دیدگاهی آزاد و ناتمام در بارهی فلسفهی ارجمندی «مار» در آئین یارسان
کیخسرو بابائی
- - -
جهانبینی ادیان ابراهیمی در راستای ستیز با جهانبینی ادیان پیش از خود با بسیاری از نمادها راه دشمنی و ستیز را پیش گرفتند و تلاش نمودند تا جای ممکن این نمادها را زشت سازی کنند، و مار یکی از آن نمادهاست.
مار در آئین هندو بسیار ارجمند است و شیوا(بزرگترین خدای هندو) را میبینیم که ماری بر گردن او حلقه زده است.
در آئین بودا می بینیم که مار به عنوان نیروی ایزدی بودا را از مرگ نجات میدهد.
در درگاه نیایشگاه ایزدیان نقش برجستهی ماری را میبینیم که بخشی از آئین پرستش برای ورود به نیایشگاه است.
در آئین یارسان، میبینیم که هفت تن، باوه نائوس(=سولتان سهاک) را شاه ماران میخوانند.
وارونهی آنها، در جهانبینی ادیان ابراهیمی تلاش شده است تا از مار چهرهای زشت و خطاکار ساخته شود. این ادیان مار را همدست ابلیس میدانند و حتی با ابلیس این همانی میدهند چنانکه در یکی از این روایتها ابلیس به صورت ماری به بهشت وارد شده تا آدم و حوا را به خوردن میوهی ممنوعه اغوا کند.
شاید برخی روشنفکران سکولار ما چنین باورهائی را بخشی از خُرافه پرستی پیشینیان خود بدانند و بدون ژرف اندیشی آن را به باد تمسخر بگیرند و آن را رد کنند، ولی واقعیت آنست که سطحی و ساده اندیشی ما در برخورد با این داستانهای بنیادی میتواند نوع تازهای از خرافه اندیشی باشد. ما نبایستی فراموش کنیم که تصویر اندیشی زبان قدرتمندی برای فلسفی اندیشی در گذشته بوده است و حتی هنوز میتوان ادعا کرد که تصویر اسطورههای کهن ذهن و روان ما را بیش از جملات فلسفی مدیریت میکنند، و اگر منصفانه قضاوت کنیم یهوه و پدر آسمانی و الله تنها یک تصویر اسطورهای از خدا در ادیان ابراهیمی هستند که ذهن و روان میلیاردها انسان را به تسخیر خود در آوردهاند.
در جهانبینی اصیل ایران و در آئین یارسان، مار، یکی از پیکریابیهای خدا و حقیقت هستند. در این جهانبینی و آئین، خُدا و حقیقت، شکل ناپذیر و ناگنجا و پیچیده، با رنگها و چهرهها و پوستههای گوناگون هستند.
اساس فلسفی یارسان بر دونادون است، و دونادون همان پوست اندازی گوهر حقیقت میباشد، و پوست اندازی مار با پوست اندازی حقیقت اینهمانی دارد.
بنابراین، هر چیزی حقیقت است، و البته نیست. حقیقت در قالبها و پوستههای گوناگون شکل پذیر است، اما، هیچ پوسته و قالبی تنها چهرهی حقیقت نیست. حقیقت، ناگرفتنی و فرار و پیچنده است ...
و ویژه گیهای خُدا و حقیقت در جهانبینی اصیل ایران و آئین یارسان با ویژهگیهای مار اینهمانی دارند، و به همین دلیل، مار یکی از پیکریابیهای خدا و حقیقت در این جهانبینی و آئین میباشند.
***
«حقیقت وجودتان همواره در وَشتَن و گشتن و فَرگشتن ... باد»
«حقیقت وجودتان همواره سبز و تازه باد»
کیخسرو بابائی
- - -
جهانبینی ادیان ابراهیمی در راستای ستیز با جهانبینی ادیان پیش از خود با بسیاری از نمادها راه دشمنی و ستیز را پیش گرفتند و تلاش نمودند تا جای ممکن این نمادها را زشت سازی کنند، و مار یکی از آن نمادهاست.
مار در آئین هندو بسیار ارجمند است و شیوا(بزرگترین خدای هندو) را میبینیم که ماری بر گردن او حلقه زده است.
در آئین بودا می بینیم که مار به عنوان نیروی ایزدی بودا را از مرگ نجات میدهد.
در درگاه نیایشگاه ایزدیان نقش برجستهی ماری را میبینیم که بخشی از آئین پرستش برای ورود به نیایشگاه است.
در آئین یارسان، میبینیم که هفت تن، باوه نائوس(=سولتان سهاک) را شاه ماران میخوانند.
وارونهی آنها، در جهانبینی ادیان ابراهیمی تلاش شده است تا از مار چهرهای زشت و خطاکار ساخته شود. این ادیان مار را همدست ابلیس میدانند و حتی با ابلیس این همانی میدهند چنانکه در یکی از این روایتها ابلیس به صورت ماری به بهشت وارد شده تا آدم و حوا را به خوردن میوهی ممنوعه اغوا کند.
شاید برخی روشنفکران سکولار ما چنین باورهائی را بخشی از خُرافه پرستی پیشینیان خود بدانند و بدون ژرف اندیشی آن را به باد تمسخر بگیرند و آن را رد کنند، ولی واقعیت آنست که سطحی و ساده اندیشی ما در برخورد با این داستانهای بنیادی میتواند نوع تازهای از خرافه اندیشی باشد. ما نبایستی فراموش کنیم که تصویر اندیشی زبان قدرتمندی برای فلسفی اندیشی در گذشته بوده است و حتی هنوز میتوان ادعا کرد که تصویر اسطورههای کهن ذهن و روان ما را بیش از جملات فلسفی مدیریت میکنند، و اگر منصفانه قضاوت کنیم یهوه و پدر آسمانی و الله تنها یک تصویر اسطورهای از خدا در ادیان ابراهیمی هستند که ذهن و روان میلیاردها انسان را به تسخیر خود در آوردهاند.
در جهانبینی اصیل ایران و در آئین یارسان، مار، یکی از پیکریابیهای خدا و حقیقت هستند. در این جهانبینی و آئین، خُدا و حقیقت، شکل ناپذیر و ناگنجا و پیچیده، با رنگها و چهرهها و پوستههای گوناگون هستند.
اساس فلسفی یارسان بر دونادون است، و دونادون همان پوست اندازی گوهر حقیقت میباشد، و پوست اندازی مار با پوست اندازی حقیقت اینهمانی دارد.
بنابراین، هر چیزی حقیقت است، و البته نیست. حقیقت در قالبها و پوستههای گوناگون شکل پذیر است، اما، هیچ پوسته و قالبی تنها چهرهی حقیقت نیست. حقیقت، ناگرفتنی و فرار و پیچنده است ...
و ویژه گیهای خُدا و حقیقت در جهانبینی اصیل ایران و آئین یارسان با ویژهگیهای مار اینهمانی دارند، و به همین دلیل، مار یکی از پیکریابیهای خدا و حقیقت در این جهانبینی و آئین میباشند.
***
«حقیقت وجودتان همواره در وَشتَن و گشتن و فَرگشتن ... باد»
«حقیقت وجودتان همواره سبز و تازه باد»
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen