Dienstag, 20. Mai 2014

سخنی در گرامیداشت یاد استاد اسد چراغی / چنگیز اقبالی

سخنی در گرامیداشت یاد استاد اسد چراغی / چنگیز اقبالی
سخنی در گرامیداشت یاد استاد اسد چراغی / چنگیز اقبالی
... اصالت دغدغه های فرهنگی کسانی همچون شاعر فقید استاد اسد چراغی برای ما بیشتر آشکار می شود که چه در اشعار و ترانه هایش مهم تر از آن به زعم من، در کوشش جدی او برای گردآوری اشیا و دست ساخته های سنتی و هر آنچه که رنگ و بوی «کورده‌واری» داشت عیان می گردد....

ورود تجدد به کشورهای توسعه نیافته و از جمله ایران منجر به تحولاتی یکسویه شد که اکنون کمتر از یک قرن عوارض آن کاملا برای ما نمایان شده است. توجه مفرط به پروژه ملت و زبان واحد و سیاست فرهنگی غالب و تلاش برای ادغام و یا به حاشیه راندن فرهنگهای دیگر و یا فرو کاستن آنها تا حد عنوان تحقیر آمیز "خرده فرهنگ" باعث شد بخش زیادی از فرهنگ شفاهی و مکتوب ما به دست فراموشی سپرده شود. این مدل توسعه منجر به بحرانهای هویتی و اجتماعی گوناگونی در مناطق غیر مرکز نشین شد، آنها را به شهروندانی درجه چندم بدل کرد. زبان و آداب و رسوم آنها غیر جدی و غیر شهری جلوه می نمود که باید مهر فراموشی میخورد.
 هنرهای دستی و سبک زندگی آنها به یکباره در معرض تحول قرار گرفت. شکی نیست در اینجا از موضع سنت خواهی محض و یا ارتجاع به این مسئله نمی پردازم و نقد کلی به نحوه روساخت و به کاربستن این تجدد آمرانه است که ساز و کارهای آن در بسط دادن یک فرهنگ مصرف گرای صرف تا هم اکنون این جوامع را در موضعی کاملا انفعالی قرار داده است و اکنون نارساییهای آن کاملا محرز شده است. برای اثبات این ادعا ما نمونه های توسعه موفق رویارویی با تجدد را مد نظر قرار داده ایم که چگونه با حفظ میراث مکتوب و غیر مکتوب فرهنگی خود بدون در غلتیدن در ورطه ارتجاع هیچگاه دچار اضمحلال و خلا فرهنگی نشدند و ای بسا از جوامع مبدأ دنیای نوین نیز پیشی جستند .
طبیعتا عوامل بسیاری در تیره روزی یا کامروایی یک ملت دخیل است اما از دست رفتن آن اعتماد تاریخی به خودی خود ما را دچار عواقبی می کند که هم اکنون گریبانگیرمان شده اند و پا در گل حیران تکرار نامبارک تاریخ مانده ایم. اینجاست که اصالت دغدغه های فرهنگی کسانی همچون شاعر فقید استاد اسد چراغی برای ما بیشتر آشکار می شود که چه در اشعار و ترانه هایش  مهم تر از آن به زعم من، در کوشش جدی او برای گردآوری اشیا و دست ساخته های سنتی و هر آنچه که رنگ و بوی "کورده‌واری" داشت عیان میگردد. ایشان نمونه کسانی بود که با وصف اینکه از آموزش آکادمیک برخوردار نبود اما پاکدلانه در پاسداشت هر آنچه مربوط به فرهنگ و رسومش بود بپاخاست و از هر فرصتی برای ابلاغ پیام خود بهره می برد و پیامش نیز لاجرم بر دل می نشت مصداق آن مخاطبانش بودند که عمدتا نسل جوان بود. 
تکرار اشتباهات گذشته و اصرار بر آن یقینا راه به جایی نخواهد برد. نکته جالب اینست که در عصر حاضر همه سازمانهای ناظر بر امور فرهنگی جهان که تاثیرات مخرب حاصل  همسان سازی عصر مدرنیسم را از نزدیک شاهد بوده اند با برنامه های مدون و اصول اموزشی فراگیر اصرار بر حفظ و گسترش همه وجوه فرهنگهای بومی همه ملل جهان اعم از پوشش و زبان و جاذبه های قوم شناسانه ی و دیگر دستاوردهای آنها دارد، و اصرار بر حقظ زبان مادری به شعاری جهانی بدل شده است لذا متولیان امور فرهنگی اکنون باید خود را با وضعیت حال حاضر همسو کنند و بیش از این بر سر راه اساسی ترین حق مدنی و انسانی هر شهروندی که آموزش زبان مادریست اصرار نورززند چرا که آزموده را آزمودن خطا و اتلاف سرمایه های ملی است. 

Keine Kommentare: