراق پناهنده شدند و رژیم اسلامی به این اعمال خود غناعت نکرده است و سال هاست به شیوه های مختلف جلو پیشرفت تحصیل و سرمایه گذاری پیروان آین آیین  را از دست آنها گرفته  است ودر این راستا  هراز گاهی به بهانه ی کافر آنهار را به اعدام و شکنجه و زندان روانه می کند و بسیاری از پیروان این آئین به خاطر ترس و نبود امنیت به گونه های مختلف و از راههای سخت راهی کشورهای اروپا و آمریکا می شوند تا بتوانند از یک زندگی چون باقی انسان ها  بر خوردار  شوند
نویسنده:علیمراد یوسفی
در مورخه1/02/2014









از بلندگوی مسجد جامع اسلام‌آباد غرب به یارسانیان بی‌حرمتی شد.
آژانس کُردپا: یکی از روحانیون اسلام‌آباد غرب در مسجد جامع این شهر پیروان آیین یارسان را مورد توهین و افتراء قرار داد.
به گزارش آژانس خبررسانی کُردپا، پیشنماز مسجد جامع شهرستان اسلام آباد غرب در نطقی قبل از نماز مغرب و اعشاء که از بلندگوهای مسجد پخش گردید مردم یارسان را "منحرف"، "اهل ناحق" و "گمراه" توصیف کرد.
یک شاهد عینی در اسلام‌آباد غرب به خبرنگار کُردپا گفت: سخنان این فرد روحانی نزدیک به حاکمیت با واکنش شهروندان کُرد اعم از مسلمان و یارسانی قرار گرفت و در مقابل درب مسجد دست به اعتراض زدند.
به گفته‌ی این منبع خبری، "روز سه‌شنبه افراد معترض پیشنماز مسجد جامع را مورد خطاب قرار داده که مردم کُرد طی چندین صد سال اخیر بدون هیچگونه مشکل و اختلافی در کنار یکدیگر با صلح و صفا زندگی کرده‌اند و اجازه تفرقه‌افکنی را به هیچ فرد و گروهی را نمی‌دهند".
واکنش به موقع معترضان با ابراز پشیمانی از سوی روحانیون مسجد جامع اسلام‌آبادغرب مواجه شد و فعالان فرهنگی به نمایندگی پیروان آیین یارسان از این روحانی خواستند که در نماز جمعه روز پانزدهم فروردین‌ماه رسما از یارسانیان عذرخواهی نماید.
در جدیدترین توهین افراد و نهادهای وابسته به حکومت اسلامی ایران، وب‌سایت جام‌نیوز مقاله‌ای تحت عنوان علی‌اللهی به چه کسانی گفته می‌شود و آیاشیعه هستند یا سنی؟ انتشار داد که با جوابیه‌ی مجمع مشورتی فعالان مدنی جامعه یارسان روبرو گردید