Donnerstag, 29. Mai 2014

گزیده تاریخ گورانها


گزیده تاریخ گورانها
معرفی هویت کردان گوران بعنوان قومی فرهنگ­ساز که دارای زبان و دین و فرهنگ منحصر به خود بود ، در طی گذر تاریخ با وجود تمامی تهاجمات لشکری و فرهنگی از جهات مختلف از آن پاسداری نموده­اند و به تکامل و پویایی رسانیده­اند در خور توجه می­­باشد . محققان و مورخان زیادی در این باره نوشته­اند ولی هنوز نا­گفته­های زیادی وجود­دارد . کهنترین آثار به زبان گورانی هشت سطر از سده هفتم میلادی است که توسط گوران شناس معروف آکوپوف ارمنی در سال 1967 منتشر شده است (کردان گوران) و مشابه آن را مرثیه هورموزگان میباشد که نوشته­ای کوتاه و توصیف­کننده وضعیت گوران در عهد سقوط ساسانیان است. زبان شناسان آن را وارث زبان مادی می­دانند اما نگارنده از مقایسه این زبان با سنگ­نبشته­های تخت جمشید از شباهت بسیار زیاد آن متعجب گشته که خود احتیاج به برسی دقیق دارد و از حوصله بحث ما خارج است.
در اواخر امپراتوری ساسانیان عشایر گوران تحت فرمان رهبری بنام « گواتانزا» حکومتی بزرگ تشکیل می دهند پایتخت آن کرماشان و آتروپاتکان ( آذربایجان و کردستان امروزی یا مادکوچک) قلمرو آن بوده­است . دو عبارت بالا تطابق و همخوانی بسیار نزدیکی دارند نکته روشنتر آن که بسیاری از ایلات امروزی گوران ، قهرمانان حماسی روزگار ساسانیان را قافله سالاران خود می­دانند ، بهرام گور قافله سالار گورانها، فرهاد قافله سالار کلهرها می باشد .
منیورسکی ( کرد­شناس روسی ) قدمت نام گوران را به دو هزار سال پیش می­رساند و حتی یادآور می شود که مردمی یکسره بومی هستند که در بخش غربی سرزمین مادها و یکی از وارثان بدون میانجی آنان می باشند ( کردان گوران ). ابن فلاح صاحب تاریخ مسعودی زیستگاه گورانها را سرتاسر بخش­های جنوبی کردستان از شهرزور تا همدان می­داند و هنوز خط سیر ایلهای ترکاشوند و جمهور از قشلاق ( قصر شیرین ، گیلانغرب ) به ییلاق (همدان و اسد آباد ) همانند کورسویی بر تارک تاریخ و اثبات این ادعا باقی مانده است .
امیر شرف خان بتلیسی ، بیگزاده کرد که در اواسط قرن شانزدهم میلادی کتاب معروف شرفنامه را به زبان فارسی و در دربار شاهان صفوی (شاه اسماعیل دوم) نوشته است گورانها را یکی از چهار عشیرت اصلی کردان ایران ( گورانها ، کرمانجها ، کلهرها و لرها ) می داند و همچنین از گورانها بعنوان یک ایل مشخص نیز نام برده است. بنابراین عبارات بالا یک دید کلی از موقعیت تاریخی و جغرافیایی کردان گوران ارایه میدهد و اما پیکاوی نام گوران بسیار متنوع است و نگارنده معتقد است که کلید معما را باید از زمانی جستجو کرد که گواتانزا حکومت مقتدری تشکیل داده است که همزمان با اواخر حکومت ساسانیان است. اصل و تبار شاهان ساسانی از موبدان می باشد بعبارتی اینان از مادهای زرتشتی هستند(مقام موبد موروثی بوده و مشابهه سیدها وخلیفه­های امروزی یارسان است ) . کردان و خصوصاً گورانها در امپراتوری ساسانیان سهیم بوده اند . و نکته آخر آنکه یزد گرد سوم بعد از تخلیه تیسفون به مدت 4 سال در قلعه بان زرده مقاومت می­کند که زیستگاه امروزی گورانها می باشد و مرثیه هورموزگان که با وزن ده هجایی و زبان گورانی ( مشابهه سرودهای یارسان) در آن زمان سروده شده است بیانگر این ارتباط می­باشد بعد از شکست ساسانیان به علت وجود پیشینه نیرومند فرهنگی ( خاستگاه زرتشت و مزدک) و بر خلاف شام و مصر که زبان به عربی و مذهب به اسلام تغییر یافت در ایران زبان مادری حفظ شد و بعد از چند سده شکل ایرانی شده­ی اسلام (شیعه) رواج یافت . اما در گوران آخرین باز مانده موبدان زرتشتی در اورامان ( گوران) پیرشالیار اورامی می باشد که در قرن دوم هجری زندگی کرده و دیوانی بنام او موجود است که بیانگر بودن زرتشت در منطقه بعد از ساسانیان می باشد و همچنین شیخ عبدالقادر گیلانی معروف به حضرت خوض و بانی سلسله صوفیه قادریه که زادگاهش گیلانغرب و مقبره او در بغداد می باشد کیش و مذهب گوران را با مذاهب اسماعیلیه یکی دانسته که تنها کردان وحشی و بازماندگان زرتشتیان به این دین گرویده اند که این جمله بیانگر پیوستگی تاریخی و فرهنگی و دینی گورانها به زرتشتیان و آتش پرستان می باشد .وهمچنین از گوران در هیچ کدام از تقسیمات حکومتی ایران باستان نامی نیامده است و ممکن است اولین مدرک در این رابطه شاهنامه ­فردوسی است که ناحیه­ای تخیلی و منطبق بر منطقه کنونی را نشان میدهد .
بنابراین بسیار معقول است که ریشه گوران از کلمه ی (گُر) به معنی آتش گرفته شده باشد و گوران را در نگاه بنیادین آتش پرستان بنامیم . هرچند معانی دیگر بیانگر ویزهگی­های موجود گوران ازجمله کشاورز بودن وکوهستانی­بودن آن است اما حساسیت مذهبی ان دوران ( دوران خلفای بغداد ) و وجود کلمه گبر( قلعه گبری ، قبر گبری ) درگوران کنونی این دیدگاه را تقویت می­کند.
بنابراین گوران در نگاه کلی به باشندگان جنوب کردستان از مریوان تا لرستان امروز را شامل می شود که به زبان گورانی تکلم می کنند و در نگاه باریکتر به ایل گوران محدود می شود . رشد و بالندگی ادبیات گوران جای بحث زیادی دارد که امروزه در بسیاری از نقاط کردستان ترانه سرودن را گورانی خواندن گویند . هشت سطر از سده هفتم میلادی و مرثیه هورموزگان از قدیمترین آثاری است که به زبان گورانی نوشته است که حتی از زبان کرمانجی نیز کهنتر است . داستان کهن کردی بیژن و منیژه ، شیرین و فرهاد ، نادر نامه، کتاب مقدس سرانجام همه به زبان گورانی است شاعران بنام از جمله بابا طاهر عریان ، ملا پریشان ، جمارزی ، شیخ امیر ، سید یعقوب ماهیدشتی و خان الماس همه به زبان گورانی سروده اند . ادبیات گوران چنان رسا و دلنشین است که امروزه در میان کردان شعر و ترانه خواندن را گورانی گفتن می نامند . گورانی از نظر محتوا و همخوانی موسیقی و اجرا و از نظر محبوبتیش در میان مردم بسیار بی­نظیر است.
گورانی در میان مردم زاده شده است در معرض کار حرفه­ای قرار گرفته و دوباره به مردم بازگشته است تداوم وتثبیت زبان و فرهنگ گوران تا به امروز را باید از زمان سلطان سحاک (بنیانگذار دین یارسان) جستجو نمود اهل شهروز است اصل و تبار خود را کرد معرفی می کند و مادرش از بیگزادگان جاف می باشد . سان سهاک ( سلطان سحاک ) شهروز را ترک می کند و در کوشک پردیورکه بر لب سیروان قرار دارد دین یارسان را بنا می نهد . اولین گرویدگان به یارسان ایل گوران است که محل زیست آنها قلعه­های دالاهو و شاهو از جمله در تنگ ، پلنگان ، ظَلَم و قلعه زنجیر می باشد . اقتدار و توسعه سیاسی و فرهنگی گوران و یارسان با تشکیل دولت صد ساله قره قویونلوها در قرن 15 میلادی به حد اعلای خود می رسد . جهانشاه قره قویونلوها که خود از سر­سپردگان یارسان می باشد و مسجد کبود تبریز یادگار اوست به مدت 32 سال بر ایران ، کردستان و عراق امروزی حکومت می کند . امروز آذریها ، اهل حقهای خود را تحت عنوان « گورانها » می شناسند و ترویج دین یارسان و زبان گورانی به سایر نواحی از جمله روم ، فارس ، هند و بغداد توسط یاران سلطان سحاک صورت می گیرد . در زمان حکومت آق قویونلوها توسعه دین یارسان کند می شود و با ظهور صفویان به شکل تثبیت شده امروز می­رسد. مطالعه کتابهای تاریخی صفویان از جمله شرف­نامه و عالم­ آرای ­عباسی نشان می دهد که عشیرت گوران در سه ایل عمده گوران ، باجلان و کلهر قرار می­گیرند در این میان ایل کلهر تحت یاسای قزلباش مذهب شیعه را قبول می­کنند و باجلان تحت نفوذ سلاطین عثمانی مذهب اهل سنت را می­پذیرند و ایل زنگنه از زادگاه خویش در جنوب سلیمانه به منطقه کرمانشاه ( قلمرو گوران ) کوچ می کنند. در زمان صفویه حکمرانان اردلان در میان گورانها بوده­اند و در رشد ادبیات گورانی نقش موثری داشته­اند و امروزه در ادبیات کردی به آواز خواندن گورانی­گفتن نیز میگویند . در اواخر حکومت صفویان ایل باجلان حاکم مطلق منطقه هستند و گه­گاهی وسعت حکمرانی آنها از شهر­زور تا دینور را شامل می شود و در جنگ ذهاب بین پاشای باجلان و نادر افشار حکومت باجلان ضعیف می­شود و ایل گوران تحت عنوان گوران کرندی و قلعه زنجیری و ایل کلهر موجودیت خور را تحکیم می­کنند و به شکل امروزی تثبیت می شوند . یادآور می شوم که ایل زند و کریم خان زند بانی سلسله زندیه از مردم گوران هستند که از بطن باجلان جدا شده اند و بازگشت عده ای از آنها به میان گورانها (ایل سنجابی) و با جلانها (طایفه کریم خان زند بنام علیان در خانقین ) بیانگر پیوستگی آنان با گورانها می باشند . نتیجه سخن آنکه گورانها بعنوان نخستینه ایرانی و قائم به ذات در جنوب کردستان می باشند که در گذر زمان فرهنگ و زبان و ادبیات آن تثبیت شده و امروزه با عنوان بخشی از مردم کرد در نظر گرفته می شود و زبانش نیز به شاخه­ای از زبان کردی در نظر گرفته شده است .
منابع مورد استفاده :
1- کردان گوران، گ.ب آکوپف. 1375- تهران، انتشارات هیرمند.
2- زبده تاریخ کرد و کردستان، محمدامین زکی بیگ،1381،تهران انتشارات توس

Keine Kommentare: