Donnerstag, 29. Oktober 2015

فعال یارسانی به اطلاعات کرمانشاه احضار گردید




نهادهای امنیتی ایران فشار بر فعالان کُرد پیرو آیین یاری در مناطق جنوبی کُردستان ایران را با احضار و بازداشت‌ها، تشدید کرده‌اند.
برپایه‌ی گزارش ارسالی به آژانس خبررسانی کُردپا، روز سه‌شنبه، پنجم آبان‌ماه اداره‌ی اطلاعات کرمانشاه یک شهروند پیرو یاری به نام "جهانگیر سلیمی" را احضار کرده است.
احضار این جوان کُرد به دنبال فعالیت‌های قبلی وی در ارتباط با حقوق پیروان یاری می‌باشد.
منابع خبری کُردپا در کرمانشاه اعلام می‌کنند که جهانگیر سلیمی برای ساعات‌ها تحت بازجویی و فشار روانی مأموران امنیتی کرمانشاه قرار گرفته و ایشان را از فعالیت مدنی برحذر داشته‌اند.
جهانگیر سلیمی 
سال گذشته نیز آقای سلیمی به همراه وحید فرودی از فعالین دانشجویی دانشگاه رازی کرمانشاه در خیابان بازداشت شده بود.
از دیگر سو، پیروان یارسان در همدان نیز تحت فشار نیروهای اطلاعاتی قرار دارند و در همین ارتباط، اواخر هفته‌ی گذشته زوج یارسانی در مقابل دانشگاه بوعلی این شهر از سوی سرنشینان دو دستگاه خودرو بازداشت شدند.
هویت بازداشت‌شدگان، امین ایهاوند و مژگان عباس عنوان شده است.
دلیل اصلی بازداشت‌های همدان علی‌رغم پیگیری خانواده‌ها تاکنون نامعلوم می‌باشد.
احضار و بازداشت پیروان اهل آیین یاری در حالی صورت می‌گیرد که مورخ ١٨ شهریور ماە اداره‌ی ‌اطلاعات استان كرمانشاه با فراخواندن فعالین یارسان و نمایندگان آنان، قول استحقاق حقوق اقلیت‌ها را داده‌بود.
اقلیت دینی یارسان در قانون اساسی ایران به عنوان اقلیت دینی به رسمیت شناخته نشده و در سال‌های اخیر رسانه‌های دولتی از این اقلیت دینی به‌عنوان "فرقه" یاد کرده‌اند که موجب اعتراض پیروان یارسان و احمد شهید گزارشگر ویژه‌ی سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران شده است.

Donnerstag, 15. Oktober 2015

روژه مرنوی یارسان یار ... آما پی یاران یاران آگادار . هزار درود و قلم توانای شاعر ولاتمان کا وسیخان قاسمی

روژه مرنوی یارسان یار
آما پی یاران یاران آگادار
جشنن شادین شادکامین
کانن کرمن کامرانین
یارن یارین یادگارین
روژه مرنوی یارسانین
پری یارسان جشنن شادین
اقرار شرط وشون دین یارین
خاونکار طلوی شوق شفقن
یادگاری یار فرموده حقن
پری یارسان شفق دادن دم
روشنن چراخ سرمایه هفت شم
سه روژه روژه بهارباقی
ملکان حاضر بنیامین ساقی
قولگای یاران نه یانه مرنو
شوق وستن ندل یاران یک سو
شفق شکاوا هور کردن طلو
دور دوریارن سرای دالهو
آروژ نه چله زمسان یاری
دوانزه روژ ویرد نه گاو تاماهی
مصطفا وخشم بنیامین وشرط
پیرموسی وثبت داوو دلالت
سهاک وتدبیر ذات حقانی
زمایشتشن نی دنیای فانی
تیپ چیچکی ذات حق نشناس
دورتادورگردن یاران خواص
زمین بین سردکوان گردن تم
نه سروه سرکاو نه تریسکه شم
یاران عرض کردن یاشا صد آمان
زمایشت سختن بی شک بی گمان
نیومان ندس جرگه کور کوران
ناپخته ونااهل جمع نادانان
یاشا دخیلن خواجای وش صفت
نمایان کردی زمایشت سخت
شا فرما یاران چوارملک مهمان
بنیام وموسی مصطفای دودان
راهنمای راسی داوو کوسوار
موجزه باطن موو آشکار
وحکم سهاک ذات حق مهمان
داوو وهیبت محاصرش شکان
بی ضرب شمشیر بی هاژه کمان
بل ومشتی خاک مصطفا مهمان
تپ وتوز وتم برشی نروی ارضسه روژه یاری پی یاران بی فرض

واته ویسخان شعر سر دمن...نه واته کلام نه کسر وکمن 

خاونکار یاران 4و5و6 آبان مانگ وتمام یاران یکدل بمارک بوت
با تشکر  له  شاعر  ئه زیز ولاتمان  کا  وسیخان  

Mittwoch, 14. Oktober 2015

دیدگاهی آزاد و ناتمام در باره‌ی "جشن خاونکار" در آئین "یارسان" و پیوند آن با "جهانبینی مُغان" و روایت عطار نیشابوری از سیمُرغ:

Faramarz-Kay Babaei
نوشته به  قلم  کا فرامرز بابایی



دیدگاهی آزاد و ناتمام در باره‌ی "جشن خاونکار" در آئین "یارسان" و پیوند آن با "جهانبینی مُغان" و روایت عطار نیشابوری از سیمُرغ:

یری‌تن(=پیرموسی+داوو+پیربنیامین)، همدل و همپُرس به جستجوی شاه و سُلطان معنوی خود برمی‌خیزند و پس از تلاش و سختی و جویندگی بسیار او را در بوستان بابارکن الدین در برزنجه‌ی شهر زوربه صورت شهباز سفیدی می‌یابند. این شهباز سفید، سپس به هیئت نوری بر وجود دایراک خاتون تابیده شده تا از وجود دایراک خاتون(مادر ظاهری سلطان و همسر شیخ عیسی)، سُلطان سُهاک زائیده شود. شیخ عیسی دارای سه فرزند از همسری دیگر می‌باشند. پس از مدتی این سه فرزند بر سلطان سُهاک رشک و حسد ورزیده و بنای ناسازگاری با او را آغاز می‌کنند و خواستار جُدائی او از خانواده می‌شوند. بناچار شیخ عیسی از سُلطان می‌خواهد تا سهم خود را از آن خانه برداشته و خانه را ترک کند. سلطان خواهان سه پاره از اسباب خانه می‌شود: «قالیچه‌ی دمشقی و دیگ و سُفره»، و پس از گرفتن آن‌ها همراه با «یَری‌تَن» از آن خانه کوچ می‌کنند. دقایقی پس از کوچیدن آنان، سه برادر سلطان به القاء و وسوسه‌ی دائی‌های خود از چنین تقسیم اموالی پشیمان می‌شوند، چراکه دائی‌های سه پسران بر این باورند که سُلطان با بُردن آن سه پاره در واقع کان و توان ِزندگی در گیتی را از آن خانه با خود برده است. به همین سبب همراه با دائی‌های خود قشونی از قوم چیچک فراهم کرده و در پی سُلطان و یَری‌تَن برای باز پس‌گیری اسباب خانه لشکرکشی می‌کنند. سُلطان و یَری تَن به غار «مَرنو» در شندر کوه شاهو پناه می‌آورند. رنج و آزار جان وتنگناه و محاصره فزون می‌گیرد تا آنکه داوو به امر سُلطان سهاک مُشتی از خاک را از زیر قالیچه‌ی دمشقی بیرون کشیده و بر قشون چیچک می‌پاشد، که در نتیجه‌ی آن پس از سه شب تاریک، روشنائی حاصل می‌شود و قشون چیچک از هم پاشیده و هیچ یک از ستیزه جویان باقی نمی‌مانند و آنگاه رمزبار به شکل پیرزنی، به دعوت و فراخوان شاه سهاک، یک خُروس و مقداری برنج برای آنان می‌آورد که پس از دُعا دادن و نیایش آن را می‌خورند و جشن پادشاهی خاونکار برپا می‌شود.
سلطان مرمو :


بیای شاهو
بنیامین مه‌زانی تو بیای شاهو
یام رمزو راگه نا دلی مرنو
چه یارانی بین آمانی و رو
یام شرط بنیام شرط بالا مو
کام یارن اسرار یاری مه‌زانو
هر که س بزانو رمز سه گُرو
هم شیر مه‌سه‌ن هم مایه دارو

***
و اما تلاش برای کورمالی و ژرف اندیشی و اندکی رمزگشائی از این روایت آئینی و پیوند آن با جهان بینی اصیل ایران یا همان جهانبینی مُغان:
- در جهانبینی اصیل ایران، خدا، اصل پنهان هستی است. "بهمن" یا "هوومن" یا "وهوومنا" یا "اَرکەمَن" یا "اهَخَمَن" یا "جام‌جَم" یا "مینوی‌مینو" یا "دونادون" ... نام‌های دیگری از این اصل پنهان کیهانی می‌باشد. در زبان کُردی، نیز، واژه‌های "هوما" و "هومان" به معنای خُداست. از این اصل پنهان کیهانی بُن و دانه‌ی سپنتائی آفریده می‌شود که گسترش آن گیتی را از خود می‌آفریند. به بیانی دیگر بُن و دانه‌ی آفریننده‌ی جهان، «سه تا یکتائی» یا «سه پندی» یا «سه پنتائی» یا «سپنجی» یا «سهاکی» یا «یَری‌تَنی» است. «سپنتامینو، وهومینو، انگرامینو» یا «اَرتافروهر، رام، بهرام»، سه ایزدفروز و سه نیروی همزاد هستند که در هماهنگی و همتازی و همآفرینی(=اندازه و میزان)، بُن و سرچشمه‌ی آفرینندگی جان و جهانند. چنین تصویری بعدها، سرچشمه‌ی «کثرت همگرا» یا «وحدت وجود» در عرفان ما می‌شود. در همسان نگری آن با روایت پردیوری، شاید بتوان گفت؛ "پیرموسی" پیکریابی "ارتافرود"، "داوو" پیکریابی "رام" و "بنیامین" پیکریابی "بهرام" است. البته در تصویری دیگر هر کدام از آن‌ها، خود، بازتاب دهنده‌ی "سه‌ گانه‌ی یگانه" یا "یَری‌تن" یا "سیمرغ" " می‌باشند. "داوو" که همان "داهوو" باشد، اصل میان و اصل عشق است و نقش پیوند دهنده دارد و هر دوئی را در همدلی و هماهنگی و همآفرینی یکی می‌کند. به عبارت دیگر، "داوو" چرخه‌چی و سه‌قام دهنده‌ی جهان است.

درویش نوروز آگاهانه به اساس چنین جهانبینی اشاره می فرماید:
دلە سە دانە
دلم مەست بار مەندەی سە دانە
بەزر دور نە بەحر گەنج خەزانە
هەر سە وەرردشان پەری نیشانە
ئەوەل مەغز زات نوشای ئالای سەر
دوو کەس وە مەوجز کیشا نە بەشەر
نگین وەسەت مەزەی میانجا
وەردەن وە مسقال رەمز چەنی رزا
گرەی نەو گرا یەک تەن وە دوو دون
بەدەن شکاوا چوار شەم وەست ئەو شون
دانەی ئاخر چین دا وە غولامان
زەرەش پەیدا کەرد فەر وەست ئەو جیهان
ئەوسا زەن مەرد قەبوول کەردشان
سەر وە سەقامەت فروز بەردشان
ئەمر خواجای ویش وە جا ئاوەردەن
قەوای نیک بەد کوهنە و نەو کەردەن
نەوروز کالاباف کارخانەی گەوهەر
ئوستاد زاغاو دین تیغ جەوهەر

درویش نوروز در رمزپاره ای دیگر می فرمایند:

یاران سە گەوهەر
یەک شەو دیمەوە سە دانە گەوهەر
زولال بی گەرد پاک پر جەوهەر
نە یانەی یاران هیچ کەس را نەوەر
کارخانەی نگین بی کویرە و قالب
نەوەردە چەکوش نەوالەی تالب
سەمەر جەسەد زات مەنزل دوور
شوعلەی شەوق شەو دانەی دەریا نوور
فانووس فەنەر پیم سووز باتن
ئەو شەو دیمەوە نە هو گەی زامن
ئائینەم گرد ئەو دەس دیام دەور دون
مورغ ویم ناسام نە حوجرەی دەرون
ساکن نە میننەت دەورەی دونیا دوور
جام بی وە پای تەخت قال قوبەی نوور
یە نەوروز واتەن مال نیایم جە نو
ئومیدم تونی یا شای دالەهو

تیمور بانیارانی از این گوهر "سه گانه‌ی یگانه" با عنوان " کان لامەکان قورس ئەزەل رو" یاد می‌کند:

قولاو یەک لان هاوە دەست تو
بکیشە نە مە‌غز حەتیتەی قالو
گردی جام جەم جەماد جەیحوون
مەشعەل چراغان باقی چل ستوون
جەم ئارای زاتەن وە نوخت ئەیو
کان لامەکان قورس ئەزەل رو
دوس دام نە بەرە پەی باقی تەنەن
جیهان ها نە تاس تەوەق رووی سەر
ئینشائەلە زیرش مە کەیم وە زەبەر
مەشکاویم پەردەی غوباری ئەخزەر
جومهووری جەمات جیهان سەراسەر
زاغ مال برشت زوانەی جەوهەر
باقی ها وە چەنگ سە دانە گەوهەر
پیرموسی و بنیام و داوو رەهبەر
واز کەن قوفل غەیب حجابی حەجەر
تەیموور رەزم روژ مەنمانو هونەر
مەوج توق تاو جیهان سەرانسەر

- در داستان سیمُرغ عطار، مرغان(=جان‌ها) با برگزیدن هُدهُد به عنوان پیر و راهنمای جستجوی خود، پس از رنج راه و جویندگی بسیار، سی تا مرغ، شاه و سیمرغ و خدای خویش را در برآیندی از همجوئی سی مرغ می‌یابند.
چون شنودند این سخن مرغان همه
آن زمان گفتند ترک جان همه
برد سیمرغ از دل ایشان قرار
عشق در جانان یکی شد صد هزار
عزم ره کردند عزمی بس درست
ره سپردن را باستادند چست
جمله گفتند این زمان ما را به نقد
پیشوایی باید اندر حل و عقد
تا کند در راه ما را رهبری
زانک نتوان ساختن از خودسری
در چنین ره حاکمی باید شگرف
بوک بتوان رست از این دریای ژرف
حاکم خود را به جان فرمان کنم
نیک و بد هرچ او بگوید آن کنم
تا بود کاری ازین میدان لاف
گوی ما افتد مگر تا کوه قاف
ذره در خورشید والا اوفتد
سایهٔ سیمرغ بر ما اوفتد
عاقبت گفتند حاکم نیست کس
قرعه باید زد، طریق اینست و بس
قرعه بر هرک اوفتد سرور بود
در میان کهتران مهتر بود
چون رسید اینجا سخن، کم گشت جوش
جملهٔ مرغان شدند اینجا خموش
چون بدست قرعه شان افتاد کار
درگرفت آن بی‌قراران را اقرار
قرعه افکندند ، بس لایق فتاد
قرعه شان بر هدهد عاشق فتاد
جمله او را رهبر خود ساختند
گر همی فرمود سر می‌باختند
عهد کردند آن زمان کو سرورست
هم درین ره پیشرو هم رهبرست
حکم حکم اوست، فرمان نیز هم
زو دریغی نیست جان، تن نیز هم
هدهد هادی چو آمد پهلوان
تاج بر فرقش نهادند آن زمان
صد هزاران مرغ در راه آمدند
سایه وان ماهی و ماه آمدند
چون پدید آمد سر وادی ز راه
النفیر از آن نفر برشد به ماه
هیبتی زان راه برجان اوفتاد
آتشی در جان ایشان اوفتاد
برکشیدند آن همه بر یک دگر
چه پر و چه بال و چه پای و چه سر
جمله دست از جان بشسته پاک‌باز
بار ایشان بس گران و ره دراز
بود راهی خالی السیر ای عجب
ذره‌ای نه شر نه خیر ای عجب
بود خامشی و آرامش درو
نه فزایش بود نه کاهش درو
سالکی گفتش که ره خالی چراست
هدهدش گفت این ز فریاد شماست
اما همچنانکه در زبان پارسی کُهن و نیز در زبان کُردی، «سی» همان سه می باشد، اطلاق سیمُرغ به سی تا مرغ اشتباهی است که به مرور زمان در اذهان جا خوش کرده است و درست‌تر «سه تا مرغ» است نه «سی تا مرغ» ...
-عطار در نامگذاری این اثر منظورش مقام جویندگان حقیقت است. عطار خود اینگونه پرده از این راز برمیدارد:
من زبان و نطق مرغان سر بسر
با تو گفتم فهم کن ای بیخبر
در میان عاشقان مرغان درند
کز قفس پیش از عجل در می‌پرند
جمله را شرح و بیانی دیگر است
زانکه مرغان را زبانی دیگر است
پیش سیمرغ آنکسی اکسیر ساخت
کو زبان جملهٔ مرغان شناخت
-عطار پریشانی جویندگان خُدا را چنین شرح می دهد:
ای دریغا هیچ کس را نیست تاب
دیده ها کور و جهان پر آفتاب
گر ببینی این خرد را گم کنی
جمله او بینی و خود را گم کنی
ای ز پیداییِ خود بس نا پدید
جمله عالم تو و کس نا پدید
جان نهان در جسم و تو در جان نهان
ای نهان اندر نهان ای جان جان
ای خرد سرگشته درگاه
عقل را سر رشته گم در راه تو
جمله عالم به تو بینم عیان
وز تو در عالم نمی بینم نشان
هر کسی از تو نشانی داد باز
خود نشان نیست از تو ای دانای راز

در روایت پردیوری از جشن خاونکار، سُلطان سُهاک نیز برآیند همدلی و همجوئی «یَری تَن» یا «داوو، پیربنیامین و پیرموسی» می‌باشد.
«سیمرغ» و «یَری‌تن» در فرهنگ باستانی ما همسان با «اَرتافرورد» یا «فروهر» است. خُدائی که آن را افسانه کردند.
نام «ایران» نیز در واقع همان «ئیریئوانه» و «ئیریانه» و «یَری یانه» و «یَری تَن» و «سیمرغ» به معنای «سه اصل» و «سه خانه» است.

دەرویش عەباس کرندی مەرەمو:
دلە چەند حەوال
وە سووز مەپرسم چەنەت چەند حەوال
سەوگەندت بو زات بینای بولەند مال
سرت پنهان بو چوین سیمورغ و زال
سیمورغ چتەور بی زال پەروەرش کەرد؟
زال چیش مەنوشا؟ ئەو مورغ چیش مەوەرد؟
سیمورغ چە لەفز داشت؟ زال مەواتش چیش؟
بیدار بی نە خاو مەزانا وە خویش
حەکیم زامان چەند دەرد زال بی
زال زابول نشین مورغ قاف قال بی
زال وات ئەی سیمورغ یار دەردمەند
من زابول نشین تو نە قاف پابەند
سیمورغ وات وە زال دانای هوشمەن
ئی پەر نە لات بو تا هەزار و هەن
عەباس بتەی بەد نە رووی دونیا کەن
دلسوختەی دەوران پاکباز بی فەن

- در جهانبینی اصیل ایران، خُدا، اصل همیشه نَوشَوی و تازه شونده در گیتی است و هرگز ایستا و کُهنه نمی‌شود. خُدا، گوهر تغییر و نوشوی و تکامل در زمان است«زَروان، گوران». در روایت پردیوری از جشن خاونکار، «مَرنو» تنها یک غار و یک پناهگاه ساده نیست بلکه «مَر» به معنای خُدا می‌باشد و جایگاه آفرینندگی است. «مَرنو» یعنی خُدای نو و تازه ... خُدائی که ویژه‌گی آن تازه شوندگی و سبزی مُداوم در گیتی و جان هاست.
- «شندر کوه» یا «شندر وای» به معنای کوه و خانه‌ی سیمرغ می‌باشد.
- «سهاک» از دو بُن واژه‌ی «سه» و «آک=اصل» ساخته شده است. در این جهانبینی برای راستی و هست شدن و "سه‌قام" هر پدیده‌ای وجود "سه گانه‌ی یگانه" یا "یَری‌تَن» ضرورت دارد. بنابراین «سهاک» به معنای "سه آک" یا "سه گوهر" و نیز به معنای «گوهر راستی» می‌باشد. «شاه یا سُلطان» نام عرفانی خُداست و «سُلطان سُهاک» یا «شاه سُهاک» یا «سان سهاک» به مفهوم «خُدای راستین» است.
بنابر این نام "سُلطان سهاک"، خود، رمزپاره‌ای برای بیان جهانبینی که بر این باورست که در آن هستی برآیند همجوئی و هماهنگی و همآفرینی سه نیروی همزاد هستند. راست شدن یعنی هست شدن، ... و هست شدن گیتی بر سه است. قداست و ارجمندی عدد سه را می توان در سراسر گستره‌ی فرهنگ ایران و حتی جهان دید و حس کرد.
- «خاک» همان «هاگ» و «آگ» و «اِگ»، به معنای تخم و دانه و حق است. تخم و دانه، سبزشونده و روشن کننده است. پاشیدن خاک بر قشون چیچک توسط داوو به امر سلطان سهاک هرگز به مفهوم کشتن و قتل عام نبوده است، بلکه کاشتن تخم و دانه‌ی حق و عشق و آگاهی در دل ستیزه جویان چیچکی بوده است تا پس از سه شب از دل تاریکی جهانی نو و تازه آفریده شود. خاک پاشیده خاکی است که چشمان نابینای قشون چیچکی را جَلا داده و همین بینائی و صیقلی چشم و دل آن‌هاست که سبب می‌شود تا حلقه‌ی محاصره را رها کنند.
-«رمزبار»، صدفی که حامله به رمز و راز آفرینش دنیای تازه است، و خروس، نمادی از خدای رنگین آنست.
...
...
...
«شاد و خُرّم و پیروز باشید»
  با سپاس  فراوان  له  زحمان  جناب  بابایی  

Sonntag, 20. September 2015

سید فریدون حسینی..آیا مردم یارسان (اهل حق ،کاکه ای) باید مراسم عید قربان را به جا بیاورند؟



باسلام ، با توجه به نزدیک شدن « عید قربان» طی روزهای اخیر، تعدادی از یاران یارسانی ، سئوالات زیادی در این باره ودرباره ی سایر مناسبت ها واعیاد اسلامی، ازاینجانب پرسیده اند . لذا در پاسخ به سئوالات این عزیزان ، مقاله ای را که سال گذشته در همین ایام ، در پیج های یارسانی منتشر کردم ، مجددأ تقدیم تان می کنم . امیدوارم دوستان عزیز با نظر انتقادی مقاله را مطالعه بفرمایند و اشکالات آن را یاددآوری کنند زیرا اینجانب هر انتقاد را یک هدیه از طرف دوستان برای اصلاح خودم می دانم .

آیا مردم یارسان (اهل حق ،کاکه ای) باید مراسم عید قربان را به جا بیاورند؟

اخیرأ درفضای مجازی مقالات و نظرات کوتاه و بلندی درباره ی جایگاه « عید قربان دریارسان» مطرح گردیده است وافراد زیادی مستقیمأ به این موضوع پرداخته اند. اما من تصمیم دارم موضوع مذکور را از زاویه ی ومنظر دیگری مورد بحث قرار دهم، زیرا « عید قربان » یک تابع از موضوعات دیگرویا زیرمجموعه ای از یک مجموعه ی اعتقادی دینی دیگر است. درواقع همکنون عید قربان زیرمجموعه یاتابع « سفر حج » دراسلام است .بنابراین اگر بتوانیم ارتباطی بین این مجموعه بااعتقادات مردم « یارسان» پیدا کنیم آنگاه میتوانیم درباره ارتباط زیرمجموعه (یعنی عید قربان)بایارسان نیز نظربدهیم.

ابتدا لازم است یادآوری کنم که اساسأ تاریخچه ی قربانی کردن درادیان وباورهای مردم سابقه ای بس دیرینه وقبل از ادیان ابراهیمی دارد وبررسی این موضوع درظرفیت مقاله ی حاضر نمی باشد، اما اصل موضوع عید قربان مربوط به دین اسلام نبوده است بلکه در دو دین ابراهیمی دیگر (یهود و مسیحیت)نیز از آن نام برده شده است ،ولی از آنجا که بسیاری از قصص ،دستورات و احکام اسلام با تغییرات جزیی و کلی از دین یهود ومسیحیت کپی برداری شده است، لذا دین اسلام عید قربان را با تغییراتی به سود خویش تصاحب کرده است.

آنچه که واضح ومبرهن است عید قربان یکی از مراسم و مناسک واجب ، حج است که صراحتأ در سوره ی حج در قرآن مجید به آن اشاره شده است. سفر حج بر هر مسلمانی که وسع مالی داشته باشد واجب شرعی است، پس اگر به بررسی موضع ونظر « دین یاری» درباره ی سفر حج و زیارت کعبه به استناد متون دینی «یارسان » بپردازیم، میتوانیم نتیجه بگیریم که آیا انجام فریضه ی دینی قربانی کردن گوسفند درعید قربان برای مردم یارسان واجب است یا خیر.

در متون دینی یارسان ، دردفتر پردیوری دررابطه با کعبه وسفرحج کلام هایی به شرح ذیل آمده است :

سلطان مرمو:

 ویل نوانی ویل
 باچه غلامان ویل نوانی ویل
 روژی صد مینگه (منزل) نگیلان چوین خیل
 ومیل بنیام هاشیام اوذیل

بنیامین مرمو:
کعبه ی حج ویل
 غلامان مکردی کعبه ی حج ویل
هنگامم نیا هاشیام اوذیل
شده رشانم کردن اراگیل

معنی کلام : سلطان سهاک می فرمایند : سرگشته وگم ، و ، ویلان نباشید به یاران بگوید که به راه گمگشتگی نروند، وهمانند ایلیاتی وچادرنشینان ( که درپی یافتن چراگاه ،ازیک محل به محل دیگر کوچ می کنند)هرروز صد محل ومنزل را به دنبال پیدا کردن خدای خوددنبال نکنید)که به درستی من در قلب های شما هستم. بنیامیین می فرماید: کعبه وحج بیهوده نروید به یاران بگویید که این راه را نروند ،من قدمی برداشتم (یعنی دریک پروسه دونای دون )به قلب های شما آمدم وآنان که به گرد چادر سیاه کعبه می گردند گمگشته وسرگردانند.

پس نتیجه می گیریم که متون دینی یارسان ،رفتن به حج وطواف کعبه را، راه گم کردن می داند ، یعنی افرادی که این راه را برای دیدن حضرت حق برگزیده اند آدرس را اشتباهی می روند. اما وقتی که به کسی اعلام می کنیم که آدرس راه مقصد ومقصودش را اشتباه می رود ، اخلاق وعقل حکم می کند که آدرس صحیح را به او بدهیم . بنابراین بازهم مجددأ به کلام پردیوری یارسان مراجعه کنیم ببینیم چه آدرسی به ما می دهد؟ :

یادگار مرمو:
 اوذیل بنیام
 بارگای شام وستن اوذیل بنیام
 غلامان بیان چنی سرانجام
 شه ده رشانم کل وستن نه دام

بنیامین مرمو:
 هنت گروی جه عالم اولایی
 نه چه بابا آدم نه چه حوایی
 خدا باآشان آشان با خدایی

مصطفی مرمو:
 هنت گروی یاری منمانان
باقی وقلم موسی مزانان
 سلطان وخدای برحق مزانان

داوو مرمو:
 هنت گروی
 گروی ناجین
 کعبه شان جمن ویشان حاجین

لوام اوکلام کلامم وانا
 کعبه ی من جمن ای مهربانا
 ورتر نه خواجا پیرش نمانا

معنی وتفسیر: بابایادگار می فرمایند: بارگاه وخانه ی حضرت حق را درقلب یاران قرار دادیم وای یاران با کلام سرانجام می آیند وآنگاه همه آنان که قبلأ دور چادرسیاه کعبه زیارت می چرخیدند وزیارت می کردند را در دام معنوی« دین یاری» می اندازم .(یعنی عاقبت آنان در زندگی هاو جامه های ی بعدی در پروسه ی « دونای دون» به یار، و مقصود خویش خواهند رسید و راه درست را پیدا خواهند کرد)
. بنیامین می فرمایند: عده ای از مردم هستند (منظور مردم یارسان است)که از عالم برتر و والاتری هستند. اینان نه از نسل بابا آدم و نه از نسل حوا هستند، خدا با آنان هست و آنان با خدا (یعنی خدا همواره در قلبشان است و خودشان بخشی از او یند).
داوود می فرمایند : عده ای هستند که نیازی به نجات دهنده و ناجی ندارند چرا که خودشان ناجی و نجات دهنده هستند، کعبه ی آنان « جم یاری» است بنابر این خودشان همیشه حاجی هستند(زیرا جم یاری کعبه ما است).

به سوی دفتر و کلام یاری رفتم و آن را خواندم // و دریافتم که کعبه ی من «جم یارسان» است و قبل از هر چیز برای ما رابطه ی پیرو پادشاهی را (به جای رابطه ی عابد و معبود) قرارداد.

و چه زیبا «شمس تبریزی» نیز در این باره می گوید: طواف کعبه دل کن اگر دلی داری// دلست که معنی تو گل چه پنداری

ای قوم به حج رفته، کجایید؟کجایید؟
 معشوق همین جاست، بیایید! بیایید
معشوق تو همسایه ی دیوار به دیوار
 در بادیه سرگشته شما در چه هوایید؟
گر صورتِ بی صورت معشوق ببینید
 هم حاجی و هم کعبه و هم خانه شمایید

سعدی نیز چنین می گوید:
طواف خانه ی دل کن که کعبه از سنگ است
 که آن بنای نبی واین بنای خداست



بنابراین با توجه به فاکت هایی که از متون یارسان نقل شد ، کعبه و حج مردم یارسان ،همان گردهمایی و مراسم مذهبی « جم یارسان» است که یاران هر هفته به صورت دایره ای در جمخانه و« جم » دور هم می نشینند و نذر و نیاز خود را همراه با نوای دلنشین تنبور و سروده ها و کلام های مذهبی به جا می آورند. مراسم « جم» در هر جا و مکانی با حضور یارسانی ها صورت بگیرد آنجا کعبه و قبله ی یاران یارسانی است. به همین دلیل مراسم عید قربان که زیر مجموعه ی مناسک حج و زیارت، خانه ی کعبه در عربستان سعودی است، هیچ پیوند و ربطی به پیروان « دین یاری »یعنی مردم یارسان و کاکه ای یا اهل جق ندارد. زیرا دین یاری ، دین انسان خدایی است، به همین دلیل خدا در دوره های مختلف تاریخی در قالب انسان ظاهر گشته است و نهایتأ در دوره پردیور ، در جامه سلطان سهاک در اورامانات کردستان ظاهر شده و به همراه یارانش دین یاری را ازحالت دوره پنهانی و سِرّ به حالت آشکار و مکتوب در آورند ودر « دفتر پردیوری » به زبان کوردی گورانی یا هورامی نوشتند.

باتوجه به مستندات متون دینی یارسان ، بطور یقین می توان گفت که عید قربان به ادیان ابراهیمی تعلق دارد، البته در متون یارسان به عنوان یک واقعه تاریخی وبا تعبیرونتیجه ی کاملأ متفاوت از آن یاد می کند. متأسفانه گاهی یادآوری و اشاره به بعضی از حوادث تاریخی و دینی در متون دینی مردم یارسان ، به تایید و یا انجام آن مناسک و مراسم تعبیر و تفسیر می شود، که این اشتباه محض است . مثلأ در دفتر پردیوری از حضرت محمد،حضرت علی ، حضرت موسی موسی و حضرت عیسی و سایر انبیا وامامان یاد می کند و آمدن وطهور آنان را یک ضرورت تاریخی در پروسه « دونای دون» و آشکار شدن حقیقت دین یاری می داند. اما آیا مفهوم این موضوع به این معنی نیست که ما باید به مسجد، کلیسا یا کنیسه برویم و مراسم دینی آنها را به جا بیاوریم. فلسفه ی دین یاری، انسان خدایی، کثرت گرایی، تعدد و تکثر افکار و اندیشه و احترام به همه ی اعتقادات دینی و غیر دینی است به همین دلیل در دفتر پردیوری حتی برای بت پرستان ارزش قائل شده و به آنها احترام می گذارد چرا که همه ی اینها را به عنوان یک ضرورت تاریخی و براساس میل و رغبت حضرت حق میداند، کلام پردیوری در اینباره چنین می گوید:

اوکلیسایی
بارگای شاه وستن اوکلیسایی

بت وبتخانه خواجام نیایی
پوسه مواچان پنش خدایی

معنی : بت وبتخانه نیز با اراده و میل سلطان سهاک بنا شده و نمادی از حق است به همین دلیل به آن خدا می گویند.
به همین دلیل براساس فلسفه ی یارسان حتی در برخورد با بت پرستان ، اعتقاد به شکستن بت ها و نابودی شان نداریم زیرا فرهنگ یارسان فرهنگ حذف ، فرهنگ خون ،شمشیر و جهاد نیست.

در سال های پایانی عمر پدر عزیزم آقای سید ولی حسینی ، سئوالات و ابها مات بسیاری را درباره موضوعات دینی و تاریخی از ایشان پرسیدم و خوشبختانه جواب بیشتر سئوالات خود را دریافت کردم . از جمله اینکه از ایشان پرسیدم« با اینکه به استناد متون دینی یارسان عید قربان ربطی به یارسان ندارد پس چرا در مناطق یارسان نشین ، عید قربان نذر و قربانی می کنند؟ در این روز معمولأ با استفاده از رسم و سنت به اصطلاح « خوین ریژان » به صورت جمعی همت کنند و نذر وقربانی به جا می آورند. خوین ریژان به این معنی است که مردم هر محله با مشارکت جمعی اقدام به خرید یک گوسفند یاگاو می کنند و به رسم و رسوم نذر و نیاز یارسان در « جم » دعا می دهند و «نواله و شوربا» را به صورت مساوی بین خودشان تقسیم می کنند. پدرم جواب سئوال مرا چنین دادند:

« بخش های زیادی از شهرها و روستاهای یارسان نشین در جوار و همسایگی مردم مسلمان بوده و هستند. در روز عید قربان مردم مسلمان گوسفند و گاو قربانی و نذر می کنند و آن را به صورت خام بین همسایگان تقسیم می کنند، از طرفی براساس اعتقادات مردم یارسان، معمولأ گوسفند یا هر حیوانی که اسم « نذر» برآن گذاشته می شود با مراسم خاص ذبح و سپس پخته و در« جم » دعا داده می شود، لذا از آنجا که یارسانی ها از خوردن گوشت نذری خام اکراه داشته اند، و ازطرف دیگر برای رهایی ازطعنه، کنایه ونگاه های منفی همسایه گان مسلمان، وجلوگیری از کافر نامیده شدن ونیز برای حفظ استقلال و عزت نفس خود و خانواده هایشان و عدم وابستگی به دیگران ، با همدیگر همکاری و همیاری کرده و اقدام به جمع آوری پول و انجام نذر و نیاز به سبک و روش یارسانی کرده اند. لذا از دیرباز تا کنون این رسم بدون هیچ پایه و اساس مستند دینی و فقط براساس عرف محلی وفرهنگ حاکم برجامعه، به صورت یک سنت باقی مانده است».

اینجانب شخصأ نمود و عینیت سخنان پدرم را در روستای « نیلک» از توابع گهواره گوران تجربه کرده ام، این روستا تقریبأ دارای تقریبأ هفتاد خانوار است که از این تعداد شصت درصد مردم مسلمان و چهل درصد یارسانی هستند . یارسانی ها را در این روستا « گوران» و مسلمانان که اهل تسنن هستند « جاف » نام دارند. آنها روابط بسیار دوستانه و همکاری خوبی در زندگی روزمره با همدیگر دارند ،لیکن مردم یارسانی (گوران ) روستای نیلک به طور مستقل و با غرور مراسم عید قربان رابه روش نذر ونیاز یارسانی انجام می دهند و «جاف ها» نیز به سبک و سیاق خودشان. به یاد دارم در حدود پانزده سال پیش وقتی که با پدر همسرم مرحوم آسید حیدر حسینی و پسرانش در باره ی عدم ضرورت انجام نذر و قربانی در روز عید قربان سخن گفتم، آنها بسیار ناراحت شدند و خطاب به من گفتند ؟« آیا انتظار دارید کاری بکنیم که زن و بچه ما ن دراین روز چشم شان به دستان دیگران باشد و گوشت خام نذری بخورند؟»...... به هر حال من درآن زمان به دلائلی سکوت رابه ادامه ی بحث ترجیح دادم .

به غیر از اجرای مراسم عید قربان، در بعضی مناطق ، بدعت های دیگری بعد از انقلاب، در رسم و رسوم یارسان گذاشته شده که شرکت در مراسم ماه محرم (تاسوعا و عاشورا) و یا شرکت جشن های مذهبی همچون عید غدیر خم یا جشن ولادت امامان شیعه از آن جمله اند. متأسفانه بعضی ها معتقدند که نباید در این رابطه زیاد حساسیت نشان داد آنها می گویند: « خب چه اشکالی دارد حالا ما در روز عاشورا، عید قربان یا عید غدیر و....نذر و نیازی بکنیم و یا با درست کردن یک شربت یا شله زرد و یا شرکت در مراسم مذهبی عزاداری ماه محرم با تنبور نوازی و کلام خوانی ، با همسایگان مسلمانمان همدلی کنیم؟» غافل از آنکه این بدعت های خطرناک، آرام آرام زبان، فرهنگ وآداب و رسوم مردم یارسان را تحت تأثیر قرار خواهد داد. در جواب این عزیزان باید گفت: دین یاری و مردم یارسان به همه ی ادیان و عقاید احترام می گذارد لیکن باید استقلال و هویت خویش را حفظ کند. مفهوم احترام گذاشتن به ادیان، به معنای شرکت در مراسم مذهبی آنان نمی باشد. همانطور که میدانید عید خاونکار یکی از بزرگ ترین و مهم ترین مناسبت های یارسان است، با وجود چندین میلیون یارسانی در ایران ، آیا تا کنون حتی یک بار نامی از این مراسم باشکوه در صدا و سیما و روز نامه های دولتی برده شده است؟ آیا در مناطقی که یارسان اکثریت جمعیتی را دارا است (مانند کرند غرب ،گهواره گوران،سنجابی وقلخانی)، اقدامی ازطرف ادارات دولتی برای تسهیل انجام مراسم خاونکار همچون تعطیلی روز عید خاونکار صورت گرفته است؟ آیا مسئولین دولتی به خود اجازه داده اند که حتی برای یک بار هم که شده، این عید بزرگ را به مردم یارسان تبریک بگویند؟ چرا سالهاست احترام به مراسم مذهبی فقط یک طرفه از طرف یارسان رعایت می شود؟ درماه رمضان ، مردم یارسان سی روز کامل به احترام مسلمانان در کوچه و خیابان چیزی نمی نوشند و نمی خورند و نهایتأ عید فطر را نیز به آنان تبریک می گویند. اما آیا این احترام متقابل بوده است؟ آیا نادیده گرفتن رسم و رسوم یارسان تلاشی برای حذف هویت واقعی مردم یارسان نیست؟



با احترام سید فریدون حسینی. ( اهل گهواره ی گوران)

Mittwoch, 16. September 2015

له ئشعار شاعر ولاتمان کا قوباد جوانمیری پیشکه ش و ئایلان









فریشتەێ دەریاکەم هەناسەێ سەردد هاکو
بێ ناز کەفتنت دەردە،وەیلکانەێ دەست هاکو
ئاواتەیلت وەدەس چی،وەی کووچ دڵ تەزنە
زەریا خەێاڵت گم کرد،نازکیش نازت هاکو

قڕان قڕانە میلکان،ئاگر گڕانە هەرجار
دێوەیل حاکم شار،دەسوە کوشتارن هەرجار
بێ خانمان وەمڵکم،جێ ئاسایشم نیە
نەخشەێ شووم ئەڕام کیشن،کوشتو کوشتارە دیار

پێشکەش وە ئایلان

Donnerstag, 10. September 2015

ای سروده تقدیم کم وجوانل هل پوریشکیای دهه شصت

ای سروده تقدیم کم وجوانل هل پوریشکیای دهه شصت
این قطعه شعررا تقدیم می کنم به جوانان جوانی نکرده وجوانی بربادرفته دهه شصت.


زام دلداری
هم آما وسو زام دلداری
جوش آورد دله داخمای دیاری
لاف بستش اسرین سیل وهاری
بریسکه آیر چخماخه خیال
موج مدو نه سای زلف وخط وخال
زام توژبسته چن سال نه یه ور
سروازش کردن زویخ کرد سره نر
گورپه وکلپه دل شوان تاصبحدم
رنگ برد نه جمین خواونه کاسه چم
نغمه سوز وساز نوای یانه دل
نداخ دلبر دایم میو کول
داخ جگرپاچ تپ وتوز هجران
کله کلپه دل شوان تابیان
دلبرشوخ شکارجمین جام جم
شیرین شیوه طورشکرریزه دم
طاوس طرح طور کوکخرامان
نداخ دویریت ناسوره زامان
سره ریژکردن لاف بستن زویخاو
میونه جرگم بوی سفته کواو
دوس دلوازم نار نویرجمال
تای زلف حویلت بدر وشمال
پی ساکنی ویش کزه زویخ زام
بدر وشمال باوروش ولام
چوی وه شن شمال بیونه لای تو
چوی نمرده مزار احیام کی ژنو
آمادم نه رای تای زلفت دلبر
پری مزگانی فداکروم سر
نه تای زلف تو بسازوم ملحم
بمالوم نه روی زامانم دم دم
زوی ساریژموو زام توژ بستم
ساکن مو دردان زامان جستم
فلک پیرمکرد هاز ندل بریا
جامه صبوریم نه تندا دریا
بسوزوم تاکی چوین شم پای مزار
بکیشم تاچندداخ دویری یار
خودایا یا مرگ یاوصل دلدار
ندل بریاگه آرام وقرار
ترسم وتاجیل اجل بی باک
لاشم وبی دنگ کیشونه لوی خاک
داخ دوس بروم وخمخانه گل
بمانوپریم داخ وآخ دل
تادنیادنیاس تاجهان جهان
چمرای راتم دوس حال نزان
شاید چوین شیرین فرهاد ویادکی
سرانه پیری دل شیدام شای کی
وسیخان وسن ویرد جوانیت
پیری چوین طریه راه بستن نه ریت
هرچی بنالی یاردیارنین
نه ویت زیاتر خمخوارت نین
مرحوم اولعزی وتیا ::::
له لیم مگرن ار تاوانمه
 له قولم دویرم گل چاوانمه.

منیچ له ای سرانه پیریه کفتمسه یای چل سال له یه ور بایت بوخشین

Samstag, 29. August 2015

احضار و بازجویی پدر یکی از کنش‌گران کرد آیین یارسان



اداره اطلاعات جمهوری اسلامی در شهرستان بیجار کردستان، پدرسال‌خورده‌ی رضا شاهمرادی، یکی از کنش‌گران کردآیین یارسان ساکن استرالیا را احضار و تحت بازجویی قرار داده است. رضا شاهمرادی با اعلام این مطلب می‌گوید «مامور بازجو اداره اطلاعات، بر سر پدرش داد زده و او را تحت فشار قرار داده است.» او اضافه می‌کند که این چندمین بار است که پدرش به اداره اطلاعات احضار شده و مورد اذیت و آزار قرار گرفته است.

این کنشگر کورد آیین یارسان برای آگاهی‌ و آشنایی مردم با این آیین، پیشتر دست به انتشار مقالاتی در برخی‌ 
از رسانه‌ها زده بود:


Mittwoch, 26. August 2015

شیعر له ئشعار کا وسیخان قاسمی شاعر ولاتمان پیشکش و تمام دوستان بزرگوار

شو پردش کیشا نوخت ایوار
سیاپوشیش کرد باخ وشاخ ودار


پرده شرم کیشا شو نه زمیندا
بیضاوی بیاض یار نه جمیندا


نم نم نسیم تک تاو ولگان
چهچه بلبل نه شاخساران


نوای مرغ شونه لیو شتاوان
هونکی دمشو نه سر سراوان


مانگ آخیز کردن نه کل دا دیار
ناز وغمزشن چوین راویاران


ندلی باخان میو ناله آو
ناله دلداران مست حال خراو


وش میو نگوش نوای درده دار
دلداده شیدای خمین وخمبار


نی واده وختدا توم میو ویاد
خرمانه خمان یکسر شوت وباد


آوخت نگوشت آما ناله زار
بزان وسیخان ودله بیمار


پی تو زاریشن سوز ناله دل
ماوا میلکانت مه کالو وگل


وهارعمرم وخزان نکی
گرفتار درد کس نزان نکی


وسیخان شیدای دیده کال تون
تا مرده ن داوخواز سوزی خال تون


تقدیم وتمام دوستانی که اهل صفا و وفان له هرکورا ای دنیای بی وفا ماوا ومسکن گردنه

Dienstag, 25. August 2015

دیدگاهی آزاد و ناتمام در باره‌ی فلسفەی اَرجمندی «سی‌ول» یا «سبیل» یا «سیبل» در جهانبینی اصیل ایران و در آئین یارسان:








دیدگاهی آزاد و ناتمام در باره‌ی فلسفەی اَرجمندی «سی‌ول» یا «سبیل» یا «سیبل» در جهانبینی اصیل ایران و در آئین یارسان:


انسان‌ها در گذشته‌های دور پیش از آنکه مفهوم اندیش باشند، تصویراندیش بودند. بدین‌صورت که در یک تصویر در پیوند با ویژه گی‌های آن گستره‌ی فراخی از مفاهیم انتزاعی را می‌گرفتند. مثال‌های فراوانی را می‌توان برای تصویراندیشی آورد. به عنوان مثال برای نشان دادن گوهر فرازبالندگی خُدا در هرجانی، تصویر بُز کوهی «کَل» را می‌کشیدند و ارجمندی چنین تصویری در واقع ارجمندی گوهر خُدا در هر جانی بود. یا زمانی که می‌خواستند به گوهر خوشه افشان خُدا، و دراصطلاح عارفان به «جانان» و «جَم»، اشاره کنند، تصویری از میوه‌ی انار را می‌کشیدند، و ارجمندی میوه‌ی انار در نزد عارفان ایران و در آئین یارسان اشاره‌ای به ارجمندی خُدا و جانان و جَم است.
«سی‌ول» یا «سبییل» یا «سیبل» پیکریابی کان و خان و سرچشمه‌ی سه تا یکتائی آفرینش در جهانبینی اصیل ایران«مُغان» و در آئین یارسان می‌باشد. جهانبینی که بر این باور است، خُدا، اصل ِ پنهان و اصل میان در هر دوئی است. خُدا، بَهمن یا وهوومَن یا هیومَن یا مَینوی‌مَینو یا دونادون یا جان ِجان یا دانه‌ی پنهان هر جانی است. خُدا، اصل پنهان و میان و یکتا و مشترک بین هر دوئی است. خُدا، در هر جانی نادیدنی و ناگرفتنی است.
نامواژه ی «سی‌ول» و «سبیل» و «سیبل» از دو بُن واژه‌ی «سه = سی» و «ول = بل = بیل» ساخته شده است. بُن واژه‌ی «سه = سی» همان عدد سه می‌باشد و بُن واژه‌ی «ول = بل = بیل» همچنانکه در سنگ نوشته‌ی ٤٨٠٠ سالەی آنوبانی‌نی در سَرپُل زهاب به نام آن اشاره می‌شود، یکی از نام های خُدا در گذشته های دور است. چشمه‌ی «بل» در هورامان و نیز نام کهن سال «بابل» اشاره به همین نام از خُداست. بنابراین نامواژه‌ی «سبیل» و «سیبل» به معنای؛ «سه خانه» و «سه کان» و «سه گوهر» و «سه نی» و «سه پَنتا» و «سهاک» و «یَری تَن» و «سیمرغ» و ... است که همه‌ی این نامواژه‌ها، نامواژه‌های ارجمندی برای بیان آفرینش «سه تا یکتائی» در این جهانبینی می‌باشند.
بی‌جا نخواهد بود که به بخشی از رفتار شاه عباس صفوی اشاره کنیم که سبیل نزد او بسیار ارجمند بود و به خاطر همین باور، به مسئول خزانه داری خود دستور داده بود تا به ازای بلندای سبیل افراد ضریب حقوقی لحاظ کند، که همین رفتار شاه عباس کبیر در تاریخ ریشه ی ضرب المثل معروفی با عبارت؛ " باج سبیل " شد.


« شاد و خُرَّم و پیروز باشید »

ریز  حرمت  ئه رای  جناب  بابایی  ئه زیز 

Samstag, 22. August 2015

لە تەرەف قوباد جوانمیری پێشکەش وە ڕۆح پاک جوانه مه رگ کاکی سی مراد داخێه هەمێوشە گرانەو وە لە دڵمان ێادێ هه میشه زنده س

لە تەرەف قوباد جوانمیری
پێشکەش وە ڕۆح پاک جوانه مه رگ کاکی سی مراد داخێه هەمێوشە گرانەو
وە لە دڵمان ێادێ هه میشه زنده س


سەفەر وەرو کو؟مەیلەمانە جێ

کی وە خاترەت میلێ دابڕێ

ئیمەێ باڵشکیاگ،تاریکە ماڵمان
چراخ ماڵ خامۆش بێ تو ناگڕێ

پاییز بەختمان گڵاێ دار ڕزان
سەرماێ نەوەوەخت،سقانمان تەزان

قاپە ئەکسەکەت،گرییم وەسینە
چەوەڕێ مینیەییم بایدوە جور جاران

گەرمی دەسەیلت،هێز ژیانمان بێو
تەسکین دەرد ئێشو ژانمان بێو

ئی کوچە کوچ بێ باوەڕیە
کەێ ماڵاواییت،لە خەێاڵمان بێو؟؟

کا قباد عزیز سپاس و قدر دانی له لیت که م برای عزیزم

شیعری له کاک ئه لی کرمی پیشکش  وه روان پاک کاکی سه ی مرای

اول کارم، وه ناو خوا
دووم دیرم، ایوه ی باوفا
مردم گوش بیین و ناله من
وده رد دله کان چه ن ساله من
ار بژنفی نی ، جرگتان بریه ت
چوتان جور کانی ، پر له آو کریه ت
بایت بوی شم ، چاره ی نه یرم
هام له پژاره و، دایم جور ته یرم
و سلطان قه سه م و هر چی پیره
زانم براکه م له لیم دلگیره
شو تیته خه وم قصه ارام کی تن
خی ته مه ویرو هوش له لیم بی تن
ناوی صی مرای حضوری سنگین
جوانی له لی داشت وینه ی چی رنگین
دنیا وه فه دای شون پاکانی
خوم بومه وه نوکر ریگه شاخانی
یه ی روژ له راگه ی کیوه دالاهو
چیم ارای سر، سرآو باوه مقصوی
دیم چه له نوک قوله بالیول
قه سه م اراتان بخوم وک ستاره سویل
جوانی له لی داشت له وینه نه وی
منیاوه روسم وک هساره شوی
برای پیشمرگم شجاع وه بی باک
قطاره شنگی سر برز و بی باک
روژی له روژان خه وه ر دانه پیم
قومان وه شیوه ن هاتن وره و پیم
وه تم چه بیوه وه تن صی مرای
ئو هین ئو دنیا و تو هین ئی دنیای
وختی شنه فتم براکه م له دست چیه
هناسم سرد بیو تفاقم شیویا
ماله که م رمیا خه رگ چیه سرم
براکه م له دست چی شین که فته ورم
برای نازارم پیشمرگه شیرم
قومان و خویشان گشت چی له ویرم
دی له شون تو روی وه کو بارم
هناسه م سه رد و خم و خروارم
تا کی خم بخوم خم بوته یارم
وه کوره بچم چار بو ناچارم
وه ی وخته قسم ارات کیلم
جور مجنون تشنه دیدار لیلم
یسه کفتمه غریب و تنیا
پشتم شکان ، له دس چی برا
غریب و تنیا ناو شاران وه خوم
برا له دس چی جور سرداران وه خوم
ای فلک جور من دردت کاری بو
داوانت پر له نا دیاری بو
بردی براکه م خم بارم کردی
تا دنیا دنیاس خم بارم کردی
دروسه دل گیرم له ای دنیای فانی
ری حق و حقیقت بایس بزانی
هیچ کس تا وسر دنیا نوردن
دنیا مردنه و هر مه بو مردن
یاران یاوران دوستان گیانی
سرگذشت من بیو تواستم بزانی
رهبرم داوو یارستان دینم سر برزی ایوه آوات ژینم

ناله ناله کس وکارتو کواوم کردیه
له جوانی مرگ تو مردانه اوم کردیه
خاطراتت دایم ها له ورچوم برا
چوله ریم بوتا که بام بوین چه له چاوم کردیه .
یادت گرامی باد







  • برای پیشمرگه وه وینه شیرم
    قومان ودوسان گشت برد له ویرم
    یاران بزانن من خم بارمه
    بی تو کاکه گیان ای دنیا زارمه
    دالاهوم شایته له وینه ت نه وی
    کزه کر وه ت تو ستاره شوی
    روح سرور گوره مان کاکی صی مرای همویشه شاد و ده سی له داوان پیر حقیقت کوتاه نه وت
سپاس و ریز  دیرم  ئرای  کاک  اهورای  ئه زیز





وه یاد هه رچه سه ردار یارسانیه که له شوون هاتن ئنقلاب شوم ئسلامی له ئیران له به ین چین



وه یاد هه رچه سه ردار یارسانیه که له شوون هاتن ئنقلاب شوم ئسلامی له ئیران له به ین چین

هه یداد هه ی بیداد کوانی یارانم
کوانی براکه ی جار جارانم

کوانی سواره که ی ناو سوارانم
کوا سه رداره که ی ئیل جارانم

کوا مجلس نشین ناو براکانم
کوا لا ده س نشین گه وره و خانانم

کوانی براکه ی جار جارانم
دنیا خاپور بو بی تو نه مانم

ژیان وه بی تو له لام جور ژاره
هه م دلم ته نگه و هه م بی قه راره

نازانم چه بکه م هاوار وه کو به م
هه رچی چه و خر ده م نیه براکه م

برای ئه زیزو هه م شوره سوارم
هه م مجلس نشین هه م سه رقه تارم

دنیای بی وه فاء بی به قاو شه رته
ئازیز نادیار هه ناسه م سه رده

ئه زیز وه ی ته وره چیتن له ده سم
که سم نه یشتی بریت نه فه سم

هه ی داد هه ی بیداد یاران من چه بکه م
تا که ی دانیشم و هه ر روژ خه م بخوه م

هه ر روژ خه م بخوه م و بژنه فم خه وه ر
ئازیزیکتر چی و ره نجم بی بیوه ر

هه ناسه ی سه ردم له دل ئامانن
په ی ئازیزانم جه ور بی سامانن

هه ر که م تماشای چوار ده وره کانم
چه دیار نیه ئاگر وه گیانم

سه رداریک جور تو له کو په یدا که م
تا دل خوه ش بوم و دیتر خه م نه خوه م

سه رداره کانمان یه کی و دو نه وین
بایه د بنویسیه ت ناویان وه قه له م زه رین

سه ردار گه ل گوم ناو هه رکام وه ته وری
له ده سیان دایمن وه پف سه وری

ئاخ که سیکتر بوت بگری جیگایان
بیلیتوه ناو و بگری ریگایان

دوژمن وساگه ده س وه سینه وه
ده م وه ده لاله ت دل وه قینه وه


ئی به یت ئاخره تا ئه ورایکه من بزانم شعر مه رحوم خالو یارالی خیل قوریه؛ فره خوه شم هات وه ئی ئحساس دلمه ئزافه ی بکه م، روحی شاد خالو یارالی یه کی له شاعره فره گه وره کان ئیمه سه وه لی موته سفانه له به رهه مه کانی دیار نیه ن. ئی چه ن خه ت شعره ئحساسیک بی ئه را روح پاک سه ردارگه ل شجاع یارسانی .
سپاس  له  کاک بشیر  امیرخانی  فنلاند ٢٩.٤.٢٠٠٧

برگرفته  از  سایت  یارسانhttp://www.yarsan.com/newyarsan/public/showarticle.php?id=518
















زنده یاد  خالو  ئه لی بگ  سه  لیمی
پادشاه ی ئالم . له دل خوم فکر که م هویشم یا خوای گوره ؟
آیا مردن له ناو زنه گان خاسه؟ یا له ناو مردگان زنه  بید خاسه؟
زنده یاد مامه‌ ئه لی بگ سه لیمی ئنسان قسه  خوش و مهربانی بی ئنسانی خوش برخورد ودانا مردمی که گشت وه قسه گوش دان
ولی و داغ گراونه و هاتن رژیم جمهوری اسلامی ناچار بی کوچ به کی و ئاو خاک اجدادی خوی وه جی هیشت و ئاوره ی غوربت بی نه زیک 32 سال له عمر خوه ی له ولاتان غریب گذران وئارزو ولات اجدای خوه ی له ده ل منه و گرد خوه ی گشت ئه ی ئارزوه برده ژیر خاک روحی  شاد و ناو  نیکی  همیشه  و یاد  زنده س 





زنده یاد  خالو  قه مر  مه حمدی   مرد نکونام نمیرد هرگز-روحی شادو یادی گرامی

باليول دانا ، داناي دالاهو


دالاهو.....قلعه برز بهلول دانا










یکی از زیبا ترین وشاید بکر ترین منطقه در غرب استان کرمانشاه مسلط به جلگه عراق میباشد که دارای چشمه سارهای فراوان وهوای مطبوع طبیعت دلکش وزیباست که جاههای دیدنی مثل آبشار شالان سراب سیاوانه سراب بابا مقصود آثار باستانی مانند قلعه یزد گردسوم واز همه مهمتر زیارتگاههای بابا یادگار داوود چشمه آناهیتا بهلول دانا که جایگاه زیارت اهل دل هستند بیشتر مردم دارای مذهب یارستان و...بازبان کردی کرمانشاهی تکلم می کنند روستای زرده از جمله روستاههای باقیمانده از عهد زرتشت بوده که  باهمان گویش زرتشتی تکلم میکنند وروستاههای اطراف هم اهل سنت وبه گویش سورانی صحبت میکنند در این کوهستان زیبا یخچالههای طبیعی زیادی دیده می شود که در زبان محلی آنرا(نور) مینامند که معروفترین آن نور پریزاد میباشد که عمق یا گذرگاه خروجی آن به سراب سیاوانه منتهی میشود اما نگرانی بیشتر طبیعت دوستان بیشتر منوط به حضور بی رویه مردم در فصل بهار است که بخاطر سود جویی خود تخم گیاهان نادر آنجا از جمله پیچک گنور سیرونه زو در آورده وباقیمتی گزاف به مردم استان می فروشند ویا شکار پرندگان زیبااز جمله کبک تیهو قمری سیره و..... که امید است سازمان محیط زیست فکر بکری بحال حفظ این طبیعت دل فریب بکنند.




قلعه یزدگرد بر فراز دالاهو




دالاهو، بر فراز یكی از بلندترین قله‌هایش دژی دارد به یادگار مانده از ایران باستان كه از زیباترین نقاط باستانی كشور محسوب می‌شود.هنگامی‌ كه از شرق روستای بان‌زرده در منطقه ریجاب استان كرمانشاه به سوی كوه‌های سر به فلك كشیده دالاهو پیش می‌روی ، پس از طی جنگل‌های سرسبز بلوط و قدری كوهپیمایی در هوای تازه و فرحبخش كوهستان و گذر از چند قله كوچك مجموعه قلعه یزدگرد را می‌بینی كه مسلط و مقتدر، دشت ریجاب را زیر 

پای خود دارد.








شعر ازکاکی سهام الدین منصوری بیوه نیجی"وجدان"



هو اول و آخر یار




وای هور سیه هات بان خور پوشا

زیوخ دلتنگی له درون جوشا




جم یارسان باده ی خم نوشان

مریدیل تمام آذیتی پوشان




هاوارو رو رو گوش فلک کر کرد

اسرین چوین دریاله زوی ری گرد




یا سلطان یه چوی خمینم کردی

یه چوی بیچاره زمینم کردی




چوی وه دام خم اسیرم کردی

یه چوی امید یارسان بردی




یه چوی شم جم یارسان بردی

کپویل دوری سرگردان کردی




شان یارسان له هجری لنگ بی

دل عارفیل زمانه تنگ بی




یاسلطان تو خود وه دادمان برس

پیرمان بارکرد غصه مان فرس




لی ظلماتو لی گنی وقته

سید پیر مردن ارامان سخته




یاران دلگیریم دل عزاداره

دل وه فراق یار گرفتاره




آمان له دس ظلم روزگار

چوی وه مصیبت بیمن گرفتار




پیر جمخانه له لامان بار کرد

وه بار کردار روی وه مزار کرد




"وجدان"له هجری خوین تی

له چوی دادو فغانه له صو تا شوی




نابغی دوران آسید قاسم

و ارشاد تو رای حق شناسم




خاس کرده ی درگای ابراهیم سویر

سرچشمه ی عرفان. منزلگای نویر




تفسیر کر دین . کلامو دفتر

روشنی طریق سلطان سرور




پیر پایه برز راگه ی حقیقت

فرزانه ی عاقل شیوه ی دیانت




آسید قاسم ستوین یارسان

دانشمند دین جنت المکان




راهنماو راهبر پیر حق پرس

له شونت دی کی بوده فریادرس




مایه ی افتخار یارسان خود بید

دلخوشی ایمه له جهان خود بید




بیجگه رای یاری مرامد نوی

بیجگه حقیقت کلامد نوی




ارا یاراند تو کیشای جفا

جم یارسان کردی باصفا




و ضد تفرقه یاران جم کردی

نفاق و کینه ی بینیان کم کردی




له دشمنیلد نیاشتی هراس

کلامد حق بی وه صدق و اخلاص




ری خاص و گن مشخص کردی

وه دنگ پرسوزت گشتی مس کردی




مردم آشنا وه یاری کردی

یاریل دلخوش وه دینداری کردی




بارگای ایمامیل تازه ساز کردی

ری عبادت مردم واز کردی




وه شون زحمتیل چندینو چن سال

زمانه ی فانی تو کردی بتال




سید وه نور بان شاند قسم

سید وه روحو رواند قسم




وه نجابتو احترامد قسم

پیر وه تمویره و کلامد قسم




وه قدرو مقام پیرانه د قسم

وه مناجات شوانه د قسم




وه رمز سینه و دل پاکد قسم

سید وه قورو وه خاکد قسم




وه پایه و مقام برز جدد قسم

وه کرداریل بی حدد قسم




قسم وه عشق و موری سیولد

وه خاک ایمامه یل له روی تیولد




ای دلباخته ده له شوند ویله

دی وه زندگی دنیا بی میله




تا روژیگ "وجدان"بکیشی نفس

عشق تو دایم له ناو سینه ی هس




شعر ازکاکی سهام الدین منصوری بیوه نیجی"وجدان"