ایزدی؟ کاکه ای؟ یارسان؟
عجیب نیست اگر این نام ها را تنها به هنگام نسل کشی یاران و پیروان شان می شنوید!
شاید روزی روزگاری آنها که تاریخ شکست خوردگان را خواهند نوشت در حاشیه ی متن هاشان اضافه کنند که اگر این آیین های کهن الگو و " مخالف خوان" با تاریخ رسمی و روایت فاتحان، نبودند بنیادگرایی دینی، قرن ها پیش تومار مردم کورد و همسایگان شان را در هم پیچیده بود؛ چنانکه در عهد شاه اسماعیل اول چنین خواستند، اما نتوانستند.
داعش، دیروز قدمگاه یا نظرگاه " بابایادگار" در کوردستان عراق را منفجر کرد؛ اکنون بر سر کاکه ای ها و یارسان نیز دارد همان می آید که در شنگال و زومار دیدیم. بابایادگار یکی از هفت فریشتگان آیین یاری (حقیقت) است؛ یارسان به دونادون (تناسخ) باور دارند. بنا به این باور، بابایادگار در "دون / دوره " ی شاهنامه، "سیاوش" بوده است. چنین است که به روایت "دفاتر"، یاران حقیقت از " متن" ها به "تن" ها رسیده اند. و این مزارها هم همه " نشانه " است نه "معنا". چنان که مزار و تربت بابایادگار در اقلیم سرانه واقع شده، همان جا که در تابستان شصت و هفت بمباران شیمیایی شد. و این اتفاق در " نفس تنگی" آمده است.
فئودور مینورسکی، یکی از نخستین شرق شناسانی است که در باب آیین یارسان تحقیق کرده است. او این آیین را واجد یک دستگاه متمایز سیاسی در مقابله با موضوع خلافت،دین رسمیِ سلطه گر و نیز اقتدار دربار دانسته. مثالی که او می آورد این است که بابک خرمدین خود از جمله یاران و به حقیقت رسیده گان در آیین یارسان است. چنانکه تنبور می زده است. و تنبور، ساز مقدس یارسانی هاست که هفتاد و دو مقام حقانی را بدان می نوازند.
مینورسکی به درستی آیین یارسان را یک آیین سیاسیِ حقیقت محور و از جمله مهم ترین جنبش های اجتماعی ایران و آسیا - و نه فقط هورامان و سرزمین کوردها- می داند.
یارسان را به لحاظ ساختاری و شیوه مواجهه اش با سنت و تاریخ و تاریخیت، فقط می توان با آیین " قبالا" مقایسه کرد. اگرچه تفاوت این دو از تورات تا متون پردیوری است.
قسم به کلام رازآمیز بابایادگار، راوی "زَلال زَلال" که ترجمه ی راز هستی است به زبان کوردی و به نقل از عین القضات شهید؛ "... اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید و اگر خاموش شوم هم نشاید."
کلام او را که می خوانم از شدت بدایت اش حیرت می کنم؛ انگار در سایه ی درخت سرمدی انار نوشته شده است؛ "صفحه ی سفید و کارخانه ی گوهر" است، و تکرار کلمات تکرار ناشدنی.
ما حتی فرصت نکردیم از تاریخ ویران خود راز زدایی کنیم.
و اما؛
از متون یارسان، هرگز ندا و دستور کشتن و ویرانی انسان برنخاسته است. این متن ها یکسره در آرزوی حقیقت و روشنایی و رستگاری انسان نوشته شده اند. نیرویی دارند بسان خورشید. پیروان آیین یاری، همواره به متون خاموش خویش پناه برده اند. اکنون نیز چنین می کنند؛ قولی است قدیم؛" یاران از این سیاست، سیاست مرگ، نترسید...".
عجیب نیست اگر این نام ها را تنها به هنگام نسل کشی یاران و پیروان شان می شنوید!
شاید روزی روزگاری آنها که تاریخ شکست خوردگان را خواهند نوشت در حاشیه ی متن هاشان اضافه کنند که اگر این آیین های کهن الگو و " مخالف خوان" با تاریخ رسمی و روایت فاتحان، نبودند بنیادگرایی دینی، قرن ها پیش تومار مردم کورد و همسایگان شان را در هم پیچیده بود؛ چنانکه در عهد شاه اسماعیل اول چنین خواستند، اما نتوانستند.
داعش، دیروز قدمگاه یا نظرگاه " بابایادگار" در کوردستان عراق را منفجر کرد؛ اکنون بر سر کاکه ای ها و یارسان نیز دارد همان می آید که در شنگال و زومار دیدیم. بابایادگار یکی از هفت فریشتگان آیین یاری (حقیقت) است؛ یارسان به دونادون (تناسخ) باور دارند. بنا به این باور، بابایادگار در "دون / دوره " ی شاهنامه، "سیاوش" بوده است. چنین است که به روایت "دفاتر"، یاران حقیقت از " متن" ها به "تن" ها رسیده اند. و این مزارها هم همه " نشانه " است نه "معنا". چنان که مزار و تربت بابایادگار در اقلیم سرانه واقع شده، همان جا که در تابستان شصت و هفت بمباران شیمیایی شد. و این اتفاق در " نفس تنگی" آمده است.
فئودور مینورسکی، یکی از نخستین شرق شناسانی است که در باب آیین یارسان تحقیق کرده است. او این آیین را واجد یک دستگاه متمایز سیاسی در مقابله با موضوع خلافت،دین رسمیِ سلطه گر و نیز اقتدار دربار دانسته. مثالی که او می آورد این است که بابک خرمدین خود از جمله یاران و به حقیقت رسیده گان در آیین یارسان است. چنانکه تنبور می زده است. و تنبور، ساز مقدس یارسانی هاست که هفتاد و دو مقام حقانی را بدان می نوازند.
مینورسکی به درستی آیین یارسان را یک آیین سیاسیِ حقیقت محور و از جمله مهم ترین جنبش های اجتماعی ایران و آسیا - و نه فقط هورامان و سرزمین کوردها- می داند.
یارسان را به لحاظ ساختاری و شیوه مواجهه اش با سنت و تاریخ و تاریخیت، فقط می توان با آیین " قبالا" مقایسه کرد. اگرچه تفاوت این دو از تورات تا متون پردیوری است.
قسم به کلام رازآمیز بابایادگار، راوی "زَلال زَلال" که ترجمه ی راز هستی است به زبان کوردی و به نقل از عین القضات شهید؛ "... اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید و اگر خاموش شوم هم نشاید."
کلام او را که می خوانم از شدت بدایت اش حیرت می کنم؛ انگار در سایه ی درخت سرمدی انار نوشته شده است؛ "صفحه ی سفید و کارخانه ی گوهر" است، و تکرار کلمات تکرار ناشدنی.
ما حتی فرصت نکردیم از تاریخ ویران خود راز زدایی کنیم.
و اما؛
از متون یارسان، هرگز ندا و دستور کشتن و ویرانی انسان برنخاسته است. این متن ها یکسره در آرزوی حقیقت و روشنایی و رستگاری انسان نوشته شده اند. نیرویی دارند بسان خورشید. پیروان آیین یاری، همواره به متون خاموش خویش پناه برده اند. اکنون نیز چنین می کنند؛ قولی است قدیم؛" یاران از این سیاست، سیاست مرگ، نترسید...".
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen