Sonntag, 3. September 2017

باتشکرودرودازیارعزیزجناب فرمان سهرابی برای شعرزیباودلگیرش دروصف دانشمندتکرارنشدنی یارسان -آسیدقاسم افضلی شاه ابراهیمی

💐تقدیم وه روح پاک آقام آسیدقاسم افضلی💐

هو اول آخرم یار

قاسم یانه درونم پره له دردن
قلاچه  دلم ، ماتم  و  گردن

خم  دورید  روح  و گیانم  سندن
سفر بی بازگشت دیار یارد کردن

قاسم شونه گی دست خاس ورنگینه
شیرینی  گفتارت ، شهد  و انگبینه

وه نوای اتمیوره ت دل وه کمینه
نیوره گه ی جمالت شیداوشمینه

عارف  و  سخنور دی جور  خوت نیه
سخندان ودانشمند دی جور خوت نیه

بی باک و دلیر دی جور خوت نیه
شجاع ونترس دی جور خوت نیه

ناطق  و عاقل دی  جور  خوت نیه
دانشمندو عارف دی جور خوت نیه

دلسوز  و دلپاک  دی  جور خوت نیه
شیواو شیدای حق دی جور خوت نیه

خزانه دلت پر له گوهر بی
سرشت پاکت ازل جوهربی

سربازسینه چاک قله ی نیوری
تسلیم وه امر ابراهیم سویری

دوس ومریدان چو وه راتن
 وه لاله ودعا دس وه خلاتن

یانه آخرت هی هات هی هاتن
بشمان وه دیوریت گل وملاتن

قوربان  خود و  شیرینی  جمالت
شاه ابراهیم داس وی طور کمالت

شعر از کمترین:فرمان سهرابی شیرین آب

منبع کانال عاشقان حضرت شاه ابراهیم 
@asheghaneshahebrahim














Freitag, 21. Juli 2017

چند خط شعر در وصف پیر بزرگوار زنده یاد آسید سلیمان میره بیگی (بانمله)


شعر بسیار زیبا از شاعر توانا و یار همیشه درصحنه خاندان شاه ابراهیم آقای سلیم فرجی در وصف زنده یاد سیدسلیمان میره بیگی(بانمله)

چند خط شعر در وصف پیر بزرگوار زنده یاد آسید سلیمان میره بیگی (بانمله)


دلم پر دردن دلم پردردن 
آقام له شونت دلم پر دردن

 هوشم نمنن حوسم پردن
پی نادیاریت حناسم سردن

 هی بِیدادمَن پی سی سلیمان
پهلوان دین له عرصهٔ میدان

فلک لی ناوخت تیر نیشان کردن
یک جه پیروان شاه سلطان بردن

  صحراو دشت و کوه تمام بونه گِل
داخ مردنت درناچو له دل

آقا مر مردن هر رای نجاتن 
سادات کل خمبار مریدان ماتن

مریدان جمن گشت نه مزارت 
خویشکو برا لیل دلدارت 

سی کاوه و نوردین شم اجاقت
پژمردهٔ بی آو چون گل له باخت

دویت و کرو لیل چنی خویشانت 
شین محشر کن له خانیانت 

گریه و زاریمه لی یک سال تمام
روژم تاریکه چون شون نه لام

زوانم قاصر له وصفت بویشم
پی تو ای پیرم نمنن هوشم

هم سید هم پیر هم سردارم رو
هم له اولادان شهسوارم رو
  
سی قاسم پسند دلاورم رو
کی خسرو قامت شعلهٔ خورم رو

سلیم دی بسه کم بکه زاری
و مردم بیه صبرو دلداری 

دنیا نه ازل وی طوره مبو
هرکسی آما آخر سر مچو 

وی دنیا فانی مورون پنا 
عاقبت بو و مرگ فانیت بوفنا 

هی دل مر تیمور نه بانیاران نیت
سان سلسه تکیه داران نیت

مرسی رضابیگ حاضر و جنگ نیت
دله کی توپال  او رو و تنگ نیت

شاهی نادرشاه تو له ایران نیت
 مرآسی تیمور سراو تیران نیت 

هی دل له شامار سی ابراهیم نیت
تکیه دار دور دین قایم نیت 

کوا آسی قاسم پیر فرزانه
پا نیاو میدان و بی بهانه 

کون و کوچین پیران ورین
کون نامداران نه ایران زمین 

سلیم له و بونه حناسم سردن
چارهٔ مردنی هر بو و مردن 

















روحش شاد و همت آن پیر بزرگوار در میان ما باشد .










Donnerstag, 20. April 2017

زمانی که برای اولین بار آقا سید قاسم افضلی به وسیله موتور برق و لامپ های الکتریکی بارگاه حضرت بابایادگار را نورانی میکند

زمانی که برای اولین بار آقا سید قاسم افضلی به وسیله موتور برق و لامپ های الکتریکی بارگاه حضرت بابایادگار را نورانی میکند . مرحوم میرزا
حسین سهرابی این شعر را برای قدر دانی از این پیر بزرگوار میسراید .
قاسم روشن کی 
چراغ چشمه یاری روشن کی
شکاکان درساخ حلقه ی کمن کی
معاندینی کل ریشه کن کی


حسن و حسین بی تفاوت کی
مدام نه قاپی هردو خدمت کی
هیچ وقت تفاوت نزانن له بین
اخلاصن و ذات حسن و حسین
التجام ایدن ابراهیم صویر
پادشای خزوپوش خائن نه خوگیر
نه کل اقدامی هر بامراد بو
مریدان له سای فری آزاد بو
یانه پر نه در دانه و گوهر بو
باغچکه دائم هر باثمر بو
نه حیص معاش دل بی خیال بو
دشمنانی گشت بی پر و بال بو
تکیه گای امید نزدیک و دویر بو
معاندینی نه حسرت کور بو
التجام عیدن و پیر پر زور
دیده ی دشمنان دایم بکی کور
امیدوارم و شاه ابراهیم
نگهداری بو درم و دایم
مدام و روی میل پشت پنای بو
گشادی مشکل مردم له لای بو
دوسانی دلشاد دشمن فنا بو
امری چون سکه ی رواج روا بو
بزمی چون بساط روشنی شم بو
میردان له بزم مجلسی جم بو
هانیتا و غسلان میر سرانه
بالویل دانای دالاهو یانه
نه صدای کلام او پر صدا بو
خاصه غلامان للی رضا بو
باقی وسلام پیر باشرطم
نه سردی زمان خیلی دلسردم
حسینم له وضع دنیا دلگیرم
مدام پروانه ی پای شمع پیرم
با تشکر له کا ادریس مرادی





Samstag, 18. Februar 2017

بي تفاوتي و نظاره گري مردم ، نیروهای سرکوبگر جمهوري اسلامي را هر چه بيشتر گستاخ تر كرده است.



بي تفاوتي و نظاره گري مردم ، نیروهای سرکوبگر جمهوري اسلامي را هر چه بيشتر گستاخ تر كرده است.

فوریه 17, 2017

هموطنان رنج كشيده و تحت ستم روزآفزون جمهوری اسلامی ايران، أعم از سياسيون سكولارم، اقليتهاي نژادي و ديني سرزمين دلاور مردان و دلاور زنان نگهبانان راستين و حافظان اين مرز بوم، اين چند روز است مردم اهواز براي رفاه اجتماعي حقوق انساني معيشتي و آزادي به خيابانها ريخته اند ،اما از هيچ جاي ايران پشتيباني نمي شوند گويا بقيه استانهاي ايران در رفاه كامل و آسايش امنيت هستند !

هموطنان براي پشتيباني و حمايت هموطنان اهواز وارد كارزار شويد و خودتان را از زنجير این حکومت که تحت نام اسلام بە شما حاكميت مي كنند رها كنيد، تا كي بي تفاوتي و نظاره گر این وضعیت هستید؟ به پا خيزيد!

قبل از پیروزی انقلاب صداي دروغ پراكني راديو بي بي سي به بوق كرنا مي دميد ، سينما ركس آپادان به دستور اخوندها به آتش كشيد شد و موجب سوخته شدن چند صد نفر شدن، تبليغات آخوندي و ديگر احزاب انقلابي نما سازمان ساواك را عامل آتش سوزي سينما ركس معرفي نمودن. پادشاه ايران در يك تلويزيوني اعلام كرد کە صداي مردم را شنيدە است، مقامات را از نخست وزير گرفته تا مسؤلين بلند پايه كشور اذل ومنصوب گرديدن ،حكومت نظامي در تهران و چند إستان ديگر إعلام و مقررات منوعيت عبور و مرور شبانه به اجرا در آمد. به نظاميان دستور داده شد بسوي مردم تير اندازي نكنند، اين فرمان ملائم به گسترش بيشتر تظاهرات مي انجاميد.

تا عاقبت مردم دروغهاي مبلغين خارجي ووعده وعيده هاي ایت الله خميني را باوركردن وروز به روز تيشه بريشه خويش زدن. تا اینکە روز ٢١بهمن ١٣٥٧ رهبر انغلاب را سوار هواپيماي ایرفرانس كرده و با اسكورت جنگنده هاي آمريكايي در فرود گاه مهرآباد به زمين نشاندن، و سحرگاه روز ٢٢بهمن خميني نمازش را در مدرسه بزرگ علوي خواند. امير عباس هويدا ،سپهبد رحيمي سپهبد نصيري و خانم فرخروح پارساي از اولین کسانی بودند کە با اجراي حكم تير باران در خون خويش خوابيدند. اگر در اين نوشته اشتباهي مربوط به گذشت زمان ٣٨ قبل مي باشد از خوانندگان پوزش مي طلبم

ملت كورد کە نخواستند تسلیم رژیم اسلامی شوند كافر خواندە شدند و رژیم تصمیم گرفت کە به كوردستان لشكر بكشيد و شهر سنندج را با خاك وخون يكسان كرد مرد كورد أواره كرد ، از جاي از استانهاي ايران صداي پشتيباني شنيدم نشد. در خرم أباد و اهواز صداي اعتراض مردم آزاديخواهان آن ديار بلند شد بقيه استانها سكوت كردن در كرمانشاه وورمه (اروميه )و مهاباد و سقز عليه جنايت رژيم اعتراض شد از شهرهاي ديگر خبري نشد .

امید است کە این بارتاریخ تکرار نشود و مردم ایران شهروندان خوزستان را تنها نگذارند و برای بە دست آوردن آزادی در برابر این رژیم بپا خیزند.
علي اصغر خسروي

Sonntag, 22. Januar 2017

خاطرە سی روز پناهندگی در کشور عربستان سعودی در جوار خانە خدا

خاطرە سی روز پناهندگی در کشور عربستان سعودی در جوار خانە خدا
یارسان میدیا:کمپ التاش یکی از کمپهای پناهندگی بود کە از هر لحاظ مورد بی توجهی سازمانهای حقوق بشری از جملە سازمان ملل،صلیب سرخ و دولت وقت عراق بود. بە گفتە دکترهایی کە از طرف سازمانهای حقوق بشری بە کمپ سر میزدند حتی خاک این کمپ نیز فاسد شدە بود. بهداشت در کمپ زیر صفر بود. مقامات سازمان ملل هم در کمپ خیلی کم کار بودند، تازە در بعضی موارد آنها دچآر فرهنگ خاورمیانەای شدە بودند و برای پذیرش کسی بە عنوان پناهندە پارتی بازی و ڕشوە خواری راە انداختە بودند، متاسفانە کسانیکە در مقر یو ان کار میکردند بە نوعی عقدەای شدە بودند و حتی با گزارشهای بی پایە و اساس خود خیلی از کیسها را نابود میکردند و زندگی آدمهایی کە در پی خارج شدن از عراق بودند میسوزاندند. ما و خیلی از کسانیکە در کمپ بودیم از طرف یو ان ردی خوردە بودیم و یو ان میگفت کاری بە کار شماها ندارم و شماها را بە عنوان پناهندە سیاسی قبول نمیکنم!. ما نیز بە دنبال چارە بودیم کە فقط از جهنم عراق خارج شویم، و ترجیح دادیم کە جهنم عربستان سعودی را انتخاب کنیم کە شاید از طریق عربستان سعودی و بە خاطر خانە خدا بە اروپاە منتقل شویم. وضعیت در زمان حزب بعث مشخص بود اگر مخابرات کوچکترین بوی میبرد کە ما جە نیتی داریم بی شک جایمان ناکجا آباد بود، بە هر حال با دوستانیکە قرار بود هم سفر باشیم مشورت کردیم و قرار گذاشتیم کە کسی را پیدا کنیم کە ما را بە عربستان سعودی برساند. ما یکی را پیدا کردیم کە با ٢٥٠٠٠ هزار دینار ما را بە عربستان ببرد، پنج خانوادە شدیم و شبی طرف آمد و ما را کە تعدادمان بیست نفر بودیم بر یک ماشین تویتا فلاحی سوار کرد و راە افتادیم. بە هر حال طی چندین شب و روز و با هزاران مشکل پیشرو، ما بە مرز عربستان سعودی رسیدیم. وقتی هوا داشت روشن میشد در مقابل پایگاە مرزی عربستان پارچەهای سفید بە نشانە اینکە ما پناهندە هستیم را بلند کردیم، دیری نپایید کە سربازان مسلح ما را محاصرە کردند، ما هم توضیح دادیم کە کی هستیم و از کجا آمدیم و برای چی آمدەایم. سربازان ما را بە پایگاە خود راهنمایی کردند و هرچند روزە رمضان بود ولی برایمان غذا و آب آوردند. با مرکز خودشان تماس گرفتند و جریان ما را اطلاع دادند، افسر پایگاە بە ما گفت تا چند ساعت دیگر ماشین دنبالتان خواهد آمد و شماها را بە شهر عر عر منتقل خواهند کرد، انصآفا برخورد سربازانشان با ما خیلی خوب بود. یک روز آنجا ماندیم خبری از ماشین نشد، روز بعد ٣ چادر آوردند در پشت پایگاە خود برای ما چادر زدند، گفتیم قرار بود ما را ببرید چی شد کە حالا چادر آوردین، افسر پایگاە گفت دستور است ما هم نمیدانیم. خلاصە مدت ٣٠ روز در آنجا ماندیم روز سی ویکم چندین ماشین با نیروهای مسلح آمدند و ما را سوار کردند بە طرف مرز عراق هر کاری کردیم و هرچی گفتیم بی فایدە بود و گفتند کە ما دستور داریم شماها را بە هر قیمتی بە عراق برگردانیم، بعد از یک ساعت راە آمدن ما را بە گروهای دیگری کە آنها هم از همنوعان ما بودند و از کمپ گریختە بودند ملحق کردند، خلاصە خیلی از ما مقاومت کردیم و کار بە زد و خورد با نیروهای ارتش رسید، ما با دستان خالی و آنها با تفنگ. ساعتها طول کشید و نتوانستند ما را دیپورت کنند خلاصە یکی از افسران آنها آمد و گفت دستور آمدە کە دیپورت شماها لغو شدە و شما را بە پایگاهای خود برمیگردانیم، ما را دوبارە بە پایگاهی دیگر بردند، چند نفر از ما کە من یکی از آنها بودم بە عنوان کسانیکە مقاومت کردەایم دستگیر کردند و ما را حسابی کتک کاری کردند سپس با دستبنهای آهنین ما را بە سقف پنجرها آویزان نمودند طوری کە پایمان بە زمین نرسید و حسابی شکنجە نمودند. این کار تا صبح طول کشید و روز بعد دوبار ما را بە سمت عراق حرکت دادند البتە در این بین یک سری مشکلات دیگری پیش آمد کە از نوشتن آن خوداری خواهم کرد. ما را در بین مرز عراق و سعودی رها کردند،ڵابد خانە خدا ما را قبول نداشت!. در آن گرمای طاقت فرسا و بی آب و نان رو بە طرف عراق با پای پیادە و با بچەهای خرد و ریز حرکت کردیم، از آن شک نداشتیم یا گرما ما را خواهد کشت یا از گرسنگی و تشنگی راە بە جائی نخواهیم برد. بعد از یک ساعت راە رفتن از دور دیدیم کە دو نفر مسلح از دور برای اینکە بە ما برسند خیلی تند میدوند، از خود فکر کردیم کە اینها راهزن هستند، خلاصە چکار کنیم ، گفتیم خوب برای اینکە یکبار دیگر غیر قانونی وارد خاک عراق نشویم صبر میکنیم تا ببینیم کار بە کجا خواهد رسید. آنها رسیدند و از ما پرسیدند کە چکارە هستیم، ما هم جریان خود را از سیر تا پیاز گفتیم، یکی از آنها گفت ما سربازهای عراق هستیم، بهتر است با ما بیایید تا زنگ بزنیم برایتان ماشین بفرستند و گرنە اگر با پای پیادە بروید بچەهایتان تلف خواهند شد ما از اول باور نکردیم ولی در نهایت فهمیدیم کە اینها واقعا سرباز عراقیند و دیدبان هستند در این منطقە. با آنها رفتیم خیلی مهربان بودند هردوی آنها بچە کربلا بودند و بە ما خیلی مهبت نمودند، زنگ زدند و ساعتها طول کشید کە ماشینی در و پیکر شکستە آمد و ما را سوار کرد بە طرف مقر فرماندهی عراق در آن منطقە. ما را بە مقر فرماندهی بردند، بە ما گفتند دو نفر از شماها بیاید، فرماندە یا همان عامر فوج میخواهد شما را ببیند، من یکی از این افراد بودم، رفتیم داخل مقر یک سرهنگ یا همان مقدم نشستە بود و چند افسر دیگر، یکی از آنها بە زبان فارسی کاملا مسلط بود، پرسید چکارە هستین؟ ما هم طبق معمول از سیر تا پیاز برایش تعریف کردیم و گفتیم کە قصد ما دشمنی با عراق نبودە بلکە خواستیم کە از این طریق بە کشورهای اروپایی برسیم چون آیندە خودمان اینجا فناە شدە نمیخواهیم آیندە بچەهایمان نیز مثل ما بشود. آقای سرهنگ آە عمیقی کشید معلوم بود کە حرفهای ما بی تاثیر نبودە و گفت جای دیگری نبود بروید تا عربستان نباشد؟ گفت عربستان بشر است تا بداند پناهندە و حقوق بشر یعنی چە؟ و خیلی حرفهای دیگر. خلاصە روز بعد ما را سوار ماشین کردند بە طرف اردوگاە وقتی وارد اردوگاە شدیم تنها چیزی کە برایم زجر دهندە و زجر آور بود این بود کە خیلی از همان اهل اردوگاە با شادی و ‌هل هلە دور ما را گرفتند و ما را مسخرە میکردند انگار ما میمونی بودەایم و از قفس فرار کردە بودیم کە دوبارە بە همان قفس برگشتیم و گفتند بلاخرە برگشتند.
خلاصە بچەها را فرستادند و ما مردها را دستگیر کردند، یک ماە در زندان کمپ بودیم، بعد از یک ماە همە را آزاد کردند فقط من همراە شش نفر دیگر بە عنوان عامل اصلی یا بە قول خودشان راس الخیوت بە زندان مخابرات عراق کە یکی از مخوفترین زندانهای عراق بود در بغداد فرستادند. در زندان عراق در نیمەهای شب بارها از ما مازجویی کردند و بە ما فشار آوردند کە اگر بخواهیم ما را ببخشند باید برای کارهای تروریستی یا بە اسرائیل یا بە عربستان سعودی برویم، ما هم ی[زیر بار نرفتیم و گفتیم اگر ما را هم بکشید چنین کاری نخواهیم کرد و این بازجوییها تا چندین شب ادامە داشت تا اینکە خلاصە بعد از گذشت ١٥ روز یک نفر سبب آزادی ما از زندان شد، کە من شخصا آزادیم از آن زندان مخوف را مدیون ایشان میدانم. در واقع خواستم با بیان همچنین یادوارە تلخی فرق پذیرش پناهجو بین کشورهای اسلامی و اروپایی را یادآوری کردە باشم. ما زمانی بە عراق پناهندە شدیم بارها از طرف مقامات و در مواردی مردم عراق مورد رکیکیترین و غیر انسانەترین رفتارها و بی حرمتیها قرار میگرفتیم. زمانی کە بە سعودیە پناهندە شدیم با قنداق تفنگ از ما پذیرایی شد و با قنداق تفنگ ما را بدرقە نمودند. پناهندگانی کە بە ایران پناهندە شدند از جملە افغانی و عراقی بە همان شیوە مورد بی هرمتی مقامات و در بعضی موارد مردم قرار میگیرند. پناهندگانی کە در ترکیە زندگی کردە و میکنند بە همان شیوە میگویند کە رفتار پلیس ترکیە با آنها غیر انسانی بودە و میباشد. ولی بر عکس کشورهای خاورمیانە، دیدیم و میبینیم کە پناهجویانی کە بە کشورهای اروپایی پناە می آورند بە چە شیوەای از طرف مردم و مقامات مورد استقبال قرار میگیرند. آیا از خود پرسیدەایم چرا ؟ حتما میگوییم این مشکل فرهنگی انسانهاست، ولی آیا پرسیدەایم کە این انسانها هستند کە فرهنگ را بە وجود میآورند یا فرهنگ را درست میکنند.
این بود داستان پناە بردن ما بە خانە خدا
بە نظر من حکام سعودی هیچ بوی از انسانیت نبردە و نخواهند برد.
این خلاصە داستان اقامت یک ماهە من در عربستان بود و خیلی هم از همین دوستان خوشبختانە در حال حاضر در اروپاە هستند.
بشیرامیرخانی

30.9.2015

Sonntag, 20. November 2016

کا عه لی فازلی قلمتان توانا ئمیدوارم که هه میشه نمونه تان فه ره بوو.

کاکی عەلی وەک فعالێکی مەدەنی یارسانی بە کار و چالاکیەکانی توانیویەتی خزمەتێکی گەورە بە فەرهنگ و ئەدەب ناوچەی کرماشان بە گشتی و کومەڵگای کوردی یارسان بە تایبەتی بکات.
بنەماڵەی کاکی عەلی یوسفشایی بە گشتی بنەماڵەێکی شورشگیر و خوشەویستی خەڵکی ناوچەی کرماشا
نن و یارسانەکان بە چاوی رێزەوە سەیریان دەکەن.
باوکی کاکی عەلی واتە کاکی شامراد یوسفشایی یەکیک بوو لە مروڤە باش و خوشناوەکانی ناوچەکە و جێگای رێز بوو بۆ یارسانەکان.
کاکی عەلی یوسفشایی وەک ئەندامی ئەو بنەماڵە بەرێزە توانیوەیەتی وەک باوکی ناودار و بەرێزی جێگای خوی لە ناو خەڵکی کرماشان و کومەڵگای کوردی یاری بکاتەوە و خەڵک بە چاوی رێزەوە سەیری دەکەن.
کاکی عەلی بە دورست کردن و بەر چاو خستنی چەندین و چەندان کلیپ لە سەر هونەرمەندان و کەڵام خوێنە نادیارەکان و لە بیر چوانی یارسان و بەڵاو کردنیان لە تورە کومڵایەتیەکان خزمەتێکی یەکجار گەورەی بە کومەڵگای کوردی یارسان بکات.

خزمەتێکی گەورەی دیکەی کاکی عەلی یوسفشایی ئەوەێە وەک کەسێکی جێ باوەری خەڵکی ناوچەکە پێوەندیکی باشی بە شاعران و نوسەرانی ناوچەکەوە هەێە و بەرهەمەکانیان لێ وەر دەگرێ و ئەیخاتە بەر چاوی خوێنەرەان و ناێەڵی ئەو گەنجینانەی ناوچەکە بفەوتێ.
کاکی عەلی وەک دڵسوز و خەمخوری ناوچەی کرماشان و بە تایبەت یارسانەکان بۆ زیندو راگرتنی ناو و نازناوی مروڤە ناودار و هەڵکەوتوەکانی ناوچەی گۆران و قەڵخانی بە بڵاو کردنەوەی سروشتی داڵاهو و شاخە سەربەرزەکانی ناوچەی کرماشان لە گەڵ وێنەی ئازیزانی لە دەست چوو جارێکیتر یاد و بیرەوەریەکانیان لای خەڵکی ناوچەکە زیندوو دەکاتەوە.
من وەک کەسێک کە لە نزیکەوە بنەماڵەی گەورە و ناوداری یوسفشایی دەناسم سەررای رێز و خوشەویستیم بۆ ئەو بنەماڵە گەورەێە دەستی ماندو نەناسی کاکی عەلی یوسفشایی یادگاری مامە شامراد یوسفشایی بە گەرمی دەگوشم و داوای سەرکەوتن و سەربەرزی بۆ دەکەم.

بینهایت سپاس و قه یرزانی دیرم  ئه رای خالو  ئه زیزمان عه لی فازلی




Donnerstag, 10. November 2016

خاونکار یعنی چه ؟ چرا مردم یارسان این روز را جشن می گیرند؟




خاونکار یعنی چه ؟ چرا مردم یارسان این روز را جشن می گیرند؟


آیا مراسم عید خاونکار،  فقط یک مراسم مذهبی ویک وظیفه ی دینی است ؟ آیا رسالت « دین یاری » مانند فلسفه ورسالت ادیان قبلی وتکرار همان سیستم « معبود ، عابد، عبادت، زیارت ، نذر ، قربانی ، پیروی مطلق از خدا وکتاب خدا» وتقلید از مقلدین دینی  است ؟ آیا سلطان سهاک ویارانش آمدند تا برای مردم یارسان ، « جم خانه » را جایگزین مسجد ، کلیسا و کنیسه و« نذر و نیاز»را جایگزین « نماز» بکنند؟  
چرا خاونکار را جشن می گیریم ؟ چه چیزی را جشن می گیریم ؟پیام اصلی خاونکار چیست؟ وچه درسی از گرامیداشت این روز می گیریم؟
دراین مقاله سعی بر آن است به پاسخ این سئوالات به استناد متون دینی یارسان بپردازیم.
همانطور که میدانید یکی از بزرگترین ومهمترین مراسم وجشن های مردم یارسان ، جشن « عید خاونکار» است . ظاهرآ به دلیل به رسمین نشناختن « دین یاری» و حاکم بودن دین اسلام ، قرن هاست که با وجود برگزاری پنهان و آشکار مراسم خاونکار، آنچنان که می بایست حق مطلب در اینباره  ادا نشده است و علت اصلی واقعه ی جشن « عید خاونکار» و روزه ی « مَرّنو » در لفافه ای از اسرار مانده است. در راستای همین پنهان کاری سعی گردیده که تنها به جنبه ی دینی قضیه اهمیّت داده شود و بیشتر با به جا آوردن  مراسم نذرونیاز وروزه داری به عنوان یک تکلیف دینی ، به ابعاد اجتماعی اخلاقی وتاریخی این واقعه کمتر پرداخته شود.  لذا در این فرصت به اختصار در این مقاله بحث خواهد شد.
مردم یارسان که در ایران به « اهل حق» ودر کوردستان عراق به « کاکه ای » شناخته می شوند ، پیرو یک دین کاملآ مستقل به نام  « دین یاری » هستند . بنیانگذار این دین،  « سلطان سهاک » ویارانش بودند که اصالتآ از کوردهای برزنجه ی کوردستان عراق و به زبان کوردی (گورانی)هورامی سخن می گفته اند. کتاب مقدس مردم یارسان « دفتر پردیوری» نامیده می شود که  به زبان « کوردی گورانی یا هورامی» و به نظم نوشته شده است.به استناد متون دینی این دین دارای دوتاریخچه میباشد : تاریخچه پنهانی(سرّی ومخفی بودن )، وتاریخچه آشکار شدن . ظهوردین یاری در دوره پردیور در منطقه اورامانات پاوه رخ داد واین دین از حالت اسرار پنهانی به مرحله آشکار ومکتوب شدن وارد گردید. البته بعد از دوره ی پردیور متون دینی دیگری به متون دینی مردم یارسان اضافه شد که از آنجمله میتوان به « دفتر درویش های آسید براکه» (که زبور حقیقت نیز نام دارد )، دفتر شاه حیاث، دفترشیخ امیری ،خان الماس ، «دفتر چوشچی اوغلی ویارانش»،  دفتر ایل بگی جاف و چندین دفتردیگر اشاره کرد که همگی در تآیید ، تفسیر و توضیح دفتر پردیوری آمده اند.
 آشکار شدن دین یاری نه تنها به سادگی وبدون مشکل صورت نگرفت بلکه با مقاومت ومخالف شدید مُلاها ورهبران دینی منطقه مواجه شد . آنان بلا فاصله  به تقابل ورویارویی مستقیم با سلطان سهاک روی آوردند اما ازآنجا که دین یاری ، دین صلح ودوستی، مهربانی ومودّت بود، سلطان سهاک ویارانش به جای مقابله به مثل وتوسل به زور وخشونت ، راه کوچ و سفررا در پیش گرفتند و از « برزنجه » به  منطقه ی اورامانات کوردستان ایران راهی شدند. شبانگاهان در طول راه در غاری به نام « مَرّنو» سکنی گزیدند، اما دشمنان در تعقیب آنان برآمدند و آنها رامحاصره کردند. سلطان سهاک ویارانش سه شبانه روز مجبور به مقاومت ومبارزه دریک جنگ تحمیلی وناخواسته شدند که نهایتآ  منجر به پیروزی سلطان سهاک ویارانش شد. آنان دراین سه شبانه روز فرصت خوردن ونوشیدن نداشتند. نهایتآ پیرزنی( که ظاهرآ خاتون رمزبار بوده اند)  یک عدد خروس آب پز همراه بامقداری برنج ،نان و آب برای سلطان سهاک ویارانش آوردند . آنان این مواد خوراکی را در غالب یک مراسم دینی وشکر گزاری ، دعا و تنبورنوازی وخواندن سرودهای دینی به زبان کوردی ، دربین خود تقسیم نموده ومصرف کردند و پیروزی خود را بر دشمنان یارسان ( یعنی سپاه چیچک) جشن گرفتند. به همین دلیل در « دفتر پردیوری» به این واقعه اشاره و به یارسانی ها توصیه شده که این مراسم را به عنوان « عید خاونکار» و « مال پادشاهی» بجا بیاورند.
کلمه ی خاوندکار ، یا خاونکار یک کلمه ی کوردی و به معنای صاحب همه چیز یا  صاحب جهان است که یکی از اسامی سلطان سهاک نیز می باشد.
متآسفانه پس از دوره ی « پردیور» ، بعضی از وقایع تاریخی  یارسان،بعضآ تحریف یا  به صورت های دیگری نقل، تعبیر وتفسیر شده است.مثلآ موضوع بسیار مهم تاریخی « واقعه مَرّنو »  به صورت  یک دعوای عشیره ای ، قبیله ای  بین سلطان سهاک و سپاه « چیچک » و یا دعوای خانوادگی بین سلطان سهاک و برادران ناتنی ش برسر ملک واملاک یا چند تیکه از وسایل منزل تعبیر وتفسیر شده است. چنین تصوری از خاونکار، به معنی  تنزل دادن و کوچک شمردن سلطان سهاک ویارانش و  فراموشی اندیشه، تفکر و جهانبینی دین یاری  است . از طرفی چنین برخوردی،  ظلمی بزرگ به اندیشه و آرمان والا ی سلطان سهاک ودین یاری است. از سویی دیگر سعی گردیده که  این واقعه ی تاریخی فقط به صورت یک تکلیف دینی، روزه ،نذر، نیاز ودعا ومناجات جلوه داده شود وپیام اصلی و زوایای فلسفی ، تاریخی واجتماعی « واقعه ی مَرّنو» به فراموشی سپرده شود، در حالیکه اجرای مراسم دینی مخصوص این مناسبت و روزه داری ، تنها بخشی از مراسم خاونکار است.
اما ببینیم که پیام اصلی و واقعه ی « مَرّنو ، و خاونکار»چیست؟
جشن عید  خاونکار و روزه ی مَرّنور، پیام جهانی و افتخاری بزرگ برای همه ی بشریت است . این اغراق و گزافه گویی نیست ، این یک واقعیت تاریخی است . چرا؟؟
تقریبآ به طور قطعی میتوان گفت اکثریت دین هایی که قبل از « دین یاری » آمده اند ، مخصوصآ ادیان ابراهیمی ، همه فلسفه ای مشترک ونزدیک به هم دارند و از یک قانون وفرمول پیروی می کنند . همه این ادیان به اصطلاح دارای یک فرمول شبیه به یک خط عمودی یا یک « هِرَم » هستند که در رآس آن یک خدای مقتدر با تمام اختیارات و در مرحله ی  بعدی  یک پیغمبر با اختیارات کامل از طرف خداوند و یک کتاب مقدّس که فرمایشات ودستورات خداوند است، بوسیله ی یکی از فرشتگان خداوند در قالب « وحی » برای پیغمبرارسال شده است که باید بدون هیچ چون وچرا وپرسشی، پذیرفته واطاعت شود . دراین سیستم،  انسان موجودی است فطرتآ گناهکار ، ذلیل ، خار ، و ناتوان که از قطره ای آب گندیده درست شده است و دائمآ در زیان وخُسران است مگر اینکه ایمان کامل بیاورد واز دستورات  خدا، کتاب وپیامبرپیروی بدون چون وچرا بکند.(سوره ی والعصر آیه ی 1تا3وسوره مرسلات آیه ی 19 تا 21 و سوره ی صافات آیه ی 11).
 در ادیان ابراهیمی ، « آدم وحوا» نیز بواسطه خوردن سیب ممنوعه دچار گناه شدندو  از بهشت رانده شدند، لذا انسان از بدو تولد بارگناه اجداد خود را به دوش می کشد . دراین ادیان ، خداوند سیستم قضایی ، مجازات وپاداش خاص خود را دارد . نافرمانی وانتقاد از کلام خدا عملی نابخشودنی است. نیکوکاران با ایمان وکسانی که عبادت را کامل بجا آورده اند، پاداشت بهشت همراه با باغ ها و« حوری های زیبا روی » دریافت خواهند کرد . کسانی نیز که نافرمانی کرده اند وبه کلام خدا وپیامبرش ایمان نیاورده اند ، سالها ی طولانی در آتش جهنم با شعله هاوگرزهای سوزان وداغ، شکنجه خواهند شد.
در ادیان ابراهیمی طبقه ای به نام روحانی وجود دارند که کارشان ترجمه ، تعبیر،تفسیر وتدریس کتاب مقدس است ومردم موظف به پیروی وتقلید از آنان هستند . گویی که خداوند عقل بیشتری به آنان عطا کرده است . وجود این طبقه باعث بوجود آمدن پدیده ای به نام « تقلید و مقلد » شده است . به همین دلیل در دین اسلام مراجع تقلیدی وجود دارند که مجاز به تفسیر وتعبیر قرآن مجید ، صدور فتوا ، تهیه ی وانتشار قوانین ومقررات دینی تحت عنوان «رساله ی دینی» هستند.هرفرد مسلمان مرجع جامع الشرایط خود را انتخاب می کند و در همه ی اموردینی اجتماعی از او پیروی می کند .
در متون دینی مردم یارسان،تقریبآبه همه ادیان و رویدادهای مهم تاریخی از ابتدا تا کنون به عنوان یک پروسه اجتماعی تاریخی  اشاره شده است واز اکثر شاهان ، پیامبران وبزرگان دینی مخصوصآ ادیان ابراهیمی با احترام نام برده شده است . اما هرچند که از همه ی ادیان واعتقادات به عنوان ضرورت تاریخی در پروسه تکامل مادی معنوی انسان یاد شده است ، لیکن این به معنای تآیید وحقانیت این رویدادها نمی باشد . در متون دینی یارسان صراحتآ نوشته شده که هیچکدام از هفتاد ودو دین نتوانسته اند گوهر پاک ، ناب وپیام واقعی « حق وحقیقت » را به انسان نشان دهند . تا اینکه بشر به مرور زمان و در پروسه « دونای دون» پیشرفت  معنوی کرده  ونهایتآ در دوره ی پردیور تکامل معنوی به اوج خود رسیده  وبشر به بلوغ فکری رسید تا آنکه سلطان سهاک ویارانش « دین یاری » را آشکار کردند و گوهر واقعی حقیقت  را به نمایش گذاشتند.نمونه هایی از متون دینی مردم یارسان در این زمینه :

دفتر پردیوری :
 رمزبار مرمو:
 وست او پردیور
 بارگه شام آما وست او پردیور
 آنه وست اره جه مانگ اخضر
 چوین  بازرگانان کالاش وست اوبر
 بازرگانی بی برآما نه چین 
سکه ش درست بی چمش نرگسین
 وست او پردیور آشکارش کرد دین
اوشاهنشاوی
 بارگای شام وستن اوشاهنشاوی 
 بارگای شام وستن او شاهنشاوی 
 او رو نیامان راگه حساوی 
 نه گنان او شون حرف کتاوی
خلاصه ی کلّی معنی کلام : واین بارگاه ومنزلگاه « حق » را در پردیور برقرار کردیم ، او ( سلطان سهاک ) کسی است که همچون بازرگانان چینی همه نوع کالاها و گوهر های ناب را در نزد خویش دارد ، او آمد ودین یاری را در پردیور آشکار کرد. اورا درست وصحیح را برقرار کرد ، پس دیگر به دنبال حرف کتاب های مقدس  نروید.
کلام درویش نوروز: 
در بند کلام ، «کرد کویزنان»  چنین می گوید: 
هفتادو دو دین پرده و پرده 
 هیچ تیدا ندیم سوای جه هرده
خالی الوج دیم اصل بی مایه
 جای جور جفای رنج بی پایه 

دله وجودن
 دله دور جهان یار نه وجودن
 هفتاد ودو رمز جاش عود عودن
 عوده یک منزل گشتش بی سودن 
 یک گروهی هن خلقت نورن
 مست بوی عرق روی انطهورن
 رجوع نیارو وهیچ ملتی 
 بی سوره وکتاو ، بی سیاه خطی
باقی دستانان بهانه و سوچن 
 ویل گرد هرده هیچ پلوچن
هر چند که  دین یاری ومردم یارسان به همه ی ادیان احترام  می گذارند ، لیکن عبارت « احترام » به یک عقیده یا دین  با عبارت « اعتقادداشتن»  به آن دین متفاوت است . متآسفانه عدم رعایت مرز بین احترام گذاشتن واعتقاد داشتن،  ضررهای جبران ناپذیری در طول تاریخ  به فرهنگ مردم یارسان زده است ، یعنی به بهانه ی احترام گذاشتن، ، رسم ورسوم زیادی ازاسلام در فرهنگ مردم یارسان وارد شده است. لذا رعایت وتفکیک مرز بین احترام واعتقاد ، بسیار ضروری می باشد. اگر بگوییم که به همه ی کتاب های مقدس اعتقاد داریم پس باید به دستوراتشان نیز عمل کنیم . بنابراین بهتر است به جای عبارت اعتقاد داشتن ،  ازعبارت احترام گذاشتن استفاده کنیم.همچنین تداخل این دو عبارت باعث بوجود آمدن سوء تفاهم های زیادی در باره اعتقادات یارسان شده است به طوری که بعضی از یارسانی ها در آثار ونوشته های خود،  فلسفه ی دین یاری را مانند ادیان ابراهیمی تعریف کرده اند، در صورتی این سئوال پیش می آید که اگر قرار بود مبانی اعتقادی وفلسفی « دین یاری» همانند ادیان قبلی باشد، اگر قرار بود که مجددآ دین وآئینی تکراری  بیاید و سیستم « عابد ، معبود، عبادت وزیارت» را مجددآ ترویج کند،اگر قرار بود که بازار عقل ،دانش ، تفکر واندیشه تعطیل شود وسیستم « تقلید ومقلد» واطاعت بی چون وچرا  وکورکورانه برقرار گردد، دیگر نیازی به این همه زحمت ومشکلات، مخالفت ها ودردسرها نبود و واقعه « مَرّنو» اتفاق نمی افتاد. زیرا ادیان قبلی همه چیز را در باره ی عبادت ، بندگی ، تقلید و پیروی بی چون وچرا و بهشت وجهنم  توضیح داده بودند. بنابراین میتوان گفت که سلطان سهاک ویارانش طرح وبرنامه ای کاملآ نو وتازه آوردند. آنها آمدند تا به جامعه ی تک صدایی پایان دهند وچامعه را چند صدایی بکنند.  کار آنها مصداق بارز این شعر حافظ بود :

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم 
 فلک را سقف بشکافیم وطرحی نو در اندازیم
واما با زمی گردیم به سئوال ابتدای مقاله : « آیا مراسم عید خاونکار،  فقط یک مراسم مذهبی ویک وظیفه ی دینی است ؟».
جواب منفی است . در واقع واقعه ی « مَرّنو » و جشن خاونکار ، نه فقط یک رویداد ومراسم دینی، بلکه  یک انقلاب بزرگ اعتقادی و ارائه ی یک جهانبینی نوین ، مترقی و انسانی در راستای پروسه ی تکامل معنوی انسان ها است . برای اولین بار در تاریخ منطقه ، سلطان سهاک ویارانش ،به زیبایی،  انسان و جهان  را از دریچه ی دیگری معرفی وتعریف کردند . همانطور که گفته شد ، تا آن زمان اکثریت ادیان الهی وغیر الهی ، دنیا وانسانها را دوقطبی می دیدند ، وتقسیم بندی های  معنوی ، اجتماعی  به صورت اضداد بودند  یعنی همیشه دو پارامتر مقابل هم : «خودی وغیر خودی »،« روشنایی و تاریکی »، «خوبی  وبدی  » « خیر و شرّ» ، «مومن و غیر مومن »،« مسلمان و کافر» ،« خداوند وشیطان »  و«دوست ودشمن» . این تقسیم بندی ها نتیجه ای جز قتل و کشتار ، تفرقه ، جنگ وخونریزی ،  تجاوز ،کشورگشایی وحمله به سایر ملت ها ندارشته است.
  ادیان ابراهیمی، انسان راموجودی می دانند که فطرتآ و ذاتآ گناهکار است .آنها انسان را  با صفات بسیار پست وناپسند مانند، م ناتوان وضعیف، بالفطره گناهکار، عاصی ، حریص و گمراه در کتاب های مقدس شان خطاب می کنند . بنابراین خداوند برای راهنمایی ونجات آنها  پیامبرانی را فرستاده است.
سلطان سهاک و یارانش همه ی این معادلات قدیمی و تکراری را پشت سر گذاشتند وجهانبینی وارزشهای جدیدی را به جامعه عرضه کردندو تعریف دیگری از خدا ارائه دادند . آن خدای آسمانی که همیشه درعرش اعلاء و بالاتر از همه ودر رآس مثلث قدرت بود، خدایی که قادر مطلق ، قهار،  جبار ، و دست نیافتنی بود ، خدایی که دائمآ محتاج عبادت ، تکریم وچاپلوسی انسان بود خدایی که با سرکشی انسان ها ، عصبانی و خشمگین می شد ، خدایی که با زبان تهدید بابندگانش سخن می گفت ومدام آنانرا از روز جزا و قیامت بیم می داد، خدایی که برای خودش کعبه ای در زمین داشت و بندگانش را توصیه به زیارت آن می کرد، خدایی که به خاطر امتحان بندگانش ،  به اراده واختیار خود عده ای را ثروتمند وعده ای را فقیر خلق کرده بود، حالا به طور دیگری تعریف ومعنا پیدا کرد ه بود. اینبار خدا با مهر ومحبت  در یک کالبد انسانی ، ظاهر و زمینی شد. سلطان سهاک ، خدا و اقیانوس « ذات و صفات نیکو» ، مظهر مهربانی ، گذشت ، لطف وصفا است . انسان نیزدیگر حقیر وخوار نیست و  در پروسه ی « دونای دون» همچون قطره ای باران پاک وشفاف می شود و نهایتآ به اقیانوس معنویت می پیوندد واز حالت  قطره ی باران به بخشی از اقیانوس تبدیل می شود.
خدای یارسان با تهدید ،ارعاب ، گرز آتشین، یا با و عده ی « حوریان بهشتی» و جوی های عسل  با مردم سخن نمی گوید. اوبه انسان شخصیت داد ومرتبه ی او را بالا برد . او به انسان یاد داد که چگونه در پروسه تکاملی « دونای دون » میتوان بخشی از خدا شد.آری پیام او پیام انسان خدایی واصالت گوهر وجودی انسان بود. اگر احترام به کرامت انسانی و برقراری حقوق بشر،برابری حقوق زن ومرد وتک همسری درغرب واروپا ، با انقلاب فرانسه آغاز شد وغربی ها آن را افتخارخود می دانند ، باید منصفانه اعتراف کرد که سخت در اشتباهند زیرا  این افتخار قبل از همه ، متعلق به سلطان سهاک ویارانش ، متعلق به « دین یاری » ومردم یارسان است.این سلطان سهاک ویارانش بودند که با اندیشه ای نوین در هفت قرن پیش ، نقطه پایانی بر باورهای دیکتاتوری وضد بشری آن زمان گذاشتند وانسان را از رنج هزاران ساله ی اسارت وبردگی نجات دادند. هزاران سال طبقه ی روحانیت درهمه ی ادیان به مردم ظلم کردند وبا ترساندن مردم از خدای قدرتمند و روز موعود و « جزا »،حکومت وغارت کردند. تاریخ هیچگاه کشیش ها  واسقف های مسیحیت در قرون وسطی را با  دادگاه های تفتیش عقاید یا « انگیزاسیون »  فراموش نمی کند.  همان کشیش هایی که بهشت را با پول به مردم بیچاره می فروختند ودسترنجشان را غارت می کردند.همچنین  تاریخ هیچگاه حملات و  کشور گشایی ها و قتل عام ها را  بدست سپاهیان اعراب مسلمان فراموش نمی کند .ریشه ی همه ی این ظلم ها در جهان بینی دوقطبی  دیدن دنیا و منافع مادی ومعنوی بود .  آنها با تقسیم دنیا به مومن وکافر ، مجوز کشتن مردم را از کتاب مقدس شان کسب می کردند و جنگ هایشان را مقدس وجهاد می نامیدند و جان ومال وناموس مخالفان خویش را برای خودشان حلال شرعی می دانستند. در اعتقادات  آنها، خون ، شمشیر، جهاد و به قتل رساندن کافران نهادینه وتئوریزه  شده بود.
« دین یاری» براندیشه ی مخرب دوقطبی دیدن جامعه نقطه ی پایان گذاشت و واقعیت های موجود در جهان را  نه در قالب تضاد و دشمنی بلکه در قالب عبارات دوستانه و آشتی پذیر مانند « ظاهر وباطن » به صورتی تعریف کرد که لزومآ نه تنها ضد هم نیستند بلکه لازم وملزوم هم هستند و حیاتشان به یکدیگر ربط دارد. به عنوان مثال در ادیان الهی،  انسان از دو بخش ، روح وجسم ، خیر وشرّ ، خوبی و بدی ، یا معنویت  و حرص و آز(نفس امّاره) ساخته شده است که برای نزدیک شدن به دین وخدا، باید لزومآ ازبخش بد آن یعنی  مادیّات ، ولذت دنیایی دوری جست درحالیکه در دین یاری ، باطن و ظاهر درانسان به صورت روح و جسم تبلور یافته و جسم ، کالبد و ظرفی است برای روح . این دو لازم وملزوم یکدیگرند نه ضد یکدیگر. ضمنآ برای نزدیک شدن به خدا لازم نیست که دنیا ونعمت هایش را ترک ونفی کرد.
  «دین یاری » با حقارت به انسان نمی نگرد ونه تنها او را فطرتآ وذاتآ گناهکار نمی داند  بلکه چنان شخصیتی والایی به انسان می دهد که میتواند به مرحله ی خدایی برسد زیرا از گوهر ی تابناک و معدن معنوی ذات خداوند (یعنی سلطان سهاک ) آفریده شده است . کلام یاری در این باره چنین می گوید :

جه کان کَرَم داین یک بَشی 
 بعضی فراوان بعضی خوا چشی 
. هیچکس جه خدمت نمو نامحرم 
 بشی میه ران یا زیاد یا کم

معنی کلام : از معدن معنویت به هر کس سهمی داده شده است . بعضی ها زیاد وبعضی کمتر بهره برده اند . لیکن هیچکس از این معنویت بی بهره نمی شود وسهمی به میزان کم یا زیاد می برند.
« دین یاری » انسان را صاحب تفکر، اندیشه ، عقل ، دانش و مختار میداند . در قضیه ی جبر واختیار، آنچه که امروزبا اختیار و رآی خود انجام می دهیم ، اجبارآ نتیجه اش را فردا می بینیم. یعنی اختیارآن است که  ماامروز انجام می دهیم و اجبار، نتیجه ی رفتار دیروزمان است که فردا می بینیم و تغییری در آن نمی توانیم ایجاد کنیم زیرا زمان به عقب برنمی گردد.  کلام درویش نوروزدر باره عقل وشعور واندیشیدن چنین می گوید:

دل جم درویش جفای جور وشان
 مایه ی عقل وهوش ادب وارکان 
فکر ومعرفت تجربه وتدبیر
 آراسته ی جهان وسفته ی سریر
دین یاری بر اندیشه ، تفکر و خرد جمعی استوار است به همین دلیل است که حتی عبادت و نیایش مردم یارسان به صورت جمعی و همراه با موسیقی وآوای زیبای تنبور است و باز هم به همین دلیل است که  « دفتر پردیوری» برخلاف سایرکتاب های مقدس ،  تک صدایی و متکلم الوحده نمی باشد . در قسمتهای مختلف این متن مقدس می بینیم که در نشست های دینی وهمگانی که « جم » نامیده میشود ، سلطان سهاک برسر هر موضوع ، از یاران خویش نظر میخواهد و آنها در کمال آزادی وامنیت وبدون ترس،  نظر خویش را اعلام می کنند وسلطان سهاک به نظر آنان احترام می گذارد.
همچنین یکی دیگراز خصوصیات بسیار مهم دین یاری ، احترام به فرهنگ ، زبان و رسم ورسوم سایر ملیت ها است. همانطور که گفته شد بیش از هشتاد درصد متون دینی یارسان ومخصوصآ « دفتر پردیوری» به زبان کوردی گورانی( هورامی )نوشته است ، اما با توجه به اینکه بعضی از بزرگان ورهبران دینی متعلق به ملیت ها وجاهای دیگری بوده اند وباتوجه به اینکه سلطان سهاک قبل از دوره ی پردیور در کالبدهای جسمانی انسانی دیگری همچون ، بالویل و شاه خوشین لرستانی  ظاهر گردیده اند، لذا در دفتر پردیوری ، به غیر از زبان هورامی، زبان های کوردی سورانی (  زبان جافی در کلام عابدین جاف) زبان  « لری » و فارسی  نیز دیده می شود. این در حالیست که همکنون بعد از گذشت بیش از هفت قرن از ظهور دین یاری ، هنوز دولت های خودکامه ودیکتاتوری  در قرن بیست ویکم در دوران مدرنیسم ،حق خواندن نوشتن و تحصیل به زبان کوردی را به رسمیت نشناخته اند. 
توضیح وتفسیر کامل فلسفه ی دین یاری در یک یا دو مقاله نمی گنجد ، اما آنچه که لازم است در اینجاگفته شود این است که واقعه ی « مَرّنو» وجشن خاونکار یک جشن بزرگ ویک واقعه ی مهم تاریخی است . « واقعه ی مَرّنو» وخاونکار ظهور یک اندیشه وتفکر نوین بر پایه وبنیان انسانیت ، اندیشه و خرد جمعی است . این مناسبت یادآور روز پیروزی سلطان سهاک ویارانش بر داعشی های آن زمان ( یعنی سپاه چیچک ) است.همان سپاهیانی که همراه ملاهایشان از صبح تا شام به سلطان سهاک و یارانش دشنام می دادند و مسخره می کردند. همان ها که در دفتر پردیوری چنین از آنان یاد کرده است :

شاه یادگار مرمو:
 هنت گروی چنه مان دورن 
 سجده وشامشان تسبیح و مورن 
 چنی یارسان دایم لازورن
معنی کلام : عده ای هستند که (اعتقاداتشان) از ما بسیار دور است و ازصبح تا شب مشغول نماز وتسبیح هستند . آنان با مردم یارسان همیشه در تضاد هستند. 

رمزبار مرمو:
 هنت گروی  مرامان بی رام 
 ملان او مزگفت جه صبح تا وشام 
 ریشخند مکران و واته و کلام

شاه ابراهیم مرمو: 
هنت گروی مرّامان بی در
 کفتنی وشون سیاه خوان شرع 
ریشخند مکران وواته وگوهر
معنی کلام : اینها عده ای هستند که دائم در حال حمله و جنب وجوش هستند و صبح ها وشب ها نیز به مسجدها یشان می روند وگوش به فرمان مُلّایان وحاکم شرع می باشند  آنها در آنجا کلام ومردم یارسان را مسخره می کنند.
بنابراین به استناد متون دینی یارسان از این بحث نتیجه می گیریم که نهایتآ ، تهمت ، افتراء ، دشنام ، تمسخر و حمله های ناجوانمردانه وتهدید های پی درپی داعشی ها وملّاهای آن زمان  باعث شد که سلطان ویارانش درگیر یک جنگ ناخواسته بشوند که در پایان ، این درگیری وتعقیب وگریزها به پیروزی سلطان سهاک ویارانش منجر شد. واینک مردم یارسان هر سال در آبان ماه (ماه نوامبرمیلادی) بعد از سه شبانه روز ، روزه داری، تنبور نوازی و خواندن سرودهای دینی ، به صورت جمعی   پیروزی یارسان را برداعشی های آن زمان و آشکار شدن دین یاری را  جشن می گیرند و یاد وخاطره این رویداد مهم را گرامی می دارند.
عید خاونکار بریارسانی ها و همه ی انسان های آزاده  ونیک اندیش مبارک باد .
« یاردیده وکانی چیو وشن یار میو گیان»
« مزگان مزگانن خاوندکار میو گیان»

سید فریدون حسینی  آبانماه هزارو سیصد ونودو پنج برابربا نوامبر دوهزاروشانزده