Sonntag, 26. April 2015

له ئشعار کا وسیخان قاسمی شاعر و قلم ره نگین ولاتمان ئرای کا تورج اسپری

له ئشعار کا وسیخان قاسمی شاعر و قلم ره نگین ولاتمان ئرای کا تورج اسپری 

استای سخن دان
تورج تیز هوش استای سخن دان

فرزانه فاضل علم عالم وان
دانا وتوانا شکرین زوان

تورج تواستای باش استادانی
پرورده پاکتاو خاک گورانی

کان معرفت معدن اخلاص
هم نکته دان وهم نکته شناس

زوان زرفشان چوین آو حیات
مشکاونی پرده تاریکی وظلمات

تورج پرورده خاک گورانی
دانا وسخن سنج شیرین زوانی

گفتارت گرمی گروی خاصانن
رفتارت سرمشق حق شناسانن

توبزرگزاده وصاحب مقامی
شیوا وشکرریزشیرین کلامی

اسپری نژاد عالی مقداری
اصل ونسب پاک رژیده یاری

دل روشن نویر صاف وینه بلور
شوچراخ دانه ی مدروشیت چوین در

آهنگ گفتار شیرین شکرت
شور شیدایی هر هانه سرت

صیاد صدف بطن دریای در
زوانت الماس چوین سیف صاف بر

گفتارت شیرین شهد شکرن
لعلن .زمردن دانه گوهرن

انیس مجلس خردمندانی
اظهار کننده رسم گورانی

استای سخن سنج سیمای نوروزی
پی ظلمات شو چراخ فروزی

مجلای مجلس آرسته ادب
شون بر وشون ران یارسان مذهب

برنامه پربار مجلس ارکان
نه سیمای نوروزکردنی عیان

آداب وارکان آیین گوران
بی ریا وتزویر تو کردی بیان

رنگاوارنگی رنگ سیمای سیمینه
گرانباری بار زیب زرینه

گویا ودلپذیر برنامه خاصت
شیوا ودلنشین گفتارخاصت

نتیجه پاکی ونسب شریفی
لایق وتمجید وصف وتعریفی

کاتورج مایه فخرگورانی
گلباخ وشبوی جمع یارنی

وصف تو وانام یکی نه هزار
وشاد بمانی تا وعده حشار

وسیخان ویاد دوس دویر منزل
واتن ای نظمه نه بناغه دل








له ئشعار کا وسیخان قاسمی شاعر و قلم ره نگین ولاتمان ئرای کا تورج اسپری   ئه زیز 













Mittwoch, 18. März 2015

نامه اعتراضی مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان به رهبر ایران برای اصلاح قانون اساسی و به رسمیت شناختن دین یاری

نامه اعتراضی مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان به رهبر ایران برای اصلاح قانون اساسی و به رسمیت شناختن دین یاری

======================================
به نام خدا تاریخ: 24/12/1393 رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران،جناب
 آیت الله خامنه ای؛
با سلام و ادب، احتراماً اینجانبان اعضای مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان به عرض می رسانند:
همان گونه که مستحضر هستید جمعیتی میلیونی از مردم ایران، با نام یارِسان (مشهور به اهل حق) پیرو دین یاری هستند. دینی که ریشه در فرهنگ و تاریخ کهنِ این سرزمین دارد و پیروانش همواره به رغم ناملایماتی که در میهن خویش دیده اند، آزادانه جان فـدای ایران و پاسدار آبروی ایرانی بوده اند. به سبب همین خوی آزادی خواهی بود که پیش از پیروزی انقلاب، بنیان گذارِ جمهوری اسلامی در پیام 24 دی ماه 1357 از مبارزات آنان تشکر نمود.( صحیفه ی نور، ج 4، ص 228) پس از انقلاب هم، با این که مکرر مورد بی مهری قرار گرفته و از اداره ها طرد شده بودند و هویت و حقوق اجتماعیشان در قانون اساسی به رسمیت شناخته نشده بود؛ لیکن با شروع جنگ تحمیلی، در همان روزهای اول، بیش از چهار هزار نفر از ایشـان به مقابله ی دشمن شتافتند و در تمـام جبهه های غربی به دفاع از میهن عزیزمان پرداختند. همچنین در مهرماه 1359 یک هزار نفر دیگر همراه بزرگانشان با سلاح های شخصی قدم به میدان نبرد گذاشتند و نیز در اواخر همـان سال که به وسیله ی ارتش، گروه مشترک جنگ های نامنظم تشکیل شد، باز بیش از 2200 نفـر از یارسـان بدان پیوستند و با توجه به نیاز ارتش در غرب کشور، از وجودشان در دفاع از خاک و ملت ایـران استفاده شد. ( کرمانشاهان و تمدن دیرینه ی آن، ایرج افشار، ج 2، ص 1345) بدیهی ست، ذکر این رزمندگان علاوه بر هزاران شهید و جانباز و مجاهدی است که در ادامه ی جنگ به همراه دیگر هم-وطنان در ارتش و سپاه و بسیج به پاسداری از میهن و سربازی برای ملت پرداختند.
باری، رهبر گرامی، شاید بی جا نباشد اگر بگوییم مردم یارسان در طول تاریخ، معمولاً بیش از سهم خود برای کشورمان از لحاظ مادی و معنوی و انسانی هزینه داده اند؛ اما این مردمِ فداکار در طول 36 سالی که از پیروزی انقـلاب اسلامـی گذشته است، متأسفانه با تبعیضات و مشکلات بسیاری مواجه شده اند، ازجمله:
1 ـ پیوسته به قصد استحاله ی فرهنگی و آیینی، تحتِ فشارهای گوناگون قرار گرفته و ارزش های اصیل و انسانیِ دین و فرهنگشان را با هجمه های تبلیغاتی، وارونه و خُرافی جلوه داده اند. 
2 ـ مکرر در کتاب ها و نشریاتِ حکومتی و حوزوی و صدا و سیما و تریبون های مساجد و ... تهمت های اخلاقی و ناموسی به یارسان می بندند؛ درحالی که اجازه ی بیـان ـ حتی در حد رفع تهمت ها نیز ـ به آن ها داده نمی شود و نوشته هایشان را مجوزِ چاپ نمی دهند. (هرچند اغلبِ همان فحاشان، معمولاً دم از گفتار نیکو و جدلِ احسن می زنند!)
3 ـ با این که یارسـان پس از مسلمانان بزرگ ترین جمعیت دینیِ کشورند، تاکنون اجازه ی داشتن نماینده ای در مجلس به آن ها داده نشده است. 
4 ـ دست¬یابی به هرگونه استخدام را برای این مردم، مشروط به احرازِ دست¬کشیدنشان از دیـن و فرهنگ و هویتشان کرده اند. اگر زمانی هم پی ببرند که کارمندی همچنان بر دین یاری باقی مانده است، فوراً او را از کار اخراج می کنند. در واقع، فرزندانِ یارسان، هم زمان با تولدشان و پیش از آن که تخلفی مرتکب شوند، همگی محکوم به انفصـال دائمـی از خدمت در همه ی ادارات و ارگان ها و سازمان ها و نهادها شده اند! کارمندانی هم که در رژیم گذشتـه استخدام شده بودند، در همان اوایل انقـلاب مشمول طرحِ به اصطلاح پاک سازی گردیده می بایست یا تغییر دین می دادند، یا اخراج و بازخریدِ اجباری می شدند. معدود افرادی نیز که استثنائاً تا بازنشستگی، همچنان با هویتِ یـاری باقی ماندنـد، نازل ترین پست ها به آن ها داده شـد. حتی غیر از بحث استخـدام های اداری، در فعالیت هـای اقتصادیِ آزاد هم، برای دریافت پروانه ی کسب و کار ـ چون گزینه ای به نام یاری و یارسان در نظر گرفته نشده است ـ متقاضیان یارسان یا مجبورند با هویت جعلی درخواست مجوز بکنند، یا به کلی از آن حرفه صرف نظر نمایند و یا بدون مجوز، به آن کار مشغول شوند.
5 ـ تبعیض در تخصیص بودجه و امکانات به مناطق یارسان نشین، فقر تحمیلی و توسعه نیافتگی و نابسامانی های اجتماعی و اقتصادی را در آن مناطق به بار آورده و پیکره ی واحد جامعه را نامتعادل و ناسالم ساخته است. 
6 ـ نهـادهای حکومتی، بسیـاری از جَم خانه ها و زیارتگاه های یارسـان را به انحـاء مختلف تصرف کرده انـد و اجازه ی ساخـتِ عبادتگاه (جَم خانه) به آن ها داده نمی شود. ( مگر استثنائاً، آن هم به نام حسینیه!) 
7 ـ پیوسته مبلغین مذهبی را به مناطق یارسان نشین و حتی به مدارس و آموزشگاه های آن ها اعزام می کنند تا عقاید دینیِ مردمِ یارسان و فرزندانشان را تغییر دهند. 
8 ـ سربـازان و دانش آموزان یارسـان با سخت گیری و تبعیض و توهین مواجه اند و دانشجویانشان را که همچنـان حفظ هویـت کرده اند، از تحصیل در مقاطعِ تکمیلی باز می دارند.
9ـ غالباً در صدور کارَت شناسایی، نظیر گواهی نامه ی رانندگی و گذرنامه نیز بر آن ها سخت گیری کرده و تأکیـد می نمایند که عکسشان باید بدون داشتن سبیل باشد؛ حال آن که سبیل از فرایض و نمادهای آیینی مردانِ یارسان است. 
10 ـ بارها دیده شده است سبیل سربازانِ یارسان را در پادگان ها و نیز سبیلِ متهمانی از این مردم را در بازداشتگاه ها و کلانتری ها به منظور تحقیرِ هرچه بیشترشان به اجبار تراشیده اند. (که این کار زشت، مسلماً نمونه ی بارزی از تجاوز به تمامیتِ جسمانیِ انسان هاست.) جالب این است که تا کنون، مکاتبات و طومارها و شکایت های مکرر برای رفع این همه تبعیض، تقریباً بی نتیجه بوده است. فقط یک بار در تاریخ 19/8/1367 بخشنامه ای به شماره ی 618 از طرف دولتِ وقت صادر گردید که با وجودی که اجرا نیز نشد، اما در آن به پاره ای از حقوق پایـمال شده ی یارسان اذعان شده بود. چنان که در قسمتی از آن آمده است: « در برخی مناطق، آحاد اهل حق نه تنها از پذیرش در نهـادها و ادارات منع شده اند، بلکه حتی تأسف بارتر از آن این که جلوی محصلینِ آنـان گرفته شده است و این در حالی است که جوانان اهل حق، در طول جنگ همراه رزمندگان دلیر کشورشان جنگیده و شهید داده اند... .» بی توجهی به مطالبات یارسـان و ادامه ی توهین و هتاکی به آن ها، کار را بدان جا رسانید که در بهار و تابستانِ سال 1392، سه نفر از جوانـانِ مخلص و دل سوخته ی یارسـان در برابر مجلس شـورای اسلامی و فرمانداری همدان تن به آتش سپردند؛ بلکه با شعله های برخاسته از سوختنشان، پیام حق خواهیِ مردمِ مظلوم خود را به گوش مسئولانِ کشور برسانند. در پی این وقایعِ اسفبار، برخی از مسئولان، طی پاره ای مذاکرات، وعده های امیدبخشی برای حل مشکلات یارسان دادند، اما پس از یک سال و نیم، با بی نتیجه ماندن آن وعده ها، چنین می نماید که در نهادهای قانون گذاری و قضایی و اجرایی، اراده و برنامه ای برای حل مشکل این مردم وجود ندارد.
گفتنی ست، مانع اصلی برای دست یابی یارسان به حقوقی نظیر دیگر ایرانیان، همانا قانون اساسی، به ویژه اصل سیزدهمِ آن است که بی آن که نامی از یارسـان ببرد، فقط زرتشتیان و مسیحیان و کلیمیان را اقلیت هایی می شناسد که در حدود قانـون، در انجام مراسمِ دینیِ خود آزادند. مسائل دیگری چون عدم استخدام یارسـان در ادارات نیز به همان اصل 13 مربوط می شود؛ زیرا مـاده ی 2 قانـونِ گزینش (مصوب سال های 74 و 75) اعتقـاد به دین اسـلام یا یکی از ادیان مصرح در قانون اساسی را شرط لازم برای استخدام در همه ی ادارات برشمرده و در مورد دین اسلام نیز التزام عملی به فرایض آن را ضروری دانسته است. ( حال آن که فرایض و ضروریات دینی در نزد یارسان متمایز و متفاوت است.)
 و اما رهبـر گرامی، بیش از این تصدیع ندهیم؛ با توجه به این که از یک سو، حل پایه ای و واقعی مشکلات یارسـان، بدون اصلاحِ قانون اساسی ناممکن است و از سوی دیگر، بازنگری در قانون اساسی طبق اصل 177 جز در حیطه ی اختیار حضرت عالی نیست، استدعا داریم به منظور رعایت حقـوق همه جانبه-ی ملت و افزایش واقعیِ همگـرایی و وحدت ملی، فرمـان بازنگری در قانـون اساسی را صادر فرمایید تا این مردم نیز بتوانند از حقوق شهروندی برخوردار شوند. با سپاس و احترام، مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان بیست و چهارم اسفندماه 1393 خورشیدیرونوشت:
ـ دبیر محترم شورای نگهبان ـ رئیس جمهور محترم ـ رئیس محترم مجلس شورای اسلامی ـ رئیس محترم قوه ی قضائیه ـ رئیس محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام ـ رئیس محترم مجلس خبرگان رهبری

Mittwoch, 25. Februar 2015



در قدیم ال ایام آنچنان که تذکره نویسان نوشته اند , شاعران هر دیار با دیگر شاعران آن محال مشاعره داشته و طی نامه هایی اشعار خویش را برای دیگر شاعران ارسال میکرده اند ... در دیار کرماشان نیز این مهم پیوسته انجام می شده است... در اینجا شعری را از مرحوم درویشقلی در باب مولا علی برای دوستان علاقه مند میگذارم که درویش قلی این شعر را برای شاعر شهیر کرمانشاهی .... سید صالح ارسال میدارند و نظرات متقن خویش را برای ایشان بیان میکنند... دوستان زیادی طالب آثار درویشقلی هستند ....


سید کردنی
معلومن شکوت مردم کردنی
ار سر و خرقه ی باطن بردنی
درس تعلیمات استاد وردنی
مر نمزانی راگه ی خار و یار
خار رضای یارن باز مبو و خار
خلایق خلقش نه مشتی خاکن
خاک فرش بافته دس لو لاکن
دسلاتش چیشن تکلیف چیش دارو
خواه رواجش کی خوا قلو بشمارو
خار و گل تا وقت صاحب الظهور
هام پا و هام نشین مشن او حضور
صراف هر ویشن مشانو دانه
حجور او صحرا لال او خزانه
کردنی تعریف نه بازوی حیدر
حیدر چند تعریف دارو نه دفتر
علی مظهر العجایباتن
سر بی گمان کل کیناتن
تا انشای نه ید حیدری نوی
نه هیچ پیغمبر خوری نوی
کسی یدالله ی دس داور بو
صاحب ذوالفقار سیف دو سر بو
معمار رنگ رز سما و زمین بو
مرشد تعلیم روح الامین بو
رهنمای ملک کروبیان بو
دو هفت طوق طاق ونش عیان بو
اجازه معجز خداییش پیش بو
یا ولی خدا یا خدا ویش بو
هنی چه لازم وصف بشارت
آفتاو بر بیو نین اشارت
قلیم وه دیده ی پاک سید صاله
پر شیدام نه بوی عطر پیاله
.

با تشکر  له  جناب کا فرهاد  شیرویی  بزرگوار

Montag, 23. Februar 2015

به قلم توانای شاعر فرهنگ کورده واری جناب آقای حسین قاسیمی ... راجع به آداب ورسومات گوران در رابطه با جشن نوروز







دوستان سلام.بااجازه بزرگان میخواهم کمی راجع به آداب ورسومات گوران در رابطه با جشن نوروز بنویسم امیدوارم مورد توجه دوستان مبادی آداب کهن واقع گردد.

نوروز که از جشنهای کهن ایرانیان است وآن را به جمشید جم نسبت می دهند در میان کوردان یارسان وبویژه مردم گوران دارای قدمتی به بلندای تاریخ قوم کورد بوده ودارای رسومات خاص خود واز احترام وتقدس خاصی برخوردار است.
اما متاسفانه برخی رسومات شهرهای دور ونزدیک آداب کهن مارا تحت تاثیر قرار داده وجزئی از سنن ماگردیده البته ناگفته نماند این آداب ومراسمات از جانب اشخاص خودباخته فرهنگی خودما وارد رسومات ما گردیده است.
ابتدا یکی از این رسومات نامتجانس که به کوردان یارسان ازجانب خودیها تحمیل گردیده یادآوری نموده ومعضلات پیش رورا برمیشمارم.

(جمعه آخرسال)
در آداب مردم گوران موضوعی بنام جمعه آخرسال وجود نداشته وندارد.
درسالهای نه چندان دور برطبق یک سنت دیرینه وشاید برگرفته از آیین کهن ایرانیان زرتشتی که به گرامی داشت ارواح درگذشتگان معروف است مردم گوران غروب لحظه سال تحویل با روشن نمودن آتش وبرافروختن مشعلهایی که از تکه ای چوب ومقداری پارچه نخی تشکیل شده بود ودعای نیاز بر سر مزار درگذشتگان رفته وبدون شیون وگریه یاد درگذشتگان را گرامی میداشتند واین موضوع هیچ ارتباطی با جمعه آخرسال تازه وارد شده به آداب گوران نداشت ودر هرروزی که آخرین روز اسفند بود همانروز انجام می پذیرفت.
ولی هم اکنون ومتاسفانه ومتاثرانه مخصوصاً آنانیکه به شهرهای دور ونزدیک کوچ کرده وساکن شده اند با صرف هزینه ووقت وریسک خطرات تصادفات جاده ای ووووووووو فقط بخاطر اینکه از قافله همسایگان غیر یارسانی عقب نیفتند برمزار درگذشتگان در جمعه آخرسال که از نظر ترافیک وشلوغی جاده ها شلوغترین روز وشب سال است حاضر میشوند که بازهم برای عدم توجه به سنن کهن جای تاسف وتاثر دارد.
من بعنوان یک کورد گوران که علاغه خاصی به سنن کهن دارم از برادران وخواهران آیینی خود استدعادارم دراین خصوص روشنگری کرده وحداقل خانواده ونزدیکان خودرا از انجام این مراسم غیر یاری بازدارند..

(غروب سال تحویل ومراسمات نمادین آن درگوران)
مردم منطقه گوران پس از بازگشت از مزار درگذشتگان پشته های هیزم از پیش آماده شده را به محض غروب آفتاب ودرگرگ ومیش هوا برپشت بامها وبعضاً بلندای کوههای پیرامون به آتش میکشیدند وپیرامون آتش جوانان پسر ودختر خانواده وهمسایگان به شادی وپایکوبی می پرداختند وبعضی از جوانان باپرتاب (تقه) وشلیک با (میله زرده )بی خطر هیجانات درونی خودرا تخلیه میکردند همچنین گلوله هایی از نمد درست کرده ودرنفت قرار داده وبه آتش میکشیدند وبادستان خالی آنرا به هواانداخته ومناظری زیبا ودیدنی برفراز پشت بامها وبلندای تپه ماهورها بوجود می آورد وتا پاسی از شب این شادی ادامه داشت.
( مراسم شالم نسوزی)
پس از خاموشی آتشها آنگاه نوبت انجام مراسم شالم نسوزی شروع میگردید وآن بدین صورت بود.
نوجوانان وجوانان ازقبل کیسه ای از پارچه دوخته وبرنخی بلند وصل میکردند وآنگاه برفراز پشت بامهای روستا بدون توجه به نسبت خویشاوندی وفامیلی قرار گرفته واز روزن (کوانگ)یااجاق ویا آتشکده خصوصی منازل پایین انداخته وبا آهنگی خاص وبلند
فریاد میزدند (شششاااااااااااالللللللللللللللللللم نسوزی)وآنگاه بزرگ خانواده باخلق وخوی خوش وخنده ازپایین صدامیکرد (کیستی؟)(کور کیت؟ پسرکیستی؟وپس از شناسایی باتوجه به موقعیت خانوادگی طرف سکه ای ویا گردو وخرما وقیسی ووووووووووووو یاچیزی دیگر در کیسه می انداخت وجوانان با شادی ومسرت خاصی اهدایی طرف را پذیرفته ودعایی در جهت رزق وروزی فراوان درسال جدیدبرای صاحبخانه پشت بامش راترک میکردند. البته پشت بام ثروت مندان همیشه شلوغتر از سایر پشت بامهابود وبعضاً چندین بار با اسم ومشخصات جعلی آنانرا سرکیسه میکردیم هههههههههههههه یادش بخیر وواسفا برای آنهمه صفا ویکرنگی وبی پیرایگی

با تشکر له روشنگری بسیار زیبا و ارزشمند  شاعر ولاتمان  فرهنگ کورده واری  شاعر توانا   استاد حسین  قاسمی 


Sonntag, 22. Februar 2015

وژدان . وه قلم کاکی سیامک نجفی

وژدان








پیش وەتن؛

لە ئیرا یە تاریفی وە وژدان وە دو دیدگای مەزەبیەیل و لائییکەیل دەم. ریشەی کەلیمەی وژدان لە ناو فەرهەنگ کوردی و زوورم ناوچەی یارسان نشین ک تەمەرکوز کاری فەرهەنگی منە. وە لە باوەت فولکلوریکیش یە چەوی وە لێ خشنم.



تاریف وژدان:

وژدان یە همروفت دەرووینە، دەرک باتنیە یا پەدیدەی ناو زگییە و دڵییە ک وە ئایەم ویشی چ چشتێ خاسە چ چشتی گەنە. وژدان یە تاریفە ک موتڵەق نییە و نسبیە. هەر وەری خاترە لە ناو مەسەوەیل و دینەیل جوور وا جوور، وژدان وە ئەو نسبەتە ک ئەرزشەیل تاریف کریاسن دورس بوو. وژدانە ک ئایەمەیل وە خەتا و کار گەن وەرگیری کەی و ئایەمەیل تەشویق کەی ئەڕا کردەوی خاس و کار دورس. کەسێک ک بێ وژدان بوو ئەو نیروە لە ناو زگێ نییە ک وە پێ بوویشێ ک کاریگ کەی خراوە.

با مەسەوەیل یا مەزهەبیەیل: ئەوان ویشن وژدان یە پەدیدە یا چشت فتری و قەریزیە ک لە رووژ یەکم وەل مناڵا تیدە دنیا و ئەرە دووینین ک بادەن ئەو مناڵە گەورا بوو و بوودە ئایەم بێ وژدان ئەوە هین تەربیەت نادورسە و موهیت دەور و بەریە ک ئەوجە وە پێ کردگە، ئەریش ئیوە دین ک ئایەم با وژدانیگە پەس ئەو ئایەم با خوایگە و با ئیمان. ئی دەسە ویشن وژدان دەنگ خووا سن.

لامەسەوەیل یا لائییکەیل: ئەوان ویشن مناڵەیل لە وەخت دنیا هاتن پاک پاکن و هوویچ چشتی وە ناو وژدان ئەڕایان مانا نەیری چووین نازانن چەسن و ئایارەی ئەڕا ئەرزشەیل نەیرن، بەس وە شوونی لە ری تەربیەت دورس یا نادورس، ئەو نیرو وژدانە وە ناو دەرووینیان ریشەگرێ و گەورا بوو.

باوژدان و بێ وژدان:

کەسێگ با وژدانە یا وژدان پاکە، ئەو کەسەسە ک ئەو نیروە ک لە ناو دەرووینی هەسن وە روشت کامڵ رەسیە ئەو جە ک لە قانوونەیلێ ک لە ناو جامعە نیراسن ک دورسە یا نا درورس تەشخیس بییەیدن و خاس و گەنێ بکەی.و بێ وژدان ئەو کەسەسە ک ئەو نیروە لە ناو دەرووینێ وە دورسی تەربییەت نەکریاسن و تەشخیس خاس و گەن وە یەک نایەیدن، وەی خاترە ئەرە کار خلاف ئورف ئەو جامعە بکەی ئەزیەت ناودن.



مەهاکمە وە دەس وژدان:

وەختێ کەسێک با وژدان کار گەنیگ بکەیدن ک ئەو کارە ئەرا ئەو جامعە نادورس و قەڵەت وە هەساو تیدن، ئەو نیروە ک هالە ناو زگمان، وژدان، لە دەرووین ئایەم هەڵسی و بووە یە قازی و ئەڕا ئەو کار گەنە مەهاکمەمان کەیدن. جرمێ کە دەیدن وە پێمان، ئەزاو وژدانە، ک جار و وەخت تا مەرز و سنوویر شێتی و لێوەیی ئایەم بەیدن.



کار کرد وژدان:

وژدان بیەسە وەسیلەیگ ک وەختی لە جامعە و ئشتمای دەور و وەرمان هەیمن هوکم یە تورمز یا کونتورلگەر دێرێدن، یانێ وەختێ لە یە جامعە یە چشتێگ خراوە و کار گەن وە هەساو تێدن، ئەرە کەسێک ئەو کارە بکەیدن، کەس با وژدانێگ بوودن، و خاتر ئنجام ئەو کارە توویش یە هس گەنێگ بوو ک وە پێ ویشیمن توویش ئەزاو وژدان بییە. ئەوەسە ک کار کرد وژدان بییەسە یە قازی ناو زگمان و کارکرد فرەیگ دێرێدن.

وە نەزەر رەسید ک وژدان زیاتر کار کردێ ئەڕا ئەو کەسەیلە زیاترە ک لە خوەمان جیاواوز بوو یانێ قەیر لە خوەمان، وەی مانا ک مەسڵەن من کاری بکەم ک یەکی تر ئەزیەت بوود ئەو وەختەسە ک وژدانم توویش ناڕاهەتی و ئەزاو بوو. خیانەت کردن و ئایەم کوشتن یەکی تر لە کار کردەیل وژدانە ک، ئەرە کەسیک با وژدان، زانستە یا نەزانستە توویش ئەو خەتا بوودن، وژدان مەهاکمەی کەیدن و ئەزاوێ دەیدن.



ئەڕا ئییە ک وژدان دورس کار بکەیێ دو چشت تەویسا لە نەزەر بگریم:

1. ئازادی

2. زانیاری و شناخت وە خاسییەیل



وەختێ ئازادی بوودن دی وژدان کار کردێ نەیری. مەسڵەن وەختێ لە ناو جامعە هوویچ قەید و بەندیگ نەودن، دی وژدان مانا نەیری. مەسلەن ئەرە لە یە جامعەی کوشتن ژن وە جیای تەڵاق داینی یە کار سروشتی و تەبیعی بوودن، دی کەسیگ ئەرا کوشتن ژن خوەی خوەی مهاکمە ناکەیدن و توویش ئەزاو وژدان ناکەیدن. وژدان وەختێ کاربرد دێرێ ک چوار چووەیل و ئەسڵەیلێ ک ئەڕا دورس زندەگی کردن دانریاسن رەعایەت بکریدن؛ ئەو وەختەسە ک ئەرە وە پەیێ ئەو ئوسوولە نەچیمن وژدانمان توویش ئەزاو بوودن و دەس کەیە مەهاکمەمان.(ئەڕا ئایەم با وژدان).



هەر چێ وە چشتەیل خاس شناختمان بووەیمنە بان، کار وژدان سەختروە کەیمن و ئەمەڵ قەزاوەتێ گرانتر، ئەوەسە ئەڕا ئییە ک موهیت دەورمان بتوایمن دورس کار بکەیدن تەویسا شناختمان وە ئەو موهیتە بویمنە بان، ئمجا ئەرە توویش کار ناپەسەنیگ ک ئەرا ئەو موهیتە دانریاسن بکەیمن، وژدان تییە سەر وەختمان و مەهاکمەمان کەیدن.



فوروید دەرووین ناس (روانشناس) لە بارەی وژدان ویشی:

وژدان لە دو هاڵەتە ک وە وجوود هاتگە و لە وجودمان هەسن.

یا ک زاتییە (با مەسەوەیل ویشن) یا وە دەس هاوردەنیە (لا مەسەوەیل ویشن). ئەرە زاتی و فتری بوودن، پرسیار تێدە نووا، خوو مەرە گشت یە وژدان بەرانبەر نەیرن، و گشت جوور یەک نیین، پەس ئەڕا دووینیمن ک ئایەمەیل وژدانەیلیان وەل یەکا فەرخ کەن. جوواوەگەی دیارە، تیدە سەر ئەو ئوسول ئەخڵاقی و ئنسانیە ک لە ناو جامعە هەسن، ک هەر کەس یە جوور وە لێ بەرداشت کردگە و لە سەرێ شوونەواری و تاسیر لە دا ناگە، پەس دووارە تیەمنە سەر ئەوە ک وژدان وە دەس هاوردنی و تەربییەتیە.



لە دین ئسڵام:

چووین لە ناو قوران ئونجگ ئوسول زندەگیە تاریف کریاسن و ئەو ئوسووڵ و ئەرزشەیلە هین سالیان ساڵ پیشە و جیا لە ئەو ئوسوولە ک لە ناو قوران دانریاسن، قوانینەیل ئەخڵاقی تر بێ ئەرزشە، وە ئەو خاترە وژدان هەوزەی کاری قەزاوەتێ فەرخ کەیدن. مەسڵەن لە ناو هەردگ مەسەو شەیە و سونی چەن ژنی ئازادە و بێ ئەوەیگ ک ژن ئەوەڵ یا دووییم رەزایەت داشتووی توانی کار خوەی بکەی، وەی خاترە پیاگ باوەڕ مەن موسەڵمان توویش ئەزاو وژدان ناود ک چەن ژن داشتووی. یا بتوای ژنێگ سەنگ سار یا کوچک واران بکەی. یا مەسڵەن ئەرە یە دزییگ بایدن وە دوکاند یە چشت بێزیێ، ساییو دوکان سونی یا شەیە مەسەو باوەڕ مەن، ئەرە دەس ئەو دزە ئەڕای قت بکەن توویش ئەزاو وژدان ناود ک ئەڕا چە وە خاتر ئەو دەس کابرایگ بڕینە.



ریشەگەیل کوردی وژدان:

مەردم سنجاوی (چنگوڕیەیل) و لەکەیل وە خود خوەد ویشن وژد، یا وژ. وە پەس وەن "دان" یا زان، وە مانای زانیاری و داناییە. وژ-دان یانی خوەد زان، یانێ کەسێک ک خوەی زانی چە خاسە و چە خراوە، یانێ خوەی یە نیرویگ لە دەورووین دێری ک قازی ئەوە، وە ئەو خاترە وە پێ ویشن وژدان.

لە کەیل و سنجاویەیل وە خوەدانیش ویشن وژدان. خوەتان زانین، لە لەکی و سنجاویانە بووە وژدان مەزانی. یانی ئەو نیرو دەورنی خوەتەسە ک وە پیت ویشی ئەو چشتە زانی، خاسە یانە. ک هەر ئەوە تاریف وژدانە سە ک کردیم.

فولکلور لە سەر وژدان:

لە ئیرا من مەیزوورم زیاتر لە جامعە ئەڕا ئی بەخش فولکلورە جامعە یارسان نشینە چووین تاقی و پرس و جوو و گەورا بیین من لە ناو ئی جامعە شکڵ گردگە و شناخت من ئەوەسە، ئەرە چە وە ناو کومەڵگاگەیل تریش زوورم کوومەڵگاگەیل کوردی تر جوور کەلوڕ و لەک، جاف و باواجانی مومکنە فرە یا کەم هەر جوور جامعە یارسان بوو، چووین ریشەی فەرهەنگی نزیکی وەل یەکا دیریمن.

قەسەمەیل: یەکی لە قەسەمەیل گەورا وە وژدان قسەم خواردنە ک هاو پایی وەل قەسم خواردن وەل خووایا کەیدن، مەسلەن بوویشی وە وژدانم قەسم هەر ئەوقە گەورایی و ئەزمەت دیری ک یە باوەرمەن دینی دیری و چما بوویشی وە سولتان قەسم، یا وە نەزر قەسەم.

چەن نمونە قەسەم وە وژدان: وە وژدانم قەسەم.، وژدانەن، وژدان نەیرم ئەرە ئی کارە نەکەم...



قسەگەیل گەن: یەکی لە تەوهینەیل وە ئایەمەیل ناو مەنتەقە ئەوە سە وە پێ بوویشریەی بێ وژدان! ئەوە هاو پای ئەوەسە وە پێ بوویشریەی بێ نامووس یا بێ شەرەف.

چەن نمونە لە ئی تەوهینەیلە: بێ وژدان! وژدان نەیری! وژدان بیاشتیای ئی کارە نەکردیای...



لە ئایین و فەرهەنگ یارسان: وژدان بەخشیگ لە زاتە ئایەمەیلە ک وەختێ دوون ئەوەز کەیدن وەل دوون بادە خوەی چوودن هەر وە ئی خاترە ئەو کەسانە کە هانە دوونەیل ئاخرا مەسڵەن هانە دوون ٨٠٠ م، چووین زەمینەی وژدان لە دوونەیل پیشتر خوەیان وەل خوەیانا هاوردنە ئەڕا روشت فرەترە و زووی زووی گەورا بوودن و بوودە ئایەم باوژدانیگ.



لە ئایین زەردوشت، مەزدا یا مەز-دا ک دا وە مانای دانش و زانیاری و دانایی و مەز وە مانای مەزن و گەورا ک مەزدا بووە دانش گەورا، یا ئەو نیروە ک ها لە زات و دەرووین ئایمەیەل ک ئەو دانشە ئایەمەیل ئەرا کردەوەی دو گلە چشت کونترل کەی ک ئەو دو چشتە نیروی خەیر و شەڕە. ئەو مەزدا، زەردوشتیەیل وە پی ویشن خووا و فروید وە پێ وەتگە وژدان. با مەسەوەیل تر وە پێ وەنتە قسەی خووا.

باسپاس و قیرزانی  له کاکی  سیامک نجفی شاعر یارسانی

Samstag, 14. Februar 2015

له اشعار شاعر ولاتمان استاد حسین قاسمی له وصف عزیزیل شنگال

                 




















با تشکر له  شاعر ولاتمان کا  حسین قاسمی  گهواره گوان  امیدوارم  که  همیشه  له  نمونتان  ئرای  فرهنگ  ولاتمان  فره  بود                                     

Donnerstag, 12. Februar 2015

پایمالی 36 ساله حقوق کوردها در رژیم اسلامی



















ملت کورد در کشور ایران بالغ بر 10 میلیون جمعیت دارد. اکثریت آنها در غرب ایران از استان ارومیه تا ایلام زندگی می کنند، بیش از یک میلیون نفر از آنها در تهران ،کرج، ساوه و دیگر شهرهای غیر کوردنشین که دارای کارخانه های کارگر بگیر هستند زندگی می کنند. اکثریت کوردهای ایران پیرو دین اسلام و آیین یارسان هستند. از همان اوایلی که رژیم اسلامی در سال 1978 میلادی بر سر ملت های ایران حاکم شد و به عبارتی دیگر اتقلاب مردم ایران را به نام اسلامی مصادره کرد؛ در حقیقت باید گفت ملت کورد نه تنها به حاشیه رانده شد، بلکه طرح های همسان سازی فرهنگی، زبانی و حقوقی او ریخته شدو تکیه نظام اسلامی برهمین باور بود که نباید ملت کورد را با تمام فرهنگ و آیین و زبان به اراده خود واگذار کرد.
 بنابرین نظام آخوندی با محکم کردن جای ایدئولوژی اسلامی خود که همراه سرکوب و کشتار مردم ایران پیش می رفت اولین هدیه ی خود در 28 مُرداد 1358 خورشیدی به مردم کورد در شهر سنندج آغاز کرد و فرمان قتل عام مردم به بهانه ضد انقلاب از سوی خمینی صادر و ازسوی  آمرین آن در اکثر نقاط کوردستان به اجرا در آمد که در ایرانشهر جلادی را به نام خالخالی صدها نفر بی گناه را بدون دادگاهی کردن به جوخه ها ی مرگ فرستاد. کشتار بی رحمانه در پاوه سنندج و مریوان و سقز از سوی او و دارو دسته ی رژیم اسلامی در آن سالها قابل انکار نیست. در استان کرمانشاه نماینده ی رژیم به نام حاجی طهماسبی بسیاری از خانواده های کورد پیرو آیین یارسان را به جرم کافر بودن در مناطق دالاهو کشتار کرد و تعدادی را آواره کشورعراق نمود که هنوز آثار آن در جان و ذهن مردم منطقه باقی مانده است.

در پیرامون باورهای مذهبی ملت کورد در طول 36 سال تاکنون از طرف رژیم آخوندی حق کشیهای فراوان اعمال شده است. پیروان اهل سنت که خود شاخه ای از اسلام است حق تبلیغ مذهبی  و بر پا کردن مسجدی در تهران را ندارند. به همین خاطر از سوی کشورهای اهل سنت در مناطق اهل سنت کردستان تخم اسلام سیاسی پاشیده می شود و رژیم اسلامی هم برای سرکوب کردن مردمی که همگی بطور مطلق مذهبی نیستند باصطلاح ترو خشک را با هم می سوزاند و همه اهالی را یکسان سرکوب می کند و با بهانه اتهامات مذهبی، افراد مدنی و سیاسی را به زندان و اعدام محکوم می کند. بدلیل جو امنیتی حاکم، از نظر اعتماد در بین مردم  کورد و دستگاه حکومت فاصله ی عمیقی ایجاد شده و ازهمینرو کوردهای اهل سنت در خفا پیروان مذهبی خود را پرورش می دهند که در واقع نتایج خوبی نه برای خود و نه برای کل جامعه کوردستان به بار نمی آورد.

کوردهای پیرو آیین کهن یارسان
پیروان آیین یارسان از حیث قوم شناختی بخش عمده ای از مردم کورد هستند که در طول قرن ها به آیین اسلام روی نیاورده اند و همواره در نهان و گاهی آشکارا مراسم آیینی خود را اجرا می کنند. عمده جمعیت  آنها در استان کرمانشاه زندگی می کنند و در ایران جمعیتی بالغ بر 2 میلیون دارند. مردم یارسان از روزی که رژیم اسلامی در ایران شکل گرفته است تاکنون دچار مصیبت های بی شماری شده اند. در قانون اساسی نامی از آنها برده نشده است و آنها را به عنوان اقلیت دینی به رسمیت نمی شناسند. پیروان آن حق تحصیلات عالی را ندارند و در ادارات دولتی استخدام نمی شوند. اجازه ساختن مکان مذهبی خود را ندارند و مناطق آنها  ازفقدان حقوق شهروندی و حداقل رفاه اجتماعی رنج می برند. به آنها تهمت کافر و بی دین زده می شود و از سوی دستگاههای رژیم به آنها انواع و اشکال بی حرمتی روا داشته می شود. البته از سوی دیگر به خاطر کورد بودن ظلمی مضاعف در حق آنها روا می دارند؛ فرزندان آنها حق آشنایی با آیین خود را ندارند و باید با روش دین اسلام و مذهب شیعه پرورش و بزرگ شوند.

ملت کورد ایران تاکنون اجازه نداشته است که بتواند آزادانه مبلغ فرهنگی و زبان خود باشد. در طول حکمرانی استبداد مذهبی رژیم اسلامی قادر نبوده است  که در مدارس و دانشگاه با زبان خود بخواند و یادبگیرد و همین باعث شده بخشی از هویت ملی کورد رو به ضعف برود. احزاب و جریانات سیاسی وابسته به ملت کورد منحل اعلام گردیده و هیچ  حقی ندارند که آزادانه در کوردستان فعالیت کنند و به همین سبب پایگاه و مقر احزاب کوردستانی مانند حزب دمکرات کوردستان ایران و کومله  در خارج از کوردستان ایران واقع شده است و هر از گاهی تعدادی را به عنوان هواداری یا عضویت در آنها در داخل ایران روانه زندان کرده و یا اعدام می کنند. بنابرین یک فضای امنیتی و پلیسی در کوردستان از سوی رژیم اسلامی حاکم گردیده است که زندگی را در آنجا دشوار نموده است و بسیاری از افراد باورمند و جوانان مجبورند خانه و سرزمین خود را رها کنند و برای رسیدن به جایگاهی امن تر خطرهای زیادی را تحمل کنند و یا به جریانات سیاسی کورد بپیوندند.

موقعیت اقتصادی ملت کورد تحت رژیم  اسلامی به روشنی قابل تعریف است؛ مناطق کوردستان ایران سرشار از مواد زیر زمینی نفت ،گاز و منابع غنی طبیعی و کشاورزی است ولی در این بابت باید گفت. تمامی بهره و سودهای آن به خزانه رژیم سرازیر می شود و مردم کوردستان  از آن بی بهره هستند. برهمین اساس دولت های جمهوری اسلامی نه کارگاه و نه کارخانه ای در این مناطق ساخته اند که حداقل جمعیتی را از فقر نجات دهند ونه چشم انداز توسعه  و اشتغالسازی را برای آنها ارائه می دهند. مردم کورد و دیگر ملیت ها به اجبار باید برای  امرار معاش و بقای خود و خانواده شان به دور از خانه و ولایت خود اقامت ورزند که در این شرایط تنها یک زندگی بمیر و نمیر برای آنها ممکن است
بنابرین سوغات 36 ساله ی حکومت اسلامی ایران برای ملت کورد در پروسه ای مهندسی شده غیر از فقر اقتصادی ،پایمال کردن حقوق فرهنگی. زبانی و سیاسی و قومی چیز دیگری نبوده و نباید بیش از آن انتظار کشید ، بنابرین مبارزه در تحقیق این خواسته ها امری ضروری و مقدس خواهد بود برای ملت کورد در سراسر ایران.

علیمراد یوسفی

   


Donnerstag, 22. Januar 2015

شعرێك لە کاک حوسین خلیفه ئرای ڕوژ خاکسپاری یار عزیزمان خاڵو عەلیدوست مورادی، پێشکەش وە ئەو و بازماندەگانی .








شعرێك کە لە ڕوژ خاکسپاری یار عزیزمان خاڵو عەلیدوست مورادی، پێشکەش وە ئەو و بازماندەگانی کریا. حرف ئ لە ئاخر واژەکان لە جیاتی کسرەی فارسی بریاسە کار و واژەکە رەبت دەیتە واژەیک کە وە شونیا تێت.


ته وضیح

حەرف "ئ" لە
ئاخر واژەکان لە
جیاتی کەسر( هِ)
عەربی و فارس
بریاسە کار و
واژەکە پەیوەند
دەیتە واژەیک کە
وە شونیا تیەد.

ئەرا خاڵو علیدوست مورادی

ئیمڕوژ یاریکمان هەوای یار کردگە
هوای یارانئ پار پیرار کردگە

ئیە سەردەمیکە ها لە چەن و چوین
فکر دیدارئ نادیار کار کردگە

سوار ئەسب و زین دەس وە لەقاووە
خەیالئ سەفەر لە ئی شار کردگە

تو خووا ڕفیقەل جڵوکیشێ بن
با نەویشن توریاس قین و قار کردگە

هەر دوستیك پرسی علیدوست هاکو
بویشن وەی تازە ماڵئ بار کردگە

 کوچ یەکجارەی ورەو ماوای دویر
گشت قەوم و خویشان بێقەرار کردگە


ئەو فارغ لە بەند دنیای بێمروەت
دوست و درد هجران گرفتار کردگە

قەتارئ گردون چەرخئ دونای دون
چندین پیادە و چەند سوار کردگە

مورادی یەقین بێخوف لەی ڕیگاس
چوین ڕوی وە دەرگای خاونکار کردگە

هەر چەن نابەڵەد ڕێ تەینەکەردەس
تکیە و داوو کەوسوار کردگە

دڵنیای وەسلئ یاران خاسە
لەو بون خوەی وەیتەور پاک تەێار کردگە

هاتمە دوعای خەێر بەدرەقەی ڕێ کەم
چوین من لەی کارە، خەوەردار کردگە

ناقابل هەدیەم ئی چەند کلام بی
دامیار بێدەسڵات، گردن لار کردگە

زوانئ شعرم سوست و لەرزانە
چوین وە پەشیوحال، ئی گوفتار کردگە

حسین خلیفە(دامیار)
 ئۆسلۆ، 14/01/2015









Montag, 19. Januar 2015

شعری له کاک حسین خلیفه له جواو اشعار شاعر عزیزمان کا حسین قاسمی .




حسین  خلیفه

اردشیر حاتمی

حسین قاسمی  شاعر ولاتمان

کاکی  همه مرای  و  کاویان  عزیزم  




یار دویر لە من کاکە وسیخان

استاد دانای ناوچەکەی گوران

کان کمالات و مانی و مضمون

حسین دلشیفتە اشعارکان تون

دلسوز یارانی و حرف و کردار

من کەی لایقم وو زیبا گفتار؟

حرف شیرینت گوشەی دل گردن

من و یاد یاران کونە و نو بردن

مزگانی و تو یاران هر یارن

پی کمین بندە جی افتخارن

دوسان حاتمی هم یوسفشاهی

یادگار دواران سخت اردوگاهی

دست قضا و قدر کردنمان جدا

یکی ها سوئد او یک کانادا

هر چند ماوامان دویر لە یک کفتن

بلام ریشە دل سخت و یک بستن

آقای حاتمی هم چنی فرزند

ها توینە پرسەی موردای دلتنگ

قسمت نصیو کرد یاد ایمە کردن

تشریف هاوردن خم لە دل بردن

اوسا باخور کریام لە کارت

لە شکرریزان شیرین گفتارت

خوندیم وە یکوە نامە گوهر بار

دلان کیل کردیم نو عطرین گفتار

و صدق و یقین مهر دل جمیا

دست نایم و سینە گردن خم کریا

دعای سربرزیت وە گیان و دل

روانە کردیم لەی غەریب منزل


حسین خلیفەاسلو 19/01/2015

با تشکر  له  کاک  حسین  خلیفه  ئه رای ئه ی   اشعار  گوهر باریه له جواو  اشعار  شاعر ئه زیز ولاتمان   کا  وسیخان قاسمی گهواره گوران  

Donnerstag, 15. Januar 2015

اشعار شاعر توانا و استاد حسین قاسمی گهواره گوران .. فرهنگ دوست وادب پرور و به آنهایی که درد داشته اند و بیشتر از هر طبیبی درمان را می شناسند.



باسلام بر دوستان وعزیزان فرهنگ دوست وادب پرور و به آنهایی که درد داشته اند و بیشتر از هر طبیبی درمان را می شناسند.
سرگذشت ویا داستانی از دوران جوانی به شعر در آورده و با تمام نارسایی هایش تقدیم حضور تان میدارم.
شاید به مزاج بسیاری از دوستان خوش نیاید ولی امیدوارم با دیده بزرگوارانه واغماض این شعررا خوانده ونظرات وانتقادات خود را به اینجانب منتقل نمایند.
سپاسگذارم که رنج مویه مرا که گرد پیری بر چهره ام نشسته است تحمل می نمایید.























خمبارم ایمشو
ندویری دلدار خمبارم ایمشو

ایمشوبار خم نه سر دامان
نمک پاشیشن وروی زامانم

ناسوره زامی کفتن نه ویرم
نه وامنه عمر زنگانی سیرم

زده ئیش زام وبی کس ایمشو
نه یار دیارن نه خوین رس ایمشو

خاو چنی چمان وغیظ هن نه جنگ
گورپه وقرچه درد سوز دله تنگ

آی فلک تاکی جور سان بنیشم
بار خم دویری دلدار بکیشم

مر دله دلدار نه سان وبردن
قامتم نه داخ هجران خم کردن؟

دلدار سوگندم ورتبه خاصان
نه او وختدا من توم شناسان

سرسامم گردن دریونم کیلن
سرتاپای اعضام هامیته میلن

میلم وتون بی سیر وصفا
دل سنگ خایو بی وفا وبقا

پی ناکس صفا و پی اغیار وفات
پی من زگاری و هم جور وجفات

چنیای چن سالن سرد نوین میلم
دمادم دم دم نه داخت کیلم

پژاره دویریت خاو نه چم سندن
داخت ریشه دل خیمه کن کردن

ایمشو همنه نو توم کفت نه خیال
دبدبه شادیم یکسر بین بطال

میو ویادم گذشته ورین
تو وچم دین شوخ نازنین

یکدل نه صددل مایل بیم وتو
و نیم نگای ناز زرده خنده تو

دودیده کژال دوابروی کمان
دوبرضای برز شاخ سرکوان

گونای گل ورق بژانگ خدنگ
جور مار زامدار آماده پی جنگ

نیش مژگانان دیده خماری
نه ریشه جرگم توکردی کاری

بالات طویل تر خامه نو نمام
میو ویادم آ روژ توناسام

کال بیت کال حویل بیت هم آهوصفت
سروارم کردی نه بار خفت

او دو زلف حویل خیاطه پر تاو
چون بال سرسوز نه بان طاف آو

دله پشیوم پریشان کردی
شیرینی خاوان نه دیده ام سندی

آروژ نو وختا من تو دیم وچم
چمان مجرویم بیم نوساعت نو دم

توم کردش پسند ودیده و ودل
پی هام مونسی نه سراو منزل

ودله پرمیل وشور جوانی
وردم مایه مز آو زنگانی

شیم واتم دایای دریون پر نه میل
ایمروژ دینم لیل صاحب میل

مبومهیا بای ورضا و رایت
بشای خوازمنی ورویه روایت

دایای شوخ گفتار فری رنج برده
صحرای جوانی چ خم طی کرده

ووشی وشادی ودله پر شوق
ولاله والحا همی یاری وذوق

دلیل کرد پیدا وتاو تعجیل
همراهی دلیل بستوه مندیل

شی بی ومهمان باوان لیل من
لیل صاحب میل باعث ویل من

دایای لیل چوین گل شکاویا وشاد
خمان چند ساله دایام دا وباد

واش من خوشوختم شادم وای وصال
نی کرده تقدیر جور رویا وخیال

پیتان دم خور وعده و وخت رو
بیان بنیشان جم جرخه نه نو

منیچ ناشکیب بی صور وقرار
چمه رای خور دلیل نازدار

ولاله والحا و امیدواری
بل دلیل مژده وشی باوری

دلیل کل کردم کاران بکیت جور
دلیل هاتوه و رنجه و ومور

نه روژ ازل زامذلیل من بیم
بی جهت دل وش مژده دلیل بیم

دلیل نارضا وخاطر ناجم
هاماوه یکسر بارمکرئ نه خم

باوای سفت سخت دل سنگ خارا
جواوم کردش و بی مدارا

ناشت نه بینمان هفت کش و هفت کو
بای شمال نکیاست خور من وتو

ایستا چند سالن خرمانه خمان
مکیشم وجور جفای بی سامان

نمشوت نه ویر شرط و اقرارم
تیر ورده خدنگ شوخنازارم

دوید هناسه کم در مشوت دمدم
کوان سوزنان شطاوان کم کم

اگر و بی تو خاو کردنم بو
یاحق او خاوه ومردنم بو

ار چن گرد توز پیری هاسرین
نه ویر نمشوت اودوس دیرین

ژیان چند ساله ام نداخ دلدار
بین تالی تال وینه ژار مار

سرسریم گردن وسواسه وخیال
مکفم نه یاد عمر هژده سال

میوویادم دوران جوانی
ناکامی ایام شور زنگانی

ایسه ویردن عمر بی حاصل
مر نه جامه تر ویار بومواصل

خم سینه سوز داخ دویری دوس
ناشتن نه ورم کوست نه بان کوس

اگر میل لیل فراموشم بو
سردی سرای گل هم آغوشم بو

دوسان عزیزان ای دنیا هویچه
جور آو هالاو سرمایه پویچه

هر کس من ولیل نه یک سوا کرد
چمان کفر سخت بارگای خدا کرد


وسیخان ویرد عمرت وناشاد
ناسازی فلک رنجت دا وباد

له ایه که تحمل درد دل من بویچکتان کردین ممنون لطفتانم .
مورخه 2/1/2015  حوسین قاسمی
بنیشنه خیر شوتان وخیر وخوشی

Freitag, 2. Januar 2015

ئه ی عه کس له سال 1981 له خانقین گریاس که واقعاً یادگار هه میشه خاتره انگیزه




ئه ی عه کس له سال 1981 له خانقین گریاس که واقعاً یادگار هه میشه خاتره انگیزه

له ته رف راس کاکی همه مرای و کاک حوسین خلیفه و کاک ئه ردشیر حاتمی 





له راس کاکی  همه مراد .. وسط کاک  حوسین خلیفه.. کاک اردشیر حاتمی




شاعر فرهنگ ولاتمان  ئه ستاد وسیخان قاسمی له  گهواره  گوران  









ئه ی سه برای له دوران جوانی له ولاتان قوربه ت بینه س ره فیق .وه خاترات ته لخ و شیرین فره ی وه گرد یک له زمان آوارگی و پناهندگی گزراننه س ئه لانیچ هر جور جار جاران وه گرد یک دوسن و هر کامیان له کشوری زندگی که ن وه راسی بی حد  دوسیان خوشه و من وه  پیان  ئه فتخار  که م وه  ئه میدوارم که له تمام زندگیان سر شار له خوشی و شادکامی  بوته ن.

من وه دوسیان و سه داقه تیان ئه فتخار که م . که وه راسی ئه جور ره فاقتی کم له وینه یان پیدا بود .

شعر در وه سف  سه  یار  ئه زیز 
  له  اشعار  شاعر  ئه زیز و مایه ی  سر بزری  ولاتمان  ئه ستاد کا وسیخان قاسمی له  گهواره   گوران  من    وه  پی  ئه فتخار  که م  ئه میدوارم  و ذات  سلتان  له  نمونه یان  ئه رای  فرهنگ  ولاتمان  فره  بود  ده سه  کانت  ماچ  که م  قلمتان  ره نگین ..



ای دوس تا وسر
کسی نوردن دوسی تا وسر

مر اشخاص خاص زویخ درد ورده
صحرای تنهایی غربت طی کرده


گردون چپگرد چرخ کجرفتار
فری کس کردن وخم گرفتار

دردان کم نین نی روزگاره
بلام درد وخم شخص آواره

آواره وغریب ولات دویر کفته
باشوقه دردان فلک سرشته

باضی نو یاران بااصل ونجیم
نه گردش چرخ پتیاره لئیم


سه شخص نواشخاص صاحب ملک ومال
چن  نو جوانان پرعقل وکمال


یاویان اوملک هویچکس . کس نناس
ترک کردن ولات چنی عام وخاص


یکی کاحسین اولای اله مرای
نوه شایسته خلیفه یارمرای


خلیفه یارمرای حقیقت شناس
ترک کرده دنیا کان کوی اخلاص

دویم یار پاک خمان خم ورده
پر خموخیال فره رنج برده

صحرای معرفت حقیقت پی کر
نه ظلم ظالم خسته و در ودر

یوسفشا نژاد کاکی همه مرای
ناز پرورده ناز کاکی شامرای

کاکی شامرای نیکمرد نیکنام
نه تلخی دنیا نیاوا وکام


داخ دوید ندل بارخم نه دوش
کی کوچ اولاد کردن فراموش

قورچی واشی ملک سای باوه مقصویر
ناز نامت شیویای کردوه تقدیر


چنی اردشیر حاتمی سجیل
اولای کاسلیم ماوا نه سرپیل

صاحب طنطنه وهم مال ومنال
دارنده ودانا نیک ونیک خصال

کاسلیم وو لیودایم پر خنده.
و و شیرینی گفتار درس حق ونده


دارای گنج ومال صاحب طمطراق
گردون گلش دا تاملک عراق

بلی عزیزان فلک پرفنن
خزانه هفت رنگ نه خسروسندن

سه اولای خاص نامی نوجوان
سه نتیجه پاک ریشه نه گوران


کاکی همه مرای چنی اردشیر
خلیفه حسین خمین ودلگیر

برده بین پناه اردوگای اغیار
رمادی رنگباز ملک عربشار

بستن شرط وبین هم قرار
ریخ برایی سپردن وچال

سه دوس یکرنگ سه یار یکدل
سه سه نتیجه پاک نی ماوا ومنزل

دایم هام سخن هام دل و هامراز
وپاکی یقین.نه مرج نه مجاز

هم وخت شایی هم خم هم خیال
نه درد غربت یاوان و وصال

هم دوس هم دلسوز هم یارگیانی
هم رفیق راه نه زندگانی

هرسه گرفتار غم غربت ورده
نه جام جوانی شربت نورده

کفته بین نه ملک نشناس ناحال
پرخوصه وخمین پر خم پر خیال

هر آخ مکیشان نه دویری یاران
نه درد هجران نازک نازاران

نی وخت خمبار بار خم نه کول
نی ماوای پردرد سای مزلگای چول

دس دوسی دان بین و هامراز
شریک خم وئیش هم وخت دلواز

رسم زمانه اس نموو بطال
رفیقی ودوسی واده  روژل تال

دوستیی نه وخت تالی بگرودم 
آسمان یانه ش ور نمیرو تم


بلی  دوستیی تالی قوام بو
 تا ماوای محشر هر نه دوام بو

دوستان.دلسوزان یاران روی تنگ
امیدوارم نگیلاین نه رنگ

با رفیقیتان هر برقرار بو
سخت و مستدام هر استواربو

گوینده اشعار نقض دلنشین
واتنای شعره و صدق یقین


مکن فراموش خسته گرفتار
قلمش قاصر دنیاش تم وتار