Donnerstag, 12. Februar 2015

پایمالی 36 ساله حقوق کوردها در رژیم اسلامی



















ملت کورد در کشور ایران بالغ بر 10 میلیون جمعیت دارد. اکثریت آنها در غرب ایران از استان ارومیه تا ایلام زندگی می کنند، بیش از یک میلیون نفر از آنها در تهران ،کرج، ساوه و دیگر شهرهای غیر کوردنشین که دارای کارخانه های کارگر بگیر هستند زندگی می کنند. اکثریت کوردهای ایران پیرو دین اسلام و آیین یارسان هستند. از همان اوایلی که رژیم اسلامی در سال 1978 میلادی بر سر ملت های ایران حاکم شد و به عبارتی دیگر اتقلاب مردم ایران را به نام اسلامی مصادره کرد؛ در حقیقت باید گفت ملت کورد نه تنها به حاشیه رانده شد، بلکه طرح های همسان سازی فرهنگی، زبانی و حقوقی او ریخته شدو تکیه نظام اسلامی برهمین باور بود که نباید ملت کورد را با تمام فرهنگ و آیین و زبان به اراده خود واگذار کرد.
 بنابرین نظام آخوندی با محکم کردن جای ایدئولوژی اسلامی خود که همراه سرکوب و کشتار مردم ایران پیش می رفت اولین هدیه ی خود در 28 مُرداد 1358 خورشیدی به مردم کورد در شهر سنندج آغاز کرد و فرمان قتل عام مردم به بهانه ضد انقلاب از سوی خمینی صادر و ازسوی  آمرین آن در اکثر نقاط کوردستان به اجرا در آمد که در ایرانشهر جلادی را به نام خالخالی صدها نفر بی گناه را بدون دادگاهی کردن به جوخه ها ی مرگ فرستاد. کشتار بی رحمانه در پاوه سنندج و مریوان و سقز از سوی او و دارو دسته ی رژیم اسلامی در آن سالها قابل انکار نیست. در استان کرمانشاه نماینده ی رژیم به نام حاجی طهماسبی بسیاری از خانواده های کورد پیرو آیین یارسان را به جرم کافر بودن در مناطق دالاهو کشتار کرد و تعدادی را آواره کشورعراق نمود که هنوز آثار آن در جان و ذهن مردم منطقه باقی مانده است.

در پیرامون باورهای مذهبی ملت کورد در طول 36 سال تاکنون از طرف رژیم آخوندی حق کشیهای فراوان اعمال شده است. پیروان اهل سنت که خود شاخه ای از اسلام است حق تبلیغ مذهبی  و بر پا کردن مسجدی در تهران را ندارند. به همین خاطر از سوی کشورهای اهل سنت در مناطق اهل سنت کردستان تخم اسلام سیاسی پاشیده می شود و رژیم اسلامی هم برای سرکوب کردن مردمی که همگی بطور مطلق مذهبی نیستند باصطلاح ترو خشک را با هم می سوزاند و همه اهالی را یکسان سرکوب می کند و با بهانه اتهامات مذهبی، افراد مدنی و سیاسی را به زندان و اعدام محکوم می کند. بدلیل جو امنیتی حاکم، از نظر اعتماد در بین مردم  کورد و دستگاه حکومت فاصله ی عمیقی ایجاد شده و ازهمینرو کوردهای اهل سنت در خفا پیروان مذهبی خود را پرورش می دهند که در واقع نتایج خوبی نه برای خود و نه برای کل جامعه کوردستان به بار نمی آورد.

کوردهای پیرو آیین کهن یارسان
پیروان آیین یارسان از حیث قوم شناختی بخش عمده ای از مردم کورد هستند که در طول قرن ها به آیین اسلام روی نیاورده اند و همواره در نهان و گاهی آشکارا مراسم آیینی خود را اجرا می کنند. عمده جمعیت  آنها در استان کرمانشاه زندگی می کنند و در ایران جمعیتی بالغ بر 2 میلیون دارند. مردم یارسان از روزی که رژیم اسلامی در ایران شکل گرفته است تاکنون دچار مصیبت های بی شماری شده اند. در قانون اساسی نامی از آنها برده نشده است و آنها را به عنوان اقلیت دینی به رسمیت نمی شناسند. پیروان آن حق تحصیلات عالی را ندارند و در ادارات دولتی استخدام نمی شوند. اجازه ساختن مکان مذهبی خود را ندارند و مناطق آنها  ازفقدان حقوق شهروندی و حداقل رفاه اجتماعی رنج می برند. به آنها تهمت کافر و بی دین زده می شود و از سوی دستگاههای رژیم به آنها انواع و اشکال بی حرمتی روا داشته می شود. البته از سوی دیگر به خاطر کورد بودن ظلمی مضاعف در حق آنها روا می دارند؛ فرزندان آنها حق آشنایی با آیین خود را ندارند و باید با روش دین اسلام و مذهب شیعه پرورش و بزرگ شوند.

ملت کورد ایران تاکنون اجازه نداشته است که بتواند آزادانه مبلغ فرهنگی و زبان خود باشد. در طول حکمرانی استبداد مذهبی رژیم اسلامی قادر نبوده است  که در مدارس و دانشگاه با زبان خود بخواند و یادبگیرد و همین باعث شده بخشی از هویت ملی کورد رو به ضعف برود. احزاب و جریانات سیاسی وابسته به ملت کورد منحل اعلام گردیده و هیچ  حقی ندارند که آزادانه در کوردستان فعالیت کنند و به همین سبب پایگاه و مقر احزاب کوردستانی مانند حزب دمکرات کوردستان ایران و کومله  در خارج از کوردستان ایران واقع شده است و هر از گاهی تعدادی را به عنوان هواداری یا عضویت در آنها در داخل ایران روانه زندان کرده و یا اعدام می کنند. بنابرین یک فضای امنیتی و پلیسی در کوردستان از سوی رژیم اسلامی حاکم گردیده است که زندگی را در آنجا دشوار نموده است و بسیاری از افراد باورمند و جوانان مجبورند خانه و سرزمین خود را رها کنند و برای رسیدن به جایگاهی امن تر خطرهای زیادی را تحمل کنند و یا به جریانات سیاسی کورد بپیوندند.

موقعیت اقتصادی ملت کورد تحت رژیم  اسلامی به روشنی قابل تعریف است؛ مناطق کوردستان ایران سرشار از مواد زیر زمینی نفت ،گاز و منابع غنی طبیعی و کشاورزی است ولی در این بابت باید گفت. تمامی بهره و سودهای آن به خزانه رژیم سرازیر می شود و مردم کوردستان  از آن بی بهره هستند. برهمین اساس دولت های جمهوری اسلامی نه کارگاه و نه کارخانه ای در این مناطق ساخته اند که حداقل جمعیتی را از فقر نجات دهند ونه چشم انداز توسعه  و اشتغالسازی را برای آنها ارائه می دهند. مردم کورد و دیگر ملیت ها به اجبار باید برای  امرار معاش و بقای خود و خانواده شان به دور از خانه و ولایت خود اقامت ورزند که در این شرایط تنها یک زندگی بمیر و نمیر برای آنها ممکن است
بنابرین سوغات 36 ساله ی حکومت اسلامی ایران برای ملت کورد در پروسه ای مهندسی شده غیر از فقر اقتصادی ،پایمال کردن حقوق فرهنگی. زبانی و سیاسی و قومی چیز دیگری نبوده و نباید بیش از آن انتظار کشید ، بنابرین مبارزه در تحقیق این خواسته ها امری ضروری و مقدس خواهد بود برای ملت کورد در سراسر ایران.

علیمراد یوسفی

   


Donnerstag, 22. Januar 2015

شعرێك لە کاک حوسین خلیفه ئرای ڕوژ خاکسپاری یار عزیزمان خاڵو عەلیدوست مورادی، پێشکەش وە ئەو و بازماندەگانی .








شعرێك کە لە ڕوژ خاکسپاری یار عزیزمان خاڵو عەلیدوست مورادی، پێشکەش وە ئەو و بازماندەگانی کریا. حرف ئ لە ئاخر واژەکان لە جیاتی کسرەی فارسی بریاسە کار و واژەکە رەبت دەیتە واژەیک کە وە شونیا تێت.


ته وضیح

حەرف "ئ" لە
ئاخر واژەکان لە
جیاتی کەسر( هِ)
عەربی و فارس
بریاسە کار و
واژەکە پەیوەند
دەیتە واژەیک کە
وە شونیا تیەد.

ئەرا خاڵو علیدوست مورادی

ئیمڕوژ یاریکمان هەوای یار کردگە
هوای یارانئ پار پیرار کردگە

ئیە سەردەمیکە ها لە چەن و چوین
فکر دیدارئ نادیار کار کردگە

سوار ئەسب و زین دەس وە لەقاووە
خەیالئ سەفەر لە ئی شار کردگە

تو خووا ڕفیقەل جڵوکیشێ بن
با نەویشن توریاس قین و قار کردگە

هەر دوستیك پرسی علیدوست هاکو
بویشن وەی تازە ماڵئ بار کردگە

 کوچ یەکجارەی ورەو ماوای دویر
گشت قەوم و خویشان بێقەرار کردگە


ئەو فارغ لە بەند دنیای بێمروەت
دوست و درد هجران گرفتار کردگە

قەتارئ گردون چەرخئ دونای دون
چندین پیادە و چەند سوار کردگە

مورادی یەقین بێخوف لەی ڕیگاس
چوین ڕوی وە دەرگای خاونکار کردگە

هەر چەن نابەڵەد ڕێ تەینەکەردەس
تکیە و داوو کەوسوار کردگە

دڵنیای وەسلئ یاران خاسە
لەو بون خوەی وەیتەور پاک تەێار کردگە

هاتمە دوعای خەێر بەدرەقەی ڕێ کەم
چوین من لەی کارە، خەوەردار کردگە

ناقابل هەدیەم ئی چەند کلام بی
دامیار بێدەسڵات، گردن لار کردگە

زوانئ شعرم سوست و لەرزانە
چوین وە پەشیوحال، ئی گوفتار کردگە

حسین خلیفە(دامیار)
 ئۆسلۆ، 14/01/2015









Montag, 19. Januar 2015

شعری له کاک حسین خلیفه له جواو اشعار شاعر عزیزمان کا حسین قاسمی .




حسین  خلیفه

اردشیر حاتمی

حسین قاسمی  شاعر ولاتمان

کاکی  همه مرای  و  کاویان  عزیزم  




یار دویر لە من کاکە وسیخان

استاد دانای ناوچەکەی گوران

کان کمالات و مانی و مضمون

حسین دلشیفتە اشعارکان تون

دلسوز یارانی و حرف و کردار

من کەی لایقم وو زیبا گفتار؟

حرف شیرینت گوشەی دل گردن

من و یاد یاران کونە و نو بردن

مزگانی و تو یاران هر یارن

پی کمین بندە جی افتخارن

دوسان حاتمی هم یوسفشاهی

یادگار دواران سخت اردوگاهی

دست قضا و قدر کردنمان جدا

یکی ها سوئد او یک کانادا

هر چند ماوامان دویر لە یک کفتن

بلام ریشە دل سخت و یک بستن

آقای حاتمی هم چنی فرزند

ها توینە پرسەی موردای دلتنگ

قسمت نصیو کرد یاد ایمە کردن

تشریف هاوردن خم لە دل بردن

اوسا باخور کریام لە کارت

لە شکرریزان شیرین گفتارت

خوندیم وە یکوە نامە گوهر بار

دلان کیل کردیم نو عطرین گفتار

و صدق و یقین مهر دل جمیا

دست نایم و سینە گردن خم کریا

دعای سربرزیت وە گیان و دل

روانە کردیم لەی غەریب منزل


حسین خلیفەاسلو 19/01/2015

با تشکر  له  کاک  حسین  خلیفه  ئه رای ئه ی   اشعار  گوهر باریه له جواو  اشعار  شاعر ئه زیز ولاتمان   کا  وسیخان قاسمی گهواره گوران  

Donnerstag, 15. Januar 2015

اشعار شاعر توانا و استاد حسین قاسمی گهواره گوران .. فرهنگ دوست وادب پرور و به آنهایی که درد داشته اند و بیشتر از هر طبیبی درمان را می شناسند.



باسلام بر دوستان وعزیزان فرهنگ دوست وادب پرور و به آنهایی که درد داشته اند و بیشتر از هر طبیبی درمان را می شناسند.
سرگذشت ویا داستانی از دوران جوانی به شعر در آورده و با تمام نارسایی هایش تقدیم حضور تان میدارم.
شاید به مزاج بسیاری از دوستان خوش نیاید ولی امیدوارم با دیده بزرگوارانه واغماض این شعررا خوانده ونظرات وانتقادات خود را به اینجانب منتقل نمایند.
سپاسگذارم که رنج مویه مرا که گرد پیری بر چهره ام نشسته است تحمل می نمایید.























خمبارم ایمشو
ندویری دلدار خمبارم ایمشو

ایمشوبار خم نه سر دامان
نمک پاشیشن وروی زامانم

ناسوره زامی کفتن نه ویرم
نه وامنه عمر زنگانی سیرم

زده ئیش زام وبی کس ایمشو
نه یار دیارن نه خوین رس ایمشو

خاو چنی چمان وغیظ هن نه جنگ
گورپه وقرچه درد سوز دله تنگ

آی فلک تاکی جور سان بنیشم
بار خم دویری دلدار بکیشم

مر دله دلدار نه سان وبردن
قامتم نه داخ هجران خم کردن؟

دلدار سوگندم ورتبه خاصان
نه او وختدا من توم شناسان

سرسامم گردن دریونم کیلن
سرتاپای اعضام هامیته میلن

میلم وتون بی سیر وصفا
دل سنگ خایو بی وفا وبقا

پی ناکس صفا و پی اغیار وفات
پی من زگاری و هم جور وجفات

چنیای چن سالن سرد نوین میلم
دمادم دم دم نه داخت کیلم

پژاره دویریت خاو نه چم سندن
داخت ریشه دل خیمه کن کردن

ایمشو همنه نو توم کفت نه خیال
دبدبه شادیم یکسر بین بطال

میو ویادم گذشته ورین
تو وچم دین شوخ نازنین

یکدل نه صددل مایل بیم وتو
و نیم نگای ناز زرده خنده تو

دودیده کژال دوابروی کمان
دوبرضای برز شاخ سرکوان

گونای گل ورق بژانگ خدنگ
جور مار زامدار آماده پی جنگ

نیش مژگانان دیده خماری
نه ریشه جرگم توکردی کاری

بالات طویل تر خامه نو نمام
میو ویادم آ روژ توناسام

کال بیت کال حویل بیت هم آهوصفت
سروارم کردی نه بار خفت

او دو زلف حویل خیاطه پر تاو
چون بال سرسوز نه بان طاف آو

دله پشیوم پریشان کردی
شیرینی خاوان نه دیده ام سندی

آروژ نو وختا من تو دیم وچم
چمان مجرویم بیم نوساعت نو دم

توم کردش پسند ودیده و ودل
پی هام مونسی نه سراو منزل

ودله پرمیل وشور جوانی
وردم مایه مز آو زنگانی

شیم واتم دایای دریون پر نه میل
ایمروژ دینم لیل صاحب میل

مبومهیا بای ورضا و رایت
بشای خوازمنی ورویه روایت

دایای شوخ گفتار فری رنج برده
صحرای جوانی چ خم طی کرده

ووشی وشادی ودله پر شوق
ولاله والحا همی یاری وذوق

دلیل کرد پیدا وتاو تعجیل
همراهی دلیل بستوه مندیل

شی بی ومهمان باوان لیل من
لیل صاحب میل باعث ویل من

دایای لیل چوین گل شکاویا وشاد
خمان چند ساله دایام دا وباد

واش من خوشوختم شادم وای وصال
نی کرده تقدیر جور رویا وخیال

پیتان دم خور وعده و وخت رو
بیان بنیشان جم جرخه نه نو

منیچ ناشکیب بی صور وقرار
چمه رای خور دلیل نازدار

ولاله والحا و امیدواری
بل دلیل مژده وشی باوری

دلیل کل کردم کاران بکیت جور
دلیل هاتوه و رنجه و ومور

نه روژ ازل زامذلیل من بیم
بی جهت دل وش مژده دلیل بیم

دلیل نارضا وخاطر ناجم
هاماوه یکسر بارمکرئ نه خم

باوای سفت سخت دل سنگ خارا
جواوم کردش و بی مدارا

ناشت نه بینمان هفت کش و هفت کو
بای شمال نکیاست خور من وتو

ایستا چند سالن خرمانه خمان
مکیشم وجور جفای بی سامان

نمشوت نه ویر شرط و اقرارم
تیر ورده خدنگ شوخنازارم

دوید هناسه کم در مشوت دمدم
کوان سوزنان شطاوان کم کم

اگر و بی تو خاو کردنم بو
یاحق او خاوه ومردنم بو

ار چن گرد توز پیری هاسرین
نه ویر نمشوت اودوس دیرین

ژیان چند ساله ام نداخ دلدار
بین تالی تال وینه ژار مار

سرسریم گردن وسواسه وخیال
مکفم نه یاد عمر هژده سال

میوویادم دوران جوانی
ناکامی ایام شور زنگانی

ایسه ویردن عمر بی حاصل
مر نه جامه تر ویار بومواصل

خم سینه سوز داخ دویری دوس
ناشتن نه ورم کوست نه بان کوس

اگر میل لیل فراموشم بو
سردی سرای گل هم آغوشم بو

دوسان عزیزان ای دنیا هویچه
جور آو هالاو سرمایه پویچه

هر کس من ولیل نه یک سوا کرد
چمان کفر سخت بارگای خدا کرد


وسیخان ویرد عمرت وناشاد
ناسازی فلک رنجت دا وباد

له ایه که تحمل درد دل من بویچکتان کردین ممنون لطفتانم .
مورخه 2/1/2015  حوسین قاسمی
بنیشنه خیر شوتان وخیر وخوشی

Freitag, 2. Januar 2015

ئه ی عه کس له سال 1981 له خانقین گریاس که واقعاً یادگار هه میشه خاتره انگیزه




ئه ی عه کس له سال 1981 له خانقین گریاس که واقعاً یادگار هه میشه خاتره انگیزه

له ته رف راس کاکی همه مرای و کاک حوسین خلیفه و کاک ئه ردشیر حاتمی 





له راس کاکی  همه مراد .. وسط کاک  حوسین خلیفه.. کاک اردشیر حاتمی




شاعر فرهنگ ولاتمان  ئه ستاد وسیخان قاسمی له  گهواره  گوران  









ئه ی سه برای له دوران جوانی له ولاتان قوربه ت بینه س ره فیق .وه خاترات ته لخ و شیرین فره ی وه گرد یک له زمان آوارگی و پناهندگی گزراننه س ئه لانیچ هر جور جار جاران وه گرد یک دوسن و هر کامیان له کشوری زندگی که ن وه راسی بی حد  دوسیان خوشه و من وه  پیان  ئه فتخار  که م وه  ئه میدوارم که له تمام زندگیان سر شار له خوشی و شادکامی  بوته ن.

من وه دوسیان و سه داقه تیان ئه فتخار که م . که وه راسی ئه جور ره فاقتی کم له وینه یان پیدا بود .

شعر در وه سف  سه  یار  ئه زیز 
  له  اشعار  شاعر  ئه زیز و مایه ی  سر بزری  ولاتمان  ئه ستاد کا وسیخان قاسمی له  گهواره   گوران  من    وه  پی  ئه فتخار  که م  ئه میدوارم  و ذات  سلتان  له  نمونه یان  ئه رای  فرهنگ  ولاتمان  فره  بود  ده سه  کانت  ماچ  که م  قلمتان  ره نگین ..



ای دوس تا وسر
کسی نوردن دوسی تا وسر

مر اشخاص خاص زویخ درد ورده
صحرای تنهایی غربت طی کرده


گردون چپگرد چرخ کجرفتار
فری کس کردن وخم گرفتار

دردان کم نین نی روزگاره
بلام درد وخم شخص آواره

آواره وغریب ولات دویر کفته
باشوقه دردان فلک سرشته

باضی نو یاران بااصل ونجیم
نه گردش چرخ پتیاره لئیم


سه شخص نواشخاص صاحب ملک ومال
چن  نو جوانان پرعقل وکمال


یاویان اوملک هویچکس . کس نناس
ترک کردن ولات چنی عام وخاص


یکی کاحسین اولای اله مرای
نوه شایسته خلیفه یارمرای


خلیفه یارمرای حقیقت شناس
ترک کرده دنیا کان کوی اخلاص

دویم یار پاک خمان خم ورده
پر خموخیال فره رنج برده

صحرای معرفت حقیقت پی کر
نه ظلم ظالم خسته و در ودر

یوسفشا نژاد کاکی همه مرای
ناز پرورده ناز کاکی شامرای

کاکی شامرای نیکمرد نیکنام
نه تلخی دنیا نیاوا وکام


داخ دوید ندل بارخم نه دوش
کی کوچ اولاد کردن فراموش

قورچی واشی ملک سای باوه مقصویر
ناز نامت شیویای کردوه تقدیر


چنی اردشیر حاتمی سجیل
اولای کاسلیم ماوا نه سرپیل

صاحب طنطنه وهم مال ومنال
دارنده ودانا نیک ونیک خصال

کاسلیم وو لیودایم پر خنده.
و و شیرینی گفتار درس حق ونده


دارای گنج ومال صاحب طمطراق
گردون گلش دا تاملک عراق

بلی عزیزان فلک پرفنن
خزانه هفت رنگ نه خسروسندن

سه اولای خاص نامی نوجوان
سه نتیجه پاک ریشه نه گوران


کاکی همه مرای چنی اردشیر
خلیفه حسین خمین ودلگیر

برده بین پناه اردوگای اغیار
رمادی رنگباز ملک عربشار

بستن شرط وبین هم قرار
ریخ برایی سپردن وچال

سه دوس یکرنگ سه یار یکدل
سه سه نتیجه پاک نی ماوا ومنزل

دایم هام سخن هام دل و هامراز
وپاکی یقین.نه مرج نه مجاز

هم وخت شایی هم خم هم خیال
نه درد غربت یاوان و وصال

هم دوس هم دلسوز هم یارگیانی
هم رفیق راه نه زندگانی

هرسه گرفتار غم غربت ورده
نه جام جوانی شربت نورده

کفته بین نه ملک نشناس ناحال
پرخوصه وخمین پر خم پر خیال

هر آخ مکیشان نه دویری یاران
نه درد هجران نازک نازاران

نی وخت خمبار بار خم نه کول
نی ماوای پردرد سای مزلگای چول

دس دوسی دان بین و هامراز
شریک خم وئیش هم وخت دلواز

رسم زمانه اس نموو بطال
رفیقی ودوسی واده  روژل تال

دوستیی نه وخت تالی بگرودم 
آسمان یانه ش ور نمیرو تم


بلی  دوستیی تالی قوام بو
 تا ماوای محشر هر نه دوام بو

دوستان.دلسوزان یاران روی تنگ
امیدوارم نگیلاین نه رنگ

با رفیقیتان هر برقرار بو
سخت و مستدام هر استواربو

گوینده اشعار نقض دلنشین
واتنای شعره و صدق یقین


مکن فراموش خسته گرفتار
قلمش قاصر دنیاش تم وتار













Mittwoch, 17. Dezember 2014

در دنیای امروزی انسانها از جنبه مسئولیت پذیری به دو گروه تقسیم می شوند، و جامعه یاری نیز جدا از دیگر جوامع نیست.



اول آخر یار

بر تیر جورتان ز تحمّل، سپر کنیم
در دنیای امروزی انسانها از جنبه مسئولیت پذیری به دو گروه تقسیم می شوند، و جامعه یاری نیز جدا از دیگر جوامع نیست.

گروه اول کسانی هستند که زندگی خود را طوری می‌گذرانند که انگار غیر از خود کسی دیگر وجود ندارد، و بیخیال از هر آنچه در اطرافشان می‌گذرد هستند و به قول معروف آهسته می‌آیند و آهسته می‌روند که نکنه گربه شاخشان بزند، که متأسفانه اکثر جامعه ما اینچنینی زندگی می‌کنند.

گروه دوم نیز به دودسته تقسیم می‌شوند: دسته اول کسانی هستند که نسبت به هر آنچه در اطرافشان می‌گذرد احساس مسئولیت می‌کنند، و زندگی بدون رفا، آرامش و خوشبختی دیگران برای خود بی‌معنی می‌دانند، روی همین اصل کمر همت می‌بندند و آنچه در توان دارند برای پیشرفت جامعه خود در طبق اخلاص می‌گذارند و گذشته جامع خویش مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهند و از خود می‌پرسند که گذشتگان ما چه کوتاهی‌های داشته‌اند که جامعه‌شان نتوانسته مانند دیگر جوامع پیشرفت نماید، کم و کاستی‌ها را شناسائی می‌نمایند، و تا آنجائی که مقدور است و در توان آنها هست سعی در رفع آن می‌نمایند، و بنده آشنائی که با این عزیزانی که مورد توهین قرار گرفته‌اند دارم جزئی از این افراد هستند و توفیق روزافزون آنها را در خدمت به جامعه یاری از ذات مقدس سلطان‌سهاک خواستارم.

دسته دوم این گروه دوم کسانی هستند که منافع خود و گروه کوچکشان بر منافع جمعی ترجیح می‌دهند، و چون خمیرمایه ذاتیشان منافع طلبی است، لذا افراد خوب و نیک جامعه را مورد توهین قرار می‌دهند و برای متوقف کردن راه درست آنها از هیچ کوششی فروگذار نیستند، و جای بسی تأسف است که برای عوامفریبی جامعه همیشه به خود رنگ ولعاب تقدس می‌دهند تا بتوانند اذهان عمومی را به طرف خود برگردانند و احساسات پاک مردم را جریحه دار کنند، و باز باید بگویم جای تأسف است که هنوز افرادی هستندگول این افراد می‌خورند هرچند با گسترش رسانه‌های جمعی و ارتباطاط تنگاتنگ امروزی دکان فریب و تزویر آنها کساد گشته است.

اما اینان غافل از قانون طبیعت و یا بقول هندی‌ها قانون « کارما» هستند، زیرا جزای همین کارهای در این دنیای فانی پس خواهند داد.

آنهایکه عزیزان را مورد توهین قرار داده‌اند، تا اموروز خیلی‌ها توسط این گروه و عقبه‌های داخلی آنها مورد افترا و توهین قرار گرفته‌ است، و شخصیت حقیقی آنها برای همه روشن و شناخته شده می باشد و نمی‌توانند با نام مستعار خود را پنهان نمایند.

بنده مقاله سید محترمی که با صراحت کامل جواب آنها را داده بود مطالعه کردم و به ایشان دست مریزاد می‌گویم، ایشان باید الگوی دیگر سادات محترم بشود که با ارسال پیام خودشان را از صف تفرقه اندازان جدا نمایند، زیرا جامعه ما فقط در زیر سایه وحدت می‌تواند پیشرفت نماید، و شاید یکی از عوامل عقب افتادگی این جامعه همین تفرقه باشد که امیدوارم سایه‌ی شومش هرچه زودر از سر این جامعه کم شود.

با آوردن شعر معروفی از مولانا سِیف‌ُالدّین ابوالمَحامِد محمّد فَرغانی ()ـ معروف به سیف فرغانی ـ است که در زمان یورش مغولان به سرزمین پارسی سروده شده است. سخنم را به پایان می‌رسانم و آرزوی توفیق برای خادمین به این جامعه را دارم.

هم مرگ بر جهان شما نیز بگـــــذرد

هم رونق زمان شما نیز بگــــــــذرد

وین بوِم محنت از پی آن تا کند خراب

بر دولت آشیان شما نیز بگـــــــذرد

باد خـــــــــــزان نکبت ایّام ناگهان

بر باغ و بوستان شما نیز بگـــــــذرد

آب اجل که هست گلوگیر خاص وعام

بر حلق و بر دهانِ شما نیز بگــــذرد

ای تیغتان چــو نیزه برای ستم دراز!

این تیزی سنان شما نیز بگــــــــذرد

چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد

بیــــــداد ظالمان شما نیز بگــــذرد

درمملکت‌چوغُرّش‌شیران‌گذشت و رفت

این عوعو سگان شما نیز بگــــــــذرد

آن‌کس‌که‌اسب داشت‌غُبارش فرونشست

گرد سُم خـــــــــران شما نیز بگذرد

بادی که در زمانه بسی شمع¬ها بکُشت

هم بر چـــــراغ¬دان شما نیز بگــــذرد

زین کاروان¬سرای بسی کاروان گــذشت

ناچــــــار کاروان شما نیز بگــــــذرد

ای مُفتخـــــر به طالعِ مسعود خویشتن

تأثیر اختــــــــــــران شما نیز بگذرد

این‌نوبت از کسان به شما ناکسان رسید

نوبت ز ناکسان شما نیز بگــــــــــذرد

بیش از دو روز بود از آنِ دگــــر کسان

بعد از دو روز از آنِ شما نیز بگـــــذرد

بر تیر جورتان ز تحمّل، سپــــــر کنیم

تا سختیِ کمان شما نیز بگـــــــــذرد

در باغ دولت دگـــــــــــران بود مدّتی

این گُل، ز گُلستان شما نیز بگـــــــذرد

آبی است ایستاده در این خانه‌، مال و جاه

این آب ناروان شما نیز بگــــــــــــذرد

ای تو، رمه سپُرده به چوپان گــرگ طبع

این گُرگیِ شبان شما نیز بگـــــــــذرد

پیل فنا که شاه بقا، مات حُکـــــم اوست

هم بر پیادگان شما نیز بگــــــــــــذرد

ای دوستان، خواهم‌که‌به‌نیکی،‌دُعای‌«سیف»

یک روز بر زبان شما نیز بگــــــــــــذرد

با تشکر از جناب   آقای آسید   حشمت  میره بیگی 

Donnerstag, 11. Dezember 2014

تقدير و تشكر شوراههاي منتخب آواركان و شخصيتهاي جامعه كاكه يي استان موصل و جناب آسيد نصر الدين حيدري وجامعه نيكوكار يارساني ايران



تقدير و تشكر شوراههاي منتخب آواركان و شخصيتهاي جامعه كاكه يي استان موصل و جناب آسيد نصر الدين حيدري وجامعه نيكوكار يارساني ايران







Dienstag, 9. Dezember 2014

Islamische Republik Iran; eine religiöse Oligarchie(حکومت جمهوری اسلامی یک الیگارشی دینی—فرقه ای است)






Islamische Republik Iran; eine religiöse Oligarchie

Das iranische Regime ist eine religiöse Oligarchie, in der die Bürgerrechte hängen von der Religionszugehörigkeit ab. Ein gläubiger Schiit genießt mehr Bürgerrechte als Seine Mitbürger, die anderen Religionsgemeinschaften angehören. Diese hierarchisch geordnete Bürgerschaft ist schon in der Verfassung vorgeschrieben. Die iranische Verfassung erklärt, im Artikel 12, den Schiitische Islam als Stadtreligion des Landes:
Die offizielle Religion des Iran ist der Islam und die dschafaritische Rechtsschule_ die Schule der ZwöIfer-Schia. Eine Änderung dieses Artikels ist nicht zulässig. Andere islamische Rechtsschulen wie die hanefitische, schafiitische, malikitische, hanbalitische und zaiditische Rechtsschule  werden ohne Einschränkung anerkannt; ihre Anhänger sind frei, ihre religiösen Verpflichtungen gemäß ihrer eigenen Rechtsschule auszuüben, ….
Und nach Artikel 13 sind nur Angehöriger des Christentums, Judaismus, und Zoroastrismus  als offizielle religiöse Minderheiten anerkannt:
Iranische Bürger des zaroastrischen, jüdischen und christlichen Glaubens sind als offizielle religiöse Minderheiten anerkannt, die vollständig frei ihre religiösen Pflichten im Rahmen des Gesetzes ausüben können. Die Personenstandsangelegenheiten und die religiöse Erziehung erfolgen nach der entsprechenden eigenen Religion.
Iranische Regime anerkennt also nur die private Religionsausübung für die  Angehöriger der Sunniten, aber keine gleiche Bürgerrechte und Religionsfreiheit wie Schiitische Bürger. Die drei anerkennte religiöse Minderheiten dürfen ihren Glauben nur im Privatleben frei ausüben. Andere Religionsgemeinschaften bleibt aber eine solche eingeschränkte Anerkennung versagt. Die Angehörigen der Religion Yarsan, Bahai, so wie anderen „illegalen“ Gruppierungen haben kein Recht auf private Religionsausübung und sollen unterdruckt werden.
Das ist eine schamlose religiöse Apartheid mit der systematischen Diskriminierung. Die Verfassung anerkennt keine staatlichen Pflichten gegenüber der Yarsan-Gemeinde oder andere nicht-anerkannten  religiösen Minderheiten.  Es ist gany deutlich  im Artikel 14, wo nur von allgemeinen moralischen Pflichte gesprochen wird:
Die Regierung der Islamischen Republik Iran und die Muslime sind gemäß der Anweisung des erhabenen Verses:"Allah verbietet euch nicht, denen, die nicht gegen euch der Religion wegen gekämpft und euch nicht aus euren Wohnstätten vertrieben haben, Pietät zu zeigen und Gerechtigkeit angedeihen zu lassen. Allah liebt ja die, die gerecht handeln." verpflichtet, gegenüber Nichtmuslimen nach bester Sitte, mit Anstand und unter Wahrung islamischer Gerechtigkeit zu handeln und ihre Menschenrechte zu achten. Dieser Artikel gilt nicht gegenüber denen, die sich gegen den Islam und die Islamische Republik Iran verschwören und engagieren.
Dieser Artikel anerkennt eigentlich keine positive Rechte für nicht-anerkannte religiöse Minderheiten, lässt aber die Tür zur willkürlichen Verfolgungen offen. Die  Rede von „bester Sitte„ ist hier nur eine lächerliche Maske für die brutale religiöse Apartheid, die jede Angehöriger der Yarsan-Gemeinde täglich im Iran unter der Islamische Republik ertragen muss.

Alimorad Youssofi
Deutschland
ترجمه متن  به  فارسی 






************


حکومت جمهوری اسلامی یک الیگارشی دینی—فرقه ای است


حکومت جمهوری اسلامی یک الیگارشی دینی—فرقه ای است که در آن مفهوم شهروندی تابعی متغیر با باورهای دینی فرقه ای هر شخص است. شخص باورمند به ولایت فقیه از حقوق شهروندی و حضور مدنی بیشتری به نسبت شخص معتقد به شیعۀ دوازده امامی برخوردار است ولی نه به اندازۀ باورمند به “ولایت مطلقۀ فقیه.” گرچۀ همه ساکنان کشور “تابعیت” کشور را به گونه ای دارا هستند ولی حقوق شهروندی (و برخورداری آنان از حقوق بشر) با باورهای دینی و مذهبی شخص تغییر می کند. هرچند اشخاص باورمند به شیعه اثنی عشری، مسلمان سنی مذهب، جامعه های غیر مسلمان “رسمی”، و جوامع غیر رسمی مانند یارسان (اهل حق)، صابئین و بهائیان همه تابعیت ایران را دارا هستند ولی حقوق شهروندی آنها به همین ترتیب چیده شده در بالا به تدریج کمرنگتر و محرومیتهای آنان برجسته تر می شود. در هنجارهای حقوق مدنی شهروند شخصی است که در قلمرو دولت متبوع خود از حقوق سیاسی و برابری در حقوق مدنی برخوردار باشد.

مطابق اصل سیزدهم قانون اساسی ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته می شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند. اصل دوازدهم قانون اساسی شیعۀ اثنی عشری جعفریه را دین رسمی کشور معرفی کرده بود و از باورمندان به مذاهب اهل سنت و جماعت مانند حنفی و شافعی و مانند آنها را به عنوان ایرانیانی که در اجرای مناسک دینی ازاد هستند و می توانند با قوانین فقهی خود به سر کنند، نام می برد.

اصل دوازدهم

«دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این اصل الی الابد غیرقابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل می باشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان ازادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاهها رسمیت دارند و در هر منطقه ای که پیروان هریک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها بر طبق آن مذاهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب.»


آشکار است که دین رسمی ایران شیعۀ جعفری اثنی عشری است و ادیان و مذاهب دیگر تماما ً غیر رسمی هستند. این اصل در عبارت آغازین تمام عقائد و باورها و دینها و مذاهب غیر از شیعه اثنی عشری را غیررسمی و ناموجه قلمداد می کند و از باورمندان به تمامی ادیان و مذاهب دیگر شهروند درجه دوم و سوم می سازد و تمام حقوق آنان را از ابتدا سلب می کند. سپس خُرد خُرد به دادن چند آزادی کم رنگ و محصور می پردازد. آزادی محصور فرقه های مسلمان غیر شیعه جعفری نیز مانند “اقلیتهای رسمی” در این اصل در احوال شخصیه و انجام مراسم مذهبی است و نه حقوق شهروندی و حضور مدنی. دولت نیز بنابر قانون اساسی هیچ تعهد و وظیفه ای در برابر آنان ندارد و هیچ تکلیفی متوجه حاکمیت نیست.


اصل سیزدهم

«ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته می شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آئین خود عمل می کنند.»


باز هم زبان قانونی قانون اساسی حاکمیت و نظام را موظف به هیچ موردی نمی کند و ازادی این اقلیتها در حد همان مراسم دینی و احوال شخصیه و تعلیمات دینی است.

این چنین است که اصول دوازدهم و سیزدهم قانون اساسی ایران یک آپارتاید دینی و مذهبی بر ایران تحمیل می کند. اهل جماعت و سنت و اقلیتهای “رسمی” هیچ حقّ مثبت مدنی ندارند. یعنی هیچ حقّ ویژه ای در قانون اساسی برای آنان مندرج نیست و بنابراین از حق شهروندی کمرنگتری برخوردار هستند. آزادی اینان در همان محدودۀ اجرای مناسک دینی است. بنابر تعریف این یک نظام تبعیض حقوقی است. در مورد شهروندان یارسان (اهل حق)،بهائی، صابئین، پیروان آئین هندو یا بودایی حق اجرای مناسک دینی، تعلیمات دینی در حوزۀ شخصی نیز داده نشده است و بنابر تعریف قانونی در احوال شخصیه و تعلیمات دینی نیز تابع دستورهای دلبخواه حاکمیت هستند.



اصل چهاردهم قانون اساسی که در واپسین روزهای مجلس خبرگان نوشته شد و شاید نمودار تلاش گروهی از نویسندگان در تعیین تکلیف برای دیگر جامعه های دینی ایران از جمله بهائیان است از قرار زیر است:


اصل چهاردهم


«به حکم آیة شریفۀ “لاینهیکم الله عن الذین لم یقاتلواکم فی الدین و لم یخرجکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان ّ الله یحب المقسطین” دولت جمهوری اسلامی و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد ّ اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند.»


(معنی آیة: خدا شما را از نیکی کردن و عدالت ورزیدن با آنان که در دین با شما نجنگیده اند و از سرزمینتان بیرون نرانده اند، باز نمیدارد. خدا کسانی را که به عدالت رفتار می کنند دوست دارد.)

این اصل دولت و حاکمیت را و تمام مسلمانان را (به طور کلّی) در برابر افراد غیر مسلمان موظف و تکلیف دار می کند. ولی این تکلیف به صورت حقوق مثبت بیان نشده است. برای نمونه “اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی” شامل کدام حقوق است؟ آیا حق داشتن رسانه و روزنامه و چاپ کتاب را شامل می شود؟ آیا حق تاسیس مدرسه و ارائه تعلیم و تربیت دلخواه به نسل جوان خود را شامل می شود؟ آیا تصمین کنندۀ حق تحصیل جوانان اقلیتهای مذهبی است؟ آیا حق استخدام دولتی صابئین و یارسانیان را ضمانت می کند؟


اصل چهاردهم قانون اساسی شامل یک تحریف تفسیری متن قرآن نیز هست که در زیر به آن خواهم پرداخت. این اصل با استناد به آیة 8 از سورة ممتحنه در مورد روابط مسلمانان با جامعه های غیر مسلمان در صدر اسلام یک رنگ و لعاب سطحی حقوق انسانی بر نظام آپارتاید و تبعیض دینی می زند ولی از نظر عملی توجیهی برای نظام آپارتاید دینی و قوانین تبعیضی آن است. متن اصل چهاردهم و آیة نقل شده در آن شاید ناظر بر این باشد که در ضمیر نویسندگان قانون اساسی نیازی به رعایت هنجارهای حقوق بشر و تعهد اجرایی به میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی نبوده و از این رو “حقوق انسانی” جایگزین “حقوق بشر” شده است. متن اصل چهارهم هیچ حق مشخصی را به اقلیت یارسان و دیگر جامعه های دینی عطا نمی کند و هیچ حقّی به صورت مثبت مطرح نشده است و حاکمیت در مورد اجرای هیچ یک از موارد حقوق بشر ضمانت اجرایی متعهد نمی شود و با یک اشارۀ کلّی و گذرا و کمرنگ از حقوق شهروندی اقلیتهای غیر رسمی و تمامی دگراندیشان دینی می گذرد.


متن تاریخی آیة مورد نظر اصل چهاردهم ناظر بر قرائتی عدل جویانه در صدر اسلام است و مسلمانان دعوت شده اند که در برابر کسانی که در کشتار و مقاتله علیه مسلمین شرکت نکرده اند نیکی کنند و عدالت ورزند. اصل چهاردهم با اندکی ترجمه و تلخیص و تفسیر مقاتله و کشتار را تبدیل به “اقدام و توطئه” علیه جمهوری اسلامی تبدیل می کند. البته منظور آیة در چارچوب تاریخی استثناء نمودن کسانی است که علیه مسلمانان مقاتله نکرده اند و آنها را از دیارشان بیرون نکرده اند. متن تحریف شده به سیاق معنوی این آیة قرآن حال نوعی نوشته شده که مطالبات شهروندی و مدنی و حقوق بشری شهروندان از دولت متبوع را نیز هم سطح مقاتله و کشتار مسلمانان تعریف می کند. این مسالۀ توطئه و اقدام علیه جمهوری اسلامی دست حاکمیت را در بسط و گسترش تبعیض دینی باز می گذارد. برای نمونه اگر یک جوان محروم از تحصیل اقلیت یارسانی با یک رسانه خارجی در مورد محرومیت از تحصیل و تبعیض دینی صحبت کند این اقدام حقوق بشری و مطالبۀ شهروندی در چشم وزارت اطلاعات و مراجع قانونی جمهوری اسلامی به نوعی دلبخواه قابل تعبیر است و هرگونه نقض حقوق بشر علیه او را توجیه می کند. به مراتب دیده شده که مطالبات حقّه شهروندی و مطالبات حداقلی حقوق بشری و حتی فرستادن یک پیام اس.ام.اس نیز در پی آمد انتخابات اخیر ریاست جمهوری با اتهامات سنگینی مانند اقدام علیه امنیت ملی و اقدام علیه نظام مواجه شده است.


کوتاه سخن اینکه منشاء قانونی تبعیض و آپارتاید دینی در ایران به اصول دوازده تا چهارده قانون اساسی بر می گردد. سرچشمۀ این قوانین تبعیض آمیز در انحصارطلبی دینی و فرقه ای روحانیت حاکم شیعه است. حاکمیت جمهوری اسلامی ایران در پیشگاه جهانیان مسوولیت اجرای کامل و تمام موارد حقوق بشر را دارد، بخصوص ماده 18 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی که دولت ایران در برابر آنها ضمانت اجرایی و مسوولیت قضایی دارد.



نویسنده :علیمراد یوسفی



در کشور المان




Samstag, 29. November 2014

شب یلدا یا جشن چلە درکوردستان یارسان نشین

شب یلدا یا جشن چلە درکوردستان یارسان نشین




مقدمە: در ابتدا مایلم کە نگاهی بە سمبل ها و المنت هایی کە در شب یلدا در ایران باستان بکار گرفتە شدە است، اشارەایی بکنم و بعد از آن شباهت آنرا در کوردستان و عمدتا مناطق یارسان نشین برسی کنم.
هندوانە، آجیل و انار ٣ جیزی است کە در شب یلدا گذاشتە میشود و با آن شب یلدا را جشن می گیرند. و بعدها هم فالگیری و عمدتا گرفتن فال حافظ در این شب رایج شدە است. ریشەی این المنتها از کجا آمدە است، و چرا از این ٣ مورد اسفتادە می شود زیاد مورد بحث من نیست، ولی نزدیکی این جشن با جشن چلە در مناطق یارسان نشین چگونە است برای بحث کنونی من حائز اهمیت است.
هندوانە: وانە یک کلمەی هندی است کە هندی ها آنرا بە هندوانەی ما میگویند، و هند وانە در واقع میوەایی کە از هند آمدە است. در نزد مردمان یارسان، هندوانە در جشن چلە جای خاصی ندارد.
آجیل: یکی از مواردی است کە در اكثر جشن های باستانی ایرانی برای صرف کردن و سپری وقت گذاشتە می شود. جشن هایی چون چهارشبنە سوری، عید نوروز هرکدام آجیل صرف می شود. صرف آجیل در مناطق یارسان نشین جای خاصی نداشتە است.
انار: در فرهنگ ایرانی جایی ولا در میان میوەها داشتەا ست. سرخی انار در اشعار شاعران مختلف ایرانی، چون فردوسی، حافظ بە کرات مورد بهرە برداری قرار گرفتە است. دانەهای سرخ انار بە خورشید نزدیک دانستەاند و آنرا یک میوەی بهشتی میدانند.
در آینن یارسان انار یک میوەی مقدس است کە بعنوان قربانی نذر می شود، و چون نقش و دون بابایادگار نقش قربانی بودن است، بنابراین انار ذات بابایادگاری دارد. (بابا یادگار از امامان و پیرهای مقدس در آئین یارسان است)
گاو: در فرهنگ هندی و ایرانی قدیم گاو بە عنوان سمبل برکت بودە است. گاو برای یک کشاورز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بودە است. گاو مادە یک منبع شیردهی، زایندە و تولید کنندەی گوشت، و گاو نر برای کار و شخم زدن و اسفتادە از گوشت آ
ن دارای اهمیت ویژە بودە است. در مناطق یارسان نشین زمستانان خوراکی بە اسم  آدانە کوڵانە می پزند و آنرا دعا میدهند. در پایان چلەها، یعنی پایان چلەی کوچک کوردی گورانی کشکک درست می شود. چیزی شبیهە حلیم است، یعنی دانە کولانە کە از دانەهای گندم و نخود کشکک مواد اصلی آن است، گوشت گاو نیز بە آن زیاد می شود کە بە عنوان یک خوارکی مقوی و گرم در این شب صرف می شود. 
شب یلدا در واقع جشنی است کە ایرانیان برای پایان یافتن تاریکی و فصل سرما و آغاز بلند شدن روزها، گرفتە می شود. یلدا بە معنای زایش و سمبل زایش خورشید است کە از دست اهریمن تاریکی رهایی پیدا کردە است. آغاز زمستان یعنی اول دیماه مصادف است با طولانی ترین شب سال، و شاید آجیل برای آن باشد کە برای صرف در این شب طولانی گذاشتە شود کە با آن، این شب بلند را بە پایان برسانند.
خورشید در 
 آئین یارسان مظهر پیر بنیامینی (پیر بنیامین از بنیان گذاران دوبارەی آینن یاری در دورەی سلطان سهاک است، و از چهار یار اصلی سلطان سهاک است. پیر بنیامین، پیر موسی، داود کەوسوار، مصطفا داوان (دودان)) دارد و یکی از سوگند و قسم هایی است کە مردم بە آن پایبندند. وقتی می گویند: "وەی پرشەی خوەر نازارە" یعنی بە این نور نازنین آفتاب قسم.
خورشید سبمل گرمی و روشنایی و زایش آن در پایان کوتاه ترین روز سال یعنی پایان چلە کوچک زمستان کوردی گورانی یا کوردی گرمسیری سلطانی بهانەاییست برای گرفتن جشن چلە. برای روشن شند موضوع جشن جلە در مناطق یارسان نشین بە دو موضوع اشارە میکنم، یکم زمستان کوردی گورانی چلەها در این فرهنگ چگونە است و دیگر اینکە ریشەی گذاشتن کشکک در این روز از نظر فرهنگی و فلکلور گوران برسی میکنم.
زمستان کوردی گورانی: زمستان کوردی گرمسیری دیگر نام آن است. زندە یاد سید خلیل عالی نژاد در این راه برای بە ثبت رساند تقویم گرمسیری سلطانی و تهیە و تنظیم آن زحمت زیادی کشید. زمستان کوردی از آخرین روز مهر ماه، یا اول آبانماه شروع میشود. زمستان ٣ ماه طول می کشد و تا آخر دی هاه طول می کشد. این است کە در واقع ٢ ماه جلوتر از تقویم خورشیدی است.
چلە بزرگ یا چلەی اول بە حساب آوردن ٤٠ روز و ٤٠ شب است کە تا ١٠ آذر ماه بە درازا می کشد. جشن بزرگ 
 آئین یاری در چلە بزرگ انجام می شود. ١٢ سفیدی از چلە بزرگ. یعنی ١٢ همین روز از ماه در آسمان کە در اول چلە بزرگ است بە انجام می رسد.
چلە کوچک بە حساب آوردن ٢٠ روز و ٢٠ شب است. کە بە همین خاطر بە آن چلە کوچک یا چلەی دوم می گویند. چلە کوچک
 تا آخر آذرماه طول می کشد. اول دیماه در وا‌قع جشن پایان چلەها در مناطق یارسان نیشین است، کە در آن شب کشکک درست می شود و صرف می شود. این شب کە مصادف است با طولانی ترین شب سال، بە عنوان جشن پایان چلە در مناطق یارسان نشین است. و زایش خورشید و تولد و دون دوبارەی پیرنیامین در  آئین یاری است.
برای این شب فلولکوریکی است در میان مردم یارسان نشین بە اسم شب "گاهوویل" یا "شب گاو سرخ". کە در اینجا خواهم آورد.
نقل است کە در دوران قدیم پیری فرزانە در یکی از آبادیهای یارسان نشین زندگی می کردە. بە قولی یا از آبادیهای قورچی واشی یا وەر مانگ و گولە زەرد کە از آبادیهای دور و بر کوە بلند داڵاهو است. در این روز یعنی پایان چلە کوچک زمستان کوردی روز آفتابی و هوای گرمی بودە است. مردم آبادی بە رسم آنوقت تو کوچەها و روی پشت بامها جمع بودند و از وجود آفتاب لذت بردەاند. پیر فرزانە می گوید، امشب برف سنگینی خواهد آمد، اگر خوابمان ببرد زیر برف همە خفە می شویم. مردم بە آن پیرمرد می خندند. او بە خانە بر میگردد و ٦ پسر داشتە، آنها را جمع می کند، و می گوید بیایید کە تنها گاوی کە داریم سر ببریم، کە برای امشب و چند روز بعد برای خوردنی نیاز خواهیم داشت. با اسرار بچەها، کە گاو آنها تنها امید ما برای شخم زدن است بگذار سرش نبریم، پدر قبول نمی کند. و گاو سرخشان (گاهوویل) را سر می برند و کشک بزرگی را از آن درست می کند. شب براستی برف سنگینی می زند و همەی آبادی زیر برف خفە می شوند بە غیر از آن پیر مرد کە تا صبح بە نوبە پسرهاش برف پارو می کردند و دور و بر خانە و روی خانە را پارو می زدنند کە زیر برف خفە نشوند. و کشکک این خوارکی گرم مقوی بە آنها تا صبح گرمی و انژی می دهد.
(اگر چە تاریخ شب گاهوویل، را من بە دو تاریخ از میان مردم جمع آوری کردم، یکی اینکە ١٥ آخر ماه زمستان کوردی یعنی ١٥ دیماه خواهد بود و اینکە آخر چلە کوچک یا پایان چلەها، یعنی اول دیماه)
فصل ها در 
آئین یارسان هر کدام بە یکی از ملایکەهای اصلی آئین یارسان تعلق دارد.
رهبرم داود شای کوسوارن= هر فصلی یاری هر یاری یارن
فصل بهار متعلق به داوو کەوسوار
فصل تابستان متعلق به پیر بنیامین
فصل پائیز متعلق به پیرموسی
فصل زمستان متعلق به مصطفی داوان و بهلول دانا میباشد.


با تشکر از   جناب  آقای کاکی  سیامک  نجفی












دالاهو 

وینه ی برف  تازه ی  دالاهو که  روز  جمعه 28.11.2014 که  سهراب یوسفی  زحمتی  کیشایه  















Samstag, 22. November 2014

مرحوم میرزا حسین فردوسی گوران اینگونه یاران یارسان را به اتحاد دعوت کرده اند:

مرحوم میرزا حسین فردوسی گوران اینگونه یاران یارسان را به اتحاد دعوت کرده اند:



ای حق شناسان راگه ی دین یار
گوش بدین و عرض بنده گناهکار
اول اوراهیم شای بوزه سوار
دوم ذات تخت یار یادگار
بنیامین شرط داوود سرور
دای رس مخلوق له بر تا و بحر
خاموش وریا و موسی قلم زر
میر بون بر صاحب تکیه و فر
شاه حیاس خاص و عالی قلندر
هم ملک طیار و هم باوا حیدر
یانه پیشوای دین اهل حق هن
محرم اسرار ذات مطلق هن
هرکس تفاوت بزانو له یانه
بی بش له بساط جم سلطانه
اهل تسنن چوار مذهو دیرن
بزان هیچ پیغام و یک هنیرن
اهل حق نه صو تا وه خور آوا
مدام چنی و یک هر هان نه داوا
دی دس کوتاه کن له ی دنگ و باسه
نی اقدام زشت درو و راسه
سئی دعا دی جم مکی آمین
دلیل داوود هن پیر هن بنیامین
باقی پیشوا کل دسه ور هن
هریک مامور یه ری گذر هن
تکذیو مذهو گناهکاری هن
شکس ستون دین یاری هن
مایه ی یک ذات هن حسن و حسین
هیچ وقت تفاوت نزانین وه بین
تاجر گوهر دانه و بارم
گاه گاه بفروشم گاه خریدارم
حسینم نه دل ویم گناهکارم
نه کرده ی گنای ویم شرمسارم

گوران یعنی جایگاه وسرزمین دلاوران وگردان وبزرگان وبروایتی زیستگاه زرتشتیان که به گبر درپارسی وگور در کوردی گورانی معروف بوده اند.به قلم شاعر عزیزولاتمان کا حسین قاسمی

گوران یعنی جایگاه وسرزمین دلاوران وگردان وبزرگان وبروایتی زیستگاه زرتشتیان که به گبر درپارسی وگور در کوردی گورانی معروف بوده اند.






ایل گوران کنونی که از نام آورترین ومعروف ترین طوایف وایلات غرب ایران است بازمانده گوران بزرگ است که به تایید بزرگان علم وادب وفرهنگ این سرزمین وحتی ایران شناسان بزرگ خارجی بازمانده گوران بزرگ است که از شهره زور عراق تا ایلام وپشتکوه شامل میشده است وسبب این جدایی وکوچک شدن گوران بافت مذهبی و پیشروی جبری مذاهب تسنن از شمال وشمال غرب و تشیع از شرق وجنوب شرقی بوده است وهمین را بس که مردم هورامان ایران وهورامان عراق کنونی با وجود مزار پیر شهریار زرتشتی تاحدود قرن هشتم هجری داری آیین زرتشتی و آیین مهر میتراییسم بوده اند .واز طرفی با ظهور آیین یارسان که تا زمان سلطان سهاک ویا سلطان اسحاق در خفا وبین یاران بطورپنهانی وخصوصی در رشد ونشان ما بوده ودر این زمان در هورامان ایران آشکار میگردد ودارای جهانبینی خاص خود میباشد همواره از طرف حکام وقت شیعه وسنی مورد تهاجم قرار گرفته وگوران را که یکی از اسامی حضرت حق در یارسان است مختص ومخصوص جایگاه این آیین دانسته وسرزمین هایش را موردتاخت وتاز وغصب وتصرف قرار داده اند تا به شکل جغرافیایی امروز در آمده است .
از نظر جغرافیایی گوران امروز که شامل چندین ایل بزرگ مانند ایل گهواره وگوراجوب .ایل بهرامی .ایل تفنگچی ایل قلخانی .ایل بیوه نیژ .ایل نیرژی و ایل قلخانی بابزرگمردانی شجاع ووووو میباشد که از جنوب وجنوبغربی به شهرستان کرند و شهر ریژاب واز شمال به جوانرود و ولدبیگی وباباجانی واز شرق وشمالشرقی وغربی به ایل سنجابی وایل کلهر محدود میگردد وساکناناین منطقه با کوه مقدس دالاهو عموماً یارسان نشین وبعضاً خانوارهایی از اهل تسنن وتشیع ودر گذشته نه چندان دور کلیمیان بافرهنگ که در منطقه به جویله که اشتهار داشتند وجود داشته که پیوسته با درایت بزرگان وسادات عظیم الشان گوران وبزرگان آنان درصلح وصفا وآرامش همزیستی مصالمت آمیز درکنار هم می زیسته اند .
حالا جادارد یادی از بزرگمردی ادیب وفرهیخته از اهالی ایل گوران نموده وبه جوانان وطالبان علم وادب بشناسانیم.
این بزرگمرد کسی نیست مگر استاد غلامرضا رشید یاسمی گوران .
چند سطری از مجله سپید وسیاه به تاریخ 10شهریور 1344.
طایفه گوران از معروفترین طوایف کرمانشاه غرق در سرور وشادی بود زیرا خبررسیده بود که به محمدولی خان میرپنج جوانمردترین وپاکترین وباسوادترین مردان طایفه خداوند پسری عنایت کرده است.
استاد رشیدیاسمی درسال 1274شمسی درگهواره از مادری پاکدامن وبافرهنگ از ایل سنجابی از خوانین مله امیرخان (مله میرخان)از خان نشینان ایل سنجابی واز وابستگان علی اکبرخان سردار مقتدر ایل سنجابی واز پدری بنام محمد ولی خان معروف به میرپنج فرمانده فوج گوران وقلخانی ووو پای برجهان نهاد.
رشید تحصیلات ابتدایی را درگهواره همراه با چندتن از هم سن سالان خود ومعتمدین بعدی گهواره نظیر مرحوم کاکی مایخان شفیعی کلام دان ومقام نواز تنبور معروف ومرحوم محمدعلی القاصی ومرحوم پرویزقاسمی ووووو گهواره از همان طفولیت آثار هوش وذکاوت در ناصیه اش متراوش بود.
اما روزگار بازی ای دیگر با رشید داشت زیرا محمد ولیخان میرپنج پدرش زود هنگام دارفانی را وداع وپس از چندی مادرش باتوجه به اختلافات خانوادگی خوانین یاسمی مادرش ناچارگردید همراه پسرخود به میان ایل سنجابی کوچیده ودر آن دیار ونزد سردارمقتدر وپدر عسکرخان سنجابی ودکترکریم سنجابی معروف رحل اقامت اندازد.
از این ببعد رشید خان با توجه به هوش وذکاوت وخط خوشش مورد توجه وحمایت همهجانبه خانبزرگ سنجابی قرار میگیرد که برای تحصیل وپیشرفتش با کمک وهمراهی خوانین یاسمی گهواره از هیچ کوشش وبذل مالی دریغ نمی کنند .
رشید پس از تکمیل تحصیلات ابتدایی در کرمانشاه عازم تهران ودر مدرسه سن لویی که زیر نظر استادان فرانسوی اداره میشد گردید .
دوباره از مجله سپید وسیاه .
بنا به اظهار استادان. وی قدرت درک واندیشه اش کم نظیر بود دراین مدرسه علاوه بر برنامه وزارت معارف زبان وادبیات فرانسه هم تدریس میشد ورشید درهمین مدرسه باادبیات فرانسه آشنا شد.زبان وادبیات فارسی را نزد استاد وشاعر سالخورده نظام وفا فراگرفت .
رشید با بورسیه دولتی عازم فرانسه گردید ودر این سفر با ادبیات غنی اروپا آشنا وره آورد این سفر ترجمه تاریخ عمومی آلبر ماله وترجمه تارخ ایران درزمان ساسانیان اثر کریستنسن بود.
آثاری که از استاد رشید یاسمی برجای مانده است می توان .تارخ ملل ونحل آیین نگارش تاریخ ادبیات معاصر. تحقیق دراحوال سلمان ساوجی. در احوال ابن یمین و کرد وپیوستگی نژادی در دوجلد . ترجمه تاریخ عمومی ایران اثر ادوارد براون . ترجمه تارخنادری اثر مینورسکی ..ترجمه اندرزهای اپیکوس یونانی .وتصیحح اشعار مسعود سعد سلمان .زبان باستانی وپهلوی را نزد پروفسور هرتسفلد آلمانی فرا گرفت.
استاد رشید یاسمی چندین کتاب ورساله پهلوی را به فارسی امروز نظیر اردیرافنامه واندرزهای اوشترداناک و اندرز آذربد مارسپندان را ترجمه کرده است .
رشید یاسمی سالها با سمت استاد زبان وادبیات فارسی وفرانسه در دانشگاههای ایران خدمت نمود وسرانجام در سال 1327 هنگام سخنرانی در تالار دانشکده ادبیات دانشگاه تهران که در مورد گوته وتاثیر حافظ در اندیشه وی سخن سرایی میکرد دچار حمله مغزی شد وپس از سه سال در18اردیبهشت 1330 چشماز جهان فروبست چشمانی که بسی تاریکیهای تاریخ رادیده ونقاط نامکشوفی از هنر وتاریخ را برای آیندگان روشن کرده بود.
وهم اکنون در  در قبرستان ظهیر الدوله تجریش تهران در کنار بزرگان ادب وفرهنگ ما آرامیده ومزارش روزهای پنج شنیه زیارتگاه اهل دل است. استاد دارای فرزندانی تحصیل کرده وبافرهنگ نظیر دکتر هوشنگ یاسمی واستاد سیامک یاسمی ووو میباشد که هر کدام منشا خدماتی درراه اعتلای ایران عزیزمان بوده وهستند .روانش شاد ویادش گرامی باد.
البته استاد غلامرضاخان رشید یاسمی گوران دارای دیوانی از غزلهای ناب میباشد که درآینده از آنها خواهم نگاشت. حسین قاسمی گهواره بتاریخ 1/9/1393