Samstag, 31. Mai 2014

قطعه شعری و یاد 24 بیست و چوارمین سال بمباران شیمیایی روستای بان زرده


مظلومیتی حبس شده در دل کوه های دالاهو
شاید کمتر ایرانی و حتی کرمانشاهی از بمباران شیمیایی روستای زرده از توابع دهستان بان زرده شهرستان دالاهو در 31 تیر 67 خبر داشته باشد و یا حتی اسمی از آن شنیده باشد. روستایی که در اثر بمباران شیمیایی شاهد یکی از دردآورترین جنایت های بیشمار بود. با وجود اینکه در این بمباران نزدیک به 275 نفر جان خود را از دست دادند و صدها نفر دیگر در معرض گازهایی شیمیایی قرار گرفتند اما کمتر اسمی از آنها برده شده است و با ابراز تاسف شدید در طول سالیان گذشته مورد بی توجهی، مسئولان کشور، استان و رسانه های جمعی قرار گرفته اند. مردمانی که امروز رنگ رخسارشان با نام روستایشان عجین شده است، سال هاست که در پس کوه های دالاهو مظلومیت خود را فریاد می زند اما پژواک صدایشان در دل این ارتفاعات سر به فلک کشیده گم شده است. امروز در گوشه ای از بهشت ریجاب مردمانی زندگی می کنند که به عذابی بس دشوار دچار شده اند که تا سالیان سال دود آن به چشم باز ماندگان این قوم خواهد رفت. در زرده نفس ها به شمارش افتاده، چشم ها دیگر سو ندارند، سرطان به همه کوچه ها سرک می کشد ، آنها مردمانی فراموش شده در عرض تاریخند.






 با گذشت نزدیک به 24 سال از بمباران شیمیایی روستای «بان‌زرده» یا «بابایادگار»، مردمان این دیار، هنوز از طرف بنیاد شهید و امور ایثارگران به عنوان «جانباز»یا  خانواده شهید  پذیرفته نشده و تحت پوشش قرار نگرفته‌اند. این در حالی است که ساکنان منطقه، هنوز از اثرات بمب‌های شیمیایی خلاص نشده‌اند و بیماری‌های ریوی، پوستی و اعصاب در میان بازماندگان آن فاجعه شیوع دارد. 31 تیر ماه 67، در آستانه عید قربان که همه اهالی روستای بابایادگار بر سر مزار عزیزانشان جمع‌ شده بودند، هواپیماهای جنگی، 4 بمب 250 کیلوگرمی را بر سر مردم شهر ریختند! مردم روستا می‌گفتند: «آسمان با رنگ‌های زرد، سفید و سیاه پوشیده شده بود و بوی تعفن می‌آمد. برای فرار از حالت خفگی به سمت آب پناه بردیم که متوجه شدیم آب هم آلوده است...» بعدها گفتند گازها از نوع سیانور، خردل و گاز اعصاب بوده... تا سال 85 این روستا 276 نفر شهید و 1146 نفر جانباز داشته که قطعاً تاکنون این آمار افزایش یافته است.
******
************
ماسیه ی ذیلم برّ دام وه یاری
ویژام وه که مه ی ئاسوی دیاری

به ش خه م سندم له ده س شیرینان
تیشه ی ده مه زرد ژان له کمینان

هیچکس نتاوان , تاوان ئی باره
بیجگه ئی دروین پر له په ژاره

هاوار هه ی مه ردم هانای دردمن
زویخ و زاخ دویری پشک نه ردمن

ریویار میله رری دیشت به طالم
تووم هه رره مه ی بی حیش له کالم

جویار درّگسان له سه رآو وشکم
میرآو بیاوان کفته ن له پشکم

شیرین داسه بار له ئیلاخ ذینم
مجنون شین کردن , له قاف ِ عینم

هرده وه هرده هه هام له شون پویچ
پویچم که فته حال , اراده ی بی سویچ

یه وخت و واده ی بی قراریمه ن
یه ر ِفت بی هه ور نادیاریمه ن

هیچکس نتاوان , تاوان ئی باره
بیجگه ئی دروین پر له په ژاره

کی بیه ن هاورّی ریگه ی نجاتم
کی خه ور له دوس کرده ن خلاتم

کی خِستن وه کِشت خاطر ،خاطرات
کی بِردن وه له یل له مجنون شکات

کی کَردن خاپور بنگه ی سرآوان
کی آلشت کردن شه وه وه خاوان

کی تیر وشاندن کمانش هه شار
کی شنده ن خیال وه نوخس کماندار

هیچکس نتاوان , تاوان ئی باره
بیجگه ئی دروین پر له په ژاره

زرده ی خورهلات تاری ظلماتن
خور آوای دروین داغما بساطن

له ئاسوی ئامان صد ئامان زلیا
شیرین شیرینان ئه رواشان جمیا

ترنگه ی ئاو حیات برچی له کامان
ده وه ره ش نه کرد هیچکام نه زامان

زویخ و زاخ له تیر خه یوم جوق دایه ن 
ساریش زامان ازلی مایه ن

خورئاوای دردان ها وه تامازرو
 تا هم ژان هه ل ئای له ئاسوی بسو

کی دیه ن ویطور کوت پّر وه دوران 
بّر بّر بشکنی زنجیره ی صد گیان

کی دیه ن باطن ظاهر که ی قین ش
دفتر دار خط ده ی نآو شانشین ش

چوی گلاریژان دا برشی له گیان 
ولنگ سه وز و زرد , له برزه داران

هیچکس نتاوان تاوان ئی باره
بیجگه ئی  دروین  پر له په ژاره

هیچکس ئی زامه درمان نه که ری 
مه گر ذات خه وی ملهم بِنه ری


س. قامشلو ....... به شی له کوانگ ده م وه دا مِردن

باتشکر از  وبلاگ   روستای  زرده  http://banzardeh.ir/modules.php?name=AvantGo&op=ReadStory&sid=124








 

 
 
 
 


 

 

 





 





























































 



Donnerstag, 29. Mai 2014

جهانگير خان ملقب به سالار جنگ

جهانگير خان ملقب به سالار جنگ فرزند اسداله بيگ ملقب به سردار طايفه قلخاني اسپري : قلخانی و گوران در اصل از یک ایل و قوم یکپارچه کهن هستند تنها جدایی یا تمایزی که ایجاد شد در نامیدن بود که بدست ترکان عثمانی صورت گرفت و آن به بخشی از گوران ها که با صلاحی که در عین حال سپر هم بود به دفاع در برابر متجاوزین می پرداختند قلخاني در کردي بر سپر جنگي اتلاق مي شود چون سران اين طايفه در درگيري ها با قشون عثماني و متجاوزان مرزي از سپر (قلخان) با چالاکي و مهارت رزمي استفاده مي کردند به قلخاني شهرت يافتند. زيستگاه اين طايفه قلعه زنجير ، کوهپايه هاي دالاهو ، قلعه شويل و قلعه علي سلطان مي باشد.

اصالت و فرهنگ چیست ؟ و اصیل کیست ؟

فرهنگ واصالت


اصالت و فرهنگ چیست ؟ و اصیل کیست ؟

انسانها در مقام مقایسه وارزیابی خود نسبت به دیگران ‍،گاه به دلیل تعلق داشتن به گروهی خاص (اعم از گروه دینی ،ملی ، قومی ، نِژادی و فامیلی و . . . .)احساس برتری می کنند و این احساس را با افتخار بیان می کنند در چنین حالتی افراد خود را نسبت به دیگران اصیل تر فرض کرده و در واقع برای خودشان اصالت قائل می شوند. این حس اصالت در شرایط زمانی ومکانی مختلف، صور متفاوتی به خود گرفته است .
گاهی تعلق داشتن به طبقه ای خاص (اشراف،. . .) وزمانی هم عضویت در یک گروه (گروههای شغلی وتحصیلی و. . .) برای اعضای آن اصالت به بار می آورد. به نظر می رسد این احساس در دوره های مختلف تاریخی از نظم خاصی پیروی می کند. به عبارت دیگر، نوع وشکل اصالتی که افراد برای خود قائل هستند هم بستگی زیادی با نوع و وضعیت اجتماعی جامعه ای دارد که در آن زندگی می کنند. جامعه سنتی معمولا ویژگیهای را اصیل معرفی می کند که انتسابی هستند و فرد از لحظه تولد دارای آن خصلت ویژه می باشد. برای مثال یک فرد از اولین روز تولدش با جنسیت معلوم ،نژاد مشخص و طبقه اجتماعی معینی شناخته و ارزیابی می شود. این ویژگیها معمولا تا آخر عمر تغییر چندانی نمی کند. در چنین جوامعی اصالت افراد هم انتسابی است باین معنا که فرد به دلیل انتساب به خصائلی که پیش از تولد او وجود داشتند اصیل شمرده می شود. دراین حالت خود فرد در اصیل بودن یا نبودن خود تاثیر چندانی ندارد.
«فرهنگ مجموعه منسجمی است از ابزار و وسایل و اجناس مصرفی، منشورها و قوانین اساسی برای گروه های گوناگون اجتماعی اندیشه ها و پیشه ها باورها و آداب و رسوم. چه فرهنگ ساده باشد و چه فرهنگ پیچیده باشد در هر حال با دستگاه گسترده ای مواجه می شویم که بخشی از آن مادی و بخشی از آن انسانی و بخشی از آن معنوی است، دستگاهی که بشر به کمک آن از عهده ی حل مشکلات مشخص و ویزه که سر راه او قرار می گیرد بر می آید این مشکلات از این واقعیات ناشی می شود که بشر دارای بدنی است که تابع نیازهای طبیعی و جسمانی گوناگون است، و در محیطی زندگی میکند که هم بهترین دوست اوست زیرا برای او مواد خام لازم برای انجام کارهای یدی اش را فراهم می آورد، و هم دشمن خطرناک او، زیرا بسیاری از نیروهای مخاصم او را در خود پناه می دهد.» و نیز «انسان به عنوان خالق فرهنگ علاقه ویژه و رابطه تنگاتنگی با مخلوق خود دارد در واقع انسان فرهنگ را می آفریند و فرهنگ به انسان پروبال انسانی هر چه بیشتری می بخشد و وجودش را پربار می کند و لذا انسان بدون فرهنگ موجودی ماقبل انسانی، و از هر جهت فقیر، ناتوان و زمخت به شمار می آید، و از این جهت هم هست که می گویند انسان موجودی فرهنگی است، چون بدون فرهنگ، وجود انسانی بالفعل، حقیقی، متعالی و بالنده غیر ابل تصور است.»
داریوش آشوری چنین بیان می کند:«صحبت از فرهنگ، براستی «صحبت از توانایی های خلاق انسان است و اشاره ای است به نقش سازنده ارزشها و دیدگاهها، قدرت زبانی و بیان هنری و حکایتی است از همه اجتماعات کوچک و بزرگ که درگیر تجدید هنجارها و ضوابط اخلاقی و ایجاد امکانات تازه برای یک زندگی مناسب ترند.»
طبق تحقیقات بروکر و کلاید کلوکون انسان شناسان آمریکایی از زمانی که تایلر انسان شناس انگلیسی تعریف خود را در کتاب فرهنگ ابتدایی در سال 1871 ارائه داد و تا 32 سال بعد کسی به تعریف مجدد فرهنگ مبادرت نکرد و تا سال 1920 یعنی بعد از گذشت شش قرن تنها شش تعریف به آن اضافه شد ولی از سال 1920 به بعد بود که تلاشی بزرگ برای توضیح و تبیین فرهنگ صورت گرفت و این تا اندازه ای نتیجه رشد انسان شناسی بود.
کروبر و کلوکون در کتاب خود به نام:« فرهنگ: مروری انتقادی بر مفاهیم و تعاریف» 164 تعریف از آن نقل کردند که از« رفتار آموخته شده» تا « تصورات در ذهن» و « یک مکانیسم دفاعی روانی» و ... را در بر می گرفت.
جلالی مقدم می گوید:« فرهنگ دارای محتویاتی ناهمگون است و به موضوعی واحد اشاره ندارد، بلکه گستره ی آن می تواند موضوعات پر شماری را در تصورات و افکار، احساسات و عواطف، ارزشها، اشیاء، اعمال و تمایلات شامل گردد.»
دودن یکی از مراجع آلمانی در تعریف فرهنگ می نویسد: مجموع مظاهر زندگی فکری و هنری ، شکل زندگی ظریف ، پرورش باکتری های و موجودات زنده بر روی زمینه مواد غذایی ، کاشتن و رسیدگی کردن زمین زراعتی ، گروه جدید پرورش داده شده از زندگی حیوانی یا گیاهی.
فرهنگ نظام پیچیده و پویای اجتماعیی است که در روند تکامل وجود اجتماعی انسان برای انطباق و سازگاری هر چه بهتر و بیشتر با محیط طبیعی و اجتماعی و ادامه زندگی هر چه غنی تر، متعالی تر و خلاق تری از سوی انسان جمعی آفریده و پرورده می شود و از نسلی به نسل دیگر به عنوان میراثی اجتماعی انتقال می یابد، به عنوان کل تجزیه ناپذیری دال بر و شامل خصوصیات روحی و عقلی، باورها، جهان بینی ها، خصلت ها، مهارت ها، اخلاق، رسوم، ارزش ها و معتقدات مذهبی، رفتار و راه و رسم زندگی، علوم، هنر، مجموعه نظام های نمادین می شود.

فرهنگ ،وا‍ژه ای است درباره شیوه زندگی مردم ؛ به معنی روشی كه مردم ، كارها را انجام می دهند .گروههای متفاوت مردم ، ممكن است كه فرهنگ های متفاوتی را دارا باشند . فرهنگ ،بوسیله آموزش ، به نسل بعدی منتقل می شود ؛ در حالی كه ژنتیك بوسیله وراثت منتقل می شود . هر منطقه از كشوری می تواند كه فرهنگی متفاوت با دیگر مناطق كشور داشته باشد.
(فرهنگ را مجموعه پیچیده ای از دانشها ، باورها ، هنرها ، قوانین ، اخلاقیات ، عادات و هر چه كه فرد بعنوان عضوی از جامعه ، از جامعه خویش فرا می گیرد ، تعریف می كند .)
(ادوارد تایلور)
فرهنگ و اصالت با توجه به معانی فوق در مناطق كردنشین بنا به اصول و اعتقادات آن منطقه می باشد . در منطقه گوران و مناطقی كه پیروان یارسان زندگی می كنند فرهنگ و اصول اعتقادی خاص خود را دارند. در این مناطق فرهنگ پوشش منحصربه فرد وكامل می باشد . لباس كردی یكی از پوشش های كامل در ایران و حتی می توان گفت در جهان می باشد . فرهنگ غنی پوشش لباس در میان اقوام كرد از قرون گذشته تا به امروز نسل به نسل با اندكی تغییرات حفظ شده است . اما با توجه به افزایش جمعیت و نبود سرمایه گذاری و امكانات رفاهی و كمبود درآمد در میان قشر جوان و مردمان ، ناگزیر به مهاجرت به شهر های نزدیك و دور شدند . كه این مهاجرت به مرور زمان باعث كم رنگ شدن فرهنگ غنی كرد و تغییر پوشش لباس در مردان و زنان این مناطق شده است . با مرور به آداب و رسوم منطقه گوران و با نگاه به زندگی و نوع پوشش مهاجران این مناطق در شهرهای دیگر ، كه خود روزگاری در روستاهای منطقه گوران زندگی كرده اند . فرهنگ و اصالت برایمان كلمه ای سردرگم و غیر قابل معنی می شود . چرا باید اصالت كرد ، كه یكی از اولین اقوام آریایی در ایران بوده ؛ و دارای فرهنگیست كه قرن های متمادی نسل به نسل گشته و با ما رسیده است ، این چنین توسط ما و فرزندان ما به بوﺗﺔ فراموشی سپرده شود . ما باید بدانیم كه كی هستیم ، از كجا آمده ایم ، كه این چنین فرسنگها دور از زادگاه خود یا حتی درخود منطقه گوران؛ فرهنگ ، اصالت و از همه مهمتر آیین مان را فراموش كرده (البته تعدادی) و خود را از یاد برده ایم . آیا مد ، نوع و پوشش لباسهای زننده به دور از اركان یاری می تواند فرهنگ و اصالت را در میان ما حفظ كند ؟
البته ناگفته پیدا است كه هم كنون افراد و طوایف كمی از آداب و لباسهای محلی استفاده می كنند و اگر كسی نیز استفاده كند مورد تمسخر دیگران واقع می شود و این به دلیل از دست دادن اصالت خود و نفوذ فرهنگ بیگانه در مردم كشور عزیز ما است . ما در زندگی شهری باید تابع فرهنگ آن منطقه تا اندازه ای كه اصالت خود را از دست ندهیم ، باشیم . اگر ما بتوانیم اصالتمان و یا آیین مان را در دیار غربت حفظ كنیم واز اصول و اركان آیین یاری پیروی كنیم اصالت وهویت خود را در جامعه نشان دهیم بی گمان مورد احترام دیگران نیز قرار می گیریم . امیدوارم بتوانیم كه آیین یاری وفرهنگ كردی را با نظم و اصول اساسی به فرمایش نوروز در مورد اركان رعایت كرده وبه نسل های دیگر بیاموزیم .
وواركان وه 
هر چه بوانیم و اركان وه

وقول راستی و زبان وه 
پوسه ممانیم و ایمان وه

پادشام و كوی گنج و خزانه وه 
شونم آوردن نه كارخانه وه

وومعنای كلام كس نزان وه 
دیاریم كردن و چهاردانه وه

رازان هاو دست گیانای گیان وه 
ماوریم نو جم جبه خانه وه

پنام ها ووكس بی كسان وه 
بیوت و یاری سرمستان وه

اختر كالا باف كارخانه گوهر
استاد ذاغا وتیغ دین جوهر

اول و آخرمان یار

منبع ..گوران

تاریخچه مختصری از بزرگان وسران گوران قلعه رنجیری

تاریخچه مختصری از بزرگان وسران گوران قلعه رنجیری
معرفی بزرگان علم وادب کردی از ایل گوران بزرگ از نوادگان میر خسرو

1-آقا میر خسرو سرحاقه خانان وسران گوران قلعه زنجیری که هنگامی توسط حضرت بابا یادگار از زندان حاکمان وقت رهای می یابد شعر معروف نه قاپی یارن را می سراید.
2-اسداله خان سرتیپ میر پنج فرزند مصطفی خان حاکم گوران شاعر شعر نه کوی دالاهورا می سراید
3-محمد ولیخان خان خانان میر پنج شاعر که تخاص نصرت داشته و نقاش که در ایام جوانی در اثر بیماری سل جان به جان آفرین تسلیم می کند
4-غلامرضا خان رشیدالسلطان فرزند محمد ولی خان میر پنج ومادرش نور تاج خانم فرزند شاهزاده محمد باقر میرزای خسروی ونوه ی شاهزاده محمد علی میرزای دولتشاه که در سال 1275 ه قدر گهوار به دنیا آمد ودر سال 1330شمسی در تهران دار فانی را وداع گفت.تخلص- شاعر –نویسنده – محقق- مترجم- استاد دانشگاه در مطالب بعدی در مورد این بزرگمرد ایل گوران بیشتر می پردازیم .
5- سیامک خان فرزند غلامرضاخان کارگردان سینمای ایران- شاعرکه دفتر شعری از وی در سال 1380به همت فرزندانش به چاپ رسید - تحصیلاتش را دررشته حقوق دانشگاه تولوز فرانسه به پایان رساند د ر سال 1328 به استخدام وزارت امور خارجه درآمد، و از همان زمان به ترجمه داستان‌هاي خارجي و چاپ آن‌ها در مطبوعات پرداخت. تعدادي از ترجمه‌هاي او در خلال سال هاي 1328 تا 1330 در مجله‌هاي فردوسي و خوشه چاپ شده است.
6-شاپور خان یاسمی برادربزگتر سیامک خان مدیر تهیه فیلم (پارس فیلم) وعلی کسمای در کنار آنها داستان وگفت گوهای فیلمای کوشان را می نوشت .
تنبور نوازان وکلام خوان
1-غلام شاه خان کیهوری فرزند حسین قلی خان نوازنده نامی در روستای سیمانی سفلی به گفته معمرین ایل هنگام نوازندگی از چوپ کبریت استفاده کرده است که باعث حیرت همگان گردیده است
2-نایب علی خان مصطفایی فرزند نادر قلی خان نوازند چیره دست در روستا ی سیمانی سفلی
3-درویش خان خسروی فرزند خسروبیگ که نام وی صحبت اله خان بوده وی در ایام طفولیت به زیارت حضرت بابا یادگار مشرف می شوند که نام وی را درویش می گذارند نوازنده ی تنبور در روستای مله امیر خان که تنبورش استاد چنگیز پدر بزرگ استاد اسداله برایش ساخته بود
4-فیض اله خان خسروی فرزند درویشخان نوازنده-در بزم هوره هم چیره دست هست که صدایی رسا وشیوا دارند کلام خوان که در روستای مله امیرخان
5-ابراهیم خان یاسمی فرزند میر ایاز خان نوازند وکلام خوان در روستا بریه خانی که در نطق سخن بسیار ماهر بودند
6-عسکرخان پژم فرزند ابراهیم خان نوازنده تنبور در روستای سنگ بل که در جوانی در گذشت
7-محمد یاسمی برادر عسکر خان فرزند ابرهیم خان نوازنده تنبور وکلام خوان درروستای سنگ بل
بعضی از بزرگوران به دلایلی گمنام ماندند ویا نخواستند اسمی از آنها برده شود ومن امروز با کسب اجازه از محضرآنها ی که زنده هستند و آنهای که در قید حیات نیستند نام شان را زنده کردم ویاد وخاطره شان را گرامی می داریم .
توسط .فرامرز خسروی

علی اکبر مرادی، نوازنده تنبور و خنیاگر و آواز‌خوان منطقه گوران


علی اکبر مرادی، نوازنده تنبور و خنیاگر و آواز‌خوان منطقه گوران کرمانشاه است که در سال 1336 در بانزلاني تفنگچي گوران به دنياه آمد و پسر كدخدا كاكاعبداله ميباشد و تا كلاس ششم ابتدايي در مدرسه بانزلاني درس خوانده است. و بعد براي ادامه تحصيل به كرمانشاه رفت و دردبيرسان حكيم نظامي مشغول به تحصيل شد .
مرادی نزد استادان برجسته تنبور همانند سید ولی حسینی، سید محمد علوی و دیگر استادان بنام این ساز در کرمانشاه به تکمیل هنر پرداخت و در سن سی سالگی نواختن تمامی ۷۲ مقام موسیقی مقامی کرمانشاه را با تنبور آموخت و از سال‌های اولیه دهه پنجاه زندگی حرفه‌ای خود را آغاز کرد که از آن زمان تاکنون موفق به دریافت جوایز مهمی از جشنواره‌های ایرانی شده‌است.
از مرادی اجراهای متعددی ثبت و ضبط شده است که از جمله مهمترین آنها می‌توان به آلبوم مشترک او با کیهان کلهربا عنوان در آیینه‌‌آسمان اشاره کرد. این آلبوم به صورت کنسرت در آمریکا اجرا شده بود.
تنبورنوازی علی اکبر مرادی
او همچنین کنسرت‌هایی با پژمان حدادی، نوازنده نام‌آشنای سازهای کوبه‌ای به صحنه برد که حاصل آن انتشار دو آلبوم مهر و ماه یک و دو است.
انتشار آلبوم مهتاب و پاییز از دیگر کارهای مرادی است که با همراهی اردشیر کامکار(مهتاب) و و کوروش مرادی و نیز سیامک جهانگیری(نی) در آلبوم پاییز همراه بود. او علاوه بر تنبور نوازی از صدایی پخته و ذوقی پرورش یافته برخوردار است و عمری است که در جهت ثبت و ضبط و انتشار روایت‌های اصیل موسیقی کردی تلاش کرده است و در شناخت و درک نغمه‌های اصیل موسیقی مناطق کرد‌نشین کارشناسی تمام عیار به شمار می‌رود و مورد ارجاع بسیاری از موسیقی‌دانان در داخل و خارج کشور است.
او را باید از معدود نوازندگان و خنیاگران موسیقی نواحی به شمار آورد که درکی عمیق از موسیقی ردیفی هم دارد.
از جمله تلاش‌های مرادی سعی در ساخت مکانی برای تنبور در منطقه کرمانشاه است که هنوز توفیقی نیافته است.
او به عنوان تک نواز تنبور سبک منحصر به فردی دارد که او را از دیگر نوازندگان این ساز متمایز کرده‌است

گزیده تاریخ گورانها


گزیده تاریخ گورانها
معرفی هویت کردان گوران بعنوان قومی فرهنگ­ساز که دارای زبان و دین و فرهنگ منحصر به خود بود ، در طی گذر تاریخ با وجود تمامی تهاجمات لشکری و فرهنگی از جهات مختلف از آن پاسداری نموده­اند و به تکامل و پویایی رسانیده­اند در خور توجه می­­باشد . محققان و مورخان زیادی در این باره نوشته­اند ولی هنوز نا­گفته­های زیادی وجود­دارد . کهنترین آثار به زبان گورانی هشت سطر از سده هفتم میلادی است که توسط گوران شناس معروف آکوپوف ارمنی در سال 1967 منتشر شده است (کردان گوران) و مشابه آن را مرثیه هورموزگان میباشد که نوشته­ای کوتاه و توصیف­کننده وضعیت گوران در عهد سقوط ساسانیان است. زبان شناسان آن را وارث زبان مادی می­دانند اما نگارنده از مقایسه این زبان با سنگ­نبشته­های تخت جمشید از شباهت بسیار زیاد آن متعجب گشته که خود احتیاج به برسی دقیق دارد و از حوصله بحث ما خارج است.
در اواخر امپراتوری ساسانیان عشایر گوران تحت فرمان رهبری بنام « گواتانزا» حکومتی بزرگ تشکیل می دهند پایتخت آن کرماشان و آتروپاتکان ( آذربایجان و کردستان امروزی یا مادکوچک) قلمرو آن بوده­است . دو عبارت بالا تطابق و همخوانی بسیار نزدیکی دارند نکته روشنتر آن که بسیاری از ایلات امروزی گوران ، قهرمانان حماسی روزگار ساسانیان را قافله سالاران خود می­دانند ، بهرام گور قافله سالار گورانها، فرهاد قافله سالار کلهرها می باشد .
منیورسکی ( کرد­شناس روسی ) قدمت نام گوران را به دو هزار سال پیش می­رساند و حتی یادآور می شود که مردمی یکسره بومی هستند که در بخش غربی سرزمین مادها و یکی از وارثان بدون میانجی آنان می باشند ( کردان گوران ). ابن فلاح صاحب تاریخ مسعودی زیستگاه گورانها را سرتاسر بخش­های جنوبی کردستان از شهرزور تا همدان می­داند و هنوز خط سیر ایلهای ترکاشوند و جمهور از قشلاق ( قصر شیرین ، گیلانغرب ) به ییلاق (همدان و اسد آباد ) همانند کورسویی بر تارک تاریخ و اثبات این ادعا باقی مانده است .
امیر شرف خان بتلیسی ، بیگزاده کرد که در اواسط قرن شانزدهم میلادی کتاب معروف شرفنامه را به زبان فارسی و در دربار شاهان صفوی (شاه اسماعیل دوم) نوشته است گورانها را یکی از چهار عشیرت اصلی کردان ایران ( گورانها ، کرمانجها ، کلهرها و لرها ) می داند و همچنین از گورانها بعنوان یک ایل مشخص نیز نام برده است. بنابراین عبارات بالا یک دید کلی از موقعیت تاریخی و جغرافیایی کردان گوران ارایه میدهد و اما پیکاوی نام گوران بسیار متنوع است و نگارنده معتقد است که کلید معما را باید از زمانی جستجو کرد که گواتانزا حکومت مقتدری تشکیل داده است که همزمان با اواخر حکومت ساسانیان است. اصل و تبار شاهان ساسانی از موبدان می باشد بعبارتی اینان از مادهای زرتشتی هستند(مقام موبد موروثی بوده و مشابهه سیدها وخلیفه­های امروزی یارسان است ) . کردان و خصوصاً گورانها در امپراتوری ساسانیان سهیم بوده اند . و نکته آخر آنکه یزد گرد سوم بعد از تخلیه تیسفون به مدت 4 سال در قلعه بان زرده مقاومت می­کند که زیستگاه امروزی گورانها می باشد و مرثیه هورموزگان که با وزن ده هجایی و زبان گورانی ( مشابهه سرودهای یارسان) در آن زمان سروده شده است بیانگر این ارتباط می­باشد بعد از شکست ساسانیان به علت وجود پیشینه نیرومند فرهنگی ( خاستگاه زرتشت و مزدک) و بر خلاف شام و مصر که زبان به عربی و مذهب به اسلام تغییر یافت در ایران زبان مادری حفظ شد و بعد از چند سده شکل ایرانی شده­ی اسلام (شیعه) رواج یافت . اما در گوران آخرین باز مانده موبدان زرتشتی در اورامان ( گوران) پیرشالیار اورامی می باشد که در قرن دوم هجری زندگی کرده و دیوانی بنام او موجود است که بیانگر بودن زرتشت در منطقه بعد از ساسانیان می باشد و همچنین شیخ عبدالقادر گیلانی معروف به حضرت خوض و بانی سلسله صوفیه قادریه که زادگاهش گیلانغرب و مقبره او در بغداد می باشد کیش و مذهب گوران را با مذاهب اسماعیلیه یکی دانسته که تنها کردان وحشی و بازماندگان زرتشتیان به این دین گرویده اند که این جمله بیانگر پیوستگی تاریخی و فرهنگی و دینی گورانها به زرتشتیان و آتش پرستان می باشد .وهمچنین از گوران در هیچ کدام از تقسیمات حکومتی ایران باستان نامی نیامده است و ممکن است اولین مدرک در این رابطه شاهنامه ­فردوسی است که ناحیه­ای تخیلی و منطبق بر منطقه کنونی را نشان میدهد .
بنابراین بسیار معقول است که ریشه گوران از کلمه ی (گُر) به معنی آتش گرفته شده باشد و گوران را در نگاه بنیادین آتش پرستان بنامیم . هرچند معانی دیگر بیانگر ویزهگی­های موجود گوران ازجمله کشاورز بودن وکوهستانی­بودن آن است اما حساسیت مذهبی ان دوران ( دوران خلفای بغداد ) و وجود کلمه گبر( قلعه گبری ، قبر گبری ) درگوران کنونی این دیدگاه را تقویت می­کند.
بنابراین گوران در نگاه کلی به باشندگان جنوب کردستان از مریوان تا لرستان امروز را شامل می شود که به زبان گورانی تکلم می کنند و در نگاه باریکتر به ایل گوران محدود می شود . رشد و بالندگی ادبیات گوران جای بحث زیادی دارد که امروزه در بسیاری از نقاط کردستان ترانه سرودن را گورانی خواندن گویند . هشت سطر از سده هفتم میلادی و مرثیه هورموزگان از قدیمترین آثاری است که به زبان گورانی نوشته است که حتی از زبان کرمانجی نیز کهنتر است . داستان کهن کردی بیژن و منیژه ، شیرین و فرهاد ، نادر نامه، کتاب مقدس سرانجام همه به زبان گورانی است شاعران بنام از جمله بابا طاهر عریان ، ملا پریشان ، جمارزی ، شیخ امیر ، سید یعقوب ماهیدشتی و خان الماس همه به زبان گورانی سروده اند . ادبیات گوران چنان رسا و دلنشین است که امروزه در میان کردان شعر و ترانه خواندن را گورانی گفتن می نامند . گورانی از نظر محتوا و همخوانی موسیقی و اجرا و از نظر محبوبتیش در میان مردم بسیار بی­نظیر است.
گورانی در میان مردم زاده شده است در معرض کار حرفه­ای قرار گرفته و دوباره به مردم بازگشته است تداوم وتثبیت زبان و فرهنگ گوران تا به امروز را باید از زمان سلطان سحاک (بنیانگذار دین یارسان) جستجو نمود اهل شهروز است اصل و تبار خود را کرد معرفی می کند و مادرش از بیگزادگان جاف می باشد . سان سهاک ( سلطان سحاک ) شهروز را ترک می کند و در کوشک پردیورکه بر لب سیروان قرار دارد دین یارسان را بنا می نهد . اولین گرویدگان به یارسان ایل گوران است که محل زیست آنها قلعه­های دالاهو و شاهو از جمله در تنگ ، پلنگان ، ظَلَم و قلعه زنجیر می باشد . اقتدار و توسعه سیاسی و فرهنگی گوران و یارسان با تشکیل دولت صد ساله قره قویونلوها در قرن 15 میلادی به حد اعلای خود می رسد . جهانشاه قره قویونلوها که خود از سر­سپردگان یارسان می باشد و مسجد کبود تبریز یادگار اوست به مدت 32 سال بر ایران ، کردستان و عراق امروزی حکومت می کند . امروز آذریها ، اهل حقهای خود را تحت عنوان « گورانها » می شناسند و ترویج دین یارسان و زبان گورانی به سایر نواحی از جمله روم ، فارس ، هند و بغداد توسط یاران سلطان سحاک صورت می گیرد . در زمان حکومت آق قویونلوها توسعه دین یارسان کند می شود و با ظهور صفویان به شکل تثبیت شده امروز می­رسد. مطالعه کتابهای تاریخی صفویان از جمله شرف­نامه و عالم­ آرای ­عباسی نشان می دهد که عشیرت گوران در سه ایل عمده گوران ، باجلان و کلهر قرار می­گیرند در این میان ایل کلهر تحت یاسای قزلباش مذهب شیعه را قبول می­کنند و باجلان تحت نفوذ سلاطین عثمانی مذهب اهل سنت را می­پذیرند و ایل زنگنه از زادگاه خویش در جنوب سلیمانه به منطقه کرمانشاه ( قلمرو گوران ) کوچ می کنند. در زمان صفویه حکمرانان اردلان در میان گورانها بوده­اند و در رشد ادبیات گورانی نقش موثری داشته­اند و امروزه در ادبیات کردی به آواز خواندن گورانی­گفتن نیز میگویند . در اواخر حکومت صفویان ایل باجلان حاکم مطلق منطقه هستند و گه­گاهی وسعت حکمرانی آنها از شهر­زور تا دینور را شامل می شود و در جنگ ذهاب بین پاشای باجلان و نادر افشار حکومت باجلان ضعیف می­شود و ایل گوران تحت عنوان گوران کرندی و قلعه زنجیری و ایل کلهر موجودیت خور را تحکیم می­کنند و به شکل امروزی تثبیت می شوند . یادآور می شوم که ایل زند و کریم خان زند بانی سلسله زندیه از مردم گوران هستند که از بطن باجلان جدا شده اند و بازگشت عده ای از آنها به میان گورانها (ایل سنجابی) و با جلانها (طایفه کریم خان زند بنام علیان در خانقین ) بیانگر پیوستگی آنان با گورانها می باشند . نتیجه سخن آنکه گورانها بعنوان نخستینه ایرانی و قائم به ذات در جنوب کردستان می باشند که در گذر زمان فرهنگ و زبان و ادبیات آن تثبیت شده و امروزه با عنوان بخشی از مردم کرد در نظر گرفته می شود و زبانش نیز به شاخه­ای از زبان کردی در نظر گرفته شده است .
منابع مورد استفاده :
1- کردان گوران، گ.ب آکوپف. 1375- تهران، انتشارات هیرمند.
2- زبده تاریخ کرد و کردستان، محمدامین زکی بیگ،1381،تهران انتشارات توس

شعر له مرحوم باوە فرج اکبری (بیامەی) گوران

شعر له مرحوم باوە فرج اکبری (بیامەی) گوران
زامن آهو
یاران گووش بێه‌ن له‌ی فه‌یزو فه‌زا
چوی بیه‌ زامن شاه ئیمام رەزا
یه‌ رو ئیمامێ له‌ی عه‌ره‌و ماوا
پێ نیشانه‌ێ خه‌ێر وه‌ی مه‌کان یاوا
دی یه‌ سەێادێ وه‌ زه‌رب بازۆ سه‌ر حه‌لقه‌ێ که‌مه‌ند
کورپه‌ غه‌زالێ هاوه‌رده‌ن وه‌ به‌ند
غه‌زال چوو غه‌زال دیده‌ قه‌ترانی
په‌روه‌رده‌ێ چیمه‌ن شارا گۆلستانی
ئامان وه‌ زوان ئاهوو نازه‌نین
بکەردش سلام ئیمام وه‌ یه‌قین
وه‌ت یا ئیمام هاواردوو ولێو دێرێم له‌ قوله‌ێ کوهسار
بێ ماێه‌ر مه‌نه‌ن یا ئیمام هاوار
واێه‌ سێ سه‌هات من رها بکه‌ن بچم وه‌ کوهسار
بچمه‌ لاێ فه‌رزه‌ن نه‌ ساێه‌ی مه‌غار
واتش وه‌ سه‌ێاێ امام عه‌ره‌وو
ئی ئەسپ و شمشێر منه‌ بگیر نه‌ گره‌وو
وایه‌ سێ سه‌هات ره‌ها که‌ آهوو
ئاهوو نه‌ ئاماوه‌ من زامن توو
سه‌یاێ یه‌ شنه‌فت فکرش به‌رده‌وه‌
که‌مه‌ن له‌ گه‌رده‌ن ئاهوو که‌رده‌وه‌
وینه‌ به‌رق له‌ تو ره‌ده‌ هه‌ور
به‌ر چی له‌ چه‌نگآ ل سه‌یادان گه‌ور
وه‌ دوو گۆمه‌ته‌ یاواوه‌ کوهسار
یاواوه‌ فه‌رزه‌ن نه‌ ساێه‌ێ مه‌غار
دی یه‌ گورگێ درنده‌ێ ده‌مان
خشم خه‌ته‌ر ناک سته‌م بێ سامان
ئاهوو نگاه که‌رد دی چه‌ گورگ هاله‌ قین
ئاهوو دواره‌ شادیش که‌رد وه‌ شین
وه‌ت من له‌ روژئه‌وه‌ل خاکم وه‌ سه‌ر بی
لاێ اغاێ خوم ره‌نجم بێوه‌ر بى
ئیسه‌ مه‌خێزۆ گیانم مه‌سانو
ئیمام له‌ گره‌و سه‌یاێ مه‌مانو
ئاما وه‌ زوان گورگ شکاری
واتش ئەێ ئاهوو وه‌س بکه‌ زاری
من خو مه‌له‌کم خوف وه‌ دل ماوه‌ر
هام نه‌ قواێ گورگ وه‌ گۆفته‌ێ داوه‌ر
گردمه‌ قاپی طلفانت یه‌کسه‌ر
نه‌ک بره‌سو پێان قه‌س جانه‌وه‌ر
ئاهوو یه‌ شنه‌فت ساکن بى نه‌ ئێش
لوا وه‌ ما بین وەلەێان وێش
فه‌رزه‌ندان ئاهوو وه‌تن داێه‌ له‌ کو بیه‌نی
ئیمرو هه‌فت روژه‌ وه‌ کو چیه‌نی
واتش ئەێ فه‌رزه‌ن ئەێ نۆیر دیده‌م
اێ چراخ چه‌و اێ به‌رگۆزیده‌م
روژێ من چه‌نى غه‌زالان
په‌ری وه‌رده‌ن گۆل، گۆل له‌ گلالان
یه‌ سه‌یاێ گه‌ورێ تایین بی لێمان
چی وه‌ پارێز ئیمه‌ نه‌یمان
سه‌ر هه‌لقه‌ێ زه‌نجیر خسته‌ نواێ ته‌تار
ره‌م ک ره‌میاوه‌ له‌ زه‌ره‌ێ زه‌نجیر
من چوی به‌ نیوان هاورد وه‌ گیر
هه‌فت هه‌لقه‌ که‌مه‌ن خێسته‌ ده‌ور سینه‌و گه‌رده‌نم
نه‌ شه‌وو خاوم بی نه‌ روژ وه‌رده‌نم
ئیمرو یه‌ ئیمامێ له عه‌ره‌ ماوا
په‌ێ نیشانه‌ێ خه‌ێر وه‌و مه‌کان یاوا
ئیمام غه‌ریب یوم العرسات
بیه‌ وه‌ زامن ئیمه‌ سێ سه‌هات
روله‌گه‌ل ئاهوو دین وه‌ چه‌و داێه‌ێ وێشان
شوکر ذات که‌ردن قه‌تره‌ێ شیر نوشان
گورگ چه‌نی به‌ چه‌ ئاهوو که‌فتنه‌وه‌ر
ئامان وه‌ خزمه‌ت فه‌رزه‌ن هه‌یده‌ر
دین چه‌ هانه‌ گۆفتگۆ سه‌یاێ و ئیمام
ئاهوو له‌ی ده‌مدا بکه‌ردش سلام
سه‌یاێ چو ئی مۆئجزه‌ دی
وه‌ یه‌قین پاک ساف مۆسه‌لمان بی
حه‌لقه‌ غۆلامی دۆرش که‌رد نه‌ گۆش
سوژده‌ به‌رد وه‌ ته‌خت پادشاێ طلا پوش
گۆرگ چه‌نی ئاهوو سه‌یاێ و ئیمام
ئامان وه‌ خزمه‌ت شازاده‌ێ نیک نام
شعر باوە فرج اکبری (بیامەی)
با تشکر از کاک مصطفی اکبری

درود سلام بر استاد عه زیزم آقای عزیزمراد اکبری معلم دلسوز و زحمتکیش






دوستان چیمه فکر گذشته جاران....................زمان آوارگی و توپ و بمواران
اسیری و غریبی و اردوگاه نشینی.................امیدوارم هیچکس وچو نوینی
ناتوام تلخ بکم دواره کامتان....................اوانه ی تجربه کردینه بکولنم زامتان
توام له شیرینی اردوگاه بویشم......له کا عزیزمرای اکبری هم قوم و خویشم
دلسوز و وه رحم عالم و آگاه ............................ بدون امکانات بی مکان و جا
ناو نیکی تا ابد وجا .............................................. منیه له دل مردم اردوگاه
ای معلم با ایمان ای با سواده..............له غم مان غمگین له شادیمان شاده
دوریش حقه همیشه له رای دین.....................مرد با اخلاص راسگو و امین
امانت داره دایم له نویسان.........................خدمت گوره ی کرد ودین یارسان
صدها مقاله تحقیق و کتاو................................باوری سخته تا نوینی و چاو
دوسه ی بیامه و تیمور بانیاران..................جمع کردن اشعار چل تنه ی گوران
نویسان شاهنامه و گفتار خان الماس..............هرچی تعریف کم واقعا و جاس
امیدوارم روزگارت هر بوتن و کام........وسرمنزل مقصود برسنی دفتر سرانجام
امیدوارم و بابایادگار................................برای بش نکرده ی شای بوزه سوار
امیدوارم و سلطان دین.......................................تلخی نوینی کامد بوشیرین
له ولات سوئد لو غریبیه.......................................خادم و غلامت کاکی علیه
درود سلام بر استاد عه زیزم آقای عزیزمراد اکبری معلم دلسوز و زحمتکیش له اردوگاه رمادیه عراق که تمام وقت خوی ئه رای خدمت و ایمه بدون هیچ گونه امکاناتی له ئه وه شرایط که ایمه له عراق داشتیم , که حد اقل بتوانیمن خواندن و نوشتن یاد بگریمن و همیشه له یادم ناچوه وقتی
شوکه یان له خوه حل سای ئه رای مدرسه چه یت دوینیای یک وجب خاک و جای واران واریه
ایمه له ئه وه شرایط درس خونیمن و تمام وقت خویان ئه رای ایمه گذرانن که ایمه حد اقل بتوانیمن خواندن و نوشتن یاد بگریمن من خوم
مدیون استاد عه زیز و بزرگوار جناب عزیزمراد اکبری هه م و سپاسگزارم له لی , و جی افتخاره که دانش آموزیل فره ی تحویل جامعه یارسان دایه س و هیچ موقع ناتوانیم جبران ئه وه همه زحمته یله , که ئه رامان کیشایه و له راسی قه د جبران ناوت
و فقط توانم بیوشم شخص خوم له ئه ی ری دویروه دستان قلم پر توانای ماچ که م و , و تلاش فره ی کردیه , ئه رای خدمت و فرهنگ و سنت دیرینه آیین یارسان امیدوارم و ذات سلتان همیشه له زندگی موفق و سر برز بود و کتاویل فره ی گرد آوری کرده س !
اما من و چن کتاوی اشاره که م جوری کتاو خان الماس لرستانی .. گلچینی له اشعار چهلتن ... دوسته بیامه ی ... تیمور بانیارانی گوران . وشاهنامه کوردی بهستون
و شاهنامه کوردی بهمن و فرامرز
و جی قه دردانی و ریز دیریت که له استاد عه زیزمان ئه رای ئه ی همه کاریل ارزشمند و تاریخی ئه رای جامعه یارسان کیشایه تشکر و قداردانی له لی کرد من بازهم دستان پر قلمی ماچ که م
ارزوی موفقیت و سر برزی ئه رای ئاواته خوازم
و جی دیریت له کا فریدون سهرابی گوران تشکر بکه م که له اشعار گوهر باری له وصف استاد عه زیزم وتیه س