روایت تاریخ
برگی از تاریخ گوران ( جنگ با عثمانی ها)
مقالە ای به قلم حسین قاسمی گهواره گوران
پیشکش و تمام یارسانیان عزیز وآنانکه علاقه مند پیشینه ایل گوران بوده وکنجکاو دانستن گذشته تاریخی ودلاوری گورانیان در جنگهای مختلف که ناخواسته بر پیران وگذشتگان ما تحمیل شده است به این نوشته که از زبان شرکت کنندگان شجاع در این جنگ شنیده شده توجه نمایند.البته لازم به ذکر است من در دوران نوجوانی شرح این موضوع را از زبان مرحوم کاکا رزاقی ومرحوم کاکی والی حسنی دو شرکت کننده حاضر در میدان این جنگ تاریخی شنیده بودم وزمانی که در نوجوانی آسید محمود حیدری را درتکیه حیدری درجم هنگام نواله پیچیدن دیدم دستش لنگ بود وقتی قضیه را از پدرم پرسیدم گفت آسید محمود در جنگ عثمانی زخم برداشته وعلت لنگی دست ایشان همان زخم میباشد .البته آسید عبداله حیدری فرزند آسید فتح اله شرحی جامع وکامل براین واقعه بسیار مهم تاریخی نگاشته اند که صحت گفتار پیشینیان را اثبات میکند.واما شرح اتحاد وهمدلی ونوعدوستی ووطن پرستی یارسانی با ضعامت سادات بزرگوار حیدری وجان فشانی وجانبازی این بزرگواران دراین جنگ که حتا از نثار جان شیرین خود برای آزادگی وحرمت شرافت یاران ومنطقه دریغ نکرده اند.
در ساهای1293و4خورشیدی و1917و18میلادی آتش جنگ اول جهانی شعله ور میگردد که مملکت ماهم از دود این آتش بی نصیب نمی ماند وارتش عثمانی به سرکردگی حسین رئوف وبها بیگ وهمچنین ارتش متجاوز روسیه غرب ایران ازمرز خسروی تا همدان را مورد تجاوز وتاخت وتاز قرار میدهند.
هنگام ورود قشون عثمانی به نزدیکی کرند سید حاتم افضلی معروف به سید حاجی حاتم پدر سید والی افضلی در باغ خود مشغول آبیاری به محصولات خود بوده که مورد حمله سربازان عثمانی قرار گرفته وگویا به محصولات وی تعدی میکنند واین سید بزرگوار زیر بار ستم سربازان اجنبی نرفته ودرگیری ایجاد میشود ودر این درگیری چند تن از سربازان عثمانی کشته ومجروح میشوند.
اخبار این درگیری به گوش سرکردگان قشون عثمانی میرسد و آنان خودرا برای نابودی کرند ومردم دلاورش آماده میکنند .
بزرگان وسادات کرند از توتشامی وتکیه دار وقت تکیه حیدری آسید رستم درخواست کمک میکنند که آسید رستم بلافاصله به سران گوران وگهواره وسنجابی وقلخانی فرمان بسیج عمومی برای پشتیبانی مردم کرند را صادر می نمایند.و سادات بزرگوار حیدری به زعامت آسید رستم به همراه و فرزندانش آسی شمزین وآسی نوردین ووآسید عزیز با پنج پسرش به اسامی سید جمشید وسید نعیموسیدفرج وسید علی و سید فتح اله و سید محمود ومریدانی چند وگهواره وگوران به سرکردگی غلامعلی خان سالار منصوروسنجابی به ریاست علی اکبرخان سردارمقتدر ومردم نیرژی به سرکردگی صفرخان عده ای از مردم بهرامی وقلخانی امر تکیه دار را اجرا وراهی پشتیبانی وکمک مردم کرند میشوند.قشون عثمانی به دروازه کرند رسیده وبا آتش مسلسل وتوپ وخمپاره سعی درایجاد رعب ووحشت دربین مردم کرند دارد وزنان وکودکان کرند سعی در فرار به سمت دالاهو دارند که قشون امدادی گوران وسنجابی وبهرامی ونیرژی به ارتفاعات کرندرسیده اند وپیش قراولان طلایه دار ارتش عثمانی که بطرف ارتفاعات کرند برای اشغال ارتفاعات وجلوگیری از فرار زن وکودکان کرندی در کوشش است .حدود پنجاه نفر از نیروهای امدادی داوطلب که خانواده حیدری جزء آنان بوده همچنین مرحوم کاکه میرآخور گهواره هم قرار می شود که ارتفاعات را پیش از رسیدن قشون دشمن اشغال نمایند که این تاکتیک به منصه ظهور رسیده وقوای امدادی گوران پیش از طلوع آفتاب ورسیدن قشون عثمانی ارتفاعات را اشغال می نمایند ونیروهای دشمن به خیال اینکه ارتفاعات را اشغال واز حرکت زنان وکودکان کرند بطرف گوران جلوگیری ومحاصره را کامل کنند ودرارتفاعات کسی نیست بدون استتار به طرف ارتفاعات حرکت میکنند که با دلاوری و دفاع جانانه گوران وسادات حیدری مواجه وتقریباً کسی از آنان سرپا نمی ماند یا کشته ویا زخمی میشوند واز قوای کمکی هم عده ای زیاد با آتش شصت تیر یا همان مسلسل امروزی در سنگرها جان به جان آفرین تسلیم میکنند وبازمانده نیروی گوران به خیال اینکه کسی دیگر درمقابل ندارند از سنگرها بیرون آمده وسرود پیروزی سر میدهند ولی در این هنگام قشون امدادی عثمانی فرا رسیده وبا آتش پرحجم سنگرها ونیروی باقیمانده را زیر رگبار می گیرند.گوران درحال دفاع وترکها در حال حمله که پس از زمانی جنگ تفنگ نیروهای عثمانی به سنگر های گوران رسیده وجنگی تن به تن ونابرابر آغاز میشودترکها با نارنجک وشمشیر و قوای گوران هم باخنجر وچوب وچماق چون دیگر گلوله ای برای نیروی گوران نمانده بود وبه اتمام رسیده بود. مرحوم کاکه میرآخور گهواره تعریف میکرد .که من به همراه سید علی حیدری که با کلت کمری درحال چنگ بود در پشت تخته سنگی سنگر گرفته بودیم در روبرویمان آسی محمود حیدری را می دیدیدیم که با خنجر با سرعتی غیرقابل وصف می جنگید که در این هنگام چند سرباز دشمن مارا غافلگیر ومچ دست آسید علی را گرفتند که آسید علی به آسید محمود هوارکشید که آسید محمود بلا درنگ خود را از پشت به سرباز دشمن رساند وتیغه خنجر را از پشت چنان به آن سرباز زد که تیغه خنجر از جلو سینه اش بیرون آمد.و آسید علی همدوباره مشغول جنگ شد تا از ناحیه بازو زخمی عمیق برداشت.
مرحوم کاکی والی گهواره تعریف میکرد که..
بعداز شهادت آسید نعیم و آسید جمشید من آسید محمود حیدری را دیدم که چگونه سه سرباز ترک برای دستگیریش به اوحمله کردند وآسید محمود که تنها در سنگرمانده بود اولی ودومی را با خنجر نابود وسومی نیز از دستش فرار کرده.وقتی که جنگ به این نقطه رسید وامیدی برای ادامه اش وجود نداشت آسی رستم به باقیمانده نیروی گوران فرمان عقب نشینی صادر میکنند ولی آسید عزیز بی قرار فرزندش سید فرج است که در می یابد در پشت تخته سنگی زخمی وافتاده است واز دوستان می خواهد برای نجات او همراهی کنند ولی رگبار گلوله شصت تیر مجالی برای امداد آسید فرج نمی دهد که آسید رستم پیشقدم میشوند ولی پیش از ایشان نمی دهد ولی یک مرتبه کدخدا علی محمد ویله ای با سرعتی غیرقابل وصف درمیان رگبار مسلسل وآتش ودود خودرا به سید فرج رساند وبانیرویی خدادادی اورا بردوش کشید وباهمان سرعت آسی فرج را به پشت جبهه انتقال دادولی آسید عزیز آتش انتقام کشته شدن دو فرزند دلبند وجراحت شدید دیگر فرزندش دروجودش شعله ور بود ودست بردار نبود تا اینکه آسید رستم دستور اکید به ترک محل دادند وما جبهه نابرابر را به طرف بیوه نیژ ترک کردیم.
آسید فرج حیدری نیز پس از چندروز مداوا به علت شدت جراحات جان بهجان آفرین تسلیم میکنند. وتا آنجایی که من شنیده ومی شناسم فتحعلی رجبی گهواره شاهمراد گهواره دایی خلیفه یارمراد نام آشنا از مردم گهواره مجروح می شوند.
مرحوم کاکه میرآخور تعریف میکرد دلاوری از مردم قلخانی سربازی عثمانی را زخمی واسیر گرفته بود وبه حضور آسی رستم می آورد آسی رستم میگوید قلخی شر له خودا خوشی ناتی آزادی که .سرباز عثمانی هم کلمه قلخانی را قلخان خان به گمانش اوهم خان است یاد گرفته ومی گوید قلخان خان یاخچی قلخانخان یاخچی یعنی قلخان خان خوب است . عزیز قلخانی ماهم میگه قلخان خان یاخچی یاخچی چته سرومالمنذر یاگار قینم بی کوشمت ویاخچیکتیچ بم.ههههههههههه.
دراین موقع مردم حریر با انسجام از پشت و ایل سنجابی با سرکردگی سردارمقتدر وگوران وقلخانی به ریاست سالارمنصور در اطراف کرند به جنگ ادامه داده وسبب تسلیم شدن قشون عثمانی وترک مخاصمه وتبادل اسرا وکشته شدگان ومجبور به تخلیه کرند می شوند.
اما پیش قراولان نیروی گوران که بزرگواران حیدری اکثریت آنها را تشکیل می دادند گرچه سه نفر از خانواده حیدری شهید و چندین نفر از گوران وقلخانی هم شهید ومجروح شدند ولی تعصبات قومی وبرادری آیینی را اثبات وپایمردی را تا آنجا ادامه دادند که کودکان وزنان ومردان کرند را از اسارت وووو نجات دادند.
پس دوستان همانطور که بزرگان آیین و نیاکان ما بخاطر دفاع از شرف وناموس هم کیشان خود بدون توجه به ریشه های خاندانی از نثارجان ومال خود دریغ نکرده اند بیاییم انسجام آیینی خود را مستحکم وبا احترام متقابل به یکدیگر چشم حسودان بیگانه را کور نماییم..
کمترین یارسان وسیخان قاسمی گهواره ای
برگی از تاریخ گوران ( جنگ با عثمانی ها)
مقالە ای به قلم حسین قاسمی گهواره گوران
پیشکش و تمام یارسانیان عزیز وآنانکه علاقه مند پیشینه ایل گوران بوده وکنجکاو دانستن گذشته تاریخی ودلاوری گورانیان در جنگهای مختلف که ناخواسته بر پیران وگذشتگان ما تحمیل شده است به این نوشته که از زبان شرکت کنندگان شجاع در این جنگ شنیده شده توجه نمایند.البته لازم به ذکر است من در دوران نوجوانی شرح این موضوع را از زبان مرحوم کاکا رزاقی ومرحوم کاکی والی حسنی دو شرکت کننده حاضر در میدان این جنگ تاریخی شنیده بودم وزمانی که در نوجوانی آسید محمود حیدری را درتکیه حیدری درجم هنگام نواله پیچیدن دیدم دستش لنگ بود وقتی قضیه را از پدرم پرسیدم گفت آسید محمود در جنگ عثمانی زخم برداشته وعلت لنگی دست ایشان همان زخم میباشد .البته آسید عبداله حیدری فرزند آسید فتح اله شرحی جامع وکامل براین واقعه بسیار مهم تاریخی نگاشته اند که صحت گفتار پیشینیان را اثبات میکند.واما شرح اتحاد وهمدلی ونوعدوستی ووطن پرستی یارسانی با ضعامت سادات بزرگوار حیدری وجان فشانی وجانبازی این بزرگواران دراین جنگ که حتا از نثار جان شیرین خود برای آزادگی وحرمت شرافت یاران ومنطقه دریغ نکرده اند.
در ساهای1293و4خورشیدی و1917و18میلادی آتش جنگ اول جهانی شعله ور میگردد که مملکت ماهم از دود این آتش بی نصیب نمی ماند وارتش عثمانی به سرکردگی حسین رئوف وبها بیگ وهمچنین ارتش متجاوز روسیه غرب ایران ازمرز خسروی تا همدان را مورد تجاوز وتاخت وتاز قرار میدهند.
هنگام ورود قشون عثمانی به نزدیکی کرند سید حاتم افضلی معروف به سید حاجی حاتم پدر سید والی افضلی در باغ خود مشغول آبیاری به محصولات خود بوده که مورد حمله سربازان عثمانی قرار گرفته وگویا به محصولات وی تعدی میکنند واین سید بزرگوار زیر بار ستم سربازان اجنبی نرفته ودرگیری ایجاد میشود ودر این درگیری چند تن از سربازان عثمانی کشته ومجروح میشوند.
اخبار این درگیری به گوش سرکردگان قشون عثمانی میرسد و آنان خودرا برای نابودی کرند ومردم دلاورش آماده میکنند .
بزرگان وسادات کرند از توتشامی وتکیه دار وقت تکیه حیدری آسید رستم درخواست کمک میکنند که آسید رستم بلافاصله به سران گوران وگهواره وسنجابی وقلخانی فرمان بسیج عمومی برای پشتیبانی مردم کرند را صادر می نمایند.و سادات بزرگوار حیدری به زعامت آسید رستم به همراه و فرزندانش آسی شمزین وآسی نوردین ووآسید عزیز با پنج پسرش به اسامی سید جمشید وسید نعیموسیدفرج وسید علی و سید فتح اله و سید محمود ومریدانی چند وگهواره وگوران به سرکردگی غلامعلی خان سالار منصوروسنجابی به ریاست علی اکبرخان سردارمقتدر ومردم نیرژی به سرکردگی صفرخان عده ای از مردم بهرامی وقلخانی امر تکیه دار را اجرا وراهی پشتیبانی وکمک مردم کرند میشوند.قشون عثمانی به دروازه کرند رسیده وبا آتش مسلسل وتوپ وخمپاره سعی درایجاد رعب ووحشت دربین مردم کرند دارد وزنان وکودکان کرند سعی در فرار به سمت دالاهو دارند که قشون امدادی گوران وسنجابی وبهرامی ونیرژی به ارتفاعات کرندرسیده اند وپیش قراولان طلایه دار ارتش عثمانی که بطرف ارتفاعات کرند برای اشغال ارتفاعات وجلوگیری از فرار زن وکودکان کرندی در کوشش است .حدود پنجاه نفر از نیروهای امدادی داوطلب که خانواده حیدری جزء آنان بوده همچنین مرحوم کاکه میرآخور گهواره هم قرار می شود که ارتفاعات را پیش از رسیدن قشون دشمن اشغال نمایند که این تاکتیک به منصه ظهور رسیده وقوای امدادی گوران پیش از طلوع آفتاب ورسیدن قشون عثمانی ارتفاعات را اشغال می نمایند ونیروهای دشمن به خیال اینکه ارتفاعات را اشغال واز حرکت زنان وکودکان کرند بطرف گوران جلوگیری ومحاصره را کامل کنند ودرارتفاعات کسی نیست بدون استتار به طرف ارتفاعات حرکت میکنند که با دلاوری و دفاع جانانه گوران وسادات حیدری مواجه وتقریباً کسی از آنان سرپا نمی ماند یا کشته ویا زخمی میشوند واز قوای کمکی هم عده ای زیاد با آتش شصت تیر یا همان مسلسل امروزی در سنگرها جان به جان آفرین تسلیم میکنند وبازمانده نیروی گوران به خیال اینکه کسی دیگر درمقابل ندارند از سنگرها بیرون آمده وسرود پیروزی سر میدهند ولی در این هنگام قشون امدادی عثمانی فرا رسیده وبا آتش پرحجم سنگرها ونیروی باقیمانده را زیر رگبار می گیرند.گوران درحال دفاع وترکها در حال حمله که پس از زمانی جنگ تفنگ نیروهای عثمانی به سنگر های گوران رسیده وجنگی تن به تن ونابرابر آغاز میشودترکها با نارنجک وشمشیر و قوای گوران هم باخنجر وچوب وچماق چون دیگر گلوله ای برای نیروی گوران نمانده بود وبه اتمام رسیده بود. مرحوم کاکه میرآخور گهواره تعریف میکرد .که من به همراه سید علی حیدری که با کلت کمری درحال چنگ بود در پشت تخته سنگی سنگر گرفته بودیم در روبرویمان آسی محمود حیدری را می دیدیدیم که با خنجر با سرعتی غیرقابل وصف می جنگید که در این هنگام چند سرباز دشمن مارا غافلگیر ومچ دست آسید علی را گرفتند که آسید علی به آسید محمود هوارکشید که آسید محمود بلا درنگ خود را از پشت به سرباز دشمن رساند وتیغه خنجر را از پشت چنان به آن سرباز زد که تیغه خنجر از جلو سینه اش بیرون آمد.و آسید علی همدوباره مشغول جنگ شد تا از ناحیه بازو زخمی عمیق برداشت.
مرحوم کاکی والی گهواره تعریف میکرد که..
بعداز شهادت آسید نعیم و آسید جمشید من آسید محمود حیدری را دیدم که چگونه سه سرباز ترک برای دستگیریش به اوحمله کردند وآسید محمود که تنها در سنگرمانده بود اولی ودومی را با خنجر نابود وسومی نیز از دستش فرار کرده.وقتی که جنگ به این نقطه رسید وامیدی برای ادامه اش وجود نداشت آسی رستم به باقیمانده نیروی گوران فرمان عقب نشینی صادر میکنند ولی آسید عزیز بی قرار فرزندش سید فرج است که در می یابد در پشت تخته سنگی زخمی وافتاده است واز دوستان می خواهد برای نجات او همراهی کنند ولی رگبار گلوله شصت تیر مجالی برای امداد آسید فرج نمی دهد که آسید رستم پیشقدم میشوند ولی پیش از ایشان نمی دهد ولی یک مرتبه کدخدا علی محمد ویله ای با سرعتی غیرقابل وصف درمیان رگبار مسلسل وآتش ودود خودرا به سید فرج رساند وبانیرویی خدادادی اورا بردوش کشید وباهمان سرعت آسی فرج را به پشت جبهه انتقال دادولی آسید عزیز آتش انتقام کشته شدن دو فرزند دلبند وجراحت شدید دیگر فرزندش دروجودش شعله ور بود ودست بردار نبود تا اینکه آسید رستم دستور اکید به ترک محل دادند وما جبهه نابرابر را به طرف بیوه نیژ ترک کردیم.
آسید فرج حیدری نیز پس از چندروز مداوا به علت شدت جراحات جان بهجان آفرین تسلیم میکنند. وتا آنجایی که من شنیده ومی شناسم فتحعلی رجبی گهواره شاهمراد گهواره دایی خلیفه یارمراد نام آشنا از مردم گهواره مجروح می شوند.
مرحوم کاکه میرآخور تعریف میکرد دلاوری از مردم قلخانی سربازی عثمانی را زخمی واسیر گرفته بود وبه حضور آسی رستم می آورد آسی رستم میگوید قلخی شر له خودا خوشی ناتی آزادی که .سرباز عثمانی هم کلمه قلخانی را قلخان خان به گمانش اوهم خان است یاد گرفته ومی گوید قلخان خان یاخچی قلخانخان یاخچی یعنی قلخان خان خوب است . عزیز قلخانی ماهم میگه قلخان خان یاخچی یاخچی چته سرومالمنذر یاگار قینم بی کوشمت ویاخچیکتیچ بم.ههههههههههه.
دراین موقع مردم حریر با انسجام از پشت و ایل سنجابی با سرکردگی سردارمقتدر وگوران وقلخانی به ریاست سالارمنصور در اطراف کرند به جنگ ادامه داده وسبب تسلیم شدن قشون عثمانی وترک مخاصمه وتبادل اسرا وکشته شدگان ومجبور به تخلیه کرند می شوند.
اما پیش قراولان نیروی گوران که بزرگواران حیدری اکثریت آنها را تشکیل می دادند گرچه سه نفر از خانواده حیدری شهید و چندین نفر از گوران وقلخانی هم شهید ومجروح شدند ولی تعصبات قومی وبرادری آیینی را اثبات وپایمردی را تا آنجا ادامه دادند که کودکان وزنان ومردان کرند را از اسارت وووو نجات دادند.
پس دوستان همانطور که بزرگان آیین و نیاکان ما بخاطر دفاع از شرف وناموس هم کیشان خود بدون توجه به ریشه های خاندانی از نثارجان ومال خود دریغ نکرده اند بیاییم انسجام آیینی خود را مستحکم وبا احترام متقابل به یکدیگر چشم حسودان بیگانه را کور نماییم..
وسین خان قاسمی |
کمترین یارسان وسیخان قاسمی گهواره ای
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen