به قلم آقای حسین قاسمی .درمورد فلسفه ورسومات سه روزه .روزه خاوندکاری برابر مرموهای دفتر پردیوری برای اطلاع وآگاهی آندسته از دوستان که اطلاعات کمتری دارند
یاران
گرامی ودوستان یکدل با کسب اجازه از محضر بزرگان واساتید آگاه درمورد
فلسفه ورسومات سه روزه .روزه خاوندکاری برابر مرموهای دفتر پردیوری برای
اطلاع وآگاهی آندسته از دوستان
که اطلاعات کمتری دارند در فضای مجازی فیس
بوک نگاشته وامیدوارم در صورت لغزش ویا اشتباهات نوشتاری وتفسیری کمترین
را از ارشاد خود بی بهره نفرمایید. پس از برملا شدن ذات صاحبکرمی سلطان
سهاک در برزنجه مخالفت برادران ظاهری سلطان سهاک با ایشان وچهار ملک رو به
افزایش گذاشته وماندن وسکنی در منزل شیخ عیسی برای یاران غیرممکن میگردد
وبرادران ظاهری بنامهای قادر وخدرشه وسلامت مصراً از یاران میخواهند که
هرچه از ماترک شیخ میخواهد برداشته ومنزل شیخ که پس از وفات شیخ به ورثه
ایشان رسیده ترکنماید سلطان هم بدون توجه به اساسه و وسایل موجود خواهان سه
تیکه از ماترک شیخ ماننددیکچه و سفره وقالیجه ای مندرس میگردد ورثه شیخ هم
باشنیدن این خواسته جزئی موافقت میکنند ویاران پس از برداشتن سه اسباب
مورد نظر سلطان منزل شیخ عیسی را ترک وراهی میگردند بعداز رفتن یاران از
منزل شیخ روز به روز وضعیت منزل شیخ رو به وخامت وبی نظمی وبقول معروف بد
بیاری میشود یکی از دایی های پسران شیخ با رندی وبینایی خاصی برادران
ومردم را تحزیک ومیگوید خیر وبرکت منزل شما همان سه وصله اسباب به ظاهر کم
ارزش بود که سهاکه آنرا باخود برد وشما باید با کمک مردم ایل گویا چیچکی در
پی سهاکه رفته واین سه وصله اسباب را پس بگیرید تا دوباره خیر وبرکت به
منزل شما باز گردد پسران شیخ با قشونی فراوان سر درپی یاران میگذارند وآنان
را در اشکفت یا غاری بنام مرنو می یابند .
پیر موسی مرمو
نخمای خما
کشان وکوان نه خمای خمه
گیر نالانا بسمار وسما
بیمه لرزه نخاطر خواجام نینا مجمه
می فرماید غم وپریشانی کوه ودر ودشت را فرا گرفته وغیر از صدای نعل سم اسبانچیزی شنیده نمی شود وداود بحضور سلطان رسیده .
داود مرمو
آمانن آمان خواجای غلامان
آما لشکری بی سر وسامان
ای صاحبکرم لشکری بی سامان که سردار مشخصی ندارد ودچار تفرقه ودورویی ودو
دلی هستند مارا محاصره کرده اند.داود دست به دامان پیر بنیامینمیشود .
داود مرمو.
بنیامین دستور شرطنی بگیرش دامان
نیومان ودست خواجای غلامان
ای پیر شرط که پیر سلطانی واز همه ما به صاحبکرم نزدیکتر در حضور شاه
استدعا بنما تا اجازه ندهد ما اسیر این طایفه شویم.پیر بنیامین به حضور
پادشاه رسیده و عرض میکند.
بنیامین مرمو.
یا شاه این راه کس نکرد این را ماکردیم
گناه کس نکرد گناه ما کردیم
اینراهوروش وطریقه را ما انتخاب کردیم واگر کناه ویا اشتباه است هم ما آگاهانه آنرا از ازل قبول کرده ایم
پادشاه مرمو.
پیر بلا کش
گر مرد لقایی بیا بلاکش
مرد بی بلا مرد لقا نیست
پادشاه در پاسخ به درخواست پیربنیامین چنین می فرماید
ای پیری که همیشه بلا وگرفتاری را باجان خریذه ای هرکسی که طالب حق وحقیقت
باشد باید رنج وسختی را بجان پذیرا باشد در غیر این صورت شایستگی دیذار
یاران را ندارد.پادشاه درخواست پیر بنیامین ویاران را استجابت و به داود
امر میکند.پادشاه مرمو.
داود و دس جم واشاره حقی
دست بر وژیر قالیچه دمشقی
مشتی خاک وردار بوزش وروی قشون چیچکی.
میفرماید .ای داود این خواسته جم یاران است که با اشاره وفرمان شاه تورا
مامور کردم تا از زیر قالیجه دمشقی..دومشقی نیست که بعضی از یاران عزیز
این را دست آویز قرار داده واصرار بر دومشقی نشستن در جم دارن...مشتی خاک
برداری وبر روی قشون محاصره کننده بپاشی تا فنا ومتفرق شوند.
داود مرمو.
آمانن آمان یا خواجای وشوخت
نمایان کردی زمایشت سخت
دسته ور بنیام موسیت کردن تخت
هجیو داودا جلا بیر جخت
میفرماید ای پادشاه عالم با وجود اینکه آزمایش های سخت ودشواری برای یاران
در پیش روگذاشتی باز هم یاران خوشوقت وخرسند وگلایه ای ندارند وبنیامین که
پیر شرط یاران بوده وپیر موسی همدر این لحظات صاحب مرتبه ومقاماست
ومنهمحاضر در حضور وامر پادشاه را بی چون وچرا وفوری اجرا میکنم واستدعا
دارم مصطفا را فرابخوان تا یاور وهمراه من باشد.
پادشاه مرمو.
داود بیره جلا
بوزش وچیچک وعزم غزا.
میفرماید مصطفا همان خاک زیر قالیچه است وتوآنرا بردار وبه نیت فنای لشکر چیچک بر روی آنان بپاش.
سپس داود به امر پادشاه.
و ارمای شاه داود وریزا
نما وجلا یو مصطفا
میفرماید ای داود خاک که مظهر مصطفا است بردار ودر برابر این لشکر جرار ایستادگی بنما.
داود امر پادشاه را اجرا وخاک را که مرکز تجلی مصطفا بود بر روی لشکریان می پاشد.
سرفروز آورد غلام نیل تار
لوا پی چیچک طایفه کفار
سه شبانه روز غزای چیچک کرد
طاق ذی حیات ژیشان بر نکرد
داود که دریای سر است ودر شط نیل هم پیر بنیامین را از گرداب بلا وگرفتاری
میره باش تجار نجات دادهبا خاک به طایفه منکران هجوم برده وپس از سه شبانه
روز طایفه منکران را تار ومار ونابود کرده وحلقه محاصره را می شکند.
ای تم رماوه کفت او روشنایی
سه روژه یاران داوات پادشاهی
دوانزه سفیدی هرچه نه چلی
یری روی یاران آما ودلی.
وقتی بحران را از سر میگذرانند وسیاهی که نماد نا آگاهی وجهل است
محومیگردد روزه سه روزه یاران بیاد بود وبرای اکراموبزرگداشت این آزمایش به
میان می آید وزمان آن دوازده روز از اول چله زمستان کردی سپری شده که
مطابقت با دوازدهم ماه که ماه دو روز به بدر کامل مانده است برپا میگردد
یاران توجه داشته باشند این یک جشن یاد بود است.
پی وخت پی ساعت پاوقت پاوایی
چه لوح تا قلم چه گاوتا ماهی
بگیران سه روژه یاران بکران داوات پادشاهی
هرکس نگیروسه روژه یاران نکرو داوات پادشاهی
بشش نمیان چه خرمان دوچیایی
بگیران سه روزه یاران بکران داوات پادشاهی
وعشق یاران مرنوی داود وبنیام وپیر مویسی
واماقضیه ومقدار نذری داوات وچرایی آن به این صورت بوده است. پس از سکسته
شدن محاصره ونابودی قشون چیچک بعداز سه شبانه روز پیرزنی که چشم حقیقت بین
داشته وبه گمانم از یاران گویا ؟رمزبار مهمان بوده به میمنت این روی داد
خروسی با مقداری برنج که طبق فرمایش قدما یک من ویک مشت ویک قویچنک بوده
طبخ وبه جم یاران آورده ویاران پس از سه شبانه روز نذری را دعا ودر جم صرف
میکنند واینطور روزه سه روزه را می شکنند وروزه را باز میکنند ناگفته
نماند عده ای از مردم تفنگچی وگهواره از جمله مرحوم داود مراد مرادی بعد از
اولین پاشام روز اول تا آخر سه روزه یعنی سه شبانه روز روزه بر پای
میداشتند ورئزه خود را در روز آخر با داوات مال پادشاه باز میکردندئ
یاران عزیز با عرض پوزش اول وآخرمان یار
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen