یارسانیان کیانند و وضع پیروان یارسان درحال حاضر چگونه است؟ ـ دکتر گلمراد مرادی
از این که با تأسف باید گفت، در مدت زمان حدود 35 سال گذشته، سخت ترین ایام برای مردمان یارسان کرد و آذری و فارس و لر و غیره و بویژه جوانان غیور دختر و پسر از خانواده و قبیله ای که متعلق به این آئین هستند، بوده است، هیچ کسی در آن شکی ندارد. در عین حال خوشبختانه باید گفت، درطول حدود هفتصد سال گذشته به اندازه این 35 سال، نخبگان مردم پاکدل یارسان درباره آئین خویش و آئین حاکم آگاه نشده اند. چرا؟ زیرا فشار به آن اندازه بوده که انسانهای کنجکاو می خواسته ومی خواهند پاسخ به چراهارا بدهند. پس دراینجا نیزهیچ تردیدی وجود ندارد و ما با سرور عملا می بینیم. با وصف اینکه رهبران یارسانی هیچ گونه تبلیغی برای آئین و فرهنگ خویش نمی کنند، ملاحظه می شود که خیلی ازجوانان مسلمان غیرکرد زبان کردی را یادمی گیرند که دفاترمقدس یاری را بخوانند و با آگاهی از خطر تغییر آئین که در اسلام وجود دارد، این خطر را به جان می خرند و با آن آگاهی کامل و به دلیل مطالعه و تحقیق به آئین یاری روی می آورند. گویند، آش به قدری شور است که خود آشپز صدایش بالا آمده.
اخیرا تحت نامه های اینترنتی که برای من نوشته اند و سر دبیر سایت یارسان را تهدید کرده اند که اگر مقاله خانم زرگانی از روی سایت برداشته نشود فلان می کنیم و غیره. خانم معصومه زرگانی از آن جوانان مسلمان شیعه است که به آئین یاری روی آورده است و اکثر دفاتر یاری را تهیه دیده و در حال فرا گیری آنها است. خانم جوان معصومه زرگانی عرب شیعه تبار ایرانی است که با صداقت و تحقیق به آئین یاری روی آورده است و اکنون درکانادا زندگی می کند. بهمین دلیل و ترس و وحشت رژیم و گردانندگان جمهوری اسلامی از ادامه روی گردانی جوانان از اسلام، نه فقط امروزه، بلکه در خلال این 35 سال فشار غیر مستقیم بر آنان روز به روز افزون تر می شود و اغلب چاره ای نمی بینند یا تحمل رنج و تحقیر یا خود سوزی و یا فرار از مملکت و پناه بردن به کشورهای آزاد و دمکرات و روی گردانی از اسلام. روزی نیست که نشنوم، دهها جوان یارسانی به کمیساریای عالی سازمان ملل در ترکیه روی می آورند و تقاضای پناهندگی آئینی می کنند. لایق ذکر است که بسیاری از جوانان یارسانی داریم که تحت فشار مادی قرار می گیرند و مطالعه هم ندارند و بخاطرجاه و مقام و سودجوئی و مصلحت خاصی و نداشتن اطلاع دقیق از فرهنگ خود، از آئین یاری بریده شده اند. گر چه این افراد بسیار کم اند و هرکه در شد آنان دالانند و نگرانی نیست اما این نیز باعث تأسف است.
اکنون در مورد یارسان، باید عرض کنم که این یک آئین در اصل لری و کردی است و پرچم داران آن یا لر بوده اند و یا کرد، مانند شاه خوشین لرستانی و سلطان سهاک برزنجه ای (درهورامان) کردستان عراق و ایران. برخی از پیروان و حتا دیده داران یاری از لک های کرد و فارس ها و آذری ها بوده اند. آذریهای یارسانی، امروزه بیشتر در تبریز و میاندوآب و دیگر شهرها و قصبه های آذربایجان زندگی می کنند که ازپیروان قوشچی اوغلی زمان سلطان سهاک هستند. در واقع آئین یاری آئینی زمینی است و نه "آسمانی" و کم ترین ربطی به فلسفه ودین دگری دارد. من این مطالب را برمبنای شنیده ها و رسم ورسومات خانوادگی خلیفه یارسانی که من از چنین خانواده ای آمده ام، بیان نمی کنم، بلکه از روی مجموعه دفاتر رو نویس شده یارسانیان، زیر نام زبور حقیقت بیان می دارم که نسخ بخش هائی از آن در همه جا رونویس و پخش شده و مجموعه آن در توتشامی موجود است. پس همه مطالب مستند هستند.
لذا از آن عزیزانی که با این نظریه بهردلیلی موافق نیستند، تقاضا دارم، بدون آنکه احساساتی برخورد کنند و یا قصاص قبل از جنایت مرتکب شوند و یا تحت تأثیر دشمنان این آئین که واقعا از همه دیگر آئینها مترقی تر است، قرارگیرند، قبل از اظهار نظر، حتما دفاتر مقدس آئین یاری را که درهمه جا یافت می شود و بویژه آنطورکه ذکر شد درتکیه توتشامی (مال آقا) دست خط زنده یاد عمویم خلیفه یارمراد موجود باید باشد، با دقت بخوانند و اگر متوجه نشدند ازصاحب نظران بی طرف پرسش کنند. بعد از فهم کامل، نظر خودرا بنویسند که خیلی مسایل آئینی بدون افکار تفرقه جویانه حل خواهد شد وبدون تردید از "سود جوئی، خود نمائی، جاه طلبی، کینه ورزی و مصلحت راغنیمت دانستن" به مرور زمان جلو گیری به عمل خواهد آمد. اگر این نکات رعایت شود، انسان وظایف خودرا به بشریت وبه آئین یاری به نحو احسن انجام داده است. با صراحت بگویم کسی که دربرا براین جملات فوق که بسود مردم پاکدل یارسان است، موضع بگیرد، جای پرسش خواهد بود.
البته انجام وظایف انسانی ذکر شده بی خطر نیست. اما دردرازمدت خطر توجیه گری ونکات منفی که درفوق نام برده شدند، بمراتب بیشتر خواهد بود. معمولا یارسانیان انتقام جو نیستند. درهرحال، باید آن بخشش قاتل فرزند آسید براکه را، بخاطر بیآوریم و فراموش نکنیم که پدری قاتل فرزندش را می بخشد. یعنی پیروان یاری با الگو سازی این نوع پدران ارجمند، مانند بعضی از ادیان دیگر (یهودی و اسلام) نمی خواهند انتقام بگیرند. زیرا انتقام جوئی در دستورات دینی یاری، مانند یهودیت واسلام که در تورات وقرآن مجید ذکر گردیده، آورده نشده است. بهمین دلیل من بعداز دادگاه آن جوان احمق که میبایستی چشمهای اورا به انتقام چشمان خانم آمنه بهرامی نوا، از حدقه در آورده می شد و این خانم در اصل مسلمان زاده با بزرگمنشی چشمان این جوان اسید پاش را به او بخشید و خوش بختانه این عمل قرون وسطائی انجام نگرفت. من در این باره مقاله ای نوشتم و ستایش کردم بزرگواری این خانم، و بخشش اورا ستودم. ناگفته نماند از آن روز تا کنون مأموران جمهوری اسلامی با اینترنت وتلفن مرا آرام نمی گذارند و می خواهند پاپیچی برایم درست کنند که خوشبختانه تاکنون موفقیتی نداشته اند و من از جانب خودم اطمینان دارم که این حضرات چنین موفقیتی را بگور خواهند برد. تقاضای دیگرم از یاران حقیقت، آن است که بر مبنای شنیده ها، پایه و اساس دشمنی را با کسی نگذارید، تاکه خودتان تجربه نکنید و از اغراق و دروغ هم دوری جوئید. اگر این مطلب راخواندید به دیگری نیز توصیه کنید که آن را بخواند و بعد در صورت امکان به بحث و گفتگوی منطقی و دوستانه بگذارید. درغیر آنصورت اگر یک جانبه قضاوت شود، آن طور که اشاره شد، قصاص قبل از جنایت خواهد بود. باید بدانیم که پیش داوری اگر باشد، عامل اصلی تفرقه است و دشمن خلقها و آئینهای اقلیت همین را می خواهد که تفرقه بیافتد و او حکومت کند. باز هم تقاضا دارم استدلال بر مبنای دانائی کامل از منابع معتبر باشد و تمام مصلحت هارا دربرابر حقیقت، کنار باید زد. اگر از همه این جملات نصایح وار بگذریم و تاریخ ادیان را بخوانیم و به اصل قضیه بپردازیم، به این نکته خواهیم رسید که فلسفه و آئین یاری رگه هائی ازبودائیسم و هندوئیسم دارد.
آنگونه که دردفاتر مقدس آورده شده، یارسانیان به تناسخ روح به ترکی، دونا دون، باور دارند و دارای مراسم و دعای ویژه خویش اند. بنا به نوشته این دفاتر، آنها به انسان خدائی معتقدند. به قول باباسرهنگ، ظهورش بین شاه خوشین و سلطان سهاک بوده. او یکی ازدیده داران یا ذاتداران یارسان است که می گوید: "غلامان نشوی دور+دریورت سلطان می کنم ظهور". زبور حقیقت دستنویس خلیفه یار مراد ص 1950. درایجا یورت به معنی قبا یاجسم است. فلسفه بهشت و دوزخ در نزد یارسانیان، بی معنی است. زیرابنا به باورآنها روح برروی این زمین می ماند و به جسم دگری حلول می کند. هندو، قرن پنجم هجری قمری، یکی از حواریون بابا خوشین یاشاه خوشین لرستانی، در مورد بهشت و دوزخ (مرمو) می گوید:
"یا شاه اولم تو بودی آخرم تو باشی بقطره آب منی مارا کردی نقاشی
ما با بهشت و دوزخت کاری نداریم امیدم ایدن تو با ما باشید". زبور حقیقت ص 1838
پس یارسانیان بابهشت و دوزخ کاری ندارند و دوزخ را رنج زحمت مردم و بهشت را شادی و خوشگذرانی آنها بر روی همین دنیا می بینند. آنها منصور حلاج وار که به خاطر گفتن"ان الحق" (من خدایم)، توسط مسلمانان افراطی کشته شد، پیرو و سر سپرده این فلسفه بوده اند و هستند و پیروان یاری به فلسفه انسان خدائی باور دارند که انسان به آن اندازه پاک و منزه از هر کاری باشد و کوشش کند که به درجه خدائی برسد. کسی که پیرو این مکتب ان الحق باشد به خدای نادیده، دیگر ادیان اعتقادی ندارد. یاران عزیزم، بیائید و واقع بینی را در مد نظر داشته باشیم و مصلحت و سود جوئی و ادعای رهبر ارثی بودن و غیره را کنار بگذاریم. اگر واقعا به فلسفه تناسخ روح باور هست پس مقام وجاه ارثی بی معنی است و باید اینهارا رد کرد. در واقع این حق مسلم هرانسانی است که بهرچه بخواهد باور داشته باشد و نباید مزاحمتی برای او ایجاد شود. درسایه این سیستمهای دیکتاتوری باید واقعا نگرانی عمیق داشت، زیرا با کنار گذاشتن مصلحت و بیان این جملات واقعی سر نوشت یارسانیان بدتر از بهائیان خواهد شد که امروزه غیر مستقیم نیز بدتر هست.
توهین های روزمره را ملاحظه کنید که جوانان با تحمل انواع سر زنشها و تحقیرها و جلو گیری از استخدام آنها مجبور اند بسازند. اگر هم مصالمت آمیز دهان باز کنند با زندان و تهدید و شکنجه سر و کار دارند. این جوانان و حتا خانواده ها دیگر جان برلب رسیده دارند و برخی از آنان دست به خود سوزی می زنند. که من به شخص اکیدا مخالف از بین رفتن نحبگان جامعه یارسان هستم. زیرا من این ها را سرمایه های جامعه می دانم و از میان رفتن آنان بهرشکلی باشد جبران ناپذیر است و ضایعه ای بزرگ. در هرصورت ما باید دست ازخود سانسوری بر داریم. البته با مطالعه و نه بصورت اعتراضات خود سوزی و یا جان را به خطر انداختن. بنده نوعی که در خارج از گود نشسته ایم، خودرا هرگز نباید مجاز ببینیم و بخود این حق را بدهیم که جان جوانان غیور یارسانی، درواقع آنطور که اشاره شد این سر مایه های گرانقدرمردم، بخطر بیافتند.
سیستمهای دیکتاتوری که تاب هیچ عقیده مخالفی را ندارند، مردم را به آن اندازه تحت فشار قرار می دهند که جوانان قهرمان ما آن طور که ذکرش رفت، چیزی جزجان شیرین ندارند که ازآن بگذرند و دست به خود سوزی می زنند، مانند زنده یادان، حسن رضوی، نیکمرد طاهری و محمد قنبری که جان خودرا فدا کردند. یاران عزیزم، مجددا تأکید می کنم ازدید ونظر انسانی، بزرگترین خدمت به مردم، مطالعه کردن وصداقت داشتن است، نه شعاردادن و دیگری یا مخالفان را خراب کردن. بدون شک اگر کسی را که خط مارا نمی خواند خراب کنیم، هرگز خودمان در دراز مدت خوب جلوه نخواهیم کرد. اکثرا، این عادت بد را در طول تاریخ یاد گرفته ایم که اگر از کسی خوشمان نیاید، اورا بیش از آنچه که هست خراب جلوه دهیم. در حالی که اگر باصطلاح دشمن نیز یک نکته منفی هم داشته باشد، یک انسان متمدن، ضمن اینکه نکات مثبت اور احتمالا نخواهد گفت، اما هرگز نکته منفی اورا به زبان نخواهد آورد که اورا خراب کند و اگر از طرف هم پرسش شود در آن باره سکوت خواهد کرد و یا می گوید نمی دانم. اگر پیرو این تئوری باشیم، یعنی "هرآنچه که برای خود می خواهیم و یا از دیگری انتظار داریم به آن دیگری هم روا بداریم و انتظار اورا بر آورده کنیم"، ایدآل خواهد بود. در هرصورت هیچ حقی دادنی نیست و حق گرفتنی است و باید، با متانت و مطالعه و برد باری حق مسلم خودرا گرفت و از آن صرف نظر نکرد. این حق مسلم هر انسان است که دارای یک عقیده بحال جامعه بی آزار، باشد و هیچ کسی نمی تواند و نباید جلو آن را بگیرد و ممنوع کند که من نوعی دارای یک آئین و عقیده باشم یانه.
معیار خوب وبد بودن یک عقیده وآئین بستگی به درجه نیاز فرد یا جامعه دارد. انسانهای "فرصت طلب و سودجو و دست بگیر رو کلاهت باد نبرد"، می توانند بدون مطالعه هرآن دارای عقیده ومرامی باشند. اما انسانهای متفکر و بامطالعه حاضر نیستند عقیده و مرام خود را با هیچ قیمت مادی و معنوی، معامله کنند. اگر از بنده پرسیده شود، چه کسی یارسانی است؟ خواهم گفت: یارسانیان واقعی آنهائی هستند که ادعای رهبری را ندارند ودقیق دفاتر مقدس را مطالعه کرده اندو می خواهند بدون هیچ چشم داشتی با منطق بپذیرند یا رد کنند. اینان خادمین بر حق و بجائی به بشریت و آئین یاری هستند. آرزو دارم آن کسانی که دستشان را دراز می کنند که دیگران ببوسند، کمی بیدار شوند و بدانند که بدون مطالعه و آگاهی، دست بوسی دوام ندارد. آنها باید بدانند که دنیا عوض شده و دیگر تقدس ازمیان رفته است وباید بامنطق بامردم رفتار کرد و این مردم پاک دل را زیاد ساده لوح نپندارند. در واقع یارسانیان متفکر و دور اندیش، نه احساساتی و تفرقه انداز، آنهائی که می بایستی خدا را بر روی همین زمین خاکی ببینند و لمس کنند، بدون شک راه درست تری از دیگر ادیان بر گزیده اند. مجددا تکرار می کنم، آئین یاری باور به دونادون دارد که دردفاتر یاری آمده است و به ما می گوید که انسان برروی همین زمین می ماند. ازقول شیخ امیر زوله ای از ذاتداران یارسانی، که درجامه بنیامین یکی ازحواریون مهم خدا بوده است، می گوید: "هزار و یک دون توهانه طالت+ ئه وسا مه نیه ران مور نه قه والت". انسانها می بایستی هزار و یک جسم را عوض کنند، بعد از آن به حسابشان رسیدگی خواهدشد، فرق نمی کنداین انسانها هرمقامی داشته باشند. لایق توجه است که بنیانگذار نوشتاری این آئین، سلطان سهاک برزنجه ای که خدا مهمان بوده، شخصا در "جم بیا و بس"، یا نشست عهد و پیمان شرکت می کرده و در بحثها سهیم بوده است. او سر سپرده یکی ازحواریونش شده است، همانند عیسی مسیح فرزند خدا که از جانب یوحنا، یکی ازحواریون غسل تعمیدگرفته است.
امروزه با تبلیغات زهر آگینی که در اسلام کرده اند، از خدا، یک هیولای نا دیده ساخته اند که اصلا نمی شود با او تماس حاصل کرد وحتما باید رابطی بین او ومخلوقاتش باشد! درهرحال خدای ادیان از ازل تاابد وبویژه خدای اسلام ازطرفی بسیار بخشنده و مهربان باید باشد و ازطرف دیگر قهار وخون ریز و بی رحم نسبت به مخلوقات خود معرفی می شود. در حالی که خدا مهمانان یارسانی برروی زمین انسانهای از نوع دیگر انسانها، مانند،شاه خوشین وسلطان سهاک بوده اند. به قول فرزند عزیزم برزو احمدی که در یک سلسله از مقالات زیر نام تمدن یارسانی، چهره سیاسی از سلطان سهاک بدست می دهد و با استناد به دفتر دیوان گه وره، اورا شخصیتی دمکرات معرفی می کند که درنشستها و مجادله های آئینی به عنوان فقط یکی ازشرکت کنندگان در بحث حضور دارد. نه به عنوان رئیس در جمع مرئوسین یا خدا در جمع حواریون. متأسفانه مردم یارسان با وصف ساده بودن و پاک دلی و درعین حال باشجاعت و صداقت، بعد از حدود هفتصد سال، در نا آگاهی مطلق نگهداشته شده اند و حتا به آنها اجازه داده نشده که دفاترمقدس خودرا انتشار دهند وعلنا درباره آئین آباء واجدادی خودبیشتر تحقیق کنند و بفهمند. آنها فقط مراسم واعیاد ورسم و رسومات آئینی را نسلی به نسل دیگر، از اجداد خود به ارث برده اند. باز هم متأسفانه، آنها اجبارا با تربیت اسلامی بار آمده اند و از ترس جان تحت تأثیر اسلام قرار گرفته اند. زیرا این آئین در سر زمین اسلامی بوجود آمده و تحت سخت ترین شرایط رشد و نمو کرده است و همیشه تحت ظلم و ستم افراطیون دین حاکم بوده است. اگر پیروان این آئین توانسته اند تا به امروز دوام بیاورند، نخست به دلیل سکوت محض و تبلیغ سر مگو بوده است و دوم، به دلیل هنر ظاهرسازی و آنچه به آئین مربوط است، آنها در دروغ یاد دادن، بفرزندان، تبحر ویژه ای داشته و دارند. آنها خیلی چیزهارا از ترس، تحت شرایط و قوانین آئین اسلام، انجام داده و می دهند. آنهم برخی از یارسانیان اجبارا از این دستورات عادتی و یاخود ساخته از ترس جان، دفاع می کنند. برای نمونه تقسیم ارث بین زن و مرد و یا ازدواج پولیگامی (چند زنی) و تحقیر زنان و بجا آوردن نماز که بخشی از یارسانیان، هوادارنورعلی الهی، انجام می دهند و نظیر آنها که اصلا در دفاتر مقدس یاری نیامده است. درآئین یارسان زن مقام والائی دارد. منتها در خلال 1400 سال موجودیت اسلام و خشونت آن علیه دیگر آئینها و زنان بوده که تأثیر بدی بر برخی از یارسانیان گذاشته است. این یکی از مشکلات فراوانی است که همه انسانهای دمکرات یارسانی با آن رو برو هستند. مسئله دیگر در پیش به آن اشاره شد که اجازه چاپ ندادن دفاتر مقدس یاری و دست نویس بودن آنها است. این خود از دوجانب مشکل زا است: اولا نا آگاهی اکثریت مردم ازمحتوای این دفاتر و قادر نشدن، برای ارائه آنهابه فرزندان است که برای نمونه، دختر یک سید، زن یک مرد مسلمان افراطی از سومالی می شود. آن هم در اروپا که فاجعه بار است. ازاین دختر که می پرسی چرا این کاررا کرده است؟! او می گوید من هر پرسشی را درباره آئین یارسان ازپدرم کردم، اوقادر نبود پاسخ گوید. هنگامی که از او می پرسیدی که قرآن مجید را خوانده ای؟ بلا فاصله پاسخ می دهد نه اما می گوید نیاز نیست، شوهر فعلیم بهمه پرسشهایم درمور قرآن پاسخ می گوید! هر انسانی می تواند تصور کند که شوهر سومالی مسلمانش چه پاسخی به این دختر میدهد؟! بگذریم، البته اگر ارتباط این دختر جوان مسئله احساس و عشق و عاشقی باشد، حرفی نیست و این بایستی دو جانبه باشد.
ما هم هیچ گونه مخالفتی با یک جوان سومالی مسلمان غیر افراطی نداریم و هیچ اشکالی از نظر باورها نمی توان دید. اما این را باید گفت که: در اسلام عشقی بین زن و مرد وجود ندارد و اگر هم باشد یک جانبه است. هر عشق یک جانبه باشد جای شک و تردید دارد. زیرا هیچ زنی اگر بفهمد شوهرش بچشم برده به او نگاه می کند، به بردگی حاضر نیست تن دهد. اگر این دختر سید اطلاعات دقیق از دفاتر مقدس یارسانی می داشت و آن را با قرآن مجید مقایسه می کرد هرگز همسر یک آدم مسلمان افراطی نمی شد که بنا به قرآن مجید، زن باید تابع و مطیع مرد زندگیش باشد و ازاو اطاعت کند، سوره النساء آیه34، و بنا به حدیث پیامبر او نباید بنشیند تا شوهرش ناهار یا شام را خلاص کند. نقل به معنی نهج الفصاحه پیامبر. حالا اگرافراطی باشد دیگر هیچی. یک مرد مسلمان که زنش را کاملا می پوشاند و باور دارد که زن باید تابع شوهرش باشد. دوما در انحصار بودن و یا مونوپولی دفتر نویسان بوده و هست که در گذشته بنابه وجدان و شرف رونویس کننده دفاتر، بعضی ازآنها، نه همه، هرچه خواسته اند به آن اضافه کرده ویا هرچه نخواسته اند ازآن بریده اند. زنده یادسیدخلیل عالی نژاداولین کسیکه نت موسیقی را برای تنبور به شیوه علمی، نوشت، با نگرانی در مقدمه دیوان خان الماس در ارتباط با این دیوان، آورده است:"... و بعضی ازبندها فقط دربعضی از دفاتر موجود (ده نسخه متفاوت که در اختیار داشته)، بود و بعضی از بندها در هیچکدام از دفاتر نبوده، بلکه از دفاتری که مجموعه ای از گفتار های دیده داران بود بدست آمدند. حقیر در این جستجو توانستم بیست و سه بند بدست بیاورم، البته بندهای دیگری هم بود که به حضرت خان الماس نسبت داده شده بود و بطور حتم از گویندگان دیگر بود، بدین خاطر از درج آنها صرف نظر شد". قصد از آوردن این سند، از زنده یاد سید خلیل عالی نژاد، دونکته مهم است: یکی این که ایشان یکی از اولین سادات روشنفکر در جامعه یارسان است که کاملا آگاه بود و هر مطالبی می گفت، حرفهایش دست و پاداشتند ومورد اعتماد بود و جاه طلبی و ظاهر سازی در نهادش نبود. دوم، این که مطالب در مورد دفتر یا دیوان خان الماس حدودا سیصد سال پیش می گوید، کاملا درست است و بدون شک در مورد دفاتر بقیه ذات داران یارسان صدق می کند وبنده با اطمینان می گویم که به اکثر دفاتر اولیه اضافه شده است. پس احتمال دارد، این اضافات ناخواسته ویا سلیقه ای بوده باشند و هیچ قصد بدی هم در کار نبوده است. امروزه این اضافات باتشخیص علمی، به متن وانشاء سراینده اصلی نمی خورد. بدین ترتیب علم امروزی دست آنهارا روکرده است. اکنون اگرصاحب نظران بی طرف حاظر باشند، بنده پیشنهاد می کنم که می توان کنفرانسی در زمینه آئینی برگزار کرد که کلیه صاحب نظران یارسانی در آن شرکت کنند و در باره این نکات به بحث وگفتگو بپردازند و مشکلات را به مرحله حل نهائی برسانند. متأسفانه خیلی از مطالب با بی مسئولیتی از بین رفته است و ما نمی توانیم درباره آنچه که نابود شده حالا توسط خودیهای نا آگاه یا دشمنان افراطی بوده است، نمی توان نظر داد، زیرا رفته اند و ماعلم غیب نداریم که چه مطالبی بوده. اما باشادی، یک نکته رابه فال نیک باید گرفت که بعضی از رونویس کنندگان به دلیل بیسوادی سبک شناسی و واژه شناسی، سهل انگاری واشتباهاتی کرده اندکه به روشنی دیده می شوند. می توان گفت دنیای مدرن امروز وعلم سبک و واژه شناسی، این امکان رابه ما داده است که بتوانیم این اشتباهات راببینیم و آنهارا تصحیح کنیم. همان کاری که درباره انجیل و قرآن مجید و احادیث پیامبر در قرون متمادی قبل از چاپ کرده اند. گویند در قرن پنجم یا ششم هجری قمری بیشتر صاحب نظران اسلامی عرب و ایرانی، در کنفرانسی در مورد احادیث پیامبر که زیاده از حد بوده، دورهم جمع شدند و گفتند: اگر پیامبر اسلام تمامی 23 سال پیامبری اش از صبح تا شام فقط حدیث می گفت هرگز به این اندازه که حدیث به پیامبر بسته اند وجود نداشت (گویادویست هزار یابیشتر بوده) من نمی دانم. بهرحال آن احادیث را پاکسازی کردند و تعداد مناسبی که قابل قبول باشد، از آنها درآوردند و در کتابی زیرنام نهج الفصاحه پیامبر (3227 حدیث) بیرون دادند. درمورد ذات داران یارسانی نیزهمین طور برای نمونه گویند: ایل بیگی جاف بیش از 45 بندسروده پیش گوئی نگفته است که اکنون بیش از آن به او چسبانده اند و یا خان الماس لرستانی آنچه سروده است توسط زنده یاد سید خلیل عالی نژاد جمع آوری و زیرنام دیوان حضرت خان الماس رو نویس کرده است. اما آقای صفی زاده بوره که ئی نقل قولهائی غیر از آن چه در دیوان آورده شده دارد. من ازصاحب نظران بی طرف و مخالف قدرت طلبی و مخالف صد در صد خود مطرح کنها تقاضادارم، خودشان قضاوت کنند و در صورت امکان بر من منت گذراده و مرا تصحیح کنند اگر اشتباه دارم. منتظر نامه های شما عزیزان هستم. بدون شک به همه نامه ها پاسخ خواهم داد.
هایدلبرگ، آلمان فدرال اول مارس 2014 دکتر گلمراد مرادی
dr.g.moradi41@gmail.com
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen