Montag, 2. Mai 2016

نامه سیاوش حیاتی فعال مدنی یارسان به رییس جمهور منتخب




    نامه سیاوش حیاتی فعال مدنی یارسان به رییس جمهور منتخب
    به گزارش پایگاه اطلاع رسانی جبهە متحد کرد ......
    جناب آقای دکتر سید حسن روحانی رئیس جمهور منتخب ملت ایران
    ضمـن عرض سـلام و شـاد باش به حضرتعـالی و خشـنودی از به کرسـی نشسـتن اراده ی ملت، آرزومـندم که با اتـکا به تـوان فردی، مشاوره پذیری،به کارگیری تمام نیروهای کارآمد، توسل به خرد جمعی و تعهد به عهدی که با مردم بسته اید، شرایطی فراهــم آید که در 4 سال آینده نه تنها راُی دهندگان به شما سرخورده و پشیمان نگردند، بلکه قربانیان تبعیض و بی عدالتی و نا امیدان از تغییر، که بخش چشمگیری از جامعـه را تشکیل می دهند نیز امـیدوارانه و با احساس تعلـق همـراه و همگام شما و سایر تحول خواهان در راه ترقی وتعالی جامعه گام برداشته، امید در دل مردم جا گیرد و در نهایت طی حرکتی انسانی، آشتی ملی در جامعه تحقق یافته و ایران نه در شعار، بلکه در عمل متعلق به همه ایرانیان گردد و نام جنابعالی نیز به عنوان شخصیتی معتدل، انساندوست و عدالت خواه، که برگی زرین از دفـتر تاریخ معاصر پر از درد و رنج ما را به خود اختصاص داده اید، از این آزمون دشوار و سرنوشت ساز، سربلند بیرون آیید.
    سیاوش حیاتی هستم؛ فعال مدنی «جامعه یارسان»، عضو خانواده ای که کوه های دالاهو و بازی دراز با خون دو تن از فرزندانش رنگین شده؛ نگاهبانان سرزمینی که با تمام تعلق خاطر به آن، در آن بیگانه اند و حقوقی برایشان متصور نیست الا نگهبانی آن.
    بله ریشه در جامعه یارسان دارم، جامعه ای که جوانان آن در چنبره ی بحران هویت مچاله شده اند و صدای ضجه و ناله ی آنها از فرط بی حقوقی، تبعیض و تحقیر، گوش هر انسان شرافتمندی را فارغ از دین و اندیشه- اش آزار می دهد و اخیراٌ دو تن از یارانش ناامید از اجرای عدالت و در اعتراض به توهین، تحقیر و تبعیض، ققنوس وار تن به آتش سپردند؛ به این امید که شعله های سرکشِ تن و جان آنها، در این شب سیاه، خواب از چشم خفتگان قوم برباید و توجهی را به بی پناهی «یارسان» معطوف گرداند و از دود و خونابه تن های پاکشان جوهری سیاه ساختند برای چهره دیو تبعیض و تحقیر؛ شاید از بوی برخواسته از سوختنشان، مشام مدعیان نمایندگی خدا بر زمین متاُثر گردد. سوختنی که با تمام وجودم آرزو دارم که نه در دولت شما استمرار یابد و نه در هیچ جایی از جهان، بشریت شاهدش باشد.
    در سالهای اول انقلاب به بهانه حساسیت دوران گذار وادار به سکوت شدیم؛ در زمان جنگ به حضور در جبهه بدون قید و شرط دعوتمان کردند و مهر سکوت برلبانمان زدند؛ در دوران سازندگی با بهانه وحدت برای بازسازی مملکت، مطالبات ما را معوق گذاشتند و سهم چندانی از سازندگی نصیب ما نشد. در دوران اصلاحات اندکی گشایش در گزینش دانشجویان ایجاد شد و کثیری از فرزندانمان تحصیل کرده دانشگاه شدند؛ اما به علت سنگ اندازی های مرتجعین و عدم پیگیری اصلاح طلبان، اکثریت آنها به خیل عظیم بیکاران پیوستند و جایگاه واقعی خود را پیدا نکردند؛ هر چند منفذی برای فریاد دادخواهی مان باز شد و در نهاد انتخابی شورای شهر جای پایی برای برخی از ما فراهم گردید. در دولت اصولگرا تنگ نظری افراطی، حداقل های موجود را نیز از فرزندانمان گرفت و بحران اقتصادی مزید بر علت شده و عرصه را در مشاغل غیردولتی نیز بر ما تنگتر کرده و خوانهای کوچکمان را تاراج کرد.


    پس از عمری مکاتبه و دادخواهی از قوای سه گانه و نهادهای ذیربط و بی توجهی آنها، سال ها بود که امید به دادخواهی از حاکمان در ذهنم رنگ باخته بود و به پناه بردن به وجدان بیدار بشریت می اندیشیدم، اما حرکت متمدنانه و آشتی جویانه ملت ایران برای تغییرات آرام در انتخابات اخیر، روزنه ای از امید را به رویم گشود و مرا مقید ساخت که برای چندمین بار متوسل به نگارش رنج نامه شوم. با این هدف که گشایش این روزنه دریچه ای از امید را به روی مردم «یارسان» - این قربانیان تبعیض و تحقیر- باز کند و شرایطی فراهم آید که با تعلق خاطر، در سفره و رنج و رزم هموطنان مان برادرانه و برابرانه سهیم گردیم.

    جمهوری اسلامی مدعی بود که در سایه ی درخت عدالت الهی تمامی انسانها آسوده خواهند بود، قرار بر این بود که فراتر از آسایش و عدالت عمومی، اخلاق و معنویات در سرلوحه برنامه های انسان ساز شما قرار گیرند، قرار بود که نه تنها دینداران به آزادی برسند و در دین اجباری نباشد، بلکه بی دینان نیز در امن و امان زندگی کنند.
    اما افسوس و صد افسوس که ما مردم «یارسان» نه تنها ازمنزلت، مدیریت و ... سهمی نصیبمان نشد، بلکه سفره هایمان جمعتر و رنجهایمان گسترده تر شد و حداقلی از ابتدایی ترین حقوق شهروندی، نظیر حق اشتغال را که در گذشته به دست آورده بودیم از کف دادیم و امروز فرزندان ما برای امرار معاش، همان ارزش هایی را که شما منادی ترویج آنها بودید، زیر پا گذاشته و با توسل به دروغ، تظاهر و ریا می کوشند از پرده پولادین گزینش های چند لایه بگذرند؛ به ناچار آموزه های آیینی خانواده خود را مخفی کرده و تناقض و تضاد بین ظاهر و باطن، آنها را دچار بحران هویت، افسردگی و بی ریشگی کرده و در نهایت به انسانهای مشوش و مضطربی مبدل شده اند که کرامت انسانی شان لکه دار گشته است. جمعی از آنها که حاضر نیستند تن به این اعمال غیر اخلاقی بدهند و آن را خلاف آموزه های آیینی خویش می پندارند به حاشیه رانده شده، از مدیریت و تاُثیرگذاری در سرنوشت خویش محروم گشته و به کارهای غیرگزینشی که چه بسا با علایق و توانمندی های آنها سازگار نیست روی آورده، استعدادشان نابود و جامعه از وجودشان کم بهره شده است. جمعی دیگر ترک دیار و وطن کرده، توان و استعداد آنها در خدمت بیگانگان قرار گرفته و اکثریت آنها نیز یا سر سفره ی دیگران نان منت می خورند و یا تن به کارهای حقیر و دشواری می دهند که نتیجه اش در هم ریختگی روح و روان آنها و لطمه خوردن حیثیت ایران و ایرانی شده است.
    آقای رئیس جمهور:
    جمعیت چند میلیونی «یارسان» در دهه های اخیر نه تنها نماینده ای در مجلس شورای اسلامی نداشته است، بلکه حتی یک پست مدیریتی درجه سوم نیز در هیچ یک از نهادهای لشکری و کشوری ندارد مگر با نفی هویت خویش.

    در حرف ما را شاخه ای از شیعه می نامند، اما در عمل از حقوق شیعه برخوردار نیستیم. جدای از مدیریت، فرزندان ما حتی برای دسترسی به مشاغل عادی آموزگاری، نظامی گری، کارمندی جزء و ... هم ناچار به تظاهر و تغییر هویت اند که آن هم اخیراٌ به آسانی پذیرفته نمی شود و باید معتمدان شیعه شهادت دهند که ترک هویت کرده اند.
    هزاران نفر از فرزندان ما در دفاع از این مرز و بوم جان و سلامتشان را از دست دادند اما هیچ یک از رزمندگان «یارسان» با حفظ هویت به فرماندهی نرسیدند و از همرزمان بسیجی شیعه مذهبشان دنیایی عقب ماندند.

    ما را شیعه می نامند اما حتی یک قاضی، مدیر کل، رئیس اداره و ... با حفظ هویت نداریم. سوُال اینجاست آیا ما ضایعات خلقتیم و کودن خلق شده ایم یا قضیه ریشه در جایی دیگر دارد؟
    ما بدون گزینش، در دفاع از مملکت، پیشاپیش هموطنان مان می جنگیم، مالیات می پردازیم، کارهای دشوار جسمی به ما سپرده می شود، فرزندانمان به سربازی گرفته میشوند و تمامی وظایف شهروندی را انجام می دهیم اما زمانی که پای حقوق به میان می آید از حق انتخاب شدن، حق دسترسی به مناصب و مدیریت ها، حق اشتغال عادلانه، حق آموزش زبان مادری و آیینی، حق دسترسی و استفاده از رسانه های جمعی که از بودجه عمومی بهره مند هستند و حق ... بی بهره ایم؟ این است حکومت عدل علی و عدالت اسلامی مورد ادعا؟

    آقای رئیس جمهور ، اگر بخواهم بیش از این بر عقده های چرکین برآمده از تبعیض و تحقیر جامعه «یارسان» نیشتر بزنم، خونابه آن سیلاب چرکینی خواهد شد که مشام هر انسان آزاده ای را می آزارد. لذا با چند درخواست مشخص از حضرتعالی ادامه این رنجنامه را به مجالی دیگر موکول می کنم. شاید بتوان امیدوار بود که حضوراٌ سفره دل این هموطنان رنجدیده تان از طرف نمایندگان واقعی آنها به پیشگاهتان گشوده شود تا عمق فاجعه مشخص گردد.
    1- انتظار داریم به عنوان یک روحانی و مسئول نظارت بر اجرای بی قید و شرط قانون اساسی، با رایزنی با قوای دیگر، در اولین قدم با صدور بخشنامه ای به تمامی نهادها و ارگانهای حکومتی، با برداشته شدن موانع رد صلاحیت ها و گزینشهای استخدامی و مدیریتی غیر قانونی موجود، بسترهای لازم برای احقاق حقوق و مشارکت جامعه «یارسان» در سرنوشت خود فراهم گردد.

    2- در گام بعدی، در اجرایی شدن اصول مندرج در قانون اساسی به ویژه فصل سوم و نظارت دقیق بر اجرای آن اقدام جدی و پیگیر به عمل آید.
    3- با انتخاب یک مشاور از بین فعالان با سابقه «یارسان» به عنوان نماینده ی یارسان در دفتر اقوام ومذاهب، امکان ارتباط مستمر و مستقیم مردم با ریاست جمهوری و پیگیری مطالبات برحق آنها فراهم آید.

    4- در صورت تغییرات احتمالی قانون اساسی در آینده، با رایزنی با نهاد های ذیربط تلاش شود جایگاه «آیین یاری » به صورت شفاف در قانون اساسی مشخص گردد.
    به امید اجرای عدالت، فراهم آمدن زندگی انسانی و تحقق آشتی ملی در سرزمین مشترکمان.

    سیاوش حیاتی

    فعال مدنی جامعه یارسان
    3/27/ 1392

Keine Kommentare: