Montag, 17. Februar 2014

پیروان آئین یارسان (اهل حق )و ظلم دوگانه نسبت به آنها !





پیروان آئین یارسان (اهل حق )و ظلم دوگانه نسبت به آنها !
آیین  یارسان در تطورات زمانه اسامی گونه گونی  را بر خود جذب  و یا متحمل   شده است ,اگر چه اینگونه  عناوین  و القاب تا کنون بر گُرده ی آیین مذکور رقم خورده است اما در راستای ارزیابی تا کنون قادر نبوده اند  جوهر  اصلی و نمای واقعی آن را دچار دگرگونی  سازند ,در باب یارسان تفاسیر و تصورات متعددی ارائه گردیده است, اما دریافت  در آمدهای آن کمی  مشکل آفرین است ,آنهم بدین معنا که در طول حیات خویش همچون مزه ی آزاد اندیشی را نه تنها  لمس و درک نکرده است بلکه برای زیست ,بقای خود به گونه ی متناوب از این گوشه به گوشهای  امنیتی دیگر پنهان  گردیده  و به تصوری باطنی  زندگی  خود  را ادامه داده  است ,در این دوره ی ترس  و پنهانکاریها  خیلی از رهروان خود را قربانی و یا ترک گرایش آیین ,مذهب کرده اند!؟
 کاروان رهروان آیین نامبرده از راهها و جغرافیا یی  متعددی  سر برون آورده و به ناچار در جاهای  ناخواسته در میان افکار و آیین مختلف ذوب شده اند , ولی باز هم جای فراخی از امید باقی  است که حاصل این همه تلاطم  و فرازوفرود  می توان حداقل  سرزمین و پیروانی آشکار  از آنرا  به صورتی موجود  به تصویر  کشاند ,
ریشه آیین یارسان
در سرزمینی که اکنون نزدیک به هشتاد (80)ساله آنرا  ایران نام می برند  در گذر های زمانه قبل  از تاریخ در همین فلات ایران جایگاه انواع و اشکال آیین ,  مذهب  و گرایش های  گوناگونی بوده است و هر کدام هواداران خود  را داشته  است و در حفظ و اشاعه آن کوشا بوده اند , در این میدان باید متذکر شد  که آیین های باستانی بیش از همه در عرصه ی زندگی اجتماعی مردم بر جسته و مدخل بودند,
سرچشمه ی اصلی که بتوان آنرا به اشاره ای بازگو کرد آیین (مزداپرستی ) بود که  خود خدایان متعددی را دستیار کرده و در اداره کارهای گوناگونی دخالت می داد, با گذشت  زمان هر کدام از خدایان  راه استقلال را  پیشه کردند و هر کدام گروه و پیروان  مشخص  خود را شکل دادند , خدایان (زروان  یا همان زمان بیکران ), خدای مهر , آناهیتا و ........غیره
اما   قرنها گذشت که در همین  سر زمین فلات ایران ,آیین و مذهب  دیگری که   نشأت  گرفته ازهمان آیین های باستانی با  تفاوت دیگر  پا به میدان اجتماعی و تاریخی این سررمین گذاشتند ,همچون:  زرتشت  ,مانی  ,مزدک.....که در این راستا تنها آیینی که قادر بود مرامنامه خود  را به گونه ای نوشتاری ,جغرافیایی  و حتی مدخل   در حکومت خود را جا گذاری کند و پیامد خود را به دنیا انعکاس دهد آیین  زرتشت بود .
آیین زرتشت در دو مرحله از گذر زمان خویش دچار بر خورد با آتش , سرنیزه , ویرانی و ......از سوی دشمنان برون مرزی خود شد, طی سیصد سال قبل از میلاد به سر کردگی اسکندر بزرگ مقدونیه در زمان امپراطوری هخامنشیان  رخ داد که نتایج آن به غارت برده تمامی مهمات لازمه آن و همچنان به آتش کشاندن نوشتارها و کتیب ها و آتشکده های آن بود و در دوره ای دیگر از تاریخ حدود 1400 سال پیش (642میلادی)که آیین نامبرده از زمره آیین رسمی امپراطوری ساسانی و حتی تا حدود قابل توجهی در حکومت نفوذ خود  را سرو سامان داده بود, ولی براساس تحولات و سیر زمانه  این بار بر خلاف دوشمن اولیه اش, غارتگرو تحمیل کننده و شمشیر انداز
 از بغل محل تولد زرتشت که همان (اسلام عرب)   در گذشته  شهرت داشت , در حمله ای گسترده  و کشتار ی غیر قابل شمارش نه تنها امپراطور  ساسانی را منقرض کرد , بلکه به شیوه ای  وحشیانه کلیت زیر بنای آئین زرتشت  را به نیستی کشاند و پیران و مغان  زنده مانده فرار  را به ماندن
 ترجیح  دادند  و ولایت خویش  را به سوی  مرزها ی  ناکجا آباد ترک کردند و آئین مذکور از آن زمان تا کنون دچار  تحلیلات ,تحریفات و نزولات  جمعیت شده است که در نتیجه با ادامه حکومت  های تحمیلی اعراب بنام اسلام در سر زمین زرتشت و دشمنی با آن تا پای نابودی و محو کردن  ,این آئین رنگ  آشکار خود را به مرور زمان  از دست داده و کم کم آئین و مسلک  های دیگری در پنهان  و نیمه آشکار پا به عرصه ی حیات اجتماعی مردم   گذاشتند که در میان آنها تنها آیینی که توانست بعد از زرتشت پیامی کتبی ,شفاهی و بر گرفته  از بسیاری از آئین های  کهن سر زمین  فلات ایران  کنونی را در عمل به میدان آورد بدون هیچ شک و تردیدی آئینی غیر از آئین یارسان نبود ,آئین یارسان  حدود 300 سال بعد از اسلام در ایران کنونی شیرازه ی آن توسط بزرگانی چون ,بهلول دانا,شاه خوشین لرستانی در دیار لرستان
  نطفه اش دوانده شد که در گذشت زمان با تکیه به باور و کرامات این  بزرگان بخش های عظیمی از کردستان را پوشش  داد    ,جمعیت قابل توجهی  از سر زمین کردستان  را بسوی خود  سرازیر کرد    که در همین پیرامون  در آواخر قرن هفتم  هجری  سلطات سهاک (سان سهاک )و یارانش  به آئین یارسان  به عنوان یک دین  مستقل  در منطقه ی هورامان کردستان رسمیت می دهند و چهار چوبه و ارکانات  آنرا در کتاب های  بنام .....دفتر .. نوشته و به پیروان خود اعلام می کنند

آئین یارسان اگر چه در طول تاریخ خود به اسامی گوناگونی شناخته شده است
اما باید اذعان داشت که جوهر اصلی  آن جمله ای است که محتوای آنرا در بنیادش باز تاب می دهد  و می گوید:( یاری)یارسان چهار چیز است که باید در عمل رعایت شود ,--راستی --پاکی ---نیستی---ردا
دونا دون یا زاد و مُرد وبه نگاه  ساده عربی (تناسخ )  که یکی از رکن های باور آئین یارسان است و دراین بایت شایسته است
 و اشاره داشته  باشم  به مقاله ای !
  از آقای اردلان  بهروزی که نزدیک به 12 سال پیش پیرامون آئین یارسان انتشار داده  بود

 و در این راستا پیرامون (دونادون)آورده است که,درآئین یارسان باور به دونادون یا زادمُرد که یکی از ستون های اساسی آئین فوق  به شمار می آید خود بر گرفته از آئین مزدا پرستی است که خود مزداپرستی در دوران باستان از خدایان متعددی در انجام کارهایش برخوردار بوده است و همین خدایان با گذشت زمان هر کدام راه استقلال خویش را  پیشه  کرده و بعد از قرن ها آئینی چون (مانی) همین وراثت رابه  تن خود  پوشیده و به مثابه ی رگی حیاتی که خود مُرده ریگی مشترک و یادگاری باقیمانده از آئین کهن هند و ایرانی است در عمل به همراه می آورد.....دفاتر (کتاب )آئینی یارسان به زبان کوردی لهجه ی گوران قدیم (اورامی امروز) نوشته شده است و خود  این  لهجه یاد آوری از سرودهای اوستا(زبان اوستایی)را به نمایش می گذارد که می توان تا حدودی به زبان پهلوی  جنوبی  اشکانیان ,ساسانیان ربط و یا نزدیک نمود.
در آئین یارسان پیروان  آن از تراشیدن سبیل خود داری می کنند و در بابت آن خود سلطان سهاک (سان سهاک)
و در این راستا اشاره ای؟
 کلام ( سخنان ) با ارزش در دفتر دیوانه گوره  زمان خود آورده است که در فشردگی مقاله ی مذکور جای بحث نخواهد بود)
در آئین یارسان هر ساله بر اساس تقویم گرمسیری و سردسیری  که ما بین جغرافیای کنونی یارسان های  کردستان  عراق- ایران است  جشنی  به نام خاونکار بر گزار می کنند  که خود حاصل  از گرفتن 3 روز  روزه  است که به نوبه ی  خود خاطراتی از اتفاقات 8 قرن گذشته است که برای رهبران آئین  یارسان به وقوع پیوسته است.
جغرافیای پیروان آئین یارسان
پیروان  این آئین بنا بر دلایل ویژه ای که با  سرمداران آئین غالب وفراگیر (اسلام )در طول تاریخ  خود داشته اند  و همواره بگونه ای در پنهان , فرار, پراکنده , تبعید , مهاجرت  و کشتار قرار  گرفته اند  اگر چه امروز محل زیستی پراکنده و حتی متمرکزی را می توان اشاره کرد ولی  باید اظهار داشت اکنون کثرت جمعیت پیروان این آئین در ایران بدون هیچ شک و تردیدی بعد از پیروان دین اسلام دومین جمعیت را دارا می باشد که در این پیرامون جمعیت روشن
و قابل توجهی از آن در استان کرمانشاه بخصوص در غرب و شمال  شرق آن از طایفه های گوران ,کلهر و لک ساکن هستند و علاوه بر این   کوردهای همدان اقلیت خاصی از پیروان این آئین هستند و در شمال ایران , تهران و قزوین مردم کلانی از پیروان آئین نامبرده سکنا دارند و همچنان در قسمت کردستان جنوبی  بخش کردستان عراق جمعیت  قابل ملاحظه ای بنام کاکه ای ها که یارسانی هستند  زندگی می کنند.پیروان آئین یارسان نزدیک به صدرصد از لحاظ نژادی یا ملیتی وابسته به ملت کوردهستند اگر چه درمیان غیر کوردها جمعیت کمی به این  آئین پیوسته اند اما  آنهم دلایل خاص در زمان خود داشته اند که از حوصله این مقاله خارج است.

رفتار رژیم مذهبی ایران به نسبت پیروان آئین یارسان !رژیم جمهوری اسلامی از همان اوایل انقلاب که انقلاب ملت های ایران را دزدیدندو به غنیمت خویش در آوردند نسبت به تمامی اقلیت های آئینی و ملی نه تنها کوچکترین روی خوشی نشان ندادند,بلکه به فکر محو کردن و از بین بردن آنها بر آمدند,در این راستا آئین یارسان که آئینی تمام و مستقل از آئین سران رژیم آخوندی بود همچون قرون واسطا مورد غضب و حمله تندروها به رهبری آخوندهای فرصت طلب شدندو در همان حال در تدوین قانونی هیچگونه نام و جایگاهی برای این دومین اقلیت آئین باز نکردند و آنها را به دار کافر و شیطان پرست به نشانه گرفتند و ازگاهی به گونه ای بهانه آمیزآنان را تحقیر و از شغل و منصب های دولتی اخراج و زندانی کردند,مردم کورد یارسان چون دیگر برادران کورد غیر یارسانی خود مورد بی مهری و غضب جهاد خمینی واقع شدند و از سال های 1358 خورشیدی به بعد همراه باقی مردمان کورد ایران مورد کشتار یا شکنجه و زندان و بمباران قرار گرفتندکه هم زمان با لشکرکشیهای سال 1359رژیم اسلامی به سنندج,مریوان,پاوه......مناطق اصلی یارسانی ها که رشته کوه دالاهو را تشکیل میداد درهر فرصتی که برای رژیم فراهم آمد مردمان این دیار را قلع و قم کرد که شایسته است بیادآورده شود که بسیاری افراد در حوالی بابایادگارتوسط سران رژیم اعدام گردیدند,مناطق را بمباران و کشتار براه انداختند,محل تولد نویسنده ی این مقاله (قوچی باشی)را با خاک یکسان کردند و تمامی ساکنان آن به عراق پناهنده شدند و رژیم اسلامی به این اعمال خود غناعت نکرده است و سال هاست به شیوه های مختلف جلو پیشرفت تحصیل و سرمایه گذاری پیروان آین آیین  را از دست آنها گرفته  است ودر این راستا  هراز گاهی به بهانه ی کافر آنهار را به اعدام و شکنجه و زندان روانه می کند و بسیاری از پیروان این آئین به خاطر ترس و نبود امنیت به گونه های مختلف و از راههای سخت راهی کشورهای اروپا و آمریکا می شوند تا بتوانند از یک زندگی چون باقی انسان ها  بر خوردار  شوند
نویسنده:علیمراد یوسفی
در مورخه1/02/2014

Keine Kommentare: