به قلم کاک فرهاد شیروئی
هفتوانه و علت پیدایش آن
یکی از تشکیلاتی که سلطان اسحاق برزنجی در پردیور نهادینه اش کرد تشکیلات هفتوانه بود.در مورد هفتوانه
حضرت سلطان در کلامی میفرمایند
ئا دگا و پرده....داودی پیر بچر ئا دگا و په رده
به یو بوینو ویر که رو وه رده
چه سر قو دره ت چ ره نگم که رده
شه رت ئه زه لیم چه یگا ئاورده
یاران ویل نه وان چه و سه راو په رده
سازنام هه فت پوور جامه ی بی گه رده
چه ئه زه ل میر دان سه ر پیش سپه رده
سلطان در این کلام خطاب به داود میفرماید : برو پیر بنیامین را بگو بیاید تا رنگبازی دیگر مرا ببیند که شرط ازلی را به جا آوردم و تایاران از راه و طریق من منحرف نگردند و من با ایجاد هفتوان و این هفت فرزند که جامه شان هیچگونه آلودگی نداشته و ندارد , و از ازل یاران به آنان سر سپرده شده اند , را برای دستگیری یاران به زمین آوردم ...تا یاران از راه گمراه نگردند و بر طریق و آیین راسخ بمانند . با این کلام با اشاره به عرصه وجود آمدن مجدد هفتوانه در پردیور و گواهی هفتن در مهر کردن بر حقی هفتوانه به سمت جانشینان پیر بنیامین برای محکم کردن پایه های راه یاری گام بزرگی را برداشتند. متاسفانه دوستانی به اشتباه هفتوانه را در مقابل هفتن قلمداد کردند و ساز نا روایی کوک کردند اما در راه یاری و اثر خامه سلطان سحاکی هیچ کاری بی منظور نبوده و باید علت را پیدا کرد و به دنباله علت با استفاده از متون کلامی پردیور به یقین رسید.در این باب در نامه سرانجام حضرت خاتون رمزبار چنین میفرماید:
پی دول ئاو کش دو هفت زر طناف
سازای پری جبر کیشای ئاو صاف
نو طناف یک زر ئه ر بی مایه بو
وه ئاو نیایو دو هفت زایه بو
برای آب کشیدن از چاه یاری دو هفت " هفتن و هفتوان " را جابرانه ساختی اگر یک متر از این چهار ده متر طناب ضایع شود سطل به آب نرسیده و هر دو هفت نیز ضایع میگردند.... براستی که برای رشدیافتن و به کمال یاری رسیدن در برهوت فانی از وجود هفتن و هفتوان باید بهره گرفت .... هفتن در بالا داد رسی میکنند و هفتوان در روی زمین دستگیری.... لذا هفتوان را در نزدیک ما قرار داده اند تا هماره در دسترس ما باشند حضرت خاوند کار میفرمایند :
وصلو پیونا.
ها ذاتو نورم وصلو پیونا
نویر ما هفتوان ذاتم هفتنا
ذاتو نورم جه یک چشمه ویم هنا
وصل و پیوندی مبارک است ذات و نور من در روی زمین که نورم از آن هفتوان است و ذاتم از آن هفتن و باید بگویم که ذات و نور من از یک چشمه هستند .... هفتن و هفتوان لازم و ملزوم یکدیگرند و فلسفه وجودیشان در مبحث ذات و صفات تجلی میابد.... و بیش ازنود درصد سادات خاندانهای مختلف اولاد هفتوانه هستن و حتی آن چند درصد دیگری که این حقیر شک دارم به واسطه آن است که ما هنوز استنادات کلامی آن را نیافته ایم که با تردید در این باره سخن میگوییم . لذا اگر سادات نباشند واقیعت این است که هیچ یاری هم نخواهد بود ....در کلام برزنجه در مبحث دعای یاری در اولین جم ی که در روی کوه شاهو تحقق میابد زمانی که میخواهند بزرگان هفتنی دعای لازم را بخوانندبنا بر شرط ازلی و بیاو بست ازلی هیچکدام این مهم را نمپذیرند چرا که در بارگاه حق همه وظایف به درستی تعبیه شده و جایگاه آن تعریف شده است...لذابه در خواست پیر بنیامین "عنقا " یا سید محمد گوره سوار توسط حق از غیب آمده و هفتوانه را جمع کرده دعای نذورات را قرائت میکند...نتیجه اینکه قانون و یاسای حقیقت را هیچ احدی نمیتواند بر هم بزند و چهار ملک حاضر در این جم هیچکدام در خود این قدرت را نمیبینند که خارج از دستورات یاری حرکت کنند, لذا بدعت و شبهه ایجاد نکرده به امر سلطان گردن مینهند و طی مفاد کلام" کانی کویزله "در روی کوه شاهو بار دیگر وفاداری خویش را به یاسای یاری ابراز داشته و ضمن التزام عملی یه فرموده سلطان سحاک به همه یاران درس عدم منیت میدهند....در کلام برزنجه روحتاف"دون پیر بنیامین "خطاب به "کشکول"میفرماید:
کشکول دلیل
دعای ناز تو مبونی قویل
چونکه رهبری نه والای مندیل
کشکول دون حضرت داود در جواب میفرماید :
روحتاف و منی
واچی و ردای ویم پیم مو وه منی
در اینجا حضرت پیر بنیامین از حضرت داوود درخواست میکند که در سر جم نشسته دعای نیاز را او بخواند که حضرت داود میگوید یا پیر اگر من بگویم به ردای داود این میشود منیت و من نمیتوانم برای خودم دردسر درست کنم , وظیفه من برای من و شما تعریف شده است لذا معافم کن خودت این دعا را بخوان .... حضرت پیر بنیامین نیز در جواب میفرماید:
کشکول بی رائی
واچی وه شرط ویم موو بی رائی
اگر من این کار را انجام بدهم باعث بدعت است و منجر میشود به بیراهی و گمراهی, بگویم به شرط خودم ,این اصلا امکان پذیر نیست و منیت است , لذا من نیز دعا را نمیخوانم و مابقی یاران یعنی رمزبار و مصطفی داوان نیز از خواندن دعا ی یاری پرهیز کرده تا پیر بنیامین به یاد عنقا می افتد و عنقا که نام ازلی سید محمد گوره سوار است توسط سلطان به همراهی بقیه یارانش " هفتوانه :از عالم مجردات به عالم فانی آمده و دعای نیاز را میخوانند....پس یاران و دوستان مکرم توجه داشته باشند که در راه یاری همه چیز در جای خویش نهادینه شده و هیچکسی قادر به جابجایی و تعویض و تحریف یاسای یاری نیست لذا بر همگان واجب است که رهرو راه یاری باشند نه ابداع کننده قانون و یاسا....
سلطان مرمو :
اگر بیون هزار خدایی
هر خدا هزار بارگاهی
ئو ناچه نویچمه گرکا
چه پردیور نیاهی
ترجمه تحت ال لفظی به ما میگوید که اگر هزار تجلی رخ دهد و هر تجلی هزار بارگاه در پی داشته باشد , من آن قانون و اصولی را از شما میخواهم که در پردیور نهادینه کردم .... وب برای ما این سوال پیش میاید که چرا حضرت سلطان چنین میفرمایند ؟ مگر ایشان توانایی آن را ندارند که از همان اول یاسای یاری را چهار میخه کرده و اجازه عدول از آن را به احدی ندهند ؟ در اینجا و در راه یاری اصل آن است که یاران خود به یقین برسند و خود راه خویش را انتخاب کنند .... در واقع در اختیار را بر ما نه تنها نبسته اند بلکه تحقیق و تفحص را طالبند , به عقل و علم و عشق یاران احترام میگذارند .... و این سه باب , ابوابی هستند که یاران بتوانند با تمسک به آنها به یقین برسند..... خوب ما هر چقدر به عمق کلام های دوره پردیور دقیق میشویم مطالب ناب تری دستگیرمان میگردد , ما هیچوقت نمیبینیم که حضرت خاوند کاری با اطلاع از ماهیت وجودیش که بر همگان روشن است , در تجلیاتش در عالم امکان نظر خود را بر دیگران تحمیل کند .... بلکه با صفت جمالیه خویش در بزنگاه های مقطعی با انعقاد جم یاران را گاها به رایزنی , گاها به گواهی , گاها به مشاوره فرا خوانده است.... به یاران خویش بها داده و نظرات آنها را خواسته و گاها نظر آنها را بر نظر خویش ترجیح داده است... و این مهم را ما در دوره هفتوانه به عینه میبینیم , که در آنجادر باب هفتوانه سلطان از هفت خلیفه و هفتن میخواهد که گواهی بدهند و لذا خلیفه محمد از قله ی الست نام میبرد یا به تعبیری دیگر بحث " قالو بلی " آیا من خدای شما نیستم؟و میگوید در قله الست من خلیفه بودم و سرجم هم سید ابوالوفا بودو من گوشت قربانی راخرد میکردم و چون میل حق به آشکار کردن یاری در پردیور بود ما را به شهادت طلبید .خلیفه محمد فرمودند:
هه ر وه قتی پادشا شی ئو که س نه زان
چه نی بنیامین شام نییاش مه یدان
ئیمه دانمان به ش چه جم میر دان
وه کیل شا بییه ن زاته و هفته وان
وقتی شاه در عالم امکان به عینه وجود نداشت و به عالمی رفت که کسی از او خبر نداشت و میدان را به پیر بزرگوار یعنی پیر بنیامین وا گذاشت , ما در آن جم مسئول پیچیدن و تقسیم به ش " گوشت قربانی " به یاران شدیم و وکالت شاه در این جم به عهده ذات هفتوان بود.... پس جایگاه را تعریف کردند هم جایگاه خلیفه و هم جایگاه هفتوانه را و این مهم را خلیفه محمد در حضور شاه بیان نمودند و لذا در ادامه روند گواهی هفت خلیفه , خلیفه شا شا نیز چنین شهادت میدهند:
ئه ز چه جانشین پیر ردا بار
ئیمه به شمان دا چه خوان ئه سرار
چه جاگیری حه ق شای خاوه ند کار
سه رجه م میر ئه حمد دوعا ش دان ته یار
میفرمایند : من نیز در این جم به نیابت پیر ازلی یعنی پیر بنیامین به همراهی سایر خلیفه ها از خوان اسرار به یاران " بش " دادیم اما ماهیت این " بش " یه چیز دیگر است , این سهم از سفره اسرار است که بحث دیگریست و در اینجا به نیابت سلطان , سید میر احمد معروف به میر بون بر دعای نذورات را فرمودند..... و به همین منوال مابقی خلیف ها نیز گواهی میدهند بعد آنان هفتن گواهی میدهند بعد هفتاد و دوپیر گواهی میدهند و الی آخر ....جالبه که اگر توجه کنیم در تمام تصمیماتی که سلطان در ساجنار در برزنجه و در پردیور و در کلیه جاها اتخاذ کرده اند از یاران خویش نظر میخواهد و آنها را به شهادت میگیرد , و این یعنی بها دادن حضرت به سایرین و تعمیم آن به جامعه یارسان که تنهایی به منبر نروند و متکلم واحده نشوند و به نظرات مبتنی بر کلام و یاسای یاران و سایرین بها داده و توجه کنند و این یعنی همان عدم منیت و این یعنی بها دادن به خرد جمعی و پرهیز از تک روی و یکجانبه به میدان رفتن که کلیه یاران باید از آن درس گرفته و در عمل به آن اهتمام بورزند.... اینجا است که سلطان میفرمایند : که من گفتنی ها را گفتم و کار را در پردیور تمام کردم....تمام یاسا و قوانین در پردیور کامل شد و لذا این قوانین نسخ شدنی نیستند...پس اگر نیک نظر افکنیم بعد پردیور نامکشوفه ای موجود نبوده وهمه آنچه که باید گفته میشد ....گفته شد.
در کلام پیدایش هفتوانه پیر بنیامین میفرماید:
ئو شون سیدان
بیدی بگنمی ئو شون سیدان
هه ر نه روی ئه زل تا ئآخر زمان
پادشام ظهور مو چه هفتوانان
یاران راگه شان ئو خاندانان
خاندان شه رت ها هفتوانان
ئیمیه ش بگنمی ئو شون گیانان
میان هفتوانان و یاران من راهشان از شاه راه هفتوانه میگذرد چرا که هفتوانان خاندان شرط هستند و ما هم به دنبال آنان رهسپاریم.... یاعلی مدد
هفتوانه و علت پیدایش آن
یکی از تشکیلاتی که سلطان اسحاق برزنجی در پردیور نهادینه اش کرد تشکیلات هفتوانه بود.در مورد هفتوانه
حضرت سلطان در کلامی میفرمایند
ئا دگا و پرده....داودی پیر بچر ئا دگا و په رده
به یو بوینو ویر که رو وه رده
چه سر قو دره ت چ ره نگم که رده
شه رت ئه زه لیم چه یگا ئاورده
یاران ویل نه وان چه و سه راو په رده
سازنام هه فت پوور جامه ی بی گه رده
چه ئه زه ل میر دان سه ر پیش سپه رده
سلطان در این کلام خطاب به داود میفرماید : برو پیر بنیامین را بگو بیاید تا رنگبازی دیگر مرا ببیند که شرط ازلی را به جا آوردم و تایاران از راه و طریق من منحرف نگردند و من با ایجاد هفتوان و این هفت فرزند که جامه شان هیچگونه آلودگی نداشته و ندارد , و از ازل یاران به آنان سر سپرده شده اند , را برای دستگیری یاران به زمین آوردم ...تا یاران از راه گمراه نگردند و بر طریق و آیین راسخ بمانند . با این کلام با اشاره به عرصه وجود آمدن مجدد هفتوانه در پردیور و گواهی هفتن در مهر کردن بر حقی هفتوانه به سمت جانشینان پیر بنیامین برای محکم کردن پایه های راه یاری گام بزرگی را برداشتند. متاسفانه دوستانی به اشتباه هفتوانه را در مقابل هفتن قلمداد کردند و ساز نا روایی کوک کردند اما در راه یاری و اثر خامه سلطان سحاکی هیچ کاری بی منظور نبوده و باید علت را پیدا کرد و به دنباله علت با استفاده از متون کلامی پردیور به یقین رسید.در این باب در نامه سرانجام حضرت خاتون رمزبار چنین میفرماید:
پی دول ئاو کش دو هفت زر طناف
سازای پری جبر کیشای ئاو صاف
نو طناف یک زر ئه ر بی مایه بو
وه ئاو نیایو دو هفت زایه بو
برای آب کشیدن از چاه یاری دو هفت " هفتن و هفتوان " را جابرانه ساختی اگر یک متر از این چهار ده متر طناب ضایع شود سطل به آب نرسیده و هر دو هفت نیز ضایع میگردند.... براستی که برای رشدیافتن و به کمال یاری رسیدن در برهوت فانی از وجود هفتن و هفتوان باید بهره گرفت .... هفتن در بالا داد رسی میکنند و هفتوان در روی زمین دستگیری.... لذا هفتوان را در نزدیک ما قرار داده اند تا هماره در دسترس ما باشند حضرت خاوند کار میفرمایند :
وصلو پیونا.
ها ذاتو نورم وصلو پیونا
نویر ما هفتوان ذاتم هفتنا
ذاتو نورم جه یک چشمه ویم هنا
وصل و پیوندی مبارک است ذات و نور من در روی زمین که نورم از آن هفتوان است و ذاتم از آن هفتن و باید بگویم که ذات و نور من از یک چشمه هستند .... هفتن و هفتوان لازم و ملزوم یکدیگرند و فلسفه وجودیشان در مبحث ذات و صفات تجلی میابد.... و بیش ازنود درصد سادات خاندانهای مختلف اولاد هفتوانه هستن و حتی آن چند درصد دیگری که این حقیر شک دارم به واسطه آن است که ما هنوز استنادات کلامی آن را نیافته ایم که با تردید در این باره سخن میگوییم . لذا اگر سادات نباشند واقیعت این است که هیچ یاری هم نخواهد بود ....در کلام برزنجه در مبحث دعای یاری در اولین جم ی که در روی کوه شاهو تحقق میابد زمانی که میخواهند بزرگان هفتنی دعای لازم را بخوانندبنا بر شرط ازلی و بیاو بست ازلی هیچکدام این مهم را نمپذیرند چرا که در بارگاه حق همه وظایف به درستی تعبیه شده و جایگاه آن تعریف شده است...لذابه در خواست پیر بنیامین "عنقا " یا سید محمد گوره سوار توسط حق از غیب آمده و هفتوانه را جمع کرده دعای نذورات را قرائت میکند...نتیجه اینکه قانون و یاسای حقیقت را هیچ احدی نمیتواند بر هم بزند و چهار ملک حاضر در این جم هیچکدام در خود این قدرت را نمیبینند که خارج از دستورات یاری حرکت کنند, لذا بدعت و شبهه ایجاد نکرده به امر سلطان گردن مینهند و طی مفاد کلام" کانی کویزله "در روی کوه شاهو بار دیگر وفاداری خویش را به یاسای یاری ابراز داشته و ضمن التزام عملی یه فرموده سلطان سحاک به همه یاران درس عدم منیت میدهند....در کلام برزنجه روحتاف"دون پیر بنیامین "خطاب به "کشکول"میفرماید:
کشکول دلیل
دعای ناز تو مبونی قویل
چونکه رهبری نه والای مندیل
کشکول دون حضرت داود در جواب میفرماید :
روحتاف و منی
واچی و ردای ویم پیم مو وه منی
در اینجا حضرت پیر بنیامین از حضرت داوود درخواست میکند که در سر جم نشسته دعای نیاز را او بخواند که حضرت داود میگوید یا پیر اگر من بگویم به ردای داود این میشود منیت و من نمیتوانم برای خودم دردسر درست کنم , وظیفه من برای من و شما تعریف شده است لذا معافم کن خودت این دعا را بخوان .... حضرت پیر بنیامین نیز در جواب میفرماید:
کشکول بی رائی
واچی وه شرط ویم موو بی رائی
اگر من این کار را انجام بدهم باعث بدعت است و منجر میشود به بیراهی و گمراهی, بگویم به شرط خودم ,این اصلا امکان پذیر نیست و منیت است , لذا من نیز دعا را نمیخوانم و مابقی یاران یعنی رمزبار و مصطفی داوان نیز از خواندن دعا ی یاری پرهیز کرده تا پیر بنیامین به یاد عنقا می افتد و عنقا که نام ازلی سید محمد گوره سوار است توسط سلطان به همراهی بقیه یارانش " هفتوانه :از عالم مجردات به عالم فانی آمده و دعای نیاز را میخوانند....پس یاران و دوستان مکرم توجه داشته باشند که در راه یاری همه چیز در جای خویش نهادینه شده و هیچکسی قادر به جابجایی و تعویض و تحریف یاسای یاری نیست لذا بر همگان واجب است که رهرو راه یاری باشند نه ابداع کننده قانون و یاسا....
سلطان مرمو :
اگر بیون هزار خدایی
هر خدا هزار بارگاهی
ئو ناچه نویچمه گرکا
چه پردیور نیاهی
ترجمه تحت ال لفظی به ما میگوید که اگر هزار تجلی رخ دهد و هر تجلی هزار بارگاه در پی داشته باشد , من آن قانون و اصولی را از شما میخواهم که در پردیور نهادینه کردم .... وب برای ما این سوال پیش میاید که چرا حضرت سلطان چنین میفرمایند ؟ مگر ایشان توانایی آن را ندارند که از همان اول یاسای یاری را چهار میخه کرده و اجازه عدول از آن را به احدی ندهند ؟ در اینجا و در راه یاری اصل آن است که یاران خود به یقین برسند و خود راه خویش را انتخاب کنند .... در واقع در اختیار را بر ما نه تنها نبسته اند بلکه تحقیق و تفحص را طالبند , به عقل و علم و عشق یاران احترام میگذارند .... و این سه باب , ابوابی هستند که یاران بتوانند با تمسک به آنها به یقین برسند..... خوب ما هر چقدر به عمق کلام های دوره پردیور دقیق میشویم مطالب ناب تری دستگیرمان میگردد , ما هیچوقت نمیبینیم که حضرت خاوند کاری با اطلاع از ماهیت وجودیش که بر همگان روشن است , در تجلیاتش در عالم امکان نظر خود را بر دیگران تحمیل کند .... بلکه با صفت جمالیه خویش در بزنگاه های مقطعی با انعقاد جم یاران را گاها به رایزنی , گاها به گواهی , گاها به مشاوره فرا خوانده است.... به یاران خویش بها داده و نظرات آنها را خواسته و گاها نظر آنها را بر نظر خویش ترجیح داده است... و این مهم را ما در دوره هفتوانه به عینه میبینیم , که در آنجادر باب هفتوانه سلطان از هفت خلیفه و هفتن میخواهد که گواهی بدهند و لذا خلیفه محمد از قله ی الست نام میبرد یا به تعبیری دیگر بحث " قالو بلی " آیا من خدای شما نیستم؟و میگوید در قله الست من خلیفه بودم و سرجم هم سید ابوالوفا بودو من گوشت قربانی راخرد میکردم و چون میل حق به آشکار کردن یاری در پردیور بود ما را به شهادت طلبید .خلیفه محمد فرمودند:
هه ر وه قتی پادشا شی ئو که س نه زان
چه نی بنیامین شام نییاش مه یدان
ئیمه دانمان به ش چه جم میر دان
وه کیل شا بییه ن زاته و هفته وان
وقتی شاه در عالم امکان به عینه وجود نداشت و به عالمی رفت که کسی از او خبر نداشت و میدان را به پیر بزرگوار یعنی پیر بنیامین وا گذاشت , ما در آن جم مسئول پیچیدن و تقسیم به ش " گوشت قربانی " به یاران شدیم و وکالت شاه در این جم به عهده ذات هفتوان بود.... پس جایگاه را تعریف کردند هم جایگاه خلیفه و هم جایگاه هفتوانه را و این مهم را خلیفه محمد در حضور شاه بیان نمودند و لذا در ادامه روند گواهی هفت خلیفه , خلیفه شا شا نیز چنین شهادت میدهند:
ئه ز چه جانشین پیر ردا بار
ئیمه به شمان دا چه خوان ئه سرار
چه جاگیری حه ق شای خاوه ند کار
سه رجه م میر ئه حمد دوعا ش دان ته یار
میفرمایند : من نیز در این جم به نیابت پیر ازلی یعنی پیر بنیامین به همراهی سایر خلیفه ها از خوان اسرار به یاران " بش " دادیم اما ماهیت این " بش " یه چیز دیگر است , این سهم از سفره اسرار است که بحث دیگریست و در اینجا به نیابت سلطان , سید میر احمد معروف به میر بون بر دعای نذورات را فرمودند..... و به همین منوال مابقی خلیف ها نیز گواهی میدهند بعد آنان هفتن گواهی میدهند بعد هفتاد و دوپیر گواهی میدهند و الی آخر ....جالبه که اگر توجه کنیم در تمام تصمیماتی که سلطان در ساجنار در برزنجه و در پردیور و در کلیه جاها اتخاذ کرده اند از یاران خویش نظر میخواهد و آنها را به شهادت میگیرد , و این یعنی بها دادن حضرت به سایرین و تعمیم آن به جامعه یارسان که تنهایی به منبر نروند و متکلم واحده نشوند و به نظرات مبتنی بر کلام و یاسای یاران و سایرین بها داده و توجه کنند و این یعنی همان عدم منیت و این یعنی بها دادن به خرد جمعی و پرهیز از تک روی و یکجانبه به میدان رفتن که کلیه یاران باید از آن درس گرفته و در عمل به آن اهتمام بورزند.... اینجا است که سلطان میفرمایند : که من گفتنی ها را گفتم و کار را در پردیور تمام کردم....تمام یاسا و قوانین در پردیور کامل شد و لذا این قوانین نسخ شدنی نیستند...پس اگر نیک نظر افکنیم بعد پردیور نامکشوفه ای موجود نبوده وهمه آنچه که باید گفته میشد ....گفته شد.
در کلام پیدایش هفتوانه پیر بنیامین میفرماید:
ئو شون سیدان
بیدی بگنمی ئو شون سیدان
هه ر نه روی ئه زل تا ئآخر زمان
پادشام ظهور مو چه هفتوانان
یاران راگه شان ئو خاندانان
خاندان شه رت ها هفتوانان
ئیمیه ش بگنمی ئو شون گیانان
میان هفتوانان و یاران من راهشان از شاه راه هفتوانه میگذرد چرا که هفتوانان خاندان شرط هستند و ما هم به دنبال آنان رهسپاریم.... یاعلی مدد
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen