Freitag, 21. November 2014

انشایی از سرمشق آفتاب..زبان و حکمت پردیوری یارسان


انشایی از سرمشق آفتاب


انشایی از سرمشق آفتاب

س . قامشلو 

زبان و حکمت پردیوری یارسان

مقدمه:

شاید آنزمان که مردان و زنان کرد زبان هوره و لالایی میخواندند و بیت و سیاچمانه و ... را بر ستیغ کوهساران زاگرس برای فرزندانشان زمزمه میکردند وخواب شب های سرد کوهستانی را با قصص و متل و شاهنامه خوانی ،شیرین تر میکردند چنین اندیشه ای را در سر نمی پروراندند که ستیغ قلل اینترنت و روزنامه ها و عصر فناوری و اطلاعات فرهنگهای شفاهی آنان را در می نوردد و دو سویه یا در اضمحلال آن است و یا در تثبیت و ثبت و ضبط آن . و باز هم آنان نمی دانستند و در مخیله شان نمی گنجید که روزی از جعبه جادو یانگومی سر برآورد و در عرض چند هفته چنان فرهنگ و آداب و تاریخ کره ای را در ذهن فرزندانشان جای می دهد که تا پیش از آن نود درصد بینندگانش نمی دانستند که این یانگوم قهرمان و مهربان کجایی است و با دیدن چشم های بادامیش حدسی میزدند که ژاپنی و یا چینی است و درد آور تر آن که همین بینندگان بزرگان ادب و هنر و دین و قهرمانان ملی و مردمی خويش را نمی شناسد و در درک لغات زبان مادریش دچار مشکل است و آداب و رسوم و لباس و فرهنگ و هنر و همه چیزش را چنان دیگران پسند میکند که بی هویتی از جزء جزء رفتار و کردار و ظاهر و باطنش نشت کند . و وقتی کارگردان ژاپنی را در کنار کیارستمی بزرگ در کن می بینی ، در نگاه اول و ناخودآگاهانه کیمونوی ژاپنی ذهنت را چنان فرا میگرد که در فاز دوم دیدار بصری کیارستمی را بخاطر می آوردی و البته با دقت بیشتر ، پاپیون کوچکش را و در لحظه ای از زمان فرهنگ و هویتی بنام ژاپن در ذهنت سیال میشود چرا؟ 


چرا ما هویت و اصالت هایمان را آگاهانه به نابودی کشانده ایم؟ چرا ما گیوه و کلاش و سخمه و زبون و سلته و کلاو دسمال وسرون و فقیانه و لچک و کله بال و ... را با تی شرت های آی لاو یو و پرچم آمریکا و عکس های جنیفرلوپز و .... جایگزین کرده ایم در حالی که در قلب آمریکا یه ایرانی تی شرت هایی با مارک اشعار حافظ و سعدی و فردوسی طراحی می کند و در قلب تهاجم ، هویت سازی می کند.

بر ماست که اندیشه ورز و خردمدار ، میراث های فرهنگی هنری و موسیقیایی و اجتماعی نیاکانمان را – هر چند اندک – پاس داریم و در حفظ آن برای آیندگانمان کوشا باشیم . در زمانه ای که به غلط خیلی از ما پدر و مادران فعلی از زبان مادری خود در محاورات روزمره استفاده و بهره چندانی نمی بریم و مناسبات اجتماعیمان را نیز بر اساس خرده فرهنگ های بسته بندی شده رسانه های جمعی و ارتباطی پی ریزی می کنیم و فرا تر و بدتر از آن با زبان فارسی تهرونی نیز فرزندانمان را صدا میزنیم و با آنان صحبت می کنیم . به دلایل اجتماعی – سیاسی و فرهنگی آن در مقالی دیگر می پردازیم . ولی آنچه در این خلاصه قصد فتح بابی پیرامون آن داریم زبان و ادبیات و موسیقی گورانی است که شاید اگر آنرا ریشه دار ترین متون و فرهنگ در کردستان بنامیم – البته در کنار برادر تنی خویش " زبان اورامانی " - سخنی به گزاف نگفته ایم . زبان کردی بخشی از خانواده زبانی هند – اروپایی و شاخه ای از زبان هند – ایرانی است که با توجه به سوابق زبانی ، زبانی مستقل،و واجد ساختار دستوری کامل و ادبیاتی غنی است و جزء زبانهای زنده دنیا محسوب میگردد . ریشه این زبان در زبان مادی و یا کردی کهن است و تشابهات گویشی آن با زبان پهلوی و اوستایی نیز گاهآ شگرف و بدیع است و حدود سی و اندی میلیون نفر با گویشهای مختلف این زبان تکلم می نمایند . گویش گورانی در کنار گویش اورامانی که در منابع علمی نیز گویش پهلوانی بدان اطلاق می نمایند در دسته گویش های جنوبی زبان کردی قرار دارد . متاسفانه شمار گویشوران به زبانهای کردی بخصوص در بخش جنوبی کردستان جنوبی رو به اضمحلال است و عدم آشنایی و آگاهی با فرهنگ و تاریخ و هنر و ادبیات نیز مزید بر علت شده است وعدم توجه به این موضوعات فراهم کننده ی زمینه ی فراموشی و گاهآ تقابل و تضاد فرهنگی تاریخی با آن شده است . زبان گورانی که دارای غنی ترین و ریشه ای ترین ادبیات زبان کردی است نیز – با کمال تاسف – از این بلیه در امان نمانده و گرد مهجوریت و فراموشی بر دامان آن نشسته است . هر چند اتفاقاتی تصادفی دمی تازه در آن می دمد ولی نیازمند به بررسی های بیشتر و وسیع تر است . زبانی که سالیان دراز و با توجه به استحکام و شیوایی ، زبان رسمی – اداری فرمانروایان و حکمرانان کردستان بوده است و از نظر ادبی – فرهنگی نیز مشاهیر بزرگی چون پریشان دینوری ، بیسارانی، مولوي ، خانای قبادی ، الماس خان کنویله ای ، درویش قلی کرندی ، سی و شش درویشان سید براکه گوران و ... آثار ارزشمندی را از این زبان بیادگار گذاشته اند . و اما شاید قدیمی ترین این آثار را در دفاتر کلامی یارسان و حکمت پردیوری جست که متاسفانه بنا به دلایلی تا بحال مهجور افتاده و در دسترس محققین و فرهنگ پژوهان نبوده و یا اگر کسی نیز اندک بهره ای از آن گرفته ، دیدی بیطرف و بدون حب و بغض نداشته در حالی که بررسی های بیطرفانه این میراث زبان کردی و ایران زمین ، حلقه ای مفقود در پانصد سال سکوت فرهنگی ماست . 


دفاتر يارسان – جداي از رويكرد هاي آييني و فلسفي و... - براي پيگيري و بررسي هاي زبان شناختي و لغات يابي زبان كردي و اختصاصآ گوراني و اوراماني منابعي بكر و در خور توجه اند .مسلمآ اين بررسي و پ‍‍ژوهش ها نيازمند به حضور انديشمنداني است كه در شاخه هاي مختلف و كلاسه شده و منسجم نسبت به موضوع اقدام و فعاليت نمايند و در اين راه استقراء و قياس با استفاده از خود متون و ديگر متون موازي و همسان، راه گشاي ورود به ساحت ادبيات و فرهنگ غني گوراني است كه انشالله و به ياري پژوهشگران گرامي محقق شود 

در ادامه گذري اندك و گذرا بر زيباي هاي ادبي و زباني كلام هايي از دفاتر يارسان مي نماييم و دريچه اي برزيبايي و استحكام زباني معاني ژرف آن مي گشاييم و تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد: 

درويش نوروز سوراني مي فرمايد: 

دله بهشتن 
دلم قاپي چي باغ بهشتن 
انشاي نه سر مشق آفتاوش چشتن 
ژو بونه خلات خزينه م وشتن 

دل محل نزول انوار الهي است و و دروازه دار و نگاهبان نيك انديشي بهشتي ، و درك و اشراق اين انوار و فيوضات خاونكاري و خلعت گنج ازلي در بر كردن ، چشيدن اندكي از شرح و بيان سرمشق ازلي نورالانوار در دل است . همانگونه كه تيمور بانياراني مي فرمايد: 
بدن بلورم 
جسه جوهري ، بدن بلورم 
سرمس سرآو سرچشمه ي نورم 
كه جوهري بودن آدمي – در بعد جوهر و اصالت – و بلوري بودن – در بعد شفافيت روحي و محل اثر شرري از نورالانوار – را به زيبايي بيان مي كند و سرمستي اشراقي از سرچشمه ي نور را يادآوري مي كند . سرآب همان سرچشمه است و سرچشمه نيز همان سرآب ولي با تفاوت ماهوي كه سرچشمه زاينده است و سرآب محل نمود و ظهور كه در اينجا به اصل اصل نور و يا نورالانوار اشاره مي كند و اگر از بعدي فلسفي بدان بنگريم جوهره ي تعاليم فلسفي سهروردي را بيان ميدارد . چرا كه اشراق يعني « ظهور انوار قدسي و روشني هاي مينوي و لعمان و فيضان آنها بر نفوس كامل به هنگام رهايي از امور حسي و علايق مادي »//تلويحات ص 70 و در اينجا نيز بدن و تن و وجود كاملآ جوهري و بلوري و فارغ از هر تعلق مادي است 

يا : شرق خور جام ، پياله ي ساقي م // حيدر پايار 
و : سرآوم جه نور ، چشمم جوهرن 
پراشه ي پرشنگ تيغم جوهرن 
كه در همان وادي گام معني ميزند و در ظاهر نيز استعارات و تشبيهات زيباي زباني، جاي تامل دارد : شرق خور جام پياله ي ساقي 
كه ناخودآگاه خواننده را به وادي حيرت بيدار بيدل دهلوي مي كشاند . و براستي كسي كه شرق و محل و مبدآ طلوع نور باشد و سرمستي لاهوتي را از شرقيترين نقطه جام باده ي ازلي بگيرد بايد چشم باطني جوهري و بدني بلوري داشه باشد كه سرمست از سراب نور شود و تيغ زبانش را با آب جوهر حق تعالي آب داده باشد و در كشيدن شمشير زبان ، جوهر و گوهر از شرر انوار بيفشاند و :

اختر كالاباف كارخانه ي گوهر 
استاد زاخاو دين تيخ جوهر // نوروز سوران
و باز هم از درفشاني وي : 


آفتاو قرص نور نرماي مردان 
مانگ كان گوهر ويل سرگردان 

سپاي ستاران جوقه ي جواهر 
تاج دانه بند صورت ظاهر 
كه سپاه ستارگان را چون دانه هاي جواهري بر سر آفتاب مي زند و تاج ماه را بر آسمان ميگزارد، هر چند ظاهر است و وامدار و باطن آفتاب است و قرص نور ازلی. 
و باز هم ازدرويش نوروز سوراني ، كه موسيقي دروني شعر را به چه زيبايي بكار برده است : 
دل نظم نظام مستوفي مستان 
ميزان موزون قپان وه دستان 
هر كس سقامت سنگش سنگينن 
شريك بشر يار رنگينن 
و 
دل فرق فغان فوق و فاق و فيق 
تخت تخلص طوق و طاق و تيق 
تحقيق توفيق تفاق سه تاق 
سردي گول سرخ باره ي سنگين ساق 
كه موسيقي دروني شعر گويا تر از آن است كه نيازمند به توضيحي باشد 
و يا تشبيهات بليغ و زيبا و بديع در مصرع هاي ذيل : 

كوچه ي آسمان يانه ي خدايي // نوروز
گوهر مكالم 
نه بطه ي بيار گوهر مكالم 
گاوم گردونن حيشم خيالم 
تومم جواهر بذرم حوالم // نوروز 
و

چار تا برادر بودیم یه بابای پیر
سه تا کماندار ، یه ترکش و تیر 
کلام پردیوری دوره شاخوشین 
که پهلو زدن آن در مفهوم و معنا و گاه در ظاهر به داستانک شطحی و رمزی محمد دراز گیسو از عرفای قرن ششم هند ، از غنای مفهوم و معنایی لایه های زیرین این متون حکایت دارد .

و یا استفاده از تمثل های زیبا : 
بلام بر نیشوت دار به ریشه وه 
و: گه چشتی وه نویر روشن ، معلوم بو 
و : وا سنگ زبره ساو زوان دای 
کلام پردیور مکوی مانگ و خور 

درویش نوروز سورانی: 

مکوی مانگ و ور سّر پنهانی 
بی تان و بی پو هفت آسمانی
و: 
رو رووي مكوش شمس قمرن 

مکو دوک ریسندگی و بافندگی است که چون چپ و راسات میرود پود را به تار سقامت و تکامل جسمی – پارچه یا موج – شکل می گیرد ولی استاد ازلی مکوی ماه و خورشید را برای ساخت هفت آسمان ، بی تان و بی پو هر روز از شرق به غرب و از غرب به شرق می فرستد و سّر پنهانی تان و پوی آسمان و ساخت هفت طبق در آنهاست 
رفیق رقاص روح روانی 
چرخچی چالاک جمله جهانی
ماه و خورشید به رفیقی رقصنده و رونده ای چالاک برای جهان و روح و روان منتشر در آن است چرا که همیشه و خستگی ناپذیر در حرکتی چالاک است و از زمانی که روح در کالبدها و از عرش اعلا وساحت خاوندکاری دمیده شده رقاصی ماه و خورشید بوده و چون یاری برای روح در حال گردش اند و در ادامه هم اشاره به معانی غامض لایه های زیرین میکند : 


اگر بوانیم مغز ای مانی 
مشوت او سرآو باز طرلانی 

و اشارات فراوان ديگر از ايران باستان : رستم و سهراب و جمشيد و كاووس و زال و اسفنديار و جاماسب و فرشوشتر و ديگراني كه سهروردي از آنان بعنوان حكماي فرس نام ميبرد در كلام دفتر پرديوري حضوري نوين دارند . و جاي بررسي دارد كه نمودي از آموزه هاي يارسان در متون و آراء عين القضات و سهروردي و بابافرج تبريزي و باباطاهر و شيخ بركه و ... وجود دارد – هر چند نه موجب انتساب اين بزرگان به ياري است و نه محملي براي بزرگنمايي – ولي در هر صورت غناي ادبي فرهنگي دفاترحكمت پرديوري و يا بررسي هاي حكمتي و فلسفي و موسيقيايي آن ، گستره اي پر از بذر گوهر براي گوهركاري و انديشه است.

با تشکر له دکتر سیروس قامشلو 


Mittwoch, 19. November 2014

گزارشی از مراسم سیزدهمین سالگرد همای فرخنده بال آسمان شهید والا مقام استاد شهید سید خلیل عالی نژاد و روز جهانی یارسان:

گزارشی از مراسم سیزدهمین سالگرد همای فرخنده بال آسمان شهید والا مقام استاد شهید سید خلیل عالی نژاد و روز جهانی یارسان:
»»»»»»»»»»»»»»»















سیزدهمین مراسم سالگرد استاد شهید سید خلیل عالی نژاد درمیعادگاه عاشقان واقع درشهر صحنه کرمانشاه روز 27 آبان ماه 1393برابر باسوم سرماخیز765کردی سلطانی گرمسیری با حضور هزاران نفر از پیروان آیین یاری و دوستداران وعاشقان استادشهید سید خلیل عالی نژاد این اسوه ی عشق و ادب و متانت برگزار گردید. دراین مراسم برنامه های متعدد و متنوعی از موسیقی دینی یارسان موسیقی عرفانی ،شعرخوانی و سخنرانی به اجرا درآمد.همینطورتعدادی از سخنرانان خواستار حل مشکلات و رفع تبعیض ها بر علیه جامعه یارسان از سوی مسولین شده و یکی از سخنرانان قطعنامه ای در خصوص پرونده ترور استادشهید سید خلیل و خواسته های مردم یارسان از مسئولین محترم جمهوری اسلامی ایران و سازمانهای بین المللی برای پیگیری این پرونده قرائت گردید ودر این مراسم اقشار جامعه ی یارسانی وهمراهان غیر یارسانی از اقصی نقاط ایران حضوری پر شور داشتند.




باتشکر له  یار عزیز جناب  بهبود فریاد 

Montag, 17. November 2014

سیزدهمین سالگرد پرواز قلندرانه ققنوس یاری شهید سید خلیل عالی نژاد



به نام حضرت دوست:


سیزدهمین سالگرد پرواز قلندرانه ققنوس یاری شهید سید خلیل عالی نژاد

زمان 1393/8/27 مکان شهرستان صحنه

وعده ی دیدار27 آبان 1393 برابر با سوم سرماخیز سال 765کردی گرمسیری سلطانی


من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را
 وین دلاویزی و دلبندی نباشد موی را

روی اگر پنهان کند سنگین دل سیمین بدن
 مشک غمازست نتواند نهفتن بوی را

ای موافق صورت و معنی که تا چشم منست
 از تو زیباتر ندیدم روی و خوشتر خوی را

گر به سر می‌گردم از بیچارگی عیبم مکن
 چون تو چوگان می‌زنی جرمی نباشد گوی را

هر که را وقتی دمی بودست و دردی سوختست
 دوست دارد ناله مستان و هایاهوی را

ما ملامت را به جان جوییم در بازار عشق
 کنج خلوت پارسایان سلامت جوی را

بوستان را هیچ دیگر در نمی‌باید به حسن
 بلکه سروی چون تو می‌باید کنار جوی را

ای گل خوش بوی اگر صد قرن بازآید بهار
 مثل من دیگر نبینی بلبل خوشگوی را

سعدیا گر بوسه بر دستش نمی‌یاری نهاد 
 چاره آن دانم که در پایش بمالی روی را

باتشکر له  جناب بهبود فریاد 

Dienstag, 11. November 2014

نگاهی گذرا به مراسم حضور مردم یارسان ، عید خاونکار در « تکیه ی آسید براکه ، روستای توتشامی»

نگاهی گذرا به مراسم حضور مردم یارسان ، عید خاونکار در « تکیه ی آسید براکه ، روستای توتشامی»







عکس از  آقای مهندس پیمان پناهی

دوستان عزیز،یاران گرامی . سلامی دیگرو نوشته ای دیگر، این روزها چندین مقاله را دردست نوشتن دارم لیکن به علت ضرورت واهمیت موضوع « گردهمایی مردم یارسان در توتشامی تکیه ی حیدری به مناسبت جشن خاونکار» تصمیم دارم درباره تاریخچه این مراسم مطلبی را تقدیم شما کنم . عکس زیبای این مطلب را از پروفایل دوست عزیزوگرامی آقای مهندس پیمان پناهی کپی کرده ام که دراینجا از ایشان تشکر می کنم .
هنوز مدت زیادی از پیروزی انقلاب 57 نگذشته بود که حملات همه جانبه نظام حاکم به شهرها واستانهای کوردنشین کوردستان آغاز شد . دولت وقت همزمان اقدام به تحکیم پایگاه های نظامی وغیرنظامی خود ودرراستای آن تبلیغات شدید رسانه ای وکارهای فرهنگی در مناطق کوردنشین کرد . ازطرفی درحالیکه به مردم کوردستان ظلم مضاعف ملیتی( به دلیل کوردبودن) روا می شد ، مردم « اهل حق » یا یارسانی منطقه ی غرب کشورنیز ، ابتدا به علت کورد بودن موردظلم مضاعف وبعد به دلیل «اقلیت دینی غیرقانونی بودن » ، مورد ظلم « آئینی» وهدف تهاجم فرهنگی،نظامی حاکمیت دینی قرار گرفته بود ند بطوریکه همزمان با حملات گسترده نظامی به کوردستان، حمله نظامی وبمباران روستاهای یارسان نشین مناطق قلخانی ، علی الخصوص ،روستاهای منطقه « قورشچی باشی » منجر به کشته شدن تعدادزیادی از زنان وکودکان وتخریب خانه ها وحتی چادر های مردم ایل نشین دردامنه کوه های دالهو شد . که این امر موجب کوچ اجباری عده ی زیادی از مردم یارسانی به عراق گردید. روستاهایی مانند « بان زرده »که بمباران نشدند توسط سپاه پاسداران به رهبری وفرماندهی ، فردی به نام « حاجی طهماسبی » اشغال شدند. « حاجی طهماسبی » که به دلیل خدمات ارزنده اش به نظام حاکم ، همکنون فرمانده یکی از پادگان های مهم سپاه پاسداران در جاده قدیم کرج است ، همراه با پاسداران به روستای « بان زرده » لشکرکشی کرد ومردم را به زور سوار بر مینی بوس وماشین های تویوتای سپاه پاسداران کرد وبه بخش « ریجاب » که اهل تسنن هستند آورد ، درآنجا نماز جماعت به سبک وروش تشیع برگزار کرد وبا زور اسلحه مردم اهل تسنن ریجاب را به صفوف نماز آورد ویارسانی ها ی را نیزکه از« بان زرده» آورده بود وادار به گفتن شهادتین اسلامی وشرکت در نماز جماعت کرد. طی مدتی که او درروستای بان زرده ومنطقه مستقربود چندین نفر ازمردم « بان زرده »را با حکم خویش بازداشت ، محاکمه واعدام کرد. که من نام چند نفراز آنها را به یاددارم . یک نفرچوپان به نام « کاکامراد » ویک زن به نام « نوری فتاحی». سپس برای مقابله با مردم یارسانی قلخانی وتصرف نقاط کوهستانی دالهو، سینه ی کوه های مقدس دالهو را با مواد منفجره شکافت و جاده ای بتنی از « بان زرده» به سمت داوود و« حساب زنگی » وبابایادگار وقلب دالهو وقلخانی احداث کردومقررات عبور ومرورسختی درمنطقه برقرار کرد. همزمان درمنطقه گوران ، دولت اقدام به احداث متعددپایگاه های نظامی سپاه پاسداران به رهبری فردی به نام « باقری » کردند. آنها در«گهواره گوران »وحومه اقدام به وحشت آفرینی ودستگیری جوانان نمودند وشبانه به بهانه های مختلف به منزل مردم هجوم می بردندو خانه ها را مورد بازرسی قرار می دادند . خانه ی ما نیزازاین حمله بی نصیب نماند وآنها صدها نوار کاست کلام های یارسان را که پدرم و« لالوبدرخان زرده ای » تهیه کرده بودند را همراه با صدها جلد کتاب باخود بردند. روستای « توتشامی » وتکیه ی حیدری نیز چنین سرنوشتی داشت .سپاه پاسداران به رهبری فردی به نام «پاسدار نوذر» به تکیه حیدری حمله بردند ، به تفتیش وبازرسی وتخریب اموال در آنجا پرداختند. این درحالی بود که آسید نصرالدین به همراه عده ی زیادی از یارسانی ها درقالب نیروهای مردمی ، سلاح دردست گرفته وآماده رزم برعلیه تجاوز رژیم جنایتکار صدام حسین بودند. به غیراز عملیات نظامی ، عملیات فرهنگی نیزباشدت زیاد آغاز شده بود. درمدارس گوران وقلخانی وسنجابی دانش آموزان ومعلمان یارسانی را به زور وادار به شرکت در نماز جماعت می کردند اداره آموزش وپرورش اقدام به تشکیل« کلاس های عقیدتی» برای معلمان کرد وهمه ی معلم ها را موظف به شرکت در این کلاس ها نمود . شورای پاکسازی آموزش وپرورش اقدام به پاکسازی واخراج معلمان کرد . چهار برادر وخواهر من که دبیر ومعلم بودند درلیست اخراجی ها قرار گرفته بودند . کمیته ی امداد امام خمینی وچندین ارگان دولتی دیگر درگهواره مستقرشدند. مسئول این نهاد ها، فردی بود به نام « میرامینی » که اکنون به پاس خوش خدمتی هایش درتهران صاحب منصب است. درراستای « طرح مسلمان سازی یارسان » آنها طرح احداث مسجد درگهواره را تصویب کردند . قطعه زمینی را دربهترین جای گهواره به زورغصب کردند ونام « مسجد حضرت علی» برآن گذاشتند واز مردم تقاضای کمک مالی کردند . اما مردم جواب مثبت ندادند لذا روش های دیگری را برای اخذ کمک مالی درپیش گرفتند. هر خانواده که برای گرفتن سهمیه ی « سم آفت باغ » ویا « کوپن موادغذایی» به ارگان های دولتی گهواره مراجعه می کردند، به زورواجبار قبضی به نام « همیاری مسجد» دریافت می کردند که باید در همانجا پرداخت می شد وگرنه از خدمات دولتی بی بهره می شد. باتوجه به اینکه پدرم از بزرگان وسادات ذی نفوذ منطقه بود ، میرامینی ازایشان خواستند که سادات ومردم گهواره کمک مالی به مسجد بکند وهم فتوا ی کمک مالی صادر کنندتا مردم نیز پیروی کنند. پدرم درجواب میرامینی وباقری چنین گفتند: « اولأ مردم گهواره اهل حق هستند ونیازی به مسجد ندارند دومأ حتی اگرمسلمان هم باشند ابتدا باید نیازهای اولیه مردم مثل بهداشت دراولویت قرار بگیرد نه مسجد» . وقتی که آنان با جواب قاطع « نه » پدرم مواجه شدند ، میرامینی لبخندی زد وبه پدرم گفت : « شماباید حتمأ کمک بکنید زیرا این مسجد حضرت علی ع است » وبه یاد دارم که پدرم به آنها گفت : « اگر حتی اگرنام مسجد را سلطان سهاک هم بگذارید ، یک ریال کمک نخواهم کرد وبه کسی هم توصیه نخواهم کرد » .
باقری روبه پدرم کرد وگفت : « آسید ولی این حرف برایتان خیلی گران تمام خواهد شد وتاوانش را حتمأ خواهید داد» . والبته کاملأ درست می گفت خانواده ما تاوان بسیارسختی برای اعتقاداتشان وپاسخ « نه» به خواسته های حاکمیت دادند. 
به هر حال بعد از مدتی با استفاده از کمک اجباری مردم گهواره ، وزمین غصبی، نهایتأ « مسجد حضرت علی ع» درگهواره احداث شد .آنگاه درادامه ی فعالیت های فرهنگی ، تصمیم گرفتندمردم را به عناوین وبهانه های مختلف به مسجد بکشانند به همین دلیل چها نفرروحانی بلندمرتبه را از قم دعوت کردند تا با گفتگو وبه اصطلاح بحث ومناظره با سادات وبزرگان گهواره ، مردم را به قول خودشان از « گمراهی وکفر» نجات بدهند ومسلمان بکنند. ولی خوشبختانه روحانیون بیچاره نتوانستند پاسخ سئوالات پدرم را بدهند ودست از پا دررازتر به قم برگشتند. پدرم بسیار آگاه بود وقرآن وانجیل وسایر متون دینی رامطالعه کرده بود وبا استدلال وآیات گزینشی از همان قرآن روحانیون اعزامی را محکوم وناامید کرد . به یاد دارم که یکی از سئوالات پدرم خطاب به آیت الله ها این بود: « آیا مگر خداوند درسوره بقره نگفته که ما برای هر قومی با زبان خودشان پیامبر وکتابی آسمانی فرستادیم ؟ خب ما که عرب نیستیم کوردهستیم پس این کتاب آسمانی برای ما نیامده است دومأ مگر درقرآن نیامده که خداوند قادر مطلق است وهیچ چیز بدون ارده ی او رخ نمی دهد . پس چرا اراده نکره است که همه ی مردمان دنیا را مسلمان خلق کند؟».
علی رغم تلاش های نظامی ، فرهنگی ، اقتصادی واجتماعی دولت حاکم ، برای اسیمیلاسیون و مسلمان کردن مردم یارسان ، عاقبت مردم یارسان ، بدون خشونت ودرگیری ، با تدبیر و عقلانیت، پاسخ عملی خوب ودندان شکنی به « پروژه مسلمان سازی یارسان » دادند. آنها بطور عملی روشی را برای پاسخ « نه » به نظام حاکم درنظر گرفتند که تاکنون هنوز این روش وپاسخ مفید بوده وادامه دارد.
ازقدیم سال پیش درمنطقه غرب رسم بوده که سادات وبزرگان مناطق یارسان نشین ، برای عرض تبریک عید خاونکار ویا عید نوروز ، وزیارت تکیه « آسید براکه » به توتشامی وبابایادگار می رفتند .مردم «بان زرده » نیز هرسال درروز عید مبارکی به زیارت بابایادگار وهانیتا وقصلان می رفتند. مردم گوران در واکنش به پروژه ی مسلمان سازی وآسیمیلاسیون، به سنت قدیمی وخوب « زیارت تکیه ی آسیدبراکه » رسمیت دادند واین راسم را همگانی گردند. درواقع این حرکت یک فعالیت زیرکانه وپاسخ دندان شکن به تلاش رژیم برای کشیدن پای مردم به مساجد ومراسم نمازجمعه وطرح مسلمان سازی مردم یارسان بود. خوشبختانه این اقدام درسالهای بعد مورد استقبال همه ی روستاها وشهرهای یارسان نشین قرار گرفت وهرسال جمعیت بیشتر وبیشتر شد وتاکنون نیز ادامه دارد .هرسال دوباراین مراسم بدون هیچگونه تبلیغاتی، باشکوه تر از سال قبل انجام می شود ومردم در توتشامی مورد استقبال وپذیرایی جناب آسید نصرالدین حیدری وخانواده محترمشان قرار می گیرند . مردم یارسان فاقد هرگونه رسانه جمعی وتریبون دولتی یا غیردولتی هستند ، دراین مراسم خبری از « ساندیس» وچلوکباب وپول وامکانات نیست ، فقط عشق وایمان ،علاقه ، همدلی وهمبستگی است . باید صادقانه اعتراف کرد که همکنون تکیه ی حیدری وجناب آسیدنصرالدین حیدری محور ومرکز تجمع واتحادوهمبستگی یارسان شده است وجای خوشبختی است که درسالهای اخیر شاهد شرکت تعدادی ازیارسانی های ترک زبان ، فارس زبان و« لر» وحتی کاکه ای ها ی کوردستان عراق نیز دراین مراسم هستیم . اینجانب نیزبارها همراه پدرم با کلام وتنبوردراین مراسم شرکت کرده ام و خاطره های بسیار خوبی از این مراسم دارم . درواقع همانطور که « دین یاری » فرا ملیتی ، فرا مکانی وفرا زبانی است ،توتشامی وطبیعت زیبایش و تکیه ی آسیدبراکه حیدری ومکانهای مقدس یارسان نیز متعلق به همه ی یارسانی ها وکاکه ای هاست وهیچکس حق ندارد آن را اختصاصی وانحصار گوران بداند. هرکس که به توتشامی سفر کند از آنجا شکسته دل ، ناراحت ، بی نصیب ، رنجو وغمگین ، برنمی گردد. درآنجا میزبان از مهمان نمی پرسد ، که اهل کجایی، کدام خاندانی ، زبانت چیست، اعتقادت چیست ویا ...........
یکی از دستآورد های مهم این مراسم اتحاد وهمبستگی است واما امسال دستآورد دیگری نصیب مردم شد . بالاخره هرچند صدا وسیما ومطبوعات کرمانشاه هرسال چشم وگوش خود را درباره ی مراسم باشکوه خاونکار می بندد، اما دیدار چندین مسئول دولتی از توتشامی وشرکت در مراسم عید خاونکار برای عرض تبریک به مردم یارسان وآسید نصرالدین حیدری ، نشان از آن دارد که عاقبت جمهوری اسلامی مجبور به قبول هویت ، یارسان خواهد شد. واین پیروزی بزرگی برای مردم یارسان است.
متأسفانه درسالهای اخیر بعضی ها با پروفایل ونام های جعلی وغیرواقعی و سوء استفاده از نام وعکس آسید نصرالدین حیدری وزیارتگاه بابایادگار وبه بهانه ی دفاع از « تکیه حیدری» ، سایر خاندان های محترم یارسانی مانند خاندان بزرگ « شاه ابراهیمی » و« شاه حیاثی» و........وبزرگان دینی این خاندان ها را واعتقادات یارسانی های ترک زبان وفارس زبان را درفضای مجازی مورد تهمت و توهین قرار داده اند ودل آنها را شکسته اند. این درحالیست که آسید نصرلدین حیدری وخانواده محترمشان ارادت واحترام خاص به همه ی خاندان ها وشخصیت های دینی یارسان دارند و همه ی یارسانی ها را اعم از کورد ، فارس، ترک ، لر ، از هرخاندان که باشند، به یک دیده می نگرند وبه طور یکسان دوست دارند و همیشه آماده ی ملاقات وپذیرایی از آنان هستند . اینجانب بارها شخصأ درباره این مسائل و احترام همه ی خاندان ها ومقام بزرگان دین از خدمت ایشان وآسید جلال حیدری ، به صورت حضوری وتلفنی ، سئوال پرسیده ام وخوشبختانه جوابی جز احترام ، مهربانی وارادت وایمان نسبت به همه ی خاندان ها وشخصیت های دینی ومقدس یارسان نشنیده ام . درراستای همین اعتقاد ، آسید نصرالدین سالها پیش به دنبال تفرقه افکنی بعضی از عناصر معلوم الحال درمنطقه که قصد تفرقه دربین خاندان یادگاری وشاه ابراهیمی ها را داشتند، اقدام به انتشار اطلاعیه ای نمودند که در آن صراحتأ اعلام فرموده اند هر کس به هر بهانه ای بحث تفرقه آمیز دینی را رواج دهدومدام از اختلافات یاد کند از لطف سلطان سهاک محروم خواهد شد واهل حق نمی باشد . بنا براین انتظار می رود که عزیزان یارسانی اعمال تعداد معدود ومحدودی تفرقه انداز را به حساب «تکیه حیدری» ،آسید نصرالدین ومردم یارسان غرب ایران نگذارندهر چند که این حرکت ها با رنگ ولعاب دفاع ازتکیه حیدری ویک خاندان مشخص باشد. 
اینجانب اعتقاددارم که هر شخص ، حزب ، گروه وسازمانی که تصمیم دارد برای تحقق اهداف وآرمان های مردم یارسان تلاش وکوشش کند ، می بایست خود را باپتانسیل ونیروی نهفته ی مردم یارسان وبزرگان یارسان همچون جناب آسید نصرالدین حیدری وآسید جلال حیدری درمنطقه هماهنگ نماید تانتیجه مناسب حاصل شود. 
درپایان امیدوارم که همه ی عزیزان یارسانی لزوم اتحاد وهمبستگی در این برهه از زمان را بیش از پیش احساس کنند ومخصوصأ یارسانی های عزیز غیر کورد زبان ، به جمع دیگر یارسانی ها در روزمراسم خاونکار در توتشامی بپیوندند تا از نزدیک ، لطف ، صفا، وفا ، مهر ومحبت آسیدنصرالدین حیدری و خانواده محترمشان ومردم یارسان منطقه غرب کشور را از نزدیک احساس ولمس کنند تا این اتحاد خاری باشد در چشمان کسانی که میخواهند واقعیت موجود هویت یارسان و« دین یاری » را نادیده بگیرند . 
سیدفریدون حسینی نوزدهم آبانماه نودوسه

با تشکر له  جناب آسید فریدون  حسینی  برای  قلم شیوا که دارند 

((( کَند و کاو و کورمالی در فهم فلسفه ی جشن آئینی «خاونکار=خُداوندگار» و پیوند آن با جهانبینی اصیل ایران )))

((( کَند و کاو و کورمالی در فهم فلسفه ی جشن آئینی «خاونکار=خُداوندگار» و پیوند آن با جهانبینی اصیل ایران )))

- خُلاصه روایت آئینی یارسان از «جشن خاونکار=خُداوندگار»:

یری تن(=داوو+پیربنیامین+پیرموسی)، همدل و همپُرس به جستجوی شاه و سُلطان معنوی خود برمی خیزند و پس از تلاش و سختی و جویندگی بسیار او را در بوستان بابارکن الدین در برزنجه ی شهر زوربه صورت شهباز سفیدی می یابند. این شهباز سفید، سپس به هیئت نوری بر وجود دایراک خاتون تابیده شده و از این نور در وجود دایراک خاتون(مادر ظاهری سلطان و همسر شیخ عیسی)، سُلطان سُهاک زائیده می شود. شیخ عیسی دارای سه فرزند از همسری دیگر می باشد. پس از مدتی این سه فرزند بر سلطان سُهاک رشک و حسد ورزیده و بنای ناسازگاری با او را آغاز می کنند و خواستار جُدائی او از خانواده می شوند. بناچار شیخ عیسی از سُلطان می خواهد تا سهم خود را از آن خانه برداشته و خانه را ترک کند. سلطان خواهان سه پاره از اسباب خانه می شود: «قالیچه ی دمشقی و دیگ و سُفره»، و پس از گرفتن آن ها همراه با «یَری تَن» از آن خانه کوچ می کنند. دقایقی پس از کوچیدن آنان، سه برادر سلطان به القاء و وسوسه ی دائی های خود از چنین تقسیم اموالی پشیمان می شوند، چراکه دائی های سه پسران بر این باورند که سُلطان با بُردن آن سه پاره در واقع کان و توان ِزندگی در گیتی را از آن خانه با خود برده است. به همین سبب همراه با دائی های خود قشونی از قوم چیچک فراهم کرده و در پی سُلطان و یَری تَن برای باز پس گیری اسباب خانه لشکرکشی می کنند. سُلطان و یَری تَن به غار «مَرنو» در شندر کوه شاهو پناه می آورند. رنج و آزار جان درتنگناه و محاصره فزون می گیرد تا آنکه داوو به امر سُلطان سُهاک مُشتی از خاک را از زیر قالیچه ی دمشقی بیرون کشیده و بر قشون چیچک می پاشد، که در نتیجه ی آن پس از سه شب تاریک، روشنائی حاصل می شود و قشون چیچک از هم پاشیده و هیچ یک از ستیزه جویان باقی نمی مانند و آنگاه رمزبار به شکل پیرزنی، به دعوت و فراخوان شاه سُهاک، یک خُروس و مقداری برنج برای آنان می آورد که پس از دُعا دادن و نیایش آن را می خورند و جشن پادشاهی خاونکار برپا می شود.
***
و اما تلاش برای کورمالی و ژرف اندیشی و اندکی رمزگشائی از این روایت آئینی و پیوند آن با جهان بینی اصیل ایران:

- در جهانبینی اصیل ایران، بُن آفریننده ی جهان، «سه تا یکتائی» یا «سه پندی» یا «سپنجی» است. «سپنتامینو، انگرامینو، وهومینو» سه ایزدفروز و سه نیروی همزاد هستند که در هماهنگی و همتازی و همآفرینی(=اندازه و میزان)، بُن و سرچشمه ی آفرینندگی جان و جهانند. چنین تصویری بعدها در عرفان ما شکل «وحدت وجود» به خود می گیرد.
درویش نوروز می فرماید:

دانه سه دانه
 دلم منت پامنده سه دانه
بذر دُر نه بَحر گنج خزانه 
هر سه وردشان پری نیشانه
اول مغز ذات نوشا اعلای سر
 دو کس وه مُعجز نیشانه بشر
نگین وسط مزه میان جا 
وردن وه مثقال رمز چنی رضا
گره نَوگرا یک تن و دو دون 
بدن شکاوا چهار شم وست او شون ...

- در داستان سیمُرغ عطار، مرغان(=جان ها) در پی یافتن شاه خود و پس از رنج راه و جویندگی بسیار، شاه را در برآیندی از همجوئی سی مرغ می یابند. اما همچنانکه در زبان پارسی کُهن و نیز در زبان کُردی، «سی» همان سه می باشد، اطلاق سیمُرغ به سی تا مرغ اشتباهی است که به مرور زمان در اذهان جا خوش کرده است و درست تر «سه تا مرغ» است نه «سی تا مرغ» ...
در روایت پردیوری از جشن خاونکار، سُلطان سُهاک نیز برآیند همدلی و همجوئی «یَری تَن» یا «داوو، پیربنیامین و پیرموسی» می باشد.
«سیمرغ» و «یَری تن» در فرهنگ باستانی ما همسان با «اَرتافرورد» یا «فروهر» است. خُدائی که آن ر افسانه کردند.
نام «ایران» نیز در واقع همان «ئیریئوانه» و «ئیریانه» و «یَری یانه» و «یَری تَن» و «سیمرغ» به معنای «سه اصل» و «سه خانه» است.

- در جهانبینی اصیل ایران، خُدا، اصل همیشه نَوشَوی و تازه شونده در گیتی است و هرگز ایستا و کُهنه نمی شود. خُدا، با تغییر در زمان گُسترش و بازآفرینی می یابد«گوران». در روایت پردیوری از جشن خاونکار، «مَرنو» تنها یک غار و یک پناهگاه ساده نیست بلکه «مَر» به معنای خُدا می باشد و جایگاه آفرینندگی است. «مَرنو» یعنی خُدای نو و تازه ... خُدائی که ویژه گی آن تازه شوندگی و سبزی مُداوم در گیتی و جان هاست.

- «شندر کوه» یا «شندر وای» به معنای کوه و خانه ی سیمرغ می باشد.

- «سُهاک» از دو بُن واژه ی «سُهی=راست» و «آک=اصل» ساخته شده است. بنابراین «سُهاک» به معنای «اصل راستی» می باشد. «شاه یا سُلطان» نام عرفانی خُداست و «سُلطان سُهاک» یا «شاه سُهاک» به مفهوم «خُدای راستین» است.

- «خاک» همان «هاگ» و «آگ» و «اِگ»، به معنای تخم و دانه و حق است. تخم و دانه، سبزشونده و روشن کننده است. پاشیدن خاک بر قشون چیچک توسط داوو به امر سلطان سُهاک هرگز به مفهوم کشتن و قتل عام نبوده است، بلکه کاشتن تخم و دانه ی حق و آگاهی در دل ستیزه جویان چیچکی بوده است تا پس از سه شب از دل تاریکی جوانه ی روشنی و آگاهی برآید. خاک پاشیده خاکی است که چشمان نابینای قشون چیچکی را جَلا داده و همین بینائی و صیقلی چشم و دل آن هاست که سبب می شود تا حلقه ی محاصره را رها کنند.
...
...
...
شاد و خُرّم و پیروز باشید
به  قلم  کا فرامرز بابایی 
درود و سپاس  و جناب  بابایی بسیارزیبا پر معنا

Freitag, 31. Oktober 2014

له اشعار شاعر عزیز ولاتمان کا علی بخش مرادی ساکن روستای کنه رشیدعرب

له اشعار شاعر عزیز ولاتمان کا علی بخش مرادی ساکن روستای کنه رشیدعرب اصلیت داره رش محمدسلطان پیشکش وه دوس داریل شعر و ادب با تشکر له کا جهانبخش مرادی عزیز









هانایاکریم کارسازکاران
رونق بخشنده سومای ستاران .
خالق مخلوق بینای کردگار
روزی دهنده مل و مورو مار .
سقام دهنده ی لیل چنی نهار
هانای روزتنگ منعم وهزار .
پیم بیرنجات روشن بو ظینم
بی نورنمانوبینایی عینم .
تاوصفی له خلق ایل قلخانی
دلیردلیران دوران فانی .
بیان کم پری دور روزگار
پری زمانه بوت ویادگار .
اسپرنزادان سرهنگ سرداران
دلیران دورپیلتن واران .
خانان سلطانان ایل قلخانی
وینه دلیران نوه کیانی .
یک یک دلیران قلخانی تمام
چون پالوانان نوه نسل سام .
چون پالوانان دوره کی کیان
چابک سواران المانی وشان .
اگراستادان مولوی واران
عالمان دورگوهر گفتاران .
سخن سرایان شاعران دور
فردوس نمایان میرزاحسین طور .
سعدی وجامی نظامی وخیام
عالم عالمان دوران ایام .
سهرابی چنی ملاولوخان
صرافان دور له ایل گوران .
میرزاالماس خان زاده دینور
شفیع خانایی استاد سرور .
مولوی یانی سیدعبدالرحمان
صراف گوهرروله کوردستان .
تمام بواچان وصف قلخانی
دلیر دلیران وینه کیانی .
پایان ندارو نمبو تمام
شجاعی شیران منشورن له عام .
شجاعی شیران وخلق عیانن
چه حاجت وحرف ذکروبیانن .
یاران قلخانی
کفتنم اویاد ایل قلخانی .
سرهنگ سرداران وینه کیانی
امان ویردن نی دنیای فانی .
قمر واوحسن و او جماله وه
واو قامت وینه کمر لاله وه
واو سکه سفید وینه زاله وه
واو عقل وتدبیرواوکماله وه .
واو دارای لقب سلطانیوه
واو بال وباهو خسروانیوه .
واو بخشای کرم حاتم واره وه
واو لفظ شیرین شکرباره وه .
واو خشم وغضب روز جنگوه
چون خسرو سواروگلرنگوه .
واو بیاوبرو دیوه خانه وه
واو خنده ومزاق لای مهمانه وه .
واو جمال پاک پرله نوره وه
واو تواضع بی قصوره وه .
واو قی وقطار پر له شنگوه
واو بی باکی روز جنگوه .
واو سام وهیبت نادر نماوه
واو سقام سخت چون پادشاوه .
واو عدالت نوشیروانیوه
واو کیف ودماخ ناو قلخانیوه .
واو کیف ونشاط واودماخوه
واو چهره خندان چون گلباخوه .
واو شان وشوکت چون شاهانوه
واو دارای نگین سلیمانوه .
اگراستادان مولوی واران
معناشکاوان گوهرگفتاران .
سخن سرایان شاعران دور
فردوس نمایان میرزاحسین طور .
تمام بواچن له وصف قمر
له وصف سردارشیر نامور .
نمبو تمام وصف خان دور
خسروان صفت دلاوران طور .
دلاور وینه نوه کیانی
سردار سرهنگ ایل قلخانی .
اخرله تقدیر قضای ربانی
چون خور اوابی نی دنیای فانی .
ساهراید خاصن نه دور دنیا
نام نیکنامی لیش منن وجا .
علی بخش ویطور کردنش بیان
نکته نه وصف شای قمرسلطان.
جهانگیرواو سام سکندره وه
واو تیپ وسپاه واو لشکره وه .
واو سینه فراخ روسم نماوه
واو طنطنه وتیپ واو سپاوه .
واو ستارخانی پرله شنگوه
واو دارای لقب سالار جنگوه .
قی واو کمربند شان اویزوه
چون خسرو سواروشودیزوه .
واو قی وقطار پر له شنگوه
واو خشم وغضب روزجنگوه .
واو سام وهیبت روسم نماوه
واو جمال وینه کیخسرو شاوه .
کمرواو خنجر دشمن گازوه
شان والمانی تازه سازوه .
قی واوکمربند ووقطاروه
هی هات وهوهوشون شکاروه .
واو ناله برنو سر دیاروه
واو کزه کواو ور مغاروه .
پنجه واو قبضه قوناخ زردوه
واو جویای شکارهرده وهردوه .
واو غضب وینه دلاوروه
دس ودسه چاخ لای کمروه .
واو سام وهیبت روسم طوروه
واو خشم وغضب هورجوروه .
له سرتاوپا وشک شنگوه
شان وپشتوپی میل وجنگوه .
واو فتح فرصت واو رزنوه
صدای هی بگیر لوسربنوه .
واو تیراندازی وونیشانوه
دس و المانی بی ایمانوه .
واو صدای طبل کوس کس نداروه
واو اواز برز شاسالاروه .
هروقت صدای طپل سالارجنگ خیزا
دشمن نه تاوش لرزاوگریزا .
واو ترنگه طپل پاو جنگوه
دشمن هراسان و دل تنگوه .
مواتن صدای طپل سالارن
جای درنگ نین چاره فرارن .
وینه نسل سام شیر دلاور
قطار له گردن لامه له کمر .
گاه خشم وغضب گاگاه قین قار
گاگاه وینه گل فصل نوبهار .
گاه چریکه ماردم نه سرکلاوان
گاه له ورمغار پیم کل تاوان .
گاه له سرکوان ناله المانی
گاه شادی له شوق ایل قلخانی .
گاه قتل قلار دشمنان یکسر
گاگاه نوازش رایت ونوکر .
نه باک له دولت نه له همجوار
بی خوف واندیش چون شیرشکار .
هرچی بواچم نه وصف سردار
له وصف دلیر سرهنگ سالار .
پایان ندارو وصف دلاور
شیر شجاعت سالار سرور .
وصف سالارجنگ بحر بی پایان
علی بخش قطره لیش کردن بیان .
باریم وخاطر بهرام دلیر
فرزند قمر نوه نره شیر .
شان شوکت خاص پهلوانان طور
وینه پور زال نوه سلم بور .
واو شان وشوکت ووانداموه
واو سام سنگین وینه ساموه .
واو لفظ شیرین شکرباروه ر
رخسار وینه گل نوبهاروه .
واو اخلاق خوش مردم داریوه
واو ایمان پاک دین یاریوه .
واو جمال پاک پرشه نویروه
واو گفت وگفتار بی قصویروه .
واو حسن وجمال خسرو واروه
واو لفظ شیرین گوهرباروه .
واو سام وهیبت دل نلخشوه
چون روسم سوار وکول رخشوه .
وینه فرامرز نوه زال پیر
پالوان دور شیرشیران گیر .
دلیر داوخواز وینه پیله تن
سام سهمناک شیر هنرمن .
صاحب فرو نویر شیر دل نلخش
وینه کیخسروپورسیاوخش .
پی دشمن قهار پی دوس مهربان
وینه شاه خسرونوه کی کیان .
شان وشان اویزستارخانیوه
ووسام سنگین ناو قلخانیوه .
درویشان صفت راگه حق نه ور
شیفته ذات پاک تکیه سیدحیدر .
شیردلاور بور بی اندیش
سرسپرده ذات پاک سیددرویش .
له مومن مومن له دلیردلیر
نترس وبی باک وینه بوروشیر .
حیف نورد وسر دنیای دویرمنزل
بردش وباقی حسرتان دل .
علی بخش وسن نمبو تمام
وصف دلاورنوه نیکنام .
بواچیم وصف شیر لامکان
خان اسپری پور کامران .
بهرام کامران منشورن نه عام
دلیرداوخواز بورسنگین سام .
شیرشجاعت مردروی میدان
چون دلاوران دوره کی کیان .
قی وکمربندوشنگدانوه
دس والمانی بی ایمانوه .
واو ستارخانی شان اویزوه
قی واو قطارنقره ریزوه .
قیافه پرنویر فقیانه له بال
قی وقامت خوش وینه کمرلال .
پنجه واوقبضه سینزه تیروه
واو قال وهی هات هی بگیروه .
واو گفتارخوش گوهرباروه
واو چهره خندان چون وهاروه .
واو قیافه خوش ووجوانیوه
شان وشان اویز ستارخانیوه .
واو دلاوری روز قاله وه
واو قامت وینه کمر لاله وه .
واو سفره رنگین دیوه خانوه
چون گل شکوفیای لای مهمانوه .
شان والمانی لامه له کمر
بی خوف واندیش شیردلاور .
قی وکمربند شان والمانی
سردار سرورایل قلخانی .
دایم خنده روله سوتا ایوار
دهان پر نه در چون غنچه وهار .
مهربان چون گل غضبناک چون شیر
سردار نامی بوردنگ دلیر .
هرچی بواچم له وصف شیران
وصف سرداران داوی دلیران .
تمام نمبو وصف سرداران
ازدران دور پلنگ کرداران .
علی بخش وسن نداری توان
بیان کی وصف پورکامران

Freitag, 17. Oktober 2014

سمينار ترو سامفوندسراسري در استكهلم پايتخت كشور سلطنتي سوئد برگزار گرديد!



سمينار ترو سامفوندسراسري در استكهلم پايتخت كشور سلطنتي سوئد برگزار گرديد!

روز پنجشنبه تاريخ ٢٠١٤/١٠/١٦ سمينار فوق با حضور تمام ارگانها ،وبنيادهاي ذيربط اعم از دولتي، امنيتي، اجتماعي ،دانشگاهي و،متخصصان در حوزه هاي مربوطه تشكيل شد.و آقاي علي اصغر خسروي سخنگو كانون آئيني ياري و يارسان به نمايندگي از طرف يارسانيان خارج از كشور در سوئد در اين سمينار حضور داشتند.

موضوع اصلي بحث بيگانه ستيزي ورشد نژاد پرستي در جامعه سوئد حتي در سطح ادارات نيز هرازگاهي ديده ميشود.حتي در سطح ادارات نيز هراز گاهي ديده ميشود از دانشگاه چلز يوتبوري بودند،بمراتب به شرح اوضاع بعضاً تنش بار سوئد پرداختند كه اقدامات نژاد پرستانه وتخريبات و تهديدات عليه گروهاي و نژادي به وقوع پيوسته براي نمونه ، مراکز و مسيحيان، مسلمانان و يهوديان مورد دستبرد خرابكارانه قرار گرفته اند.اين امر بيگانه ستيزي موجب نگراني و عدم امنيت خارجيان حتي سوئديها شده است .

لازم به ذكر است نماينده سوسيال دپارتمان (سازمان اجتماعي) آقاي الف كارلسون وآقاي دانيل از اداره پليس مركزي در مورد چگونگي پي گيري وتعقيب دستگيري مرتکبین اعمال خرابکارانه و مجرمين توضيحاتي دادند.

در موقع پرسش و پاسخ مشكلات موجود در خارج از كشور بخصو ص در كشور هاي خاورميانه  از جمله عراق و سوريه مطرح گرديد،

نماينده كانون ياري و يارسانيان سوئد آقاي علي اصغر خسروي در نوبت خود و مشكلاتي كه جامعه يارسان در سطو ح مختلف با آن دست به گريبان است از جمله تبعيض و بي عدالتي روز مره و محروميتهاي رايج در جامع ايران بطور عموم و مردم يارسان بطور اخص ظلم مضاعف ديني و نژادي بر آنها ميشود.

نماينده آئيني يارسان اضافه كردند ،من با عرض احترام براي حضار و نماينده گان بنياد هاي اسلامي، به اطلاع شما برسانم قتل عام بيست و پنج هزار مردم بي دفاع و بي گناه و اسارت بيش از هزار. نفر زنان اخير ايزديان به وسيله دولت اسلامي شام و بغداد (داعش) از خواهران و برادران و ديگر گروه هاي نژادي و اقليت ديني زنگ خطري جدي براي جامعه بشريت مي باشد.

لذا بعنوان عضوي از ملت كور
د قرابت تام ديني با مردم ستمديده ايزدي شنگال و كوباني از شما شركت كننده گان كه نماينده گان اديان مختلف وادارات مختلف سوئد هستيد ميخواهم و مراتب مظلوميت جامعه يارسان و نارضايتي مردم ما را به گوش كشورهاي متبوع خويش برسانند.



سمينار ساعت ٩.٣٠ شروع و ساعت ١٦.٠٠ پايان يافت.

كانون آئيني ياري و يارسان

استكهلم - پايتخت كشور سلطنتي سوئد

تاريخ ٢٠١٤/١٠/١٦

Dienstag, 14. Oktober 2014

خه لکی به شه ره فی سه رپیلی زه هاوو

خه لکی به شه ره فی سه رپیلی زه هاوو دوای چه ندین جار هاتو چؤی شوینه ئه منیه تیه کانی ئه وشاره مؤله تی ئه وه یان گرت که ئه وانیش وه کو هه رتاکیکی کوردی رؤژهه لات پشتیوانی خؤیان له کؤبانی بکه ن و تیرؤریستانی واحش (داعش) ریسوا بکه ن بژی بژی شاره که م جیگای هومیدن






خه لکی به شه ره فی سه رپیلی زه هاوو

خه لکی به شه ره فی سه رپیلی زه هاوو دوای چه ندین جار هاتو چؤی شوینه ئه منیه تیه کانی ئه وشاره مؤله تی ئه وه یان گرت که ئه وانیش وه کو هه رتاکیکی کوردی رؤژهه لات پشتیوانی خؤیان له کؤبانی بکه ن و تیرؤریستانی واحش (داعش) ریسوا بکه ن بژی بژی شاره که م جیگای هومیدن












Montag, 13. Oktober 2014

له اشعار شاعر عزیزمان کاک کاوه خسروی له وصف کوبانی

له اشعار شاعر عزیزمان کاک کاوه خسروی له وصف کوبانی
کوبانی
با جەهان کەڕ و کوور


وە قوڵپ خۊن زامەگاند بخەنێ
لە ناو پاخواێگ نەفت سییە
ئی شان ئەو شان خوەێ بگەوزنێ
تا وە شەرمەزاریی
پەستتر لە پەستی
لە ناو خوەێا بگەنێ.
نازانم تاواند چەس؟!
ئیجوور بێکەس‌کوشد کەن
سەراپاێ جەسەد کەنە زام
لە پشت پەردە گەلەکومەس ئەڕاد و
وە ئاشکرا تاق‌تەنیا
گیرودەێ دەس ...
ڕیشدرێژ دەێدامد کەن.
دڵنیا بە
ئی دام و دەێدامانە
ئی خەیانەت و گەزەێ مارانە
لە هۊرمان ناچوو
لەوەر چەومانە.
دنیا دەوراندەورە
تو پرش نۊریدن
دوژمن پەڵەێ هەورە
لە بانان نزیک،
خوەر ئازادی حەکیم زامەگاندە و
ڕوڵەگاند لە جێ تفەنگ
چەپکەگوڵ گرنە دەس
دۊەتەیل وە ناز و جوانی
کوڕەیل وە بەزم و شادی
ئەڕا دنیا چڕن
میلکان عشقە کوبانی.
کاوە خوسرەوی 2014/10/07

له اشعار دکتر سیروس قامیشلو


له اشعار  دکتر سیروس قامیشلو










ویت وات خومانی وه ل خودایا :

هه ی هاوار خودا , خودای ظلم و زور
الله ی لا مه صه و , گوش کر و چه و کور
هی هاوار خودا خودای زور و زه ر
خودای فال شتر له کول نیره خه ر
هی هاوار خودا , باوگه ی بی باوان
خاونکار بی کار بی ماوا و مکان
هی هاوار خودا , یهوه ی گور و گا
واده ده ر بهه شت وه مودای گونا
هاوار هی الله ی فیت و فن بازان
فیلباز پر مکر ئازان بی وازان
هی هاوار هاوار له قار و غین ت
له تاری هژمت کولگای کمین ت
هاوار له سه وو دلیل و پیرت
له وشکی وایه ی مایه ی فطیرت
هاوار له الله و ایواله ی پیران
هاوار له کابه ی بی سجده ی ویران
هی هاوار یاهوی هَو که ر له هه وا
حیش در ئاسمان وه میزان ِگا
هاوار بی هانای ,کی وه تو یاوان؟
دسگیر کی بیده ؟ له کام بیاوان ؟
هاوار هی خودای کیانان که ی
دیجور هه ل آور له دلیای بی په ی
هاوار هی خودای سیه و دیز و که و
خودای سه ره ی خر , خودای گاره ی که و
خودای بی دسلات جمله ی سیا خوان
خودای سفید نویس تعلیقه ی گوران
خودای ده م وه شر علمای خط خوان
خودای هلاله ی دایم چه و گریان
خودای چه مری خودای مور زاخ
خودای مجنونی پپوله و چراخ
خودای گوله ی سویر تشنه ی خوین گرم
خودای هه ور گرم چه و وه ئه سر و شه رم
خودای قیاره ی نادانی نادان
خودای ذوالفقار تشنه ی خوین ریژان
خودای نوقم خه م له چای بی زوان
خودای خه مباری له جامه ی انسان
خودای پپوله خودای شوله ی شه م
خودای هل پرکه ی چل ِ گول وه ده م
خودای دار به لوی سه ر ئاسوی خه یال
خودای شمامه ی ذیل له نویر جه مال
خودای "چوار مصحف سوای جه زبور"
مصای خشت زبور له تریوه ی نور
خودای دیده ی لیل وه ناسان ویش
خودای پیل ذین خوای مجنون کیش
خودای که یکیشان, فلای ئاسمان
میرآو بنه جوی تافآو سراوان
خودای هلاله و چنویر و شه و بو
خودای خورهلات له به ن هر ئاسو
خودای شجره ی طویل سه وز و صاف
خودای نه ونمام دس نیشان له قاف
خودای برّ و بار , له چین تا ماچین
خودای بار و به ر ,شه ونم له ور طین
خودای روژهلات , خودای روژئاوا
خودای بی بنا , خودای بی بنیا
خودای لیفه ی خوه ر له لرپه ی سنگآو
خودای پرشه نویر , له پیاله ی شرآو
خودای زاخ و زویخ ,زویخآو گورگان گاز
خودای سکه ی قلب خودای شیطان ساز
خودای کس نناس , خودای یکه ناس
بینای بلند مال , خودای گه ن و خاس
بسه دی هاوار وه درگات کردن
بسه دی شکرت وه جا آوردن
بسه دی مکر و رنگ نمونی ویت
بسه دی دسلات دان وه ده س شیت
بسه دی نآود هامیته ی خوینآو
بسه دی ذات ت له گه ردین گیژآو
بسه دی دونیا له ی نا دیاره
بسه دی بشر شه ر که ی دواره
بسه دی بسه گه ردین ئی هویچه
ئی بساط ژان له ی سفره ی پویچه
بسه ئی هه ر روژ , شه واره کردن
مینگه ی مانگ و خوه ر ئاواره کردن
بسه دی ماتم له ی نه رد ماته
تیر مصطفات له ی سه ر بساطه
کوَن ب له سر بسم الله ی نآود
کوَن لا اله ی ئه ول کتاود
کوَن وحده لا شریک له
کون سوره ثبت تجلی مایه
نیه زانی مه گر چوی جوق دان لَولاو
صد خودا هیز دا سه ر له شه وه ی خآو
مه گر نیه زانی دانای بی وینه
ناشی سواران تا وه کو چینه
نیه زانی مه گر هه ر که س ک ریش ناس
له نادانی ویش بیه خوداشناس
مه گر نیه زانی هر روژ له یه جا
خلیفه ی سه وز بو تا بوده خودا
هاوار هی خودا , هی خودا هاوار
په ی شه رط و وایه , کردیمن اقرار
تو ئاگا و بینای هر دو جهانی
قبول , ئه رای چه نه یده کوبانی
نیه زانی یانی وه ناود چه که ن
م شرم که م بویشم ... کاریل گه ن وا گه ن
...
....
هه ی خودای گوره ی که هر چید ناوه
وه ذات خوه د قسم دنیات خراوه
درد بی درمان , درمان دردانی
پیاوه تی بکه روی که کوبانی


با تشکر له
س. ق

له اشعار شاعر عه زیزمان کا قووباد جوانمیری ..



له اشعار شاعر عه زیزمان کا قووباد جوانمیری ..

کەێبو بوارێ،واران وەنەزم گەڕیان؟
شاێەد یار وە شەوقێ ،بچوتە سەێران

بشورێ،نماێ کەژو قامەت دار
نمەێ پاک بکەێ،سیماێ کوساران
ماوەێکە نیەتێ،تریقەێ هەور لە هەواران
زەێوتوریاس ، وە بێ بەزەیی فەسڵ بێ واران
گارەێ کەوان،ناتێ لە سەر سەراوو کانی
قەناری بێدەنگە،جور سەنگ مەزاران
لە شاخ هێوچ دارێ،ناتێ چەچەێ بوڵبوڵ
باڵندە خەمینو کەم مەیل لەسەر چڵ
چەوەڕێ مینیەن پەێ ڕەحم واران
وەی وشکەساڵە مەلان ناخوەنن وەدڵ
دار وەنی تینگ،کەسێ ناچو لە هەنێ
بێ بازاڕ بێوەس،کەسێ شیرەێ ناسەنێ
مەڕو ماڵاتیچ بێ شوان وە دیار
شووانی بێ شەرتەو شمشاڵ ناژەنێ
خشەێ پێوش وشک،وشکی کانی
گیانداران ڕەمیان ،وە دەس وێرانی
شێرلە وڵات نەمەن،بازیچ دڵ خەمین
گەردەلێول پوشاس وڵات وە ئاسانی
ئی هەمکە دەردە کامێ شیوەن کەم
ڕەشپوشی بەختم چەنێ وەوەرکەم
هاز وە گیان نەمەن ،بوار ئەێ واران
خوڵ وشکساڵی،چەن ساڵ وەسەر کەم


قۆباد..ج

له اشعار روله ی گوران . شاعر سه ر برزی ولاتمان

له اشعار روله ی گوران . شاعر سه ر برزی ولاتمان






له سنه دژ و لورستان
له ئیلام و له کرماشان
له ئاویه رو له؛ئه فلاکه ن
له باوه یال و تاق وه سان
یه ک ده نگ و ره نگ و مه به ستین
پشت به داگیر که ر ناوه ستین
ئیوه کوردین یه ک ولاتین
ئیوه روله ی روژ هه لاتین
باکور و روژئاوا و باشور
ئامید و کوبانی و مه خموور
چاوه روانی روژ هو لاتن
ئاماده ی جه نگ و خه باتن
به سیه نووستن هه ستن له خه و
له دوژمن دنیا که ن به شه و
میژووی خووتان نیشان بده ن
داگیر که ران رسوا بکه ن
ئیوه کوردین نه ک ئیرانی
نه تورکیکی عوسمانی
نه عه ره بی شه و په ره ستین
ئیوه کوردین و زه ر ده شتین
که لهوور و لور و گورانین
کرمانج و زازا و سورانین
ئیوه ی دیاکوی ده ورانین
شه ره فکه ند و ئوجه لانین
ئیوه ئیسمائیل ئاقای سمکو
ئیوه فواد و قاسملو
ئیوه ماد و ئیوه ساسان
ئیوه ئیبراهیم پاشای بابان
ئیوه هیمن و هه ژارین
ئیوه ئه ی ره قیب دلدارین
ئیوه زیره ک و ناسرین
ئیوه خالقی و تاهیرین(طاهر توفیق
ئیوه شیرکوی نیشتمانین
ئیوه په شیوی خه م خوارین(عبدا..پشیو)
ئیوه نه ته وه ی بن ده ستین
سه ر ناکه وین مه گه ر هه ستین