Montag, 17. Februar 2014

پیروان آئین یارسان (اهل حق )و ظلم دوگانه نسبت به آنها !





پیروان آئین یارسان (اهل حق )و ظلم دوگانه نسبت به آنها !
آیین  یارسان در تطورات زمانه اسامی گونه گونی  را بر خود جذب  و یا متحمل   شده است ,اگر چه اینگونه  عناوین  و القاب تا کنون بر گُرده ی آیین مذکور رقم خورده است اما در راستای ارزیابی تا کنون قادر نبوده اند  جوهر  اصلی و نمای واقعی آن را دچار دگرگونی  سازند ,در باب یارسان تفاسیر و تصورات متعددی ارائه گردیده است, اما دریافت  در آمدهای آن کمی  مشکل آفرین است ,آنهم بدین معنا که در طول حیات خویش همچون مزه ی آزاد اندیشی را نه تنها  لمس و درک نکرده است بلکه برای زیست ,بقای خود به گونه ی متناوب از این گوشه به گوشهای  امنیتی دیگر پنهان  گردیده  و به تصوری باطنی  زندگی  خود  را ادامه داده  است ,در این دوره ی ترس  و پنهانکاریها  خیلی از رهروان خود را قربانی و یا ترک گرایش آیین ,مذهب کرده اند!؟
 کاروان رهروان آیین نامبرده از راهها و جغرافیا یی  متعددی  سر برون آورده و به ناچار در جاهای  ناخواسته در میان افکار و آیین مختلف ذوب شده اند , ولی باز هم جای فراخی از امید باقی  است که حاصل این همه تلاطم  و فرازوفرود  می توان حداقل  سرزمین و پیروانی آشکار  از آنرا  به صورتی موجود  به تصویر  کشاند ,
ریشه آیین یارسان
در سرزمینی که اکنون نزدیک به هشتاد (80)ساله آنرا  ایران نام می برند  در گذر های زمانه قبل  از تاریخ در همین فلات ایران جایگاه انواع و اشکال آیین ,  مذهب  و گرایش های  گوناگونی بوده است و هر کدام هواداران خود  را داشته  است و در حفظ و اشاعه آن کوشا بوده اند , در این میدان باید متذکر شد  که آیین های باستانی بیش از همه در عرصه ی زندگی اجتماعی مردم بر جسته و مدخل بودند,
سرچشمه ی اصلی که بتوان آنرا به اشاره ای بازگو کرد آیین (مزداپرستی ) بود که  خود خدایان متعددی را دستیار کرده و در اداره کارهای گوناگونی دخالت می داد, با گذشت  زمان هر کدام از خدایان  راه استقلال را  پیشه کردند و هر کدام گروه و پیروان  مشخص  خود را شکل دادند , خدایان (زروان  یا همان زمان بیکران ), خدای مهر , آناهیتا و ........غیره
اما   قرنها گذشت که در همین  سر زمین فلات ایران ,آیین و مذهب  دیگری که   نشأت  گرفته ازهمان آیین های باستانی با  تفاوت دیگر  پا به میدان اجتماعی و تاریخی این سررمین گذاشتند ,همچون:  زرتشت  ,مانی  ,مزدک.....که در این راستا تنها آیینی که قادر بود مرامنامه خود  را به گونه ای نوشتاری ,جغرافیایی  و حتی مدخل   در حکومت خود را جا گذاری کند و پیامد خود را به دنیا انعکاس دهد آیین  زرتشت بود .
آیین زرتشت در دو مرحله از گذر زمان خویش دچار بر خورد با آتش , سرنیزه , ویرانی و ......از سوی دشمنان برون مرزی خود شد, طی سیصد سال قبل از میلاد به سر کردگی اسکندر بزرگ مقدونیه در زمان امپراطوری هخامنشیان  رخ داد که نتایج آن به غارت برده تمامی مهمات لازمه آن و همچنان به آتش کشاندن نوشتارها و کتیب ها و آتشکده های آن بود و در دوره ای دیگر از تاریخ حدود 1400 سال پیش (642میلادی)که آیین نامبرده از زمره آیین رسمی امپراطوری ساسانی و حتی تا حدود قابل توجهی در حکومت نفوذ خود  را سرو سامان داده بود, ولی براساس تحولات و سیر زمانه  این بار بر خلاف دوشمن اولیه اش, غارتگرو تحمیل کننده و شمشیر انداز
 از بغل محل تولد زرتشت که همان (اسلام عرب)   در گذشته  شهرت داشت , در حمله ای گسترده  و کشتار ی غیر قابل شمارش نه تنها امپراطور  ساسانی را منقرض کرد , بلکه به شیوه ای  وحشیانه کلیت زیر بنای آئین زرتشت  را به نیستی کشاند و پیران و مغان  زنده مانده فرار  را به ماندن
 ترجیح  دادند  و ولایت خویش  را به سوی  مرزها ی  ناکجا آباد ترک کردند و آئین مذکور از آن زمان تا کنون دچار  تحلیلات ,تحریفات و نزولات  جمعیت شده است که در نتیجه با ادامه حکومت  های تحمیلی اعراب بنام اسلام در سر زمین زرتشت و دشمنی با آن تا پای نابودی و محو کردن  ,این آئین رنگ  آشکار خود را به مرور زمان  از دست داده و کم کم آئین و مسلک  های دیگری در پنهان  و نیمه آشکار پا به عرصه ی حیات اجتماعی مردم   گذاشتند که در میان آنها تنها آیینی که توانست بعد از زرتشت پیامی کتبی ,شفاهی و بر گرفته  از بسیاری از آئین های  کهن سر زمین  فلات ایران  کنونی را در عمل به میدان آورد بدون هیچ شک و تردیدی آئینی غیر از آئین یارسان نبود ,آئین یارسان  حدود 300 سال بعد از اسلام در ایران کنونی شیرازه ی آن توسط بزرگانی چون ,بهلول دانا,شاه خوشین لرستانی در دیار لرستان
  نطفه اش دوانده شد که در گذشت زمان با تکیه به باور و کرامات این  بزرگان بخش های عظیمی از کردستان را پوشش  داد    ,جمعیت قابل توجهی  از سر زمین کردستان  را بسوی خود  سرازیر کرد    که در همین پیرامون  در آواخر قرن هفتم  هجری  سلطات سهاک (سان سهاک )و یارانش  به آئین یارسان  به عنوان یک دین  مستقل  در منطقه ی هورامان کردستان رسمیت می دهند و چهار چوبه و ارکانات  آنرا در کتاب های  بنام .....دفتر .. نوشته و به پیروان خود اعلام می کنند

آئین یارسان اگر چه در طول تاریخ خود به اسامی گوناگونی شناخته شده است
اما باید اذعان داشت که جوهر اصلی  آن جمله ای است که محتوای آنرا در بنیادش باز تاب می دهد  و می گوید:( یاری)یارسان چهار چیز است که باید در عمل رعایت شود ,--راستی --پاکی ---نیستی---ردا
دونا دون یا زاد و مُرد وبه نگاه  ساده عربی (تناسخ )  که یکی از رکن های باور آئین یارسان است و دراین بایت شایسته است
 و اشاره داشته  باشم  به مقاله ای !
  از آقای اردلان  بهروزی که نزدیک به 12 سال پیش پیرامون آئین یارسان انتشار داده  بود

 و در این راستا پیرامون (دونادون)آورده است که,درآئین یارسان باور به دونادون یا زادمُرد که یکی از ستون های اساسی آئین فوق  به شمار می آید خود بر گرفته از آئین مزدا پرستی است که خود مزداپرستی در دوران باستان از خدایان متعددی در انجام کارهایش برخوردار بوده است و همین خدایان با گذشت زمان هر کدام راه استقلال خویش را  پیشه  کرده و بعد از قرن ها آئینی چون (مانی) همین وراثت رابه  تن خود  پوشیده و به مثابه ی رگی حیاتی که خود مُرده ریگی مشترک و یادگاری باقیمانده از آئین کهن هند و ایرانی است در عمل به همراه می آورد.....دفاتر (کتاب )آئینی یارسان به زبان کوردی لهجه ی گوران قدیم (اورامی امروز) نوشته شده است و خود  این  لهجه یاد آوری از سرودهای اوستا(زبان اوستایی)را به نمایش می گذارد که می توان تا حدودی به زبان پهلوی  جنوبی  اشکانیان ,ساسانیان ربط و یا نزدیک نمود.
در آئین یارسان پیروان  آن از تراشیدن سبیل خود داری می کنند و در بابت آن خود سلطان سهاک (سان سهاک)
و در این راستا اشاره ای؟
 کلام ( سخنان ) با ارزش در دفتر دیوانه گوره  زمان خود آورده است که در فشردگی مقاله ی مذکور جای بحث نخواهد بود)
در آئین یارسان هر ساله بر اساس تقویم گرمسیری و سردسیری  که ما بین جغرافیای کنونی یارسان های  کردستان  عراق- ایران است  جشنی  به نام خاونکار بر گزار می کنند  که خود حاصل  از گرفتن 3 روز  روزه  است که به نوبه ی  خود خاطراتی از اتفاقات 8 قرن گذشته است که برای رهبران آئین  یارسان به وقوع پیوسته است.
جغرافیای پیروان آئین یارسان
پیروان  این آئین بنا بر دلایل ویژه ای که با  سرمداران آئین غالب وفراگیر (اسلام )در طول تاریخ  خود داشته اند  و همواره بگونه ای در پنهان , فرار, پراکنده , تبعید , مهاجرت  و کشتار قرار  گرفته اند  اگر چه امروز محل زیستی پراکنده و حتی متمرکزی را می توان اشاره کرد ولی  باید اظهار داشت اکنون کثرت جمعیت پیروان این آئین در ایران بدون هیچ شک و تردیدی بعد از پیروان دین اسلام دومین جمعیت را دارا می باشد که در این پیرامون جمعیت روشن
و قابل توجهی از آن در استان کرمانشاه بخصوص در غرب و شمال  شرق آن از طایفه های گوران ,کلهر و لک ساکن هستند و علاوه بر این   کوردهای همدان اقلیت خاصی از پیروان این آئین هستند و در شمال ایران , تهران و قزوین مردم کلانی از پیروان آئین نامبرده سکنا دارند و همچنان در قسمت کردستان جنوبی  بخش کردستان عراق جمعیت  قابل ملاحظه ای بنام کاکه ای ها که یارسانی هستند  زندگی می کنند.پیروان آئین یارسان نزدیک به صدرصد از لحاظ نژادی یا ملیتی وابسته به ملت کوردهستند اگر چه درمیان غیر کوردها جمعیت کمی به این  آئین پیوسته اند اما  آنهم دلایل خاص در زمان خود داشته اند که از حوصله این مقاله خارج است.

رفتار رژیم مذهبی ایران به نسبت پیروان آئین یارسان !رژیم جمهوری اسلامی از همان اوایل انقلاب که انقلاب ملت های ایران را دزدیدندو به غنیمت خویش در آوردند نسبت به تمامی اقلیت های آئینی و ملی نه تنها کوچکترین روی خوشی نشان ندادند,بلکه به فکر محو کردن و از بین بردن آنها بر آمدند,در این راستا آئین یارسان که آئینی تمام و مستقل از آئین سران رژیم آخوندی بود همچون قرون واسطا مورد غضب و حمله تندروها به رهبری آخوندهای فرصت طلب شدندو در همان حال در تدوین قانونی هیچگونه نام و جایگاهی برای این دومین اقلیت آئین باز نکردند و آنها را به دار کافر و شیطان پرست به نشانه گرفتند و ازگاهی به گونه ای بهانه آمیزآنان را تحقیر و از شغل و منصب های دولتی اخراج و زندانی کردند,مردم کورد یارسان چون دیگر برادران کورد غیر یارسانی خود مورد بی مهری و غضب جهاد خمینی واقع شدند و از سال های 1358 خورشیدی به بعد همراه باقی مردمان کورد ایران مورد کشتار یا شکنجه و زندان و بمباران قرار گرفتندکه هم زمان با لشکرکشیهای سال 1359رژیم اسلامی به سنندج,مریوان,پاوه......مناطق اصلی یارسانی ها که رشته کوه دالاهو را تشکیل میداد درهر فرصتی که برای رژیم فراهم آمد مردمان این دیار را قلع و قم کرد که شایسته است بیادآورده شود که بسیاری افراد در حوالی بابایادگارتوسط سران رژیم اعدام گردیدند,مناطق را بمباران و کشتار براه انداختند,محل تولد نویسنده ی این مقاله (قوچی باشی)را با خاک یکسان کردند و تمامی ساکنان آن به عراق پناهنده شدند و رژیم اسلامی به این اعمال خود غناعت نکرده است و سال هاست به شیوه های مختلف جلو پیشرفت تحصیل و سرمایه گذاری پیروان آین آیین  را از دست آنها گرفته  است ودر این راستا  هراز گاهی به بهانه ی کافر آنهار را به اعدام و شکنجه و زندان روانه می کند و بسیاری از پیروان این آئین به خاطر ترس و نبود امنیت به گونه های مختلف و از راههای سخت راهی کشورهای اروپا و آمریکا می شوند تا بتوانند از یک زندگی چون باقی انسان ها  بر خوردار  شوند
نویسنده:علیمراد یوسفی
در مورخه1/02/2014

Mittwoch, 12. Februar 2014

انفجار مین در شهرستان قصرشیرین موجب قطع پای یک کودک کورد یارسانی شد

انفجار مین در شهرستان قصرشیرین موجب قطع پای یک کودک کورد یارسانی شد

دانا یوسفی رویاهای زیادی داشت. او هم مانند بسیاری از هم سن و سالانش فوتبال را دوست داشت و می خواست در آینده فوتبالیست شود ولی افسوس و صد حیف که رویاهایش فقط آرزویی شد برایش…. بهمن قبادی:مین در کردستان ریشه دوانده است.
1779534_747442265268062_1306805140_n
می خواهم از داستان مین در کردستان حرف بزنم. از جایی که یکی از همسایه های خانه کودکیم اسمش با لقب مین همراه شده بود: حبیب الله مین و کسی به یاد نداشت که در کدام جنگ از این جنگ های مستمر مین لقب او شده است. شاید تنها پایی که دیگر با او همراه نبود می توانست داستان حبیب الله یی را بگوید که یک روز پایش را روی یک مین از دست داد .روزی که حبیب الله حبیب الله مین شد و تا پایان عمر حبیب الله مین ماند.
من جدایی طلب نیستم.کردستان ایران را دوست دارم و کردها را که در چهار اقلیم مجزا زندگی می کنند، گاهی فکر می کنم زنی به نام کردستان از همان ابتدا با مین زاده شده است. سرزمین چهار پاره ای که مرزها خطوط اندامش را جور دیگری کشیده اند.
من از جغرافیایی از زمین می آیم که هیچ گاه نه مین و نه ادوات جنگی تولید نکرده است اما زندگی هر روزه در آن با مین و ادوات جنگی عجین شده است. جایی که آدم هایی که در آن به دنیا می آیند، اگر خیلی خوش شانس باشند قربانی مین و جنگ نخواهند شد. معنی بخت در سرزمین من جان به در بردن از جنگی ست که کودکان برای افروختن آتش آن هنوز الفبایش را هم نیاموخته اند. جنگ بسیار زودتر از آنکه خواندن و نوشتن یاد بگیرند به سراغشان می آید. برای اینکه هر جنگی قربانی می خواهد و انگار قربانیان جنگ زادگان سرزمین من اند.
من از آدم هایی سخن می گویم که کلمه مین را با از دست دادن دست ها و پاهایشان آموخته اند. با بچه هایی بزرگ شدم که در جنگ ایران و عراق یا یک پایشان می لنگید یا یک پا نداشتند. من از همکلاسی هایم صحبت می کنم. ما از جنگ و جنگ هایی می آییم که فقط در کتاب تاریخ و برای محض یادآوری آیندگان به کار نمی روند بلکه از آدم هایی سخن می گویم که در تاریخ بعدها نوشته شده هر جنگی، با کلمه “شمار قربانیان ” نوشته می شوند. آدم های سرزمین من به عنوان قربانی سرشماری می شوند. مین در سرزمین من در زمان حتی نه جنگ، در زمانه ای که عنوان صلح دارد، باز قربانی می گیرد، مین در کردستان ریشه دوانده است.
کتاب ها به ما یاد دادند مین برای نابود کردن تانک نظامی، برای نابود کردن دشمن است. زندگی اما چیز دیگری به ما آموخت: مین ها برای ربودن دست ها و پاهای فرزندان ما ساخته شده اند. ما در دست و پاهای از دست داده مان هر روز یک مین با خود حمل می کنیم. مین بخشی از اندام کودکان ماست.
آن قدر مین در سرزمین من قربانی گرفته است که مادران نام فرزندان خود را مین و مینه گذاشتند. به یاد فرزندان از دست داده بر روی مین و برای یادآوری دائم ترس به کودکی که نامش مین یا مینه است که به یاد داشته باشد مین خطری است که هر لحظه زندگی او را تهدید خواهد کرد، همان طور که فرزند قبلی را به یغما برده است. فرزندم نام تو ترس من است.
من خود بیش از هزار مین و مینه می شناسم که حتی فکر می کنند اسم مینا که از نام گل مینا می آید هم ریشه با مین و مینه است. مین ها و مینه های کوچک ما با پوکه های فشنگ گردن بند و با کاسه مین گلدان می سازند. کاردستی هم در سرزمین من با مین و جنگ هم بازی شده است.
در فیلم زمانی برای مستی اسب ها از کولبرها و مسافرانی گفته ام که پیش از رسیدن به مرز بر روی مین می روند در همین فیلم از اولین مرگی که در زندگی دیدم گفته ام: صدای یک هم کلاسی که از پنجره کلاس داخل می شد و رو به آن یکی می گفت بیا از کلاس بیرون، پدرت روی مین رفته است و ما با هم آن پدر – جنازه را لمس کردیم. در فیلم وقتی لاک پشت ها پرواز می کنند بازیگران فیلم نابازیگرانی بودند خود قربانیان واقعی مین.
من در دو گروه بشر دوستانه ضد مین عضو هستم اما هیچ وقت نتوانسته ام بدبینی خود را پنهان کنم. مین ها را خنثی می کنند، دستمزد سگ های مین یاب برای این موضوع به ازای هر روز کار تا دویست و پنجاه دلار می رسد. تا اینجا داستان قشنگی است اما در ادامه می دانم این مین ها پس از خنثی شدن دوباره ذوب می شوند تا دوباره مین های دیگری ساخته شوند. می خواهم بگویم پول مان را برای خرید مین می برید، برای خنثی کردن مین می برید، دست کم دست ها و پاهایمان را نبرید.
من می ترسم که عمر جاودانه از آن مین باشد. آخر من عمر نوح مین را در سرزمینم دیده ام. بدبینی ام از واقعیت سرزمین من می آید. بسیاری نمی‌دانند- وقتی رژه می‌روند -دشمن پیش‌قراول‌شان است.صدایی که به آن‌ها فرمان می‌دهد صدای دشمنان‌شان است.آن که از دشمن سخن می‌گویدخود دشمن است.”برتولت برشت ”
بهمن قبادی

Samstag, 8. Februar 2014

زنده‌یاد «میرزا حسین سهرابی بانیارانی گوران


زنده‌یاد «میرزا حسین سهرابی بانیارانی گوران
» فرزند رستم در سال 1269 در روستای بانیاران پا به عرصه هستی نهاد و 84 سال زیست و در سال 1353 خورشیدی چهره در نقاب خاك كشید. . گفتنی است . سروده‌های میرزاحسین در ستایش و طلب یاری از كردگار و کردارنیک؛ ستایش و مددخواهی از رهبران دین و نوید روز رستاخیز؛ بی‌ثباتی دنیا؛ روزگار پیری؛ رثای چند تن از بزرگان سادات حیدری و ایل گوران، باورهای آیینی وی و... سروده شده است."

میرزاحسین سهرابی بانیارانی

در بانیاران

سکنی گزیده اند جد ایشان به اسم پیر ولی و از پیرولی پسری به اسم رستم به دنیا آمده و ایشان(رستم)از بزرگان ایل بانیاران بوده است و از







رستم پسری به اسم حسین به دنیا آمده است و در آن زمان پدرش معلم شخصی از کرمانشاه برای او آورده است و با چند نفر از ایل گوران سران سادات حیدری هم کلاس بوده است و به مدت 7سال درس خوانده است؛و به تدریج که بزرگ میشود خودش به عنوان کد خدای عشیره بانیاران جای پدرش را میگیرد؛و به تدریج که قریحه و ذوق شاعری را در خود کشف میکند مشغول به سرودن اشعار کردی گورانی میشود و با اشعار سعدی و حافظ و مولانا و...آشنایی کامل داشته است؛چون ایشان فردی معروف و سرشناس در زمان خود بوده است و مردی آزادی خواه و روشن فکربوده و با ظلم و ستم مخالف بوده است با حاکمان وقت در گیری پیدا میکند و چندین سال درگیری ایشان به درازا میکشد از بانیاران به ذهاب کوچ میکند(اما دهستان بانیاران به اسم ایشان نام گذاری میشود و مورد استقبال مردم ذهاب (کلینه قرار میگیرد و اشعار ایشان بسیار است اما چون متأسفانه پراکنده شده است ب صورت کامل جمع آوری نشده است

میرزاحسین سهرابی

در قبرستانی به اسم سید صادق در کلینه خاکسپاری شده است

؛ایشان یک برادرناتنی به اسم کد خدا قمر سهرابی داشته و ایشان نیز یکی از شاعران معروف زمان خود بوده و کلینه ی ذهاب نیز به اسم کد خدا قمر نام گذاری شده است؛


دس انتقام مدام نه کار
ناظر اعمال صبح و ایواره
آرو جدم نی کره ناره
نی مکان گرم شعله شراره
هر له جوانی تا ایسه پیرم
تاریخ اعمال خوم ها و ویریم
شرح اقدامات ویم و ویرمن
لی حال پیری دامن گیر من
یسه مکافات عمل درو کم
نه روژ راحتم نه شو خو کم
زبور و صحوف تورات و انجیل
فرقان محمد (ص) سورۀ ابابیل
هر پنج قرائت خیر العمل کن
اوسا نه پاداش نعم البدل کن
حسین وو کسه جهان نا بنیاد
بابا آدم چنی حوا کرد ایجاد
هر کس کردۀ ویش نه پیش پاشن
پاداش عمل راهنمای راشن
غیر له یه دی هیچ له دنیا نین
تقسیم عمل له ازل بین
دیم هر کس بذری شنن پری ویش
آنه ورگیرو بی خوف اندیش
شاکر دیوان گرگان چنی میش
کس له کرده کس ندارو اندیش
اوسا بو سام خط نامه عنبر فام
چون شفای ملهم نیام نه روی زام
ساکن بی زامان نه درد قاتل
مدرام نه عرق شکوفیام چون گل




گشاد بی کلید قاپی مشکلم

خیالات خسم درچی نه دلم

حسین پروانه له شوق گلم

مهر محبت مولا نه دلم

دیوان میرزاحسین بانیاران






Donnerstag, 6. Februar 2014

مناجاتی از عارف بزرگ گوران مرحوم میرزا حسین سهرابی به درگاه حضرت بابا یادگار

یا ذات پاک بابا یادگار ....



سرانه مکان
یا شاه یادگار سرانه مکان
یا خزانه غیب سر کس نزان
یا سر حلقه بزم جم چلتنان
دست بالا دس
یا ذات حسین دست بالا دس
یانه وقت تنگ پی بیکسان کس
فره تنگمن و فریادم رس
شراره ی آگر شرار نه جسم
سوزنا و سخت پیشه شکسم
بی درو گزاف و ذاتت قسم
دل نه بحر گیج دریایی خستم
ایدن شرح حال نه پا تا و سر
عرض کردم و سوز بزانه خور
بوخشم و ناز سلمان و قنبر
نجات در کشتیم نه دریای بیدر
احیام کر و لطف نو سرانوه
نو خزانه سر کس نزانوه
نگاه کر وو سنگ ده منانوه
بی شرطان کندن نه غسلانوه
بعد از یک هفته نوردن و سر
سنگ هر نیشانن تا و روی محشر
دو بازوی پر زور قدرت نماته
شکست دای و تیپ جم گمراته
باز هم او دسه مشکل گشا کر
حق مظلومی حسین ادا کر

مناجاتی از عارف بزرگ گوران مرحوم میرزا حسین سهرابی به درگاه حضرت بابا یادگار

Montag, 3. Februar 2014

توضیحاتی چند گانه در باب عنوان آیین یارسان (اهل حق كنونی )

 توضیحاتی چند گانه در باب عنوان آیین یارسان (اهل حق كنونی )

اردلان بهروزی ( اردلان گوران ) امریكا
بر اساس اسناد و كتیبه و نوشته های فراوان ، سرزمین فلات ایران در ادوار دیرینه از جایگاه تمدن و فرهنگ های قابل تعمقی برخوردار بوده و هست و همواره با سیر زمانه ، تاریخ از دگر گونی و تغییرات آداب و سنن آیین ها و ادیان رسوبات مورد تاملی را از خود انباشته كرده است و برای ذوب كردن آن به نسبت هر لایه مورد نظر نیازمند یك كنجكاوی خاص و استادانه است، البته در فرای توضیحات فوق ، خواست نگارنده بر لبه محوری جریان دارد كه یكی از آیین های كهن سرزمین ایران همانا آیین مزدایی بوده كه شوربختانه آنچنان اطلاعاتی كه قابل بررسی و موشكافی باشد در دسترس نیست و یا به ندرت می توان در میان نوشت های دینی - تاریخی ردپایی از آن به دست آورد ، پس به نظر می رسد كه در راستای شكافتن چنان روزنه ای خود احتیاج به بحثی جداگانه و در همانحال لایق كارآگاهان آیینی- تاریخی است ، اما تكیه سخن بنده به آیین مزبور به این معنا خود را باز می كند كه آیین مزدایی یا آیین خدا پرستان كه در دوره ای پیش از زرتشت خود را نمایان كرده بود مقر چند خدایی را در حیطه بطنی و اندیشه خود استقرار داده بود كه در چنان واسطه گری، خدایانی چون ؛ زروان، مهر، اهورامزدا و ... در باورها و انجام امورات دخالت داشتند ، و بر همین اساس نشانها و نوشته های موجود حكم می كنند كه اندیشه آیین و ادیانی مانند زرتشت، مزدك، مانی ... را گرفته از آیین مزدایی به حساب آوریم و در طول سپری شدن ادوار بعد از قرنها شیرازه تجدید حیات آیین های مذكور با تغییراتی ممكنه و منطبق با شرایط آگاهی و زمانه پا به عرصه فعالیت نهاد كه در این جوانب بزرگانی صاحب منش چون شاخوشین لورستانی، بهلول ... در حوالی سده های ۲تا ۳ هجری با تراوش گیری از آیین های فوق با گفتارو عمل و ارد پروسه بنیان نهادن آیین یارسان شدند و در واقع با توجه به باور و نشانه های موجود در این آیین بدون تكیه به هر نوع شك و تردیدی شكل گیری آیین نامبرده را می توان صورتی جابجا شده از آیین و اندیشه های پیش از تاریخ و ادوار كهن سرزمین فلات ایران و حتا حلقه ای از ادیان سرزمین هند به شمار آورد .
 در گفتار دیگری لازم به بیان است كه خواست من از نوشتن این سطور بنا به حدود وسعت استعداد خود لازم دیدم كه شمه ای از كارایی واژه ها و عبارت و عنوان های كه بر راس آیین یارسان تحمیل گشته و یا در طول شرایط زمانه انتخاب و ابتكار برای رمز بقای خود خلق نموده اند ، به روالی ساده و بدور از چین و چروك سفسطه بازی به نوشته درآید، البته باید ذكر كرد كه جسارتا اینجاب نه كارشناس آیینی هستم و نه به خود اجازه می دهم كه بر جای بزرگانی تكیه زنم كه سالها با اعتقاد و ایمان همراه ریاضت و كنجكاوی اوقات خود را صرف فراگیری و تحقیقات در این راه نموده اند ، چون شناسایی و ابراز عقیده كردن در بابت این دریای بكر و دست نخورده نمی توان با خواندن چند مقاله روزنامه ای - اینترنتی دریچه ای شفاف و دیدگاهی واقع گرایانه رابه دوست داران و پیروان آن تقدیم كرد !؟
 ۱ - یارسان : این واژه كه قریب ۸۰۰سال پیش كه از سوی پیش قراولان و رهبران آنوقت به میان آمد و در همان شرایط زمانه بود كه اندیشه یارسانی به عنوان یك آیین یا دین خود را منسجم و متشكل اعلام كرد و اصطلاح یارسان با گذر زمان پا به میدان گذاشت كه در این راستا تا دوران معاصر در بیشتر دفاتر یارسان سخن از واژه های یارسان ، یاران و یاری رانده شده است كه در واقع تا حوالی اواسط دوران قاجاریه واژه های نامبرده تا حدودی در محافل عمومی و آیینی استفاده شده است، اما با تغییرات و مقررات حاكمه واژه یارسان و ... تنها جایگاه امن خود را در میان دفاتر یارسان كه در ادوار مختلف و بر شیوه دستی به تحریر در آمده بود حفظ كرد ، البته نمی توان جایگاه آنرا در میان دلداده گان آن انكار كرد ، پس قابل یادآوری است كه واژه های یارسان، یاری و حتا یاران قرنهاست كه در دفاتر آیینی یارسان حكاكی شده است و به میان آمدن واژه یارسان در چند ده ی اخیر محصول معجزات و كشفیات شخص ویژه ای نیست كه بخواهد با آن فخرفروشی به دیگران تحمل كند، اما در دهه ی شصت كسانی بودند همچون آقای (صدیق صفی زاده ) كه در بحرانی ترین و بی امنیت ترین زمان رژیم اسلامی ایران دست به گردآوری دفاتر وتحقیقات در بابت آیین یارسان زد ، زمانی بود كه كمیته های انقلاب نام زبان هر غیر خودی را از حلقوم بیرون می كشیدند ، یعنی در واقع آنقدر دستشان در سركوب و آزارو ازیت دراز بود كه حتا جوكی از سوی بیت رهبری به نسبت آنها كوك كرده بودند كه گویا ؛ روزی خمینی، رفسنجانی و ... در حال عیش و نوش محفلی خودشان بوده اند كه در میانه كار خمینی به رفسنجانی می گوید علی اكبر! برو یه سری به بیرون آب بده كه نكنه یكهو كمیته ایها غافلگیرمان كنند و بلای به سرمان بیاورند!! كه اگر چه امروزه كسانی گاه گداری خود را خورشیدی می كنند و بدون در نظر گرفتن اهمیت كار ایشان تنها بسوی نكته های كه خالی از اشتباه نیست زاویه انتقاداتش را بسوی او هدف می گیرد!! واژه یارسان از معنای گونه گونی برخوردار است و هر كسی در توان خود به آن معنا می بخشد و یا معانی برای آن می تراشد ، یارسان از یك كلمه ( یار ) و یك پسوند ( سان ) تشكیل یافته است ، كلمه یار صفت و یا اسمی است كه به معنای یاری ، دوست و همراهان بكار می رود و در بیانی دیگر به عقیده عارفان و .... به معنای عشق آسمانی است كه منظور همان خداست ،سان پسوندی است كه از بابت دستور ادبیات به نظر می آید كه تخفیف یافته (ستان) باشد ، كلمه سان، ممكن است كه چندین معنا را بر خود پذیرا باشد كه یكی آز آنها همان حركت منظمی است كه یك فرمانده در مقابل جمعی از افراد نظامی از خود نشان میدهد، معنای دگر پسوند سان همان مقر و مكان است همچون گورسان ( گورستان ) ، و اما معنی دیگری كه بیش از اینها اهمیت دارد و به بحث ما چاشنی می دهد این است كه در ادبیات طبقاتی بخشی از سرزمین مردمان گوران قدیم یا اورامان كنونی به سران و بزرگان طایفه ای خود لقب \" سان \" می بخشیدند!؟ و در معنی دیگر نشانه وابستگی و نسبت را تداعی می كند ، بنا براین شاید بدور از واقعیات تلقی نگردد كه كلمه \" یار \" را همان رهروان و \" سان \" را به مثابه میر معنی كنیم و تركیب كلمه یارسان را به معنای پیروان \" سلطان سهاك \" و والاتر از آن به پیروان مافوق دیگر نسبت دهیم، اما در مقابل تعریفات فوق بایست ذكر كرد كه؛ یارسان نمی تواند معنای سرزمین و جغرافیا و مكان را در معنی خود تعریف كند، چون یارسان نه سرزمین و نه مكان مشخصی داشته است كه امروزه به فرض آنرا با \" لكستان یا لكسان\" مناطق مردم لك،و یا با \" لورستان یا لورسان \" محل زیست لورها مقایسه و برآورد كنیم ، همچنین یارسان معنی نژاد یا ملیتی را نمی رساند كه ممكن شود آنرا موازی \" كوردستان یا كورسان \" بكار برد ، چون پیروان آیین یاری یا یارسان خود بخشی ناگسستنی از كوردستان هستند، اما كلمه \" یاری \" كه خود ریشه لغتی یارسان به شمار می آید كه در ترتیب كلمه حرف \" ی \" در آخر یار آمده است كه حكم صفت نسبی و یا وابستگی را به خود كلمه یار رسانده است و به لحاظ معنای معنویات ، پیروان یاری را بازگو می كند و یار را می توان یاری دهنده كه همان ایزد باشد معرفی كرد !؟ ولی به نظر نگارنده نوشته فوق ، واژه یارسان كه از دو پاره یار و سان تشكیل شده است و معنای بازتری را تقبل می كند صرفا به معنای قشر مردم یارسان نخواهد بود، بلكه در زیر پوشش پیروان آیین یاری یا یارسان قابل فهم تر است .
 - طایفه سان: نامی دیگر است كه به نظر می رسد حاصل بین دوران صفویه تا قاجاریه باشد ، اگر چه مدرك معتبری در این راستا موجود نیست ولی بنا به بعضی تفسیر و تعبیرات در هنگام به قدرت رسیدن دولت صفویه زمینه مكانی، اجتماعی و سیاسی برای پیروان یارسان روزبروز تنگ تر شكل می گرفت تا اینكه توسظ رهبران آنوقت برای مصونیت آیین و مردمشان چنان عنوانی را برگزیدند كه شاید از گزند كمتری برخوردار شوند و چنین نامی تا كنون به صورتی عامیانه در میان خود مردم كورد یارسانی رواج دارد و از بیرون مردم یارسان نه معنا و نه كاربردی دارد ، بلكه در درون خود هم مسلك های یارسانی به عنوان یك احساس درونی و هم یاری ردو بدل می شود و به معنای پیروان و یا یاران سان بكار می رود كه خود را مترادف و موازی یارسان نشان می دهد.
 ۳- گوران : گوران از معنای چند گانه ای برخوردار است ، از یك سو همراه و موازی آیین یارسان با همان معنای آیینی به كار برده و می برند ، عنوان مذكور با معنای دینیش كه بعد از انقراض یافتن گوران بزرگ در زمان صفویه و تبدیل به گورانی تقریبا كم جمعیت و با سرزمینی فشرده و تنگ تر قدرت و رهبریت سیاسی - آیینی طبقه ی پیران مردم یارسان روزبروز بیشتر خودشان را نمایان می ساختند كه در نتیجه آن گوران ایلی از سوی خودشان و حتا همسایه هایشان به نام گورانی آیینی در محاورات روزمره بكار برده شد ، اگر چه واژه گوران مشتق از همان گبر و یا گور است كه به معنای كافر دلالت دارد و تاریخ این گفتار بر می گردد به زمان ساسانیان كه عرب های اسلامی آنان ( زرتشتیان )را گبر می خواندند كه در گذر زمان این بر چسب به یقه ی پیروان آیین یارسان چسپانده شد! و به همین مضمون چون تیره و تایفه های مردم گوران در پیشبرد كارهای ایلی ، آیینی ، سیاسی و رتق و فتق امورات روزمره به بزرگان و پیران خودشان متوسل می شدند در نیجه این حركات سبب شد كه این نام رواج پیدا كند ، و ناگفته نماند كه در میان تقسیم بندی لهجه های زبان كردی گوران به مانند یك لهجه بنیادی كردی از آن یاد شده است. لازم به بیان است كه واژه گوران و بیشتر از آن واژه \" كاكه یی \" در كردستان عراق پیروان آیین یارسان را تحت پوشش عنوانی خود قرار داده است.
 ۴- علی الهی : این اصطلاح حاصل تراوشات عصر اولیه بنیاد شیعه گری است كه به تعبیر یكی از آگاهان ، در زمان صفویه عده ای غیر شیعه تصمیم گرفتند كه این نام را در قبال شیعه دوازده امام برای خود برگزینند تا قادر باشند به هدف خویش ادامه دهند و اینها در صف جبشهای سیاسی - اجتماعی بودند كه در میان طبقات پایینی جامعه نفوز داشتند و حتا آنها را \" غلات \" شیعه می خواندند كه در نیمه قرن نهم حكومتی محدود به رهبری تیره مشعشعیان در بخشی از خوزستان به وجود آمد كه بنیان گذار آن وعده عدالت اجتماعی و برابری را ترویج می كرد ، اگر چه تیره ای از همین تایفه اكنون در شمال لورستان زندگی می كنند و حتا در چند مورد با آیین یارسان ریگ مشتركی دارد ولی این نامی است كه به عنوان آیین یارسان ربطی ندارد و غیره ها برای آن تراشیده اند ، البته اعتقاد آیین یارسان به اصل \" دونادون \" یا زادو مرد نسبت به امام علی هم نمی تواند بی تاثیر از این كشمكشهای همتاز گونه باشد.
 ۵- اهل حق : اهل حق از دو پاره \" اهل \" و \" حق \" شكل گرفته است كه در مجموع واژه ای مركب و عربی است و اهل به معنای پیروان، شایسته و حتا تایفه و قومی كاربرد دارد ، حق هم كه مقابل باطل قرار دارد و به معنی راست و به بیانی عرفانی تر منظور از ایزد یكتاست ،بنابر عقاید بسیاری این عنوان در زمان قاجاریه رسمیت پیدا كرد و مدارك ودلایلی قانع كننده وجود ندارد كه آیا این واژه صرف نظر از معنای عربی آن ، وازه ای تحمیلی است و یا خود پیروان یارسان برای رمز بقای فرهنگ و آیینشان آنرا به نرخ روز انتخاب كرده اند !؟ در هر دو صورت به لحاظ اخذ و جایگزینی واژه ای عربی می توان قانون اجبار و تحمیل را قلمداد كرد ، اما اگر چه نام عنوانی یارسان به اهل حق رواج پیدا كرده است ولی در متون دفاتر یاری و... آنچنان تغیرات قابل توجه حاصل نگردیده است و همواره در كل واژه معنای پیروان راستی یا راستگویان حق و مردان حق و غیره را تداعی می كند، بنابرین بر اساس نتایج موجود اكنون تنها عنوان آخر و تازه ای كه بر نمای آیین یارسان نقش بسته است همانا اصطلاح \" اهل حق \" است و طبیعی است این واژه در میان عموم مردم یارسان و حتا همسایه های آنها جا افتاده است و مغز چنان مردمی هم چون تخته سیاه كودكستان نیست كه هر گچی با هار رنگی را روی آن بكشید فورا آنرا جذب كند و در عرض مدت كوتاهی همانگونه با دست های لزان كودكانه پاكش كرد!؟ پس وظیفه آگاهان و كارشناسان و معتقدین به این آیین و فرهنگ دیرینه و پربار است كه كه برای باز گشتی دوباره به عبارت اصلی \" آیین یارسان \" با تلاش های واقعبینانه و همراه ایمانی مقتدر به تلاش خویش كم كم اما با همتی والا و مستحكم در جهت تثبیت نام مقدس و تاریخی آیین مذبور از خود قدرت عمل به خرج دهند و مردم را به بازگشتی دوباره به تاریخ خود فرا خوانند ، و در خاتمه به جهت یادآوری باید گفت كه : مشكل كنونی مردم یارسان بودن یا نبودن شكل لغتی اهل حق یا یارسان بر راس آیینشان نیست ، بلكه عیب ما از دروازه های سنگلاخی شده زمان است كه باید برای ورود به آنها هر كدام از ما تلاش و كوشش خود را برای پاك كردن آنها به كار ببریم.