Mittwoch, 18. März 2015

نامه اعتراضی مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان به رهبر ایران برای اصلاح قانون اساسی و به رسمیت شناختن دین یاری

نامه اعتراضی مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان به رهبر ایران برای اصلاح قانون اساسی و به رسمیت شناختن دین یاری

======================================
به نام خدا تاریخ: 24/12/1393 رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران،جناب
 آیت الله خامنه ای؛
با سلام و ادب، احتراماً اینجانبان اعضای مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان به عرض می رسانند:
همان گونه که مستحضر هستید جمعیتی میلیونی از مردم ایران، با نام یارِسان (مشهور به اهل حق) پیرو دین یاری هستند. دینی که ریشه در فرهنگ و تاریخ کهنِ این سرزمین دارد و پیروانش همواره به رغم ناملایماتی که در میهن خویش دیده اند، آزادانه جان فـدای ایران و پاسدار آبروی ایرانی بوده اند. به سبب همین خوی آزادی خواهی بود که پیش از پیروزی انقلاب، بنیان گذارِ جمهوری اسلامی در پیام 24 دی ماه 1357 از مبارزات آنان تشکر نمود.( صحیفه ی نور، ج 4، ص 228) پس از انقلاب هم، با این که مکرر مورد بی مهری قرار گرفته و از اداره ها طرد شده بودند و هویت و حقوق اجتماعیشان در قانون اساسی به رسمیت شناخته نشده بود؛ لیکن با شروع جنگ تحمیلی، در همان روزهای اول، بیش از چهار هزار نفر از ایشـان به مقابله ی دشمن شتافتند و در تمـام جبهه های غربی به دفاع از میهن عزیزمان پرداختند. همچنین در مهرماه 1359 یک هزار نفر دیگر همراه بزرگانشان با سلاح های شخصی قدم به میدان نبرد گذاشتند و نیز در اواخر همـان سال که به وسیله ی ارتش، گروه مشترک جنگ های نامنظم تشکیل شد، باز بیش از 2200 نفـر از یارسـان بدان پیوستند و با توجه به نیاز ارتش در غرب کشور، از وجودشان در دفاع از خاک و ملت ایـران استفاده شد. ( کرمانشاهان و تمدن دیرینه ی آن، ایرج افشار، ج 2، ص 1345) بدیهی ست، ذکر این رزمندگان علاوه بر هزاران شهید و جانباز و مجاهدی است که در ادامه ی جنگ به همراه دیگر هم-وطنان در ارتش و سپاه و بسیج به پاسداری از میهن و سربازی برای ملت پرداختند.
باری، رهبر گرامی، شاید بی جا نباشد اگر بگوییم مردم یارسان در طول تاریخ، معمولاً بیش از سهم خود برای کشورمان از لحاظ مادی و معنوی و انسانی هزینه داده اند؛ اما این مردمِ فداکار در طول 36 سالی که از پیروزی انقـلاب اسلامـی گذشته است، متأسفانه با تبعیضات و مشکلات بسیاری مواجه شده اند، ازجمله:
1 ـ پیوسته به قصد استحاله ی فرهنگی و آیینی، تحتِ فشارهای گوناگون قرار گرفته و ارزش های اصیل و انسانیِ دین و فرهنگشان را با هجمه های تبلیغاتی، وارونه و خُرافی جلوه داده اند. 
2 ـ مکرر در کتاب ها و نشریاتِ حکومتی و حوزوی و صدا و سیما و تریبون های مساجد و ... تهمت های اخلاقی و ناموسی به یارسان می بندند؛ درحالی که اجازه ی بیـان ـ حتی در حد رفع تهمت ها نیز ـ به آن ها داده نمی شود و نوشته هایشان را مجوزِ چاپ نمی دهند. (هرچند اغلبِ همان فحاشان، معمولاً دم از گفتار نیکو و جدلِ احسن می زنند!)
3 ـ با این که یارسـان پس از مسلمانان بزرگ ترین جمعیت دینیِ کشورند، تاکنون اجازه ی داشتن نماینده ای در مجلس به آن ها داده نشده است. 
4 ـ دست¬یابی به هرگونه استخدام را برای این مردم، مشروط به احرازِ دست¬کشیدنشان از دیـن و فرهنگ و هویتشان کرده اند. اگر زمانی هم پی ببرند که کارمندی همچنان بر دین یاری باقی مانده است، فوراً او را از کار اخراج می کنند. در واقع، فرزندانِ یارسان، هم زمان با تولدشان و پیش از آن که تخلفی مرتکب شوند، همگی محکوم به انفصـال دائمـی از خدمت در همه ی ادارات و ارگان ها و سازمان ها و نهادها شده اند! کارمندانی هم که در رژیم گذشتـه استخدام شده بودند، در همان اوایل انقـلاب مشمول طرحِ به اصطلاح پاک سازی گردیده می بایست یا تغییر دین می دادند، یا اخراج و بازخریدِ اجباری می شدند. معدود افرادی نیز که استثنائاً تا بازنشستگی، همچنان با هویتِ یـاری باقی ماندنـد، نازل ترین پست ها به آن ها داده شـد. حتی غیر از بحث استخـدام های اداری، در فعالیت هـای اقتصادیِ آزاد هم، برای دریافت پروانه ی کسب و کار ـ چون گزینه ای به نام یاری و یارسان در نظر گرفته نشده است ـ متقاضیان یارسان یا مجبورند با هویت جعلی درخواست مجوز بکنند، یا به کلی از آن حرفه صرف نظر نمایند و یا بدون مجوز، به آن کار مشغول شوند.
5 ـ تبعیض در تخصیص بودجه و امکانات به مناطق یارسان نشین، فقر تحمیلی و توسعه نیافتگی و نابسامانی های اجتماعی و اقتصادی را در آن مناطق به بار آورده و پیکره ی واحد جامعه را نامتعادل و ناسالم ساخته است. 
6 ـ نهـادهای حکومتی، بسیـاری از جَم خانه ها و زیارتگاه های یارسـان را به انحـاء مختلف تصرف کرده انـد و اجازه ی ساخـتِ عبادتگاه (جَم خانه) به آن ها داده نمی شود. ( مگر استثنائاً، آن هم به نام حسینیه!) 
7 ـ پیوسته مبلغین مذهبی را به مناطق یارسان نشین و حتی به مدارس و آموزشگاه های آن ها اعزام می کنند تا عقاید دینیِ مردمِ یارسان و فرزندانشان را تغییر دهند. 
8 ـ سربـازان و دانش آموزان یارسـان با سخت گیری و تبعیض و توهین مواجه اند و دانشجویانشان را که همچنـان حفظ هویـت کرده اند، از تحصیل در مقاطعِ تکمیلی باز می دارند.
9ـ غالباً در صدور کارَت شناسایی، نظیر گواهی نامه ی رانندگی و گذرنامه نیز بر آن ها سخت گیری کرده و تأکیـد می نمایند که عکسشان باید بدون داشتن سبیل باشد؛ حال آن که سبیل از فرایض و نمادهای آیینی مردانِ یارسان است. 
10 ـ بارها دیده شده است سبیل سربازانِ یارسان را در پادگان ها و نیز سبیلِ متهمانی از این مردم را در بازداشتگاه ها و کلانتری ها به منظور تحقیرِ هرچه بیشترشان به اجبار تراشیده اند. (که این کار زشت، مسلماً نمونه ی بارزی از تجاوز به تمامیتِ جسمانیِ انسان هاست.) جالب این است که تا کنون، مکاتبات و طومارها و شکایت های مکرر برای رفع این همه تبعیض، تقریباً بی نتیجه بوده است. فقط یک بار در تاریخ 19/8/1367 بخشنامه ای به شماره ی 618 از طرف دولتِ وقت صادر گردید که با وجودی که اجرا نیز نشد، اما در آن به پاره ای از حقوق پایـمال شده ی یارسان اذعان شده بود. چنان که در قسمتی از آن آمده است: « در برخی مناطق، آحاد اهل حق نه تنها از پذیرش در نهـادها و ادارات منع شده اند، بلکه حتی تأسف بارتر از آن این که جلوی محصلینِ آنـان گرفته شده است و این در حالی است که جوانان اهل حق، در طول جنگ همراه رزمندگان دلیر کشورشان جنگیده و شهید داده اند... .» بی توجهی به مطالبات یارسـان و ادامه ی توهین و هتاکی به آن ها، کار را بدان جا رسانید که در بهار و تابستانِ سال 1392، سه نفر از جوانـانِ مخلص و دل سوخته ی یارسـان در برابر مجلس شـورای اسلامی و فرمانداری همدان تن به آتش سپردند؛ بلکه با شعله های برخاسته از سوختنشان، پیام حق خواهیِ مردمِ مظلوم خود را به گوش مسئولانِ کشور برسانند. در پی این وقایعِ اسفبار، برخی از مسئولان، طی پاره ای مذاکرات، وعده های امیدبخشی برای حل مشکلات یارسان دادند، اما پس از یک سال و نیم، با بی نتیجه ماندن آن وعده ها، چنین می نماید که در نهادهای قانون گذاری و قضایی و اجرایی، اراده و برنامه ای برای حل مشکل این مردم وجود ندارد.
گفتنی ست، مانع اصلی برای دست یابی یارسان به حقوقی نظیر دیگر ایرانیان، همانا قانون اساسی، به ویژه اصل سیزدهمِ آن است که بی آن که نامی از یارسـان ببرد، فقط زرتشتیان و مسیحیان و کلیمیان را اقلیت هایی می شناسد که در حدود قانـون، در انجام مراسمِ دینیِ خود آزادند. مسائل دیگری چون عدم استخدام یارسـان در ادارات نیز به همان اصل 13 مربوط می شود؛ زیرا مـاده ی 2 قانـونِ گزینش (مصوب سال های 74 و 75) اعتقـاد به دین اسـلام یا یکی از ادیان مصرح در قانون اساسی را شرط لازم برای استخدام در همه ی ادارات برشمرده و در مورد دین اسلام نیز التزام عملی به فرایض آن را ضروری دانسته است. ( حال آن که فرایض و ضروریات دینی در نزد یارسان متمایز و متفاوت است.)
 و اما رهبـر گرامی، بیش از این تصدیع ندهیم؛ با توجه به این که از یک سو، حل پایه ای و واقعی مشکلات یارسـان، بدون اصلاحِ قانون اساسی ناممکن است و از سوی دیگر، بازنگری در قانون اساسی طبق اصل 177 جز در حیطه ی اختیار حضرت عالی نیست، استدعا داریم به منظور رعایت حقـوق همه جانبه-ی ملت و افزایش واقعیِ همگـرایی و وحدت ملی، فرمـان بازنگری در قانـون اساسی را صادر فرمایید تا این مردم نیز بتوانند از حقوق شهروندی برخوردار شوند. با سپاس و احترام، مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان بیست و چهارم اسفندماه 1393 خورشیدیرونوشت:
ـ دبیر محترم شورای نگهبان ـ رئیس جمهور محترم ـ رئیس محترم مجلس شورای اسلامی ـ رئیس محترم قوه ی قضائیه ـ رئیس محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام ـ رئیس محترم مجلس خبرگان رهبری

Keine Kommentare: