من یارسانیم، سکوتم حکم زنده ماندنم است نه زنگی راحت
درد ما ، درد جنگ نیست درد مرگ انسانیت است شاید برتنم جای گلوله و ترکش نباشد اما زخمهای عمیقتری از شمشیرهای 1400 سال پیش تا اکنون بر روح و روانم نقش بسته است ، کسانی که دیروز با شمشیر به جانم افتاده بودند امروز با خودکار زخمهای بسا عمیقتر برتنم بر جایی گذاشتند.
سیروس سنجابی
من یارسانیم، آوارگی مرا بهتر از هموطنان وهم زبانانم می شناسد. نامی به درازای تاریخ دارم اما خاموش و فراموش شده ام. نه فریادی برایم مانده و نه جایی برای امید، نه در آینده روزنه ی روشنی می بینم و نه در گذشته جایی برای برگشت ، حکایت عجیبی است که دامانم را گرفته ، از آب و خاک خود رانده شده و از اینجا مانده، نه راه پس دارم و نه راه پیش. در سرزمینم تنها جرم من انسان ماندن و دم از انسانیت زدن بود نه مثل دیگران شمشیر به دست اعتقاداتم را بر کسی تحمیل کردم و نه مثل بغال بر منبر رفته و باورهایم را بر کسی عرضه داشتم و بر این باور بودم که انسانیت فراتر از خدا ، دین ، پیشوا و ……می باشد ،آری جرم من و دیگر هم کیشانم این بود ، جرمی که اینجا باور کردنش برایشان غیر ممکن است.
شاید اکنون بر سرم بمب و موشک نریزد و یا اینکه خانه ام زیر زنجیرهای تانک تخریب نشود اما من بمب و موشک بر سرم بارید و دم نزدم ، خانه ام تخریب شد از نو ساختمش ،من بزرگ شده آوارگیم ، فشنگ ، پوکه و توپ آلات اسباب بازیم بود .
درد ما ، درد جنگ نیست درد مرگ انسانیت است شاید برتنم جای گلوله و ترکش نباشد اما زخمهای عمیقتری از شمشیرهای 1400 سال پیش تا اکنون بر روح و روانم نقش بسته است ، کسانی که دیروز با شمشیر به جانم افتاده بودند امروز با خودکار زخمهای بسا عمیقتر برتنم بر جایی گذاشتند.
آری درد من بمباران افکارهای و عقاید اسلامی است که گلویم را فشرده است ، اگر دم بزنم طناب دار گلویم را بیشتر می فشارد و اگر ساکت بشینم بغض گلویم را می فشارد و برای زنده ماندن مهرو دوستی و برابری داریم می سوزیم و می سازیم . لب هاب بسته ای ما دلیل بر زندگی بی مشکل و پر از امنیت و آسایش نیست ، کاش میفهمیدی ســـکوت همیشه علامت رضــــایت نیست گاهی سکوت یعنی “امــــا” یعنی “اگــــــر” یعنی هزار و یک دلیل که ” دل “میترســــد بلند بگوید دیـــــگر احتیاط لازم نیست .سکوت ما نفهمی طرف مقابل را فریاد می زند فریادی که اشتباهی تعبیر می شود سکوت ما حکم زنده ماندن ماست . اکنون که من اینجایم می توانم فریاد بزنم ” احتیاط لازم نیست” اما یک فریاد و میلیونها سکوت که اشتباه تعبیر شده است کار را صد چندان سخت می کند برای کسی که می خواهد برای آینده من و دیگر هم کیشانم تصمیم بگیرد.
آقا و یا خانومی که قرار است برای من و یا دیگر یارسانیهای رانده شده از وطن خود تصمیم گیری کنید ، من نه مترجم می خواهم و نه تایپست ، نه بازپرس می خواهم و نه وکیل ، که ساعتها مرا در گذشته ام به دنبال دروغی بچرخاند ، من فقط به کسی نیاز دارم که بتواند نگاه پر از درد ، رنج و زجرم را بخواند . من نیامده ام که تنها از خود دفاع کنم ، من مدافع نسل آینده ام هستم که می خواهم انسانیت در آنها زنده بماند ، من نماینده نسل های بعد از خودم هستم.
آقا و یا خانوم محترم تو تنها، برای من تصمیم نمی گیرید بلکه برای نسل آینده ام هم تصمیم گیرنده هستید . اکنون از مترجم نگاهم بخواهید که در اعماق نگاه بخواند که چطور می خواهند به من بقولانند که نجس هستم ، چطور می خواهند به من بقبولانند که کافر هستم ، چطور بقبولانند که از هم نوع و هموطنم در درجه پایین تری قرار دارم ، چطور به دیگران بقبولانند که هر جا پا می گزارم تا هفت متر زیر پایم نجس است ، چطور می خواهندبه دیگران بقبولانند که دست دادن با من یارسانی خلاف شرع است وباید طهارت کرد. عمیق تر بنگر به آنچه که بر سر ما آمده است ، بنگر که چگونه در قانونشان ریختن خون من غیر مسلمان حلال است، بنگر به تمامی تعبیض ها ، به تمامی توهین ها ، به تمامی زجرها و فشارها. اکنون عمیق بنگر و بخوان سرگذشت کسانی که لب باز کردند ، آیا تونستید ببینید دلیل سکوت هزاران یارسانی ، بریدن زبان های بود که کرامت انسانی را فریاد زدند.
من از سرزمینی آمده ام که دروغ حاکمانش مصلحت نظام است ، دزدی بین حاکمانش به رقابت تبدیل شده است و گرفتن جان غیر مسلمان و هر آنکس که رفتار و گفتارش به اسلام ضرر برساند ، افتخار است.
آقا و یا خانومی که رو به روی من نشسته اید با هر پلک زدن چشمان من برگ تلخ دیگری از زندگی پر از فشار و زجر ورق می خورد . اگر جان خیلی از یارسانی های که به شما پناه آورده است به دید شما در خطر نبوده است اما مطمئن باشید جان انسانیت نسلی در خطر است. مرگ یک رویداد طبیعی است امروز و یا فردا ، اینجا و یا هر جای دیگر ممکن است رخ دهد اما مرگ انسانیت می تواند تا ابدیت منجر به مرگ بشریت شود. اکنون عاجزانه از شما تقاضا دارم که بنگرید و قضاوت کنید ، نه برای من و نه برای نسل آینده ای من، بلکه برای زنده ماندن انسانیت و کرامت انسانی
تصمیم بگیرید.
سیروس سنجابی
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen