علم عالمان گشت کسر وکمن..
دوستان هرچند در حد واندازه نظریه پرداز آیینی نیستم اما میخواهم در مورد گردش ذات وروح یا دونای دون حقیقت وباور آیین یاری در حد توان وبضاعت فکری وبا بهره از دفاتر یاری موضوعی را در صفحه مطرح نمایم .باشد کهدوستان آنرا مورد توجه قرار ودر نقدآن کوتاهی نورزند..
یکی از ارکان اساسی وبنیادی وبسیار مهم وقابل بحث در آیین یاری باور داشت واعتقاد به گردش ذات در انسانهای خدایی وحلول روح در کل انسانها وشاید هم جانداران است که به خواست ومشیت صاحبکرم در طول زندگیهای متعدد انسان را دگرگون کرده وبه سرحد کمال می رساند.
نه کان کرم هرکس یه بشی
بعضی فراوان بعضی خوا چشی
یعنی از ذات بی زوال پروردگار هر کسی را بهره ایست ولی منتهای مراتب بعضی مانند اولیای صاحبکرم فراوان وقابل فیض ودرک وبعضی هم ذره ای به اندازه بسیار کم.
دوستی از من خواسته بود تا در مورد واژه روح توضیحی قانع کننده برایش بنگارم ولی من از این دوست کنجکاومی پرسم که جسم چیست؟ باید عرض کنم روزی که ما جسم یا همان ماده را با تمامابعاد ورمز ورازش شناختیم قطعاً روح را هم خواهیم شناخت.در کل روح عامل ومحرک جسم است وجسم شکل وصورت روح می باشد.روح با جسم یا کالبدمکمل یکدیگرند وتا روح نباشد جسم واقعیت عینی نخواهد داشت مترینگ دانشمند اطریشی تبار می گوید روح در هرچیزی که به چشم ما میآید وجود دارد واصلی نیز در فیزیک هست که .ماده هیچگاه از بین نمی رود بلکه از صورتی به صورت دیگر تغییر ماهیت میدهد روح نیز تغییر ماهیت میدهد وتا ابداز یک جسم به جسم دیگر رفته و به نسبت نیکی یا بدی وزشتی اعمالش در جسم یا هستی پیشین تغییرصورت میدهد وتا وقتی آخرین اجرام خودپرستی وجهل وناآگاهی را از خود دور نکند با مبدا اصلیش یکی نخواهد شد.بازهم متوجه اصل بقا در فیزیک میشویم.عقیده به اینکه روح زمانی کالبدی راترک وبه کالبدی دیگر می پیوندد حقیقتی وجود دارد وآن اعتقاد به سیر تکامل وجودی وروحی وجاودانگی روح و انسان است وآن این فلسفه را بیان میکند که اصل بقا یا جاودانگی نه تنها بهمعنای جاودانگی فرد انسانی بلکه جاودانگی عالم وهرچه فانی به نظر می آید ودوام همه هستی در طول زمان است.برای توضیح موضوع ومقوله روح به یک واقعیت علمی که همان علموراثت است استناد میکنم که بطور واضح وآشکار همگان از آن اطلاع دارند. تجدید زندگی پیش از مرگ امری عادی وروشن است بدین طریق که روحپدر ومادر با یکدیگر جفت شده وزندگی ای جدید وحیات دیگری بوجود می آورند آنچه محقق وتردیدی در آن نیست هم اکنون یک شکل تجدید زندگی بعداز مرگ درنظر ما آشکار است وآنهم زندگی پدران ومادران ماست که در وجود ما تجدید شده است من به تجربه دریافته ام چند تن از پیشینیان من زندگی خودرا در وجود من تجدید کرده اند.درست است که ما تمامنیاکان خودرا درطول زمان ودر طول تاریخ نمی شناسیم ونمی دانیم آنها چه آثاری از خلق وخو وعادات خودرا درما به یادگار گذاشته اند اما در عوض چند تن از از پدران ومادران واقوامنزدیک خود را می شناسیم وبا شناسایی وتفحص درخصوصیات اخلاقی وشیوه زندگی آنها ونیز خلق وخو وعادات وحتی شکل ظاهری وچگونگی تکلم وصدایی که از حنجره آنها بیرون می آید بخوبی احساس میکنیم که براستی آنها در وجود ما تجدید شده اند ووجود ما خلاصه ای از وجود آنهاست زیرا قسمتی ویا شاید تمام احساسات وسلیقه های ما عین افکار واحساسات وصلایق آنهاست. آری این یک نوع تجدید حیات روحدر زندگی بشری است در عالم ناسوت یا خاکی واما تجدیدحیات روحی در عالم لاهوت که خواست ومشیت خداوند وبزبان دفتری صاحبکرم است در پیشگاه کبریایی او در حیطه قدرت لایزال او امری محال نیست که انسان معتقد وباورمند در آن شک وتردیدی بخود دربه عینیت در آمدن وتحقق آن برابر خواست ومشیت صاحبکرم غیرقابل امکان باشد بدل خود راه دهد.
اما آنچه مسلم وغیر قابل انکار است وجود توانا ومطلقی میباشد در تمام هستی وتمام ادیان بزرگ ومذاهب در اصل وجود واثبات این وجود پنهان ودر عین احساس حقیقی وجودآفریدگار اختلافی نبوده واگر اختلافی بوده ویا هست ناچیز واندک بوده اما برای رسیدن به این وجود وطلق اختلاف بیشتردر راه وروش وجود داشته ودارد برابر دفاتر وآموزه های آیین یاری جسم آدمی پس از مرگ فانی وبخاک که اصل او از خاک است باز میگردد خاصیت اصلی جسم همیشه در سیر نزولی وقهقرایی اوست اما روح چنین نیست بلکه پیوسته برای سیر تعالی خود در کوشش است وبرای رسیدن به جوهره اصلی خود در تکاپو وتلاش ودر فراق ریشه ومبدا خود بقول مولوی بزرگ در حال شیون وزاری.
از نیستان تا مرا ببریده اند.............از نفیرم مرد وزن نالیده اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق...
..تا بگویم شرح درد اشتیاق
روح در دورانهای مختلف که در دفاتر یاری به گردش دونا دون یا جامه به جامه تعبیر شده است تا هزار ویک بار در کالبدهای مختلف حلول می کند وطی این گردش درجهت صیقلی وپاک وخالص شدن وتکامل یافتن سیر صعودی داشته ودر جامه ها ویا کالبدهای گونا گون جای میگیرد واین سیر تکاملی آنقدر ادامه می یابد تا بطور شایسته صیقلی یافته وبصورت انسانی کامل یا خدایی در بیاید وقتی این روح طی دورانهای مختلف ودر کالبدهای متفاوت پاک وخالص وبی غش گردید آنوقت برای همیشه در جوار جوهره اصلی خود یعنی ذات بی زوالصاحبکرم قرار میگیرد. دفتر در این باره گواهی های فراوان دارد از جمله..
هزار ویک کو خواجای یمن مال
هزار ویک کو کو کوی غلامان.............ماچان بارخانه بنیامین آمام
دون ودون آمام چنی غواصان...............جسد وجسد قوای ویم ناسان
یه رای خقیقت یه شرط وشونه.............یاطاخ میردان او دونای دونه
یاران نترسان نی سیاسته .................تسلیم گیانان چوین غویطه بته
هزار ویکدون یه من چاره من...................هزارم لوان یه دواره من
با عرض پوزش از اساتید بزرگ .بخشی از کتاب از الست تا دول دالان نوشته این کمترین
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen