فرهنگ واصالت
اصالت و فرهنگ چیست ؟ و اصیل کیست ؟
انسانها در مقام مقایسه وارزیابی خود نسبت به دیگران ،گاه به دلیل تعلق داشتن به گروهی خاص (اعم از گروه دینی ،ملی ، قومی ، نِژادی و فامیلی و . . . .)احساس برتری می کنند و این احساس را با افتخار بیان می کنند در چنین حالتی افراد خود را نسبت به دیگران اصیل تر فرض کرده و در واقع برای خودشان اصالت قائل می شوند. این حس اصالت در شرایط زمانی ومکانی مختلف، صور متفاوتی به خود گرفته است .
گاهی تعلق داشتن به طبقه ای خاص (اشراف،. . .) وزمانی هم عضویت در یک گروه (گروههای شغلی وتحصیلی و. . .) برای اعضای آن اصالت به بار می آورد. به نظر می رسد این احساس در دوره های مختلف تاریخی از نظم خاصی پیروی می کند. به عبارت دیگر، نوع وشکل اصالتی که افراد برای خود قائل هستند هم بستگی زیادی با نوع و وضعیت اجتماعی جامعه ای دارد که در آن زندگی می کنند. جامعه سنتی معمولا ویژگیهای را اصیل معرفی می کند که انتسابی هستند و فرد از لحظه تولد دارای آن خصلت ویژه می باشد. برای مثال یک فرد از اولین روز تولدش با جنسیت معلوم ،نژاد مشخص و طبقه اجتماعی معینی شناخته و ارزیابی می شود. این ویژگیها معمولا تا آخر عمر تغییر چندانی نمی کند. در چنین جوامعی اصالت افراد هم انتسابی است باین معنا که فرد به دلیل انتساب به خصائلی که پیش از تولد او وجود داشتند اصیل شمرده می شود. دراین حالت خود فرد در اصیل بودن یا نبودن خود تاثیر چندانی ندارد.
«فرهنگ مجموعه منسجمی است از ابزار و وسایل و اجناس مصرفی، منشورها و قوانین اساسی برای گروه های گوناگون اجتماعی اندیشه ها و پیشه ها باورها و آداب و رسوم. چه فرهنگ ساده باشد و چه فرهنگ پیچیده باشد در هر حال با دستگاه گسترده ای مواجه می شویم که بخشی از آن مادی و بخشی از آن انسانی و بخشی از آن معنوی است، دستگاهی که بشر به کمک آن از عهده ی حل مشکلات مشخص و ویزه که سر راه او قرار می گیرد بر می آید این مشکلات از این واقعیات ناشی می شود که بشر دارای بدنی است که تابع نیازهای طبیعی و جسمانی گوناگون است، و در محیطی زندگی میکند که هم بهترین دوست اوست زیرا برای او مواد خام لازم برای انجام کارهای یدی اش را فراهم می آورد، و هم دشمن خطرناک او، زیرا بسیاری از نیروهای مخاصم او را در خود پناه می دهد.» و نیز «انسان به عنوان خالق فرهنگ علاقه ویژه و رابطه تنگاتنگی با مخلوق خود دارد در واقع انسان فرهنگ را می آفریند و فرهنگ به انسان پروبال انسانی هر چه بیشتری می بخشد و وجودش را پربار می کند و لذا انسان بدون فرهنگ موجودی ماقبل انسانی، و از هر جهت فقیر، ناتوان و زمخت به شمار می آید، و از این جهت هم هست که می گویند انسان موجودی فرهنگی است، چون بدون فرهنگ، وجود انسانی بالفعل، حقیقی، متعالی و بالنده غیر ابل تصور است.»
داریوش آشوری چنین بیان می کند:«صحبت از فرهنگ، براستی «صحبت از توانایی های خلاق انسان است و اشاره ای است به نقش سازنده ارزشها و دیدگاهها، قدرت زبانی و بیان هنری و حکایتی است از همه اجتماعات کوچک و بزرگ که درگیر تجدید هنجارها و ضوابط اخلاقی و ایجاد امکانات تازه برای یک زندگی مناسب ترند.»
طبق تحقیقات بروکر و کلاید کلوکون انسان شناسان آمریکایی از زمانی که تایلر انسان شناس انگلیسی تعریف خود را در کتاب فرهنگ ابتدایی در سال 1871 ارائه داد و تا 32 سال بعد کسی به تعریف مجدد فرهنگ مبادرت نکرد و تا سال 1920 یعنی بعد از گذشت شش قرن تنها شش تعریف به آن اضافه شد ولی از سال 1920 به بعد بود که تلاشی بزرگ برای توضیح و تبیین فرهنگ صورت گرفت و این تا اندازه ای نتیجه رشد انسان شناسی بود.
کروبر و کلوکون در کتاب خود به نام:« فرهنگ: مروری انتقادی بر مفاهیم و تعاریف» 164 تعریف از آن نقل کردند که از« رفتار آموخته شده» تا « تصورات در ذهن» و « یک مکانیسم دفاعی روانی» و ... را در بر می گرفت.
جلالی مقدم می گوید:« فرهنگ دارای محتویاتی ناهمگون است و به موضوعی واحد اشاره ندارد، بلکه گستره ی آن می تواند موضوعات پر شماری را در تصورات و افکار، احساسات و عواطف، ارزشها، اشیاء، اعمال و تمایلات شامل گردد.»
دودن یکی از مراجع آلمانی در تعریف فرهنگ می نویسد: مجموع مظاهر زندگی فکری و هنری ، شکل زندگی ظریف ، پرورش باکتری های و موجودات زنده بر روی زمینه مواد غذایی ، کاشتن و رسیدگی کردن زمین زراعتی ، گروه جدید پرورش داده شده از زندگی حیوانی یا گیاهی.
فرهنگ نظام پیچیده و پویای اجتماعیی است که در روند تکامل وجود اجتماعی انسان برای انطباق و سازگاری هر چه بهتر و بیشتر با محیط طبیعی و اجتماعی و ادامه زندگی هر چه غنی تر، متعالی تر و خلاق تری از سوی انسان جمعی آفریده و پرورده می شود و از نسلی به نسل دیگر به عنوان میراثی اجتماعی انتقال می یابد، به عنوان کل تجزیه ناپذیری دال بر و شامل خصوصیات روحی و عقلی، باورها، جهان بینی ها، خصلت ها، مهارت ها، اخلاق، رسوم، ارزش ها و معتقدات مذهبی، رفتار و راه و رسم زندگی، علوم، هنر، مجموعه نظام های نمادین می شود.
فرهنگ ،واژه ای است درباره شیوه زندگی مردم ؛ به معنی روشی كه مردم ، كارها را انجام می دهند .گروههای متفاوت مردم ، ممكن است كه فرهنگ های متفاوتی را دارا باشند . فرهنگ ،بوسیله آموزش ، به نسل بعدی منتقل می شود ؛ در حالی كه ژنتیك بوسیله وراثت منتقل می شود . هر منطقه از كشوری می تواند كه فرهنگی متفاوت با دیگر مناطق كشور داشته باشد.
(فرهنگ را مجموعه پیچیده ای از دانشها ، باورها ، هنرها ، قوانین ، اخلاقیات ، عادات و هر چه كه فرد بعنوان عضوی از جامعه ، از جامعه خویش فرا می گیرد ، تعریف می كند .)
(ادوارد تایلور)
فرهنگ و اصالت با توجه به معانی فوق در مناطق كردنشین بنا به اصول و اعتقادات آن منطقه می باشد . در منطقه گوران و مناطقی كه پیروان یارسان زندگی می كنند فرهنگ و اصول اعتقادی خاص خود را دارند. در این مناطق فرهنگ پوشش منحصربه فرد وكامل می باشد . لباس كردی یكی از پوشش های كامل در ایران و حتی می توان گفت در جهان می باشد . فرهنگ غنی پوشش لباس در میان اقوام كرد از قرون گذشته تا به امروز نسل به نسل با اندكی تغییرات حفظ شده است . اما با توجه به افزایش جمعیت و نبود سرمایه گذاری و امكانات رفاهی و كمبود درآمد در میان قشر جوان و مردمان ، ناگزیر به مهاجرت به شهر های نزدیك و دور شدند . كه این مهاجرت به مرور زمان باعث كم رنگ شدن فرهنگ غنی كرد و تغییر پوشش لباس در مردان و زنان این مناطق شده است . با مرور به آداب و رسوم منطقه گوران و با نگاه به زندگی و نوع پوشش مهاجران این مناطق در شهرهای دیگر ، كه خود روزگاری در روستاهای منطقه گوران زندگی كرده اند . فرهنگ و اصالت برایمان كلمه ای سردرگم و غیر قابل معنی می شود . چرا باید اصالت كرد ، كه یكی از اولین اقوام آریایی در ایران بوده ؛ و دارای فرهنگیست كه قرن های متمادی نسل به نسل گشته و با ما رسیده است ، این چنین توسط ما و فرزندان ما به بوﺗﺔ فراموشی سپرده شود . ما باید بدانیم كه كی هستیم ، از كجا آمده ایم ، كه این چنین فرسنگها دور از زادگاه خود یا حتی درخود منطقه گوران؛ فرهنگ ، اصالت و از همه مهمتر آیین مان را فراموش كرده (البته تعدادی) و خود را از یاد برده ایم . آیا مد ، نوع و پوشش لباسهای زننده به دور از اركان یاری می تواند فرهنگ و اصالت را در میان ما حفظ كند ؟
البته ناگفته پیدا است كه هم كنون افراد و طوایف كمی از آداب و لباسهای محلی استفاده می كنند و اگر كسی نیز استفاده كند مورد تمسخر دیگران واقع می شود و این به دلیل از دست دادن اصالت خود و نفوذ فرهنگ بیگانه در مردم كشور عزیز ما است . ما در زندگی شهری باید تابع فرهنگ آن منطقه تا اندازه ای كه اصالت خود را از دست ندهیم ، باشیم . اگر ما بتوانیم اصالتمان و یا آیین مان را در دیار غربت حفظ كنیم واز اصول و اركان آیین یاری پیروی كنیم اصالت وهویت خود را در جامعه نشان دهیم بی گمان مورد احترام دیگران نیز قرار می گیریم . امیدوارم بتوانیم كه آیین یاری وفرهنگ كردی را با نظم و اصول اساسی به فرمایش نوروز در مورد اركان رعایت كرده وبه نسل های دیگر بیاموزیم .
وواركان وه
هر چه بوانیم و اركان وه
وقول راستی و زبان وه
پوسه ممانیم و ایمان وه
پادشام و كوی گنج و خزانه وه
شونم آوردن نه كارخانه وه
وومعنای كلام كس نزان وه
دیاریم كردن و چهاردانه وه
رازان هاو دست گیانای گیان وه
ماوریم نو جم جبه خانه وه
پنام ها ووكس بی كسان وه
بیوت و یاری سرمستان وه
اختر كالا باف كارخانه گوهر
استاد ذاغا وتیغ دین جوهر
اول و آخرمان یار
منبع ..گوران
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen