Samstag, 10. Mai 2014

به قلم فرامرز خسروی گوران ...تاریخ مختصری از ایل گوران(خاطرات سردار بزرگ درویش خان)

تاریخ مختصری از ایل گوران(خاطرات سردار بزرگ درویش خان)
صحبت الله خان معروف به درویش خان خسروی گوران فر زند خسرو بیگ
چه خوش فرموده است حافظ شیرین سخن
یاری اندرکس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آمد ودوستداران را چه شد
شهریاران بود وجای مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش
از که میپرسی که دور روزگارن را چه شد
خسروبیگ با دختر پاشاخان از نوادگان ملک نیاز خان سرتیپ گوران کرندی به نام بیگزاده خانم وصلت کرد واز او دو پسر به نامهای صحبت اله خان وحبیب اله خان پا به عرصه ی وجود گذاشتند. صحبت اله خان درایام طفولیت با پدرومادرش به زیارت حضرت بابایادگار مشرف میشوند واز آن پس ویرادرویش مینامند که تاپایان عمراین نام باوی همراه بود .خسروبیگ درسال1310قمری دار فانی را وداع میکند.پس ازمرگ اوبرادرش الفت خان همسرش را به همسری برمی گذ یند وازاو دختری به نام هاجرخانم به دنیا میاید اما دست تقدیر بار دیگر آنان را یتیم می گرداند .تااینکه پاشاخان از نوادگان عابدین بیگ سرپرستی آنها را به عهده می گیرد .حبیب اله خان درعنفوان جوانی به رحمت ایزدی پیوست ودرویش خان دربدو ورودانگلیس اول به ایران به عنوان رئیس کارگران ایرانی مشغول به کارمی شود وبعد ازمدتی با کنلل های انگلیس به بغداد پایتخت عراق کنونی می رود و در آنجا ماندگار میشود .12سال رئیس هنید یگران Honeidigaranدربغداد بود .2500نفر تحت فرماندهی ایشان بود درحالی که ایل گوران دارای سه هزارسواربود .اداره ی که او درآن کار میکرد دورازپایتخت بود .مسافت خانه تا اداره ی او یکساعت بود وچون درآنزمان وسائل نقلیه کم بود برای او چند دوچرخه تهیه کرده بودند که اگر یکی از آنها خراب شد جایگزین داشته باشد وبا آن به محل کارخود برود. دورسازمانی که درویشخان درآن کارمیکرد باسیم خاردارسیم کشی کرده بودند که به سیم درویشخان معروف شد. درحال حاضرآن اداره به علت کثرت جمعیت وتوسعه ی شهردروسط شهر بغداد واقع شده و به عنوان سیم درویشخان معروف ونام یکی از خیابانهای اصلی شهربغداد میباشد .چند نفرازبستگان به عنوان پیش کاردرخدمت وی بودند من جمله منصورخان فرزند اسماعیل خان وهادیخان فرزند محمودخان .دربغداد دخترفردی به نام الهیخان ازایل کلهررابه همسری خود برمیگزیند.درب ورودی منزلش نگهبان داشت وهیچ وقت کسی بدون اجازه ی نگهبان اذن ورود نداشت.درزمان ریاستش برهنیدیگران چون افراد تحت ریاست اوهندی تبار/انگلیسی /فارس زبان وعرب بودند بنابراین به زبانهای عربی /انگلیسی/هندی /و..مسلط بود.وبنده به خوبی به یاد دارم که تاعدد صد به سه زبان فوق می گفت .اسماعیل خان (سالاراقبال) با سید فتح اله وسید هما حیدری فرزند آسید رستم گوران برای تفریح به بغداد تشریف می برند وبه خانه درویش خان میروند چند روز در بغداد مهمان درویشخان می باشند . آنانرا برای زیارت به شهرکاظمین می برد وقتی به درب ورودی زیارتگاه می رسند با درب بسته صحن مواجه می شوند .درویش خان هرچند تقلا میکند درب باز نمی شود .تا اینکه سید فتح اله به درویشخان میگوید به من اجازه می دهید دست دراز می کند ومیفرماید با دست مبار بابا براگه درب باز می شود و بار دیگرکرامات آسید براگه گوران برحاضرین به اثبات می رسد وارد حرم می شوند زیارت می کنند بعداززیارت وگردش درشهر کاظمین به بغداد بازمی گردند آنروزرا در منزل استراحت مینمایند وفردای روز دیگر برای حرکت به سوی ایران آماده می شوند .سالاراقبال حکومت گوران قلعه زنجیری به درویشخان می گوید شما هم باید با من به ایران برگردید .چون توهم فامیل من هستید وهم من به افرادی لایق وکاردان هم چون تو نیازدارم ایشان می گوید به چشم شما بروید من هم می آیم ولی اسماعیل خان قبول نمی کند وبه اومی فرماید باید قسم یاد کنید و او با حضور سید فتح اله یک نیازدعا داده وآن وقت او با اطمینان خاطربه ایران برمی گردد .چند صباحی می گذرد ودرویشخان هم به ایران باز می گردد وچون درمدتی طولانی در بغداد بوده وکسی راهم نداشته که ازمنزل پدری او درعاشقان عابدین بیگ مراقبت کند منزل پدری او دراثر آوار به ویرانه تبدیل شده بود . واوبنا به درخواست اسماعیل خان سالاراقبال به گهوار میرود ومدت یکسال درآنجا میماند. در گهواره فرزند بزرگش فیض اله خان به دنیا می آید .همزمان با تولد فرزند اوفرزندعلی جان خان یعنی علی اکبرخان نیز به دنیا میا ید همسردرویش خان ازنظر زیبائی بی نظیربوده وقتی فرزندش به دنیا میآید نسبت به فرزند علی جان خان جذاب نبوده اطرافیان می گویند باید این کودک فرزند علیجان خان می بود واو فرزند درویشخان .عشق دوران کودکی دراو بارورشده ویاد و خاطرات دوران کودکیش اوراواداربه برگشتن به زادگاهش میکند.چون منزل پدری اوبه ویرانه تبدیل شده بود به روستای مله امیرخان میرود. چندکارگرمیگرد روزها به سرساختمان میرود وشبهابه منزلش درمله امیرخان برمی گیرد .مدتی به طول می انجامد تا کارساختمان به پایان می رسد بعد از اتمام کار ساختمان دوباره به زادگاهش برمی گرد.د چون ازنوادگان عابدین بیگ وموسی بیگ که هردو برادر بودند یا دارفانی را وداع کرده ویا درسنینی بوده اند که نتوانستند ازحق خود دفاع کنند املاک دوروستای مزبوربه دست افراد سودجو می افتد .وقتی درویش خان به روستای عاشقان عابدین بیگ برمیگردد وساکن می شود مقداری از آن املاک را پس مگیرد ومقداری دیگردردست الب ارسلان خان که از خواهرزادگان غلامعلی خان سالارمنصور بوده میباشد .الب ارسلان خان برمردم تپه گله علیا و سفلی حکومت میکرد وبه رعایا ظلم میکرد .به روایتی ازیکی از رعایا به نام مشهدی چراغ که خود شاهد عینی بوده وهمیشه این ماجرا را بیان می کرد و از شهامت وجوانی درویش خان تعریف وتمجید میکرد گوش می کنیم .مامردم روستاهای مزبورازظلم وستم الب ارسلان خان به ستوه آمده بودیم اماکاری از دستمان بر نمی آمد چون قوانین حاکمان وقت ایلی کمتر ازقوانین کشوری نبود .واین ماجرا به گوش درویشخان رسید .واوچون خودش ازخویشاوندان سالارمنصور بود بازورگوئیهای الب ارسلان خان مخالف بود چندین بار دوستانه به او تذکرداد امااواز موقعیت خود سواستفاده می کرد وهیچ اعتناعی به تذکرهای درویش خان نکرد وهرروزبه ظلم وستم های خود ادامه می داد . تا این که یک روزدرویشخان برای دیدن الب ارسلان خان آمد اما این بار نه برای تذکر بلکه برای بیرون راندن او اورا تا تپه گله سفلی دنبال کرد واو از ترس درویشخان پا به فرارگذاشت .وما مردم هم به دنبال اوبا بد وبیرا گفتن وهورا کشیدن درویش خان راهمراهی کردیم . بعد از دوسه ساعتی سواری از جانب غلامعلی خان( سالارمنصور)به سوی درویشخان درروستای عاشقان عابدین بیگ روانه شد .پیغام حکومت گوران را به وی ابلاغ فرمود .درویشخان به قاصد امرکرد شما برگردید من خودم فردا میآیم .قاصد به گهواره برگشت فردای روزبعد درویشخان به حضورحکومت گوران شرفیاب می شود. بعد از تعظیم کردن درکناردست غلامعلی خان می نشیند .او ماجرای دیروز الب ارسلان خان را بدون کم و کاست از زبان درویش خان می شنود واوچون به درویش خان اطمینان داشت ومیدانست که فردی امین ولایق است سخنان او را گوش میکرد وفهمید حق با درویش خان است .ناهار را درخدمت ایشان میل فرمودواز او اجازه ی مرخصی گرفت دراین موقع رضاقلیخان (مسعود السلطان) برادر دیگرغلامعلی خان به درویش خان میگوید شما اگر با ما نسازید .تو هم مثل محبعلی خان ومیرایازخان با ما سر جنگ دارید. وآن وقت ما جور دیگری با شما رفتارمی کنیم .درجواب حرف مسعود السلطان می گوید هرکس غیراز شما بخواهد درحیطه ی امورات من دخالت کند واین دخالت باعث لکه دار کردن نام وا بروی من باشد با برخوردی جدی تربااو رفتارمی کنم شما اگر بابنده فامیل هستید نباید به خاطریک نفرکه هرچند فامیل ولو از ایل غریب برمردم گوران حکومت کند وظلم درحق آنان روا بدارد بامن رفتاری ناشایست بفرمایید .از آنان خداحافظی می کند و به سوی روستای عاشقان عابد ین بیگ روانه می گردد.واین حرکت باعث شد که تا پایان عمررضاقلی خان (مسعود السلطان )ازدرویش خان کینه به دل داشته باشد.وازاو نگران می شود. املاک روستای عاشقان موسی بیگ به قیمت روز به عیسو بفروشد .به یک روایتی دیگراز مشهدی چراغ می پردازیم .جنگی میان طوایف قلخانی وباباجانی درمیگیرددراین جنگ چون تعداد سواران باباجانی بیشترازسواران قلخانی بود قلخانی شکست می خورد .جهانگیرخان (سالار جنگ) به آسید شمس الدین رهبر دین گوران پناه می برد ونامه ی برای آقا میفرستد واز اوکمک می طلبد آقا آسیدشمس الدین برای حفظ آبروی ایل گوران وطایفه ی قلخانی به تمام بزرگان ایل گوران وسنجابی پیکی می فرستد. نامه ی به تیپ یاسمی / تیپ بهرامی/ تیپ دانیالی/ به کدخدایان علی ؛عزیزو دیگر کدخدایان سنجابی که در این جنگ طایفه ی قلخانی را یاری کنند.و هر کدام ازبزرگان به امرسپاهیگری پرداخته وسپاه خود را مهیا کرده و به فرمان آقا روانه ی قلخانی می شوند درمحلی که جنگ درگرفته حاضرمی شوند .دراین جنگ دلیرمردان ایل گوران وسایرین بر طایفه باباجانی پیروز شده .واین حرکت باباجانی باعثشد که جهانگیرخان برآنان غضب گرفته ودرمنطقه ای ازدالاهوکه سراب بویان نام دارد ومردم باباجانی در آنجا به شغل دامداری مشغول بودند از آنجا بیرون کند . دراین جنگ سوارنی از ایل گوران وسنجابی جان با ارزش خودرا درراه حفظ ملیت وهویت خود از دست دادند جوانمیر فرزند عزیز شاهمراد ازکدخدایان سنجابی دراین جنگ توسط سواران باباجانی با اینکه رشادت زیادی ازخود نشان داد بالاخره کشته شد .جوانی و زیبایی او شهره ی خاص وعام بود خوش سیما بود وقد و قامتی آراسته داشت .جنگ به اتمام رسید زخمی ها وجنازها را جمع کرده و هر کدام را به زادگاه خود انتقال دادند .سوران سنجابی پیکر پا ک جوانمیرراحمل کردند وبه سوی زادگاه خود روانه کردند درمراسم تشعیع جنازه اش بسیاری از مردم گوران وسنجابی شرکت داشتند .پیکر اورا ازراه سیمانی وتپه گله به طرف سنجابی می آوردند درویشخان به نمایندگی حکومت گوران غلامعلی خان (سالار منصور)باتعدادزیادی ازمردم روستاهای تپه گله علیا وسفلی وعاشقان عابدین بیگ وموسی بیگ درپیشاپیش سواران ومردم پیاده به پیشواز جنازه رفت .دراین هنگام چشم کدخدا عزیز که به درویشخان می افتد برمی گردد وبه مردم می گوید رحمت بر پدرومادر شما باد کسی جلوتر از درویش خان حرکت نکند زیراکسی که لیاقت قد وقامت برومند جوانمیر رادارد کسی جز درویشخان نیست وهروقت چشمم به جمال بی همتای درویشخان می افتد مرگ پسرم راازیاد می برم .درآن زمان بالغ بر صد سوار پشت سردرویشخان بود وتا محل زادگاه پشاپیش سواران گوران وسنجابی وی راهمراهی میکند وپس مراسم خاکسپاری به بازماندگان تسلیت عرض نموده وبا مردم برمیگردنند.
سید قهرمان حیدری که خود درروستای عاشقان عابدین بیگ ساکن بوده وشخصا شاهد وگواه براین ماجرا بوده چنین می فرماید .کدخدا بابا وسعید اکبری ازکدخدایان بنام و صاحب قدرت سنجابی بعد از حکومت سنجابی دو روستای عاشقان عابدین بیگ وموسی بیگ راجزقلمرو ایل سنجابی میدانند وچندین بارازحدخودپافراترگذاشته وبه حریم آن تجاوزکرده درویش خان در برابرآنان ایستادگی کرد اما آنان زیر بارنرفته وبه قدرت ونفوذ خود دربین مردم سنجابی می بالند .تااین که شبانه به قبرستان روستای عاشقان عابدین بیگ حمله می کنند وسنگ مزارآقا عابدین بیگ رامی شکنند تامدرکی دال بر اثبات آن نداشته باشد .درویش خان ازاین کارآنها ناراحت شده ومنتظرحرکت بعدی آنها می باشد. دریک روزچندین سوار باخودآورده وبه عاشقان عابدین بیگ می آیند درویش خان می داند که برای جنگ آمده اندبه آنها دوستانه تذکر می دهد. ولی به تذکر او گوش نداده درویش خان هم چند نفررا از قبل آماده داشت چون می دانست آنان دست از این کار برنمی دارندوجنگی سخت بین دوطرف درمی گیرد شهبازخان دراین جنگ زخمی می شود درویشخان گرزمعروفی داشت کمترازآن استفاده میکرد.مگردرمواقع ضرور گرز رابدست گرفته چنان شجاعانه جنگید که سوران سنجابی تاب مقاومت رادر برابرش نداشتند .کدخداسعید اکبری ازپشت به درویش خان حمله کرد وبا گرزهمچنان برکمراو کوبید که گرز از وسط دونیم شد ولی درویش خان همچنان به نبرد خود با کدخدایان وسواران سنجابی ادامه داد و باعث پیروزی او د ر این جنگ شد .جنگ خاتمه یافت بعدازچند روز ابراز ندامت کرده و برای عذر خواهی به منزل درویش خان می آیند .کدخدا سعید من ازشما عذرمی خواهم چون د رجنگ چند روز پیش من از پشت باگرزبه شما حمله کردم وگرز من از وسط دونیم شد .درویش خان درجواب اواین چنین گفت اصلا متوجه نشده ام ومن اگر باضربه ی یک گرزویا چیزی دیگرازپا دربیام دیگردرویشخان نیستم واوودیگرهمراهان ازقدرت درویش خان تعجب کرده وبر بازوان او آفرین گفتند .ودوطرف باهم صلح کرده وآن روزمهمان منزل درویش خان بودند و هرچند روز به عنوان احوالپرسی به اوسرمی زدند وچون می دانستند درویشخان ازبستگان حکومت گوران و از نوادگان (آقامیرخسرو) می باشد احترام مخصوصی برای او قائل می شدن ودر هیچ مجالسی جلوتر از او وارد نمی شدند .زمانی درویش خان سخن می گفت به احترام او مجلس سکوت میکرد وازاوبه عنوان خانی زبردست وجوانی خوش قدوبالا تعریف میکردندوسیمای اورا به زیبایی سیمای یوسف نسبت می دادند.
حکمران وقت گوران قلعه زنجیری غلامعلی خان (سالار منصور )پیغامی برای جهانگیر خان (سالار جنگ )رئیس طایفه قلخانی اسپری دارد به چندین کس ازملازمان خود امر میکند که پیغام را به وی ابلاغ کنند اما کسی در این مورد قد علم نمی کند زیرا وی دارای هیبت و صلابت خاصی بوده وهرکس رایارای روبرو شدن با وی نبوده .چون در آن زمان نا امنی توسط یاغیان ودزدان بر راها وجادها حکمفرما بود کمتر کسی بود که این کار را قبول کند .(سالار منصور ) مثل همیشه پیکی به سوی درویش خان می فرستد .درویش خان بلا درنگ به گهواره می آید دربانچی حضور وی را اعلام می نماید غلامعلی خان ازاو استقبال می کند .اورا به تالار پذیرای دعوت می کند.بعد از صرف نهار ماموریت سفر را به او ابلاغ میکند درویش خان هم ماموریت را قبول می کند دستو ر می دهد که مقدمات سفر را برایش مهیا می کنند .ودرویش خان به سوی قلعه زنجیر محل رئیس طایفه اسپری روانه میشود .جهانگیرخان را مطلع می سازند که سوار ی به نام درویش خان که حامل پیغامی از طرف سالار منصور می باشند با شما کار دارند تا خبر را می شنود اسب را می طلبد به استقبال درویش خان می رود در صد قدمی به او می رسد .درویشخان زودتر از او به پاس احترام سالار جنگ از اسب پیاده می شود .ایشان هم به رسم مهمان نوازی واحترام از اسب پیاده می شود واورا سراپرده (دیواخان ) دعوت می نماید بعد از رفع خستگی وصرف نهار پیغام حکمران گوران را به وی ابلاغ می نماید .درویش خان خنجری راکه دسته ی آن تماما نقره بوده ودر بغداد به عنوان خلعت توسط سران وقت بغداد به او داده بودند به نشانه ی یادبود به جهانگیر خان هدیه میکند اما اواو درجواب این حسن نیت وبزرگواری می فرماید من سالهاست که وصف شجاعت مردانگی وزیبائی شما را از زبان مردم عام وخاص شنیده ام امروز این سعادت را پیدا کردم که رودر رو شما را زیارت کنم .این خنجر لیاقت قد وقامت رستم گونه ی شما می باشد نه من هر چند درویشخان اصرار می کند ایشان قبول نمی فرماید. درویش خان اجازه مرخصی می خواهد جهانگیرخان (سالار جنگ )می فرماید اجازه من هم دست شما می باشد وخود سالار جنگ رکاب اسب وی را می گیرد تااو سوار براسب شود با بدر قه سالارجنگ درویش خان به گهواره مقر ایلخان گوران باز می گردند وایشان ماجرای ماموریتش را برای ایلخان گوران شرح می دهد وایشان هم به پاس دلیری وقدر دانی درویش خان را خلعت می نماید.
در طی حکمی که ارسوی اسماعیل خان سالار اقبال حکومت طوایف چهار گانه ذهاب به طوایف قادر میر ویسی ،نیریژی،طایشه ای،بیویانی ابلاغ می شود. علی سلطان رییس طایفه ی طایشه ای از فرمان سرباز می زند .چندین بار مکرر سالار اقبال پیکی به سوی او می فرستد اما باز از فرمان سرپیچی می کند . اسماعیل خان سالار اقبال توسط یکی از سوراانش به سوی درویش خان خسروی گوران می فرستد درویش خان بلا درنگ آماده می شود وبه خدمت می رسد.سالار اقبال که از بستگان درویش خان بو د واورا خیلی دوست داشت به استقبال خان می آید واورا در آغوش می گیرد. بعد از استراحت کوتاهی جریان علی سلطان را برایش توضیح می دهد درویش خان با چند سوار آماده ی حرکت به سوی مقر حکومت علی سلطان می شود وبه سالار اقبال می گوید نگران نباشید حتما اورا به خدمت می آورم .وقتی به مقصد رسیدند خبر به علی سلطان دادند که چند سوار به سرکردگی درویش خان گوران آمده اند علی سلطان آنها را به حضور می طلبدو از آنها پذیرای می کند .درویش خان موضوع نیامدن سلطان را به خدمت سالار اقبال جویا می شود او درجواب می گوید من نمی آیم درویش خان با هر زبانی شده او را قانع میکنداو حاضر می شود وبه سوی مقر حکومت سالار اقبال با درویش خان ودیگر همراهان روانه می شوند .اما در بین راه باز پشیمان میشود وبا لحنی تند وتوهین آمیز می گوی هیچ عبد کمترینی نیست که بتواند مرا به حضور سالار اقبال ببرد.درویش خان که از لجاجت وتوهین علی سلطان به ستوه آمده بود اورا از صدر زین بلند کرده وبر زمین کوبید وپای راست راروی سینه اش گذاشته وفشاری براووارد کرده او می گوید خانه ات خراب مگر من چه گفتم که این چنین مرا پیش سوران ضایع کردی درویشخان گفت من با هرزبانی وهر شیوه ای که تو فکرش را نمی کردی با توسخن گفتم اما تو به قدرت خودت می نازید وفکر می کنید که سلطان هستی دیگر کسی بالادست تو نیت باز درویشخان دستش را می گرد واورا بلند می کند ومی گوید بابام مقصر خودت بودی اشکالی ندارد بلاخره به مقصد می رسند فورا علی سلطان شکایت خود را به سمع سالار اقبال می رساند وسالار به درویش خان می گوید چرا اورا کتک زدی درویش خان در جواب می گوید قربان من اورا راضی کرده وبا میل خود به اینجا آمده اما در بین را پشیمان شده وبالحنی توهین آمیز مرا ناسزایی گفته ومن هم اورا ازصدر زین بلند کرده وبر زمین کوبیدم سالار اقبال میکوید ؛پدر سوخته خوب بلای سرت آورده است .
طبق گفته ی معمرین وبزرگان ایل عابدین بیگ فرزند محمد بیگ گوران ونوه ملک طاهر در روستای عاشقان عابدین بیگ خانی بزرگ منش ونیک کردار بوده است که صداقت وپاکی وی زبانزد خاص وعام بوده می گویند عابدین بیگ همچون رستم دستان به زبان محلی ریشی( دو فاق )داشته که نشانه ی بزرگی وپاکی وی بوده ودر طول عمرش از دروغ گفتن وکارهای ناشایست پرهیز داشته است. عابدین بیگ هفت 7فرزند پسر داشته که باباخان رزم گاه ودیگر کسانی که دیده اندوشنیده اند اسم هفت پسر عابدین بیگ در غاری که در تنگه ی (کاشمه )واقع است نوشته شده است ولی متاسفانه اسم 5تن از آنها باقی است ودو تای دیگر موجود نیست .پسران عابدین بیگ عبارتند از میر خسرو دوم ؛ذوالفقار بیگ ؛اسماعیل خان ؛سرهنگ بیگ ؛ فرخ خان او دارای ملک واحشام زیادی بوده که چندین بار به زبان محلی (چو هزاره ) چوب هزاره ی گوسفند به هوا انداختند یعنی چوبی که به هوا پرتاب می کنند وقتی که بر پشت گوسفندان برخورد می کند باید آن تعدادی که چوب برآنها برخورد کرده به نشانه شکر گذاری از خداوند قربانی شوند اگر گوسفندان نربوده که هیچی واگر نر نبوده به جای آن تعداد باید نر جایگزین شو دوبرای قربانی آماده شوند.
پسران عابدین بیگ همگی شکارچی ورشید بودند .یک روز سپیده دم میر خسرو به عزم شکار به کوهی که در ما بین دو روستای عاشقان عابدین بیگ ومله امیر خان واقع است میرود .اسم این کوه زیبا به زبان محلی (باریکه )شتر مل می باشد .که به عقیده ی این جانب چون مانند گردن شتر می باشداسم آن را شتر مل گذاشتند .چند کبکی را شکار می کند ناگهان باروت وساچمه اش تمام می شود از همان جا عازم کرمانشا می شود وقتی به مقصد می رسدبا وصف اینکه پول همرا داشته کبک ها را می فروشد وبا پول فروش کبک ها باروت وساچمه تهیه می کند به عقیده ای جانب این هوش ودرایت وی می رساند .ناهار ظهر را در منزل پدری محمد جواد خان زنگنه که از طریق وصلتی که بین این دوخاندان صورت گرفته از بستگان بود میل می کند .ومی فرماید قربان دستخطی برای پدرم عابدین بیگ مرقوم بفرمایید که ایشان حرف مرا بپذرید وایشان هم چند خطی برا ی عابدین بیگ می نویسد ومی فرماید جناب عابدین بیگ میر خسرو ناهار ظهر در منزل ما بوده والان هم از ماهیدشت را افتاده است .برای غروب میرخسرو به عاشقان می رسددرحالی که عابدین بیگ بر روی سنگی که برای نشتن افراد به خاطر گرفتن گوسفندان برای دوشیدن شیر آنها آماده کرده اندنشته بود که میر خسرو سلام می کند .عابدین بیگ به زبان محلی می گوید (میره گه چیده وکو)میرخسرو کجا رفتی وایشان هم ماجرای شکار رفتن خودرا بدون کم وکاست برا ی پدر بیان می کند وایشان هم درجواب می فرماید مگر نگفتم دروغ نگوید شما حرف مرا نشنیده گرفتی میر خسرو هم نامه را به پدرش تقدیم می کند وایشان هم نامه را باز میکند ومی خواند وبلند میشوند سرروی فرزند را می بوسد وبه او آفرین می خواند .
هنگام ورود نادر شاه برای دفع احمد پاشای باجلان به شهر سرپل ذهاب خبر به امیر گوران محمد بیگ دادند وایشان هم به استقبال وی رفت ود این جنگ که بین شاه ایران واحمدپاشا درگرفت با اینکه رشادت زیاد ی از خود نشان داد بالا خره کشته شد .نادر شاه افشار به پاس خدمات سردار گوران چهار طوایف جاف ذهاب را پشت ضمیمه گوران قلعه زنجیر ی کرد.
قاصدان آمان او حضور خان...............تشریف آوردن شهنشای ایران
شه نشای ایران آما او ذهاو.................چن نو سرداران آمان او رکاو
شهنشای ایران دردم طلب کرد............سردار گوران شیر روی نبرد
فرما و قاصد و عقل و تدبیر...................بکران خور شای قلاه زنجیر
آمان او حضور قاصدان خان.............عرض کردن و سمع والی گوران
شنفتش وگوش سرهنگ سالار............آماده کران چند هزا ر سوار
چن هزار سرباز چنی سواران.............حاضر نه رکاو گوش نه فرمان
جمع سلطانان خوانین یکسر............شای قلا زنجیر طلب کرد نه ور
نظم داد او نظام فرمانده لشکر..........راهی بی نه راه سپیده سحر
فرما و جلودار اسبش آوردن...........پی سمت ذهاو تشریفش بردن
و تاجیل تاو آما او ذهاو...................شیرکار زار بی خورد و بی خواو
و امر و دستور خان دلاور......................کیشا شان چادر تیپ نامور
اوشو نه ذهاو تا خیزیا افتاو..........سپاه ساکن بی نه دیشت ذهاو
نو جنگ احمد پاشای باجلان ............همرزم نادر شاهنشای ایران
درساعت فرماحکمش و شتاو............سوار بی و زین پا دا نه رکاو
دس برد نه کمرکیشا نه غلاف..........شمشر بران شیر روی مصاف
نه دیشت ذهاو نه اردو نادر..........روی کرد نه سپای دشمن مجاور
و بال باهو و ضرب کمن..................یکیک دشمنان گیر هاورد وبن
دس برداوشمشیرشیر سرایلان
.سپای دشمن گشت بی هراسان
روی ماوردوهرکو سردار پرزور...................مرد کار زار شیر لاو طور
یکه تاز میدان والی گوران...................هجوم ماورد جور سیل واران
تار و مار مکرد دلیر بی باک...............عزمش جزم بی بور سهمناک
او رو نه میدان نادر افشار.........................ا یوالا کرو نه زور سردار
ژ چوار طرفدا مکیشا نعره.........................و آواز برز هرده و هرده
لیشعرصه تنگ کردسپای باجلان........وینه تهمتن دس برد او کمان
نو قلب سپاه تنیا و بی کس...............پناه برد و ذات فرد فریادرس
جور برق وهار مشانا شمشیر.............سردار وزین فرمانده ی دلیر
روی کرد نه سپاه سردار جنگی..............هجوم باوران مردان رزمی
کیشان نه غلاف شمشیرو کمان......خیزیا له لیشان صدای العمان
نه کله سحر تا خو ر بی آوا...............شمشیر مشانا شیر صف پنا
و بال باهو شمشیر مشانا ن..............و ذوق زنجیر بالشان بسا ن
او رو نه ذهاو یوم المحشربی............خلایق حیران سان لشکر بی
نه دیشت ذهاو بی و چراخان..........مل و مور رم کرد لوان او ذاخان
دردم امرش کرد شهنشای ایران .............بکران خلات سردار گوران
شای قلازنجیر شیر دل نلخش.....دس برد او قلخان وینه جهانبخش
سرداری نه سان سپای باجلان..........دس برد نه کمن اما او میدان
رو کرد نه اردو شهنشای ایران.
...وینه فلامر ز چنی فیلد ندان
فرما و لشکر پاشای باجلان................تمامی سپاه بیان او میدان
تا فرمان شاه شنفتن و گوش............آمان او میدان و داواو خروش
دو سان لشکر مردان رزمی.........حاضرنه حضورشای صاحب نگین
و امر بی چون دادار داور..........................پیکیا نه تیر سردار خاور
غلطان بی و خاک فرمانده ایلان...محمد بیگ صاحیوسلسله ودومان
نادر ژ داخش کیشا آه سرد...............تاق ذی حیات لیشان بر نکرد
و پاس دلیری والی گوران................دریا و پیشان چنی چن ملکان
نه پشت ذهاو طوایف جاف................دریا و گوران و عدل و ا نصاف
طایفه یزذانبخشی قادرمیرویسی
.صفر ویس سلطان طایفه نیریژی
طایفه طایشه ی مصطفی سلطان........کریا و خلات سردار گوران
اینه چوار طایفه جاف گورانن.............تحت سلطه امر دلیر مردانن
و شین و شیون نه در مال خان.......ترمش هل گردن پری قورسان
سردار قجر مظفر نیشان.................فاتح و پیروز نه جنگ و میدان
دارلویس کریا نو مزار ویش............سردار پر زور بی خوف واندیش
ژ دوره نادر چنی کریم خان............حکومت دریا و ملک یاسم خان
اولاده مهشور ایل میرخسرو.................فرزند ناوی سردار پیشرو
تک داد او مسند تکیه گاه قدرت......گاواره گوران کرد ش و پایتخت
ژنسل محمد بیگ سردارپر زور.......فرمانده ی بی باک خان لا طور
اولادان خاص نسل نوه خان.......عابدین و موسی ملک یاسم خان
کوری ترش بی شیر یگانه................سلطان علی بیگ در در دانه
قلای دله کم کریا سنگوران................پی خانان ورین مردان گوران
سلطانعلی بیگ بور غضبناک...............قهرمان قین دلیر و بی باک
آقا عابدین بیگ سرحلقه خانان.......شیر شیر شکا ر نه سر دیاران
دلیر بی پروا بور سنگین سام.....صاحب کمالات هم عقل وهم فام
ریش دوفاقش مهشوربی اوعام...صادق گفتاربی هم شیرین کلام
آما او عاشقان شیر هنرمن..............بی و سنگربان بور صف شکن
آبادی عاشقان ای دس واودس..........کریا و اسم شیران سر مس
عابدین و موسی میران اعظم................خانان ناوی یاران هاو دم
فرامرز و سهراب یلان جا دار.............چنی چن سال بین و مرز دار
میرخسرو فرزند عابدین سالار..............فرخ و حید ر چنی ذولفقار
اسماعیل خان همیشه بیدار..............اولادان پاک شیران هوشیار
کانی فرخ خان اسمش مهشورن......زور حیدری نه جنب و جوشن
حیدری لقب آقا حیدر خان..................سوار سر حد صاحب مرزبان
ناوش مهشور بی نه ایل گوران..............فرزند ناوی سلسله خانان
مرز ایل گوران چنی سنجاوی................سپریان و دس حیدر ناوی
آقا عابدین بیگ سرحلقه خانان......مهشو ر بی او عام نه ایل گوران
کوری ترش بی لایق و جادار.........ناوش سرهنگ بی سردار سالار
باچم و زوان و لفظ شیرین...................پیشنه ی تاریخ اجداد ورین
بواچم پری خواصان خاص...............جه در و گوهرجه دانه والماس
ذوالفقار بیگ سر برزو سرور.............جه لای بابو چوین دانه گوهر
هم بگزایه ونجیب هم دیاری بی
هم جانشین خان هم کاری بی
نه اوج قدرت غرور جوانی...........راهی بی نه راه پی سفر باقی
آقاعابدین بیگ سر حلقه خانان........خمین و خمبار بین سرگردان
هرصو نه کله سحرو دنگ برز.........مچریا و فرزن سردار سر مس
مواتش و فرزن روله سردارم............له شون بالات خم بین و بارم
ناوش دیاری بی دیار و دیار....................او یل مسته بور بی قرار
بواچم پری اولادان خان................هرگزگوش مدن و دنگ نااهلان
هرکس عاقل بودایم بیو گوش...............اجداد ویش نمکو فراموش
نه کرین کاری که بود و عادت..........رگ وریشه ویت بکری خجالت
هرکس بنا سان ورگ و ریشه............گورائی نیاکان بکران و پیشه
بواچم پری اولادان خان....................هرگز مکفن و شون گمراهان
حکیم سخن سنج هم سخندان بن.......عاقلان کار جور پیشنان بن
باوران و یاد گذشته پیشنان..............خنجر و سنان کار نکی لیتان
بوینین و چم باورین و ویر.......................نیاکان گورا و عقل و تدبیر
هی داد هی بیداد ندس زمانه.............خانان سلطانان بین بیگانه
دوگوهرش بی گواهر نیشان...................جد بزرگوار شیر لا مکان
خواصان خاص بااصل و نیشان........آقا خسرو بیگ چنی الفت خان
باچم و زوان ژ اصل و ارکان.......................زنده کم ژ نو نام نیاکان
بواچم ار هی خانان ورین...............صاحب ملک ماوا نه عهد دیرین
نام و نیشانتان هن له تاریخ..................ژ کره زمین تا سیاره مریخ
خوانین یکسرنه تاریخ گوران.........همیشه دیارین جه کل سرحدان

این شعر ادامه دارد وبرداشت از این شعر باذکر نام نویسنده بلا مانع می باشد در پایان بنده شاعرنیستم اما گهگای شعر می سرایم واز استادان بزرگ این فن عذر می خواهم اگر نواقصی در این شعر است با نظرات وپیشنهادات ارزنده وسودمندشان بنده را راهنمای فرمایند باتشکر فرامرز خسروی گوران



به گفته اکثر مطلعین ومعمرین وبزرگان سنندج ومیرزا عبدالقادرپاوای نژادونویسندگان شهر پاوه آقامیرخسرو را به آبادی شمشیر که دراسناد کهن آنرا شش میر خطاب کرده اند نسبت داده اند.درشعرمعروف شمال از وی یاد نموده است.
میرزا عبدالقادر پاوای نژاد ...............نه شعر شمال او کردن و یاد
چشمه اش معروفن نشار پاوه .............آبادی شمشیر زادگای خانه
چمه ها نه سا و چیه میرخسرو...............خیالم ایدن خاوم بین ئه و
کشان و کوان صحرا کردن طی ...............تا یاوان او سرای گوران بی پی
جلای وطن کردن لوان گوران ..............ا صلش کردن کرد کردستان
جلای وطن کرد و عقل و تدبیر..................قلای عدالت آوردش و ویر
پا دان او رکاو چیون شیر دمان ...............چون کیخسرو شاه لوان اوگوران
وجا جبروت سوار بی و زین ...............تا یاوا او خاک ایل گوران زمین
صیادان تردس شیران شیر جو..............ماوردن و بن شکاران شاهو
و زور بازو هوا دان کمن ...............یک یک دشمنان ماوردن وبن
پا دان او رکاو سرداران جنگی .................بین و قراول نه دور خان والی
چند ژ میرزایان خوانین یکسر.................صاحب منصبان تاج زر نه سر
چن ژمیرزایان صاحب عقل وفام................مردان نامی سران نیک نام
قویخا و رایتی چنی مالکان .................کهتر و مهتر صاحب ولاتان
گشت تحت امر خان والی بین.............تمام و کمال لیشان راضی بین
سردار سرتیپ امیر گوران................والی زاده مرد امیر خسرو خان
سردار عسکر سرهنگ سالا.................شیر دل نلخش دایم بی قرار
کرد کرد زاده بگزاده و نجیب .................والی والا شان امیر سر تیپ
سر حلقه خانان باش بگلران.................آقا میرخسرو والی گوران
خان والا سر نشین خانان ............راهی بی و بزم شار خاموشان
و امر و دستور خانان سرو....................فرما و جارچی بکران خور
جارچی جارکیشان و شارندا..................و در دیشت و و لا تاندا
جم سر ایلان بین سیا پوش ...............نه شون بالای خان تیرمه پوش
ملک محبوبان شیرین ارمنان.................خیاطه خامان خاصه غلامان
زیبا مهوشان جام می نه دس....................رژیده قدرت ذات بالا دس
زیبا طلعتان زلفان عنبرین .................نه بان ترم خان گیسشان برین
خلایق تمام یکسر ماتم بین...................ژ داخ سردار داخل و خم بین
نه وینت نین نه روی سر بساط ..................بیکسان و کس صاحیو ذره ذات
پی چیش دی دنگت نمیووگوش...................و سرگردت بایم سردارسرپوش
اولادان خاص نسل میرخسرو....................یک یک نامشان زنده کم ژنو

بواچم نامشان و دیده و دل................نوه و نبیره خانان پاک دل
نه سوزی وهار نه فصل پاییز...............بوانم ثنای خا نان عازیز
و فخر و غرور به بالم و ویم................پری پیشینه ی خانان عظیم
هر له میرخسرو تاو باوه ویم .....................نام نیک شان مواچن پریم
باورم و زوان حسن کمالات......................آقا ملک نیاز صاحیو کرامات
گل و گلزارن نه فصل پاییز.....................آمان او پیشوازچنی ملک عزیز

ملک طیار چنی ملک بهرام.....................ادیب سخنوران ناطقان کلام
ملک شاهمراد والی گوران .....................دریای سخاوت بهر بی پایان
ملک هاشم نوه ی شیر دلیر ........................بی و حکومت نو قلا زنجیر
نوه ی لایق سردار ما هر.........................حکومت دریا و ملک طاهر
ووحسن جمال وو فخرو مقام ........................دنیا تا و سر نیاوان و کام
یک یک ویردن دنیا کردن طی.......................خانان گوران سران نیک پی
مردان بی قیاس نمونه دوربین......................ژ هر دو سر دارای نژاد بور بین
ژ دوره نادر شه نشای ایران......................احمد بیگ بی و حاکم گوران

ذات بنیامین آقا سی یاقو.....................ژ ملک بر زنجه آما و دالاهو
گوارن قلخانی چنی سنجاوی.......................ایلات مهشور مردان ناوی
ایلات مزبور دین یارستان....................پری سی یاقو سرشان سپریان
احمد بیگ نه عهدآقا سی یاقو...................فرمانده فوج بی نه ملک دالاهو
اعتقاد راسخ دین طایفه سان................پری سی یاقو بنیامین مهمان
یکی نه سادات دین طایفه سان................دشمنی مکرد پی حاکم گوران
توم حسادت وشیان نه دروین ................بلیزه ش برزبی ستوین وستوین
و مکر و حیله فن بازمکار.......................مامورتائین کرد پی مرگ سردار
سیکه بو نیژی چنی سان قلی................مامور مرگ بین پی نوه ی والی
امیر گوران شیر سهمناک................نه سرا پرده ش غلطان بی وخاک
محمد بیگ نوه نسل زال زر....................بی و جانشین سردار سرور
سوار بی و زین وینه جهانگیر....................و زور بازو و ضرب شمشیر
یک یک قاتلان آوردش و بن...................خان زبر دس شیر صف شکن
رئیس العشایر فرمانده لشکر...............چنی نادرشاه سردار عسکر
فرمانده سپای لشکر نادر بی............... ..چون بور غران دائم قادر بی
نه هر د و سر وینه گیو دلاور.....................تمامی کارانش ماورد او نظر
خان زبردس تیزهوش تیزگوش.....................مرد کار زار نه میدان خروش
لایق شایسته مرد دربار بی..................هم حاکم گوران هم سردار بی
سردار ایران شای قلا زنجیر...................شجاع و بی باک سرتیپ دلیر
سپهسالار دین امیر بهادر بی....................فرزند دلیر ملک طاهر بی
محمد بیگ سرتیب سالارجنگی..................هم میر گورا ن هم شیر رزمی


نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی سنگ قبر یک سرباز یارسانی را ضبط و مصادرە کردند.

 
 نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی سنگ قبر یک سرباز یارسانی را ضبط و مصادرە کردند.

ضبط سنگ قبر شهید حکمت صفری توسط نیروهای اطلاعات سپاه در گهواره
------------------------------------------------------------------------------
بنابر اخبار رسیده به اعضای مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان سنگ قبر شهید حکمت صفری -سربازی از پیروان یارسان اهل قلخانی که به تاریخ 19 فروردین 1393 در پادگان مالک اشتر سپاه پاسداران بیجار به علت سختگیری های مذهبی فرماندهانش خودکشی کرده بود- به زور توسط نیروهای اطلاعات سپاه گهواره ضبط شده است. و از خانواده اش خواسته اند که اجازه نصب این سنگ قبر را نخواهند داد و می بایست سنگ قبر دیگری تهیه نمایند.

زنده‌یاد «میرزا حسین سهرابی بانیارانی گوران» فرزند رستم در سال 1269 در روستای بانیاران پا به عرصه هستی




زنده‌یاد «میرزا حسین سهرابی بانیارانی گوران» فرزند رستم در سال 1269 در روستای بانیاران پا به عرصه هستی نهاد و 84 سال زیست و در سال

1353


خورشیدی چهره در نقاب خاك كشید. . گفتنی است . سروده‌های میرزاحسین در ستایش و طلب یاری از كردگار و کردارنیک؛ ستایش و مددخواهی از رهبران دین و نوید روز رستاخیز؛ بی‌ثباتی دنیا؛ روزگار پیری؛ رثای چند تن از بزرگان سادات حیدری و ایل گوران، باورهای آیینی وی و... سروده شده است."

میرزاحسین سهرابی بانیارانی

در بانیاران
سکنی گزیده اند جد ایشان به اسم پیر ولی و از پیرولی پسری به اسم رستم به دنیا آمده و ایشان(رستم)از بزرگان ایل بانیاران بوده است و از


رستم پسری به اسم حسین به دنیا آمده است و در آن زمان پدرش معلم شخصی از کرمانشاه برای او آورده است و با چند نفر از ایل گوران سران سادات حیدری هم کلاس بوده است و به مدت 7سال درس خوانده است؛و به تدریج که بزرگ میشود خودش به عنوان کد خدای عشیره بانیاران جای پدرش را میگیرد؛و به تدریج که قریحه و ذوق شاعری را در خود کشف میکند مشغول به سرودن اشعار کردی گورانی میشود و با اشعار سعدی و حافظ و مولانا و...آشنایی کامل داشته است؛چون ایشان فردی معروف و سرشناس در زمان خود بوده است و مردی آزادی خواه و روشن فکربوده و با ظلم و ستم مخالف بوده است با حاکمان وقت در گیری پیدا میکند و چندین سال درگیری ایشان به درازا میکشد از بانیاران به ذهاب کوچ میکند(اما دهستان بانیاران به اسم ایشان نام گذاری میشود و مورد استقبال مردم ذهاب (کلینه قرار میگیرد و اشعار ایشان بسیار است اما چون متأسفانه پراکنده شده است ب صورت کامل جمع آوری نشده است

میرزاحسین سهرابی

در قبرستانی به اسم سید صادق در کلینه خاکسپاری شده است

؛ایشان یک برادرناتنی به اسم کد خدا قمر سهرابی داشته و ایشان نیز یکی از شاعران معروف زمان خود بوده و کلینه ی ذهاب نیز به اسم کد خدا قمر نام گذاری شده است؛


هیجکس تاوه سر دنیاش نوردن

عاقبت مرگه وهرمبومردن

ارجور فریدون فرت وبار بو

سپاو لشکرت هزارهزاربو

بازم تاوه سر دنیات نوردن

عاقبت مرگوهرمبو مردن

ارجورسلیمان انگشتریت بو

سلسله وسامان دیو وپریت بو

ارجورشاه ضحاک مار له دوشت بو

روزی دونفر باج تیغت بو

خوراک ماران بی دریغت بو

بازم تاوسر دنیات نوردن

عاقبت مرگه وهرمبو مردن

Donnerstag, 1. Mai 2014

دیدار کاک ناوخاص نظری نماینده‌ی سازمان دمکراتیک یارسان با خانم “مارایه‌ سخاکه‌” عضو پارلمان اروپا

دیدار کاک ناوخاص نظری نماینده‌ی سازمان دمکراتیک یارسان با خانم “مارایه‌ سخاکه‌” عضو پارلمان اروپا

par4بنا به‌ دعوت رسمی اتحادیه‌ اروپا از سازمان دمکراتیک یارسان، روز چهار شنبه‌ مورخ 30 آوریل 2014 ،کاک ناوخاص نظری عضو کمیته‌ مرکزی و نماینده‌ی سازمان دمکراتیک یارسان در کشورهای”،بنلوکس”با خانم “مارایه‌ سخاکه‌” از فراکسیون لیبرال دمکراتهای اروپا و  پارلمانتر از حزب “دمکرات های 66″  کشور هلند در اتحادیه‌ اروپا،دیدار وگفتگو انجام گرفت.
اتحادیه‌ اروپا،بویژه‌ کمیسیون روابط خارجی و کمیته‌ روابط اتحادیه‌ با ایران،قبلا از سازمان دمکراتیک یارسان دعوت کرده‌ بودند نقطه‌ نظرات و دیدگاه‌ های خود را حول وضعیت حقوق بشر بطور عام و جامعه‌ یارسان بطور خاص برای هیئت عازم ایران ،توضیح دهد. سازمان دمکراتیک یارسان با توجه‌ به‌ شدت و حدت موج سرکوب جامعه‌ یارسان در ایران و خود سوزی های اخیر که‌ ناشی از سیاست قلع  قمع نظام جمهوری اسلامی علیه‌ جامعه‌ یارسان و پیروان آیین یاری است،از علنی کردن دیدارهای سیاسی انجام گرفته‌ با هیئت راهی تهران پیرامون  وضعیت وخیم پیروان آیین یاری در ایران،عمدا خودداری کرد ه‌بود تا از سرکوب بیشتر و بازداشت زود وقت احتمالی افراد یارسانی در ایران ،جلوگیری کند. پس از بازگذشت هیئت از تهران و ارائه‌ی گزارش به‌ اتحادیه‌ اروپا،نمایندگان این اتحادیه‌ خواستار انجام ملاقاتهای حضوری با نمایندگان سیاسی جامعه‌ یارسان بودند که‌ با توجه‌ به‌ شرائط  مشخص ،این ملاقاتها به‌ زمان مناسب موکول شد.
نهایتا روز چهار شنبه‌ خانم” مارایه‌ سخاکه‌” ،نماینده‌ی اتحادیه‌ اروپا از فراکسیون لیبرال دمکراتها و عضو حزب” دمکراتهای 66″ از کشور هلندبه‌ نمایندگی از کمیسیون روابط خارجی و کمیته‌ اتحادیه‌ اروپا- ایران ،  کاک ناوخاص نظری عضو کمیته‌ مرکزی و نماینده‌ی این سازمان در کشور هلند را به‌حضور پذیرفتند و دیداری 45 دقیقه‌ ایی داشتند که‌ مسائل مبرم و حاد  جامعه‌ یارسان و پیروان آیین یاری در ایران از مهمترین بخشهای گفتگوی طرفین بود.
نماینده‌ی اتحادیه‌ اروپا از آشنائی با سازمان دمکراتیک یارسان اظهار خوشحالی کرده‌ و از اینکه‌ سازمان دمراتیک یارسان  با رویکردی دمکراتیک و غیر تنگ نظرانه‌ به‌  وضعیت حقوق بشر در سطح  کوردستانی و ایرانی، از مصالح و منافع جامعه‌ یارسان در ایران و کوردستان دفاع می کند،قدردانی کرده‌ و آنرا یک دیدگاه‌ مثبت ارزیانی کردند که‌ بدون تردید در کمیسیونهای اتحادیه‌ اروپا با استقبال گرم روبرو خواهد شد.
کاک ناخاص نظری از آخرین شرائط وخیم زندانیان سیاسی یارسانی،کوردستانی و ایرانی سخن گفت و به‌ محکومیت 3 زندانی سیاسی یارسانی در کرماشان اشاره‌ کرد که‌ در مجموع به‌ 45 سال زندان محکوم شده‌ اند، تنها به‌ دلیل حضور در یک تجمع مسالمت آمیز و دفاع از حقوق شهروندی پیروان آیین یاری که‌ روزانه‌ توسط نظام حاکم بر ایران به‌ شدت نقض می شود.ایشان به‌ خود کشی “حکمت صفری” اشاره‌ کردند که‌ با تحمل رنج و مشقات مستمر و عدم تسلیم شدن در برابر فشارهای روزانه‌ که‌ بر وی شد،در نتیجه‌ با توسل به‌ سلاح سازمانی،به‌ حیات خود پایان داد.این در حالی بود که‌ ایشان در خدمت همان نظام بود و در واقع بالاجبار  از این رژیم حراست می کرد.
ایشان همچنین به‌ جان باختگان یارسانی که‌ با آتش زدن جان خود،صدای مظلومیت جامعه‌ یارسان را فریاد زدند اشاره‌ کرده‌ و خود سوزی های اخیر را  مشتی از خرواردانست،به‌ نحوی که‌ رژیم جمهوری اسلامی حتی به‌ مراکز آموزش و پرورش که‌ معمولا باید مراکز علم و دانش و تربیت انسان باشند،بخشنامه‌ صادر کرده‌ و در آنها پیروان آیین یاری را “نجس” کافر” و”اعضای  فرقه‌ی ضاله‌”  قلمداد کرده‌ است که‌ متاسفانه‌ این اوامر توسط کارگزاران این نظام به‌ مرحله‌ی اجرا گذاشته‌ می شود. ایشان به‌ نمونه‌ی “مدرس”ی در کرماشان اشاره‌ کردند که‌ در کلاس درس از دانش آموزان خود خواسته‌ بود با یارسانیان  دست ندهند و معاشرت نداشته‌ باشند،زیرا آنها” نجس” هستند.
موضوع دیگر دیدار،گنجاندن نقض حقوق بشر جامعه‌ یارسان در گزارشهای سالانه‌ی اتحادیه‌ اروپا بود. خانم پارلمانتر از اینکه‌ امسال به‌ دلیل کمبود اطلاعات مکفی حول نقض حقوق شهروندان یارسانی در ایران،به‌ موضوع جامعه‌ یارسان صراحتا اشاره‌ نشده‌ است، ابراز تاسف کرد و قول داد که‌ در گزارشهای  بعدی به‌ تفصیل به‌ مسئله‌ئ نقص حقوق جامعه‌ یارسان توسط رژیم جمهوری اسلامی  اشاره‌ شود و این موضوع با سایر اعضای کمیسیون روابط خارجی اتحادیه‌ اروپا در میان گذاشته‌ شود.
 پارلمانتر اتحادیه‌  اروپا  از سازمان دمکراتیک یارسان دعوت کرد در نشستهای  ویژه‌ی اقلیتها در پارلمان اروپا شرکت کند و در حضور اعضا پارلمان و کشورهای عضو این اتحادیه‌ نقطه‌ نظرات خود را در باره‌ی آینده‌ی ایران،کوردستان و خاورمیانه‌  تشریح کند.
خانم “سخاکه‌” از  نماینده‌ی سازمان دمکراتیک یارسان بابت ارائه‌ اسناد و مدارک نقض حقوق جامعه‌ یارسان تشکر کرد و از اینکه‌ جمعیتی بیش  از 5 میلیون یارسانی در قانون اساسی جمهوری اسلامی به‌ رسمیت شناخته‌ نشده‌ است،عمیقا متاثر بود و آنرا ناقض کنوانسیوهایی دانست که‌ جمهوری اسلامی آنرا امضاء کرده‌ است.
پارلمانتر اروپائی اظهارداشت که‌ در پروسه‌ ایجاد دفتر نظارت اتحادیه‌ اروپا در ایران،مسئله‌ی جامعه‌ یارسان و پیروان آیین یاری جزو مسائل  روز این دفتر خواهد بود و نمایندگان اتحادیه‌ این موضوع را بدون شک در جریان دیدارهای دو طرفه‌ با مقامات جمهوری اسلامی مطرح خواهند کرد.
پارلمانتر اروپایی همچنین گفتند که‌ مذاکرات اتمی جدا از موضوع حقوق بشر است و یکی از موضوعات قطعنامه‌های حقوق بشری پیشنهادی اتحادیه‌ اروپا به‌ شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد،مطئمنا مسئله‌ی جامعه‌ یارسان خواهد بود.
ایشان همچنین خواستار دیدارهای متناوب با نمایندگان سازمان دمکراتیک یارسان و ارائه‌ی یک فایل حقوقی به‌ اتحادیه‌ اروپا شد که‌ با پاسخ مثبت نماینده‌ی سازمان روبرو شد.
کاک ناوخاص نظری در این ملاقات به‌ وضعیت یارسانیان/ کاکه‌ ایهای  کوردستان عراق نیز اشاره‌ کرد ه‌و  از اینکه‌ در قانون اساسی اقلیم کوردستان حقوق شهروندی کاکه‌ ایی ها به‌ عنوان یک اقلیت آیینی  گنجانده‌ نشده‌ ،ابراز تاسف کرد و گفت که‌ ما به‌ عنوان سازمان دمکراتیک یارسان  از عدم اعطاء و به‌ رسمیت شناخته‌ نشدن کاکه‌یی ها در اقلیم کوردستان درس عبرت گرفته‌ ، هرگونه‌ تعامل ما   با گروه‌ یا جریان سیاسی ایرانی و   کوردستانی و مشارکت در هر نوع  پروژه‌ی سیاسی برا ی ایران  فردا ، مشروط به‌ پذیرش و رسمیت جامعه‌ یارسان کرده‌ ایم. عدول از این خواسته‌ و موکول کردن این خواسته‌ ها  به‌  فرصت دیگر با هر بهانه‌ایی که‌ باشد،برای ما به‌ عنوان سخنگوی سیاسی این جامعه‌ غیر قابل قبول و مرفوز است.
سازمان دمکراتیک یارسان
نمایندگی بنلوکس
30.4.2014

Mittwoch, 23. April 2014

به قلم استاد و شاعر کورد وکورده وار له دیار والات یارسان نشین گوران دالاهو وسینخان قاسمی

یاران ودوسان عزیزم.چن روژ ورجه ایه وگرد عزیزی له مردم ذهاو وت و ویژی داشتیم .ای برای ذهاویمانه خوی وکورد دو آگره زانستیا ومردم یارسان گردیاته ژیر شلاخ ناحساو سرزنش ایه که مردم یارسان اگر کورد بیاتان وخویان وکورد بزانستیان وگرد کوردسانا همکاری کردیان من علاوه بر جواوروی در روی ای دوسمانه که غیراز مذه وتسنن دی هیچ آیینی ورسمیت ناناسی چن جمله وصورت شعر ارای نویسامه امیدوارم بخونیتی واگر تعصب کور بیلیتی پی و حقیقت بوی.
نتوه کوردیم
یارسانی کیش نتوه کوردیم
یادگار ماد له نتیجه پاک
پاشمنه خوراک ماران ضحاک
یاران کاوه داود مهمانیم
هام فرد مظلوم ضد ظالمانیم
ضد ظالمان یار مظلومان
آداب وارکان یاری یارسان
زوانم کورده نیازم کوردی
شالوده وبنیان اساسم کوردی
جسم زمینی صاحبکار کوردی
ذات زبر دست کرمدار کوردی
کتاودینی یارسان کوردی
شای صاحب نگین یارسان کوردی
ذات بی زوال کرمدار کوردی
اعلای والا ویژ دین یار کوردی
دعا ونیایش شکر وثنا وحمد
کوردی وکورد زوان بی چون وچند
آیینم کوردی آمینم کوردی
آدابم کوردی ارکانم کوردی
ایمان هر کوردی ایمامم کوردی
هم اصل ونصب نیاکان کوردی
وکوردی نویسم وکوردی خونم
ذکر ذات یار وکوردی ژنم
له وخت شادی صدای سوز ساز
چپی وقلایی چقانه ودلواز
ونوای نغمه له شور آواز
پری له سما تیریمه پرواز
له وخت مردن عزا وسوگ وخم
نغمه سوز ساز تمویره سرجم
له جای شیون و شین ورنج موره
وهی گیان هی گیان ریز تمویره
راهی کیم مرده و رو گورسان
پی ماوا ومسکن شار خاموشان
چپ چپله ریز تمویره وکلام
هرکسی مردن چه خاص وچه عام
نه صیخه دیریم نه ژن تا چوار
نه غزوه وسریه نه دین واجبار
نه ملک خلکان وزور شمشیر
غصب کریم وناو جهاد کبیر
نه کس کوشتیمه نه کس له سه دار
نه کسی وضرب شلاخ وقدار
نه ضرب نیزه نه زور گوپال
غارت کردیمه ارا بیت المال
نه جهاد کردیم نه غزوه وسریه
نه غارت خلکان وناوجزیه
بلی عزیزان یارسان کورده
بی اذیت آزار له خصلت کورده
له هر چوار پارچه کوردسان یکسر
هر کس مدعی هرکس ادعا کر
ویشی من کوردم ووطنم کورده
بی شک له خطاس اشتباه کرده
چوینکه کورد باد فرهنگی کورد بو
اصل واساسه بن سنگی کورد بو
دینی وکوردی آدابی کورد بو
نک له دل دوجور زوانی کورد بو

دلی له مروه سیری له صفا
ارا رسم عرب بکیشی جفا
بلی ای عازیز کورده یارسان
پابسته دین وفرهنگ کوردان
نتوه کورده وکورده وسیخان
پیرو وراسی آیین گوران

شاعر. وسیخان قاسمی

Donnerstag, 17. April 2014

میرزا حسین بانیارانی(فردوسی گوران)

میرزا حسین بانیارانی(فردوسی گوران)


شش دانگ شوار سه دانگی ویرد
وریزام نه خاو دیم هیچم نکرد
سلطان مرحمت جارانی نیه
گفت و لفت ناو یارانی نیه
لیل بی و هاو دم نه توی پردوه
بو ناز و خمزه تاتار کردوه
نه شانش بو شوق شوق زردوه
بو شیوه ی خزال صب نه هردوه
بو حلقه ی گیسوی زنگی ساروه
و او نیم نگای لنجه و لاروه
بو دسه زلفان عمبرینوه
بو ریزه رازان شکرینوه
چوین شیرین نه قصر شاه نشینوه
به وینه ی ورین فرهادینوه
تک دا و بالشت و خمینوه
بو دیده ی نمناک له اسرینوه
پری هاتنت دیده نه راه ت هن
سلطان تشریف بار واده ی نجات هن
تشریف بر و توی سرا پرده وه
فلک قاپی فخر پریت کردوه
عرض سر نیام نه ساتی نو دم
میرزام حیف هن لیل و بی هاو دم
شوم چاره جو هام درد و هام خم
منیشم هام راز سوزه خزال چم
تو وی بزم و رزم وی تفاقوه
وی شأن و شوکت وش مذاقوه
لیلت هامرازه بو هوسوه
هیچ ناتین له تنگ تلخی کسوه

میرزا حسین سهرابی لقب فردوسی گوران


Mittwoch, 16. April 2014

ڕووژێ بمباران شیمایی حەڵەبجە تەوەست سەدام جنایەتکار بود، چمە تاقوەسان و وەگەرد کوچکێگا قسە کەم:



یاد شاعر گەوراێ نەتەوەکەمان لە دڵمان زنگ میند. کاک ئەسەد چراخی یەکتک لە شاعێرە نەتەوەییەکان ملەتەکەمانە. بەش فرەیەگ لە شێعرەکانی، نەتەوەیی و شۆڕشگێڕانەس. ئەوەێ کە کاک ئەسەد و شێعرەکانێ لە بەشێک لە شاعرەکانترەک جیاوە کەێد، نەترسیان و وەتن شێعرە نەتەەیی و شۆڕشگێڕانەکەینە. خوەمان وە شەریک خەم کەس و کار و بنەماڵەی بەڕێز ئەسەد چراخی زانیم و یادێ لە دڵمانە وە زنگ میند.





 ڕووژێ بمباران شیمایی حەڵەبجە تەوەست سەدام جنایەتکار بود، چمە تاقوەسان و وەگەرد کوچکێگا قسە کەم: 


هویشێ: کوچک تو سەختی یا من یا ئاسن
 گووش بکە قسەێ سەخت بەخت من
 ئەر تو وێنەێ من سەختی بکیشی 
هەر ساڵ وە ئەزاێ یاران بنیشی 
جەشن نەوروزت واوەیلا و شین بوو
 خوەشی وەهارت شینو گرین بوو
 ماڵت بودە جاێ "مروەت بلاون"
 قەزاوەت بکە! تو سەختی یا من؟ 
بێ یارو یاوەر گووشەێ شاران بی
 بێ گونا ئەسیر گوناکاران بی 
جەلد جەسوور بشکنێ باڵت
 زاڵم ئاگردەێ خەێمەێ خەێاڵت
 گرفتار دام ڕەنجو ماتەم بی 
بێبەش وە خوەشی هردک عاڵەم بی 
ئقباڵت چەفت بو جور چوو هەرجن
 قەزاوەت بکە! تو سەختی یا من؟
 وەلێد بگرن حەق ئازادی
 ئادابو ڕسووم، شیوەنو شادی 
وەخەێرو وەشەڕ کونترورت کەن 
چەفت تماشاکەی، کوور کوورت کەن 
وەهەر کوو بچی، بنشینە جەمت
 قسەێ حەق بکەی، بێەنە ناو دەمت 
ڕووژێ فریشتە، ڕووژێ بونە جن
 قەزاوەت بکە! تو سەختی یا من؟
 بەشەر وەدەرگاێ خاڵق یەکسانە
 زەمین سفرەێ حەق، بەشەر مێوانە 
یەکی خوەراکێ دم گاپیرە
 یەکی خاویار عەسەڵ و شیرە
 یەکی قاڕنشین سەرماێەدارە
 یەکی کوورنشین، بێکار شارە 
یەکی جوانە، بێ ماڵ و بێ ژن
 کوچک تو سەختی، یا من یا ئاسن؟
 هویشێ: وەلا برا تو، وەلا برا تو
 هەڵبەتە لەێرا کوچک تەیید کەێ من سەختتر لە ئەوم، یانێ کورد سەختترە نە من.

زنده یاد استاد اسد چراغی یکی از شاعران و محققان بلند‌آوازە کرمانشاه در گذشت ...

افزودن عنوان

زنده یاد استاد اسد چراغی یکی از شاعران و محققان بلند‌آوازە کرمانشاه و همچنین عضو " جمعیت احیای محیط کوهستان (پراو) بودە است.

پیکر ماموستا اسد چراغی، فردا از باغ فرودس کرمانشاه به سوی روستای "کانی شریف" تشیع خواهد شد.

اسد چراغی سال ١٣٠٩ در شهرستان سرپل‌ذهاب متولد و روز ٢٤ فروردین‌ماه و در سن ٨٤ سالگی درگذشت.


.اسد چراغی شاعر نام آشنای کُرد کرماشانی ساعت سه بعد از ظهر روز یکشنبه ۲۴ فروردین ماه در منزل شخصی اش در ۸۴ سالگی به ابدیت پیوست .
کاوه چراغی فرزند زنده یاد اسد چراغی در گفتگو با هفته نامه ی صدای آزادی با اعلام این خبر گفت : پدرم از مدتها پیش دچار کسالت بود  اما در نهایت به علت بیماری ریوی جان به جان آفرین تسلیم کرد .این شاعر کُرد کرماشانی سالها در حوزه ی ادبیات و فرهنگ کُردی فعالیت داشت و در بسیاری از جشنواره ها و همایش های فرهنگی و ادبی به عنوان پیشکسوتی با اعتبار حضور ماندگار داشت . از وی کتابی با عنوان:« ئالوده ! وه هار ئالوده نه که ی » در نکوهش اعتیاد به چاپ رسیده است . اما آثار بسیار چاپ نشده ای دارد که امیدواریم پس از مرگ ایشان چاپ و منتشر گردند 
وی در قالب های مختلف شعر کُردی طبع آزمایی کرده و برخی از اهالی موسیقی ترانه هایش را به کرات خوانده اند .از جمله ی ترانه های مادگار این شاعر «خوه یشکه خاسه گه ی لباس کوردی پووش است» که همه ی اهل فرهنگ در جغرافیای کُردی با آن آشنایند 
اشعارهای  بسیار جالب ماندگار  از اسد چراغی شاعر کرماشانی



کرماشانه گه م ئه ی خاک زیرین
هاوزار ئاوه گه ی به دره و خانه قین

جگهر گوشه گه ی ئیلام دیرین
نیشتمانه گه ی فه رهادو شیرین

یادگاره گه ی ماد و ساسانی
تو سان شاره یل گشت کوردستانی

کرمانج بی سوران،گوران یا که لهور
تو ئه رای ئیمه هه ر مینی و دور

ناوت سه ر ره سته ی تاریخی ئیمه س
و بی کرماشان کوردستان دی چه س

وه ختیگ ئیمه ی کورد رزگارمان بود
ئیلام،کرماشان داژدارمان بود

****************

بکیش  چووپی کیش، چووپی هاده‌سد
با به‌یوو نه‌‌وای ساز نه‌فه‌سد
دنیا ده‌ور ده‌وره، ئمرووژ ده‌ورده
یه‌ی رووژی گرن، چووپی وه‌ده‌سد

***********
بار گرانی هابان شانم
فه‌قر و فه‌ڵاکه‌ت برییه ئامانم
ئه‌ر په‌یدا بکه‌م ماڵ عزرائیل
رشوه‌ ده‌مه‌پی، بسینی گیانم

***********
بشکن سقانم، رووژگار بشکن
بشکن، بی‌مروه‌ت، سته‌مکار بشکن
بشکن ناو تــۊڵم که‌له‌ی سه‌ر بشکن
قه‌فه‌س سینه‌م تا که‌مه‌ر بشکن
بشکن قه‌ڵه‌مم، قه‌ڵمدان بشکن
غوروورم ئه‌ڕای لوقمه‌ی نان بشکن
مه‌گه‌ر شکاندن شانازی دیری؟!
فه‌ڵه‌ک هه‌رساتی سه‌دبازی دیری
برشن ساقی گیان جام مه‌ی برشن
ده‌ردم گرانه، په‌یاپه‌ی برشن
برشن ساقی گیان، سا حه‌ڵاڵم که
خیاڵ هاله سه‌ر، بی‌خیاڵم که
برشن ساقی گیان، کاسه‌گه‌د گڵ بوو
شه‌راود قرمز جوور خوین دڵ بوو
برشن ساقی گیان، مه‌سی و راسی
وه‌ مه‌سی دوینم خوداشناسی
برشن ساقی گیان وه‌ی مه‌ی حه‌رامه
من حه‌رام خوه‌رم، حه‌ڵاڵ خوه‌ر کامه؟!

***********


 ڕووژێ بمباران شیمایی حەڵەبجە تەوەست سەدام جنایەتکار بود، چمە تاقوەسان و وەگەرد کوچکێگا قسە کەم: 

هویشێ: کوچک تو سەختی یا من یا ئاسن
 گووش بکە قسەێ سەخت بەخت من
 ئەر تو وێنەێ من سەختی بکیشی 
هەر ساڵ وە ئەزاێ یاران بنیشی 
جەشن نەوروزت واوەیلا و شین بوو
 خوەشی وەهارت شینو گرین بوو
 ماڵت بودە جاێ "مروەت بلاون"
 قەزاوەت بکە! تو سەختی یا من؟ 
بێ یارو یاوەر گووشەێ شاران بی
 بێ گونا ئەسیر گوناکاران بی 
جەلد جەسوور بشکنێ باڵت
 زاڵم ئاگردەێ خەێمەێ خەێاڵت
 گرفتار دام ڕەنجو ماتەم بی 
بێبەش وە خوەشی هردک عاڵەم بی 
ئقباڵت چەفت بو جور چوو هەرجن
 قەزاوەت بکە! تو سەختی یا من؟
 وەلێد بگرن حەق ئازادی
 ئادابو ڕسووم، شیوەنو شادی 
وەخەێرو وەشەڕ کونترورت کەن 
چەفت تماشاکەی، کوور کوورت کەن 
وەهەر کوو بچی، بنشینە جەمت
 قسەێ حەق بکەی، بێەنە ناو دەمت 
ڕووژێ فریشتە، ڕووژێ بونە جن
 قەزاوەت بکە! تو سەختی یا من؟
 بەشەر وەدەرگاێ خاڵق یەکسانە
 زەمین سفرەێ حەق، بەشەر مێوانە 
یەکی خوەراکێ دم گاپیرە
 یەکی خاویار عەسەڵ و شیرە
 یەکی قاڕنشین سەرماێەدارە
 یەکی کوورنشین، بێکار شارە 
یەکی جوانە، بێ ماڵ و بێ ژن
 کوچک تو سەختی، یا من یا ئاسن؟
 هویشێ: وەلا برا تو، وەلا برا تو
 هەڵبەتە لەێرا کوچک تەیید کەێ من سەختتر لە ئەوم، یانێ کورد سەختترە نە من.

***********

ئه‌گه‌ر هه‌زار ساڵ سه‌رگه‌ردانم که‌ی
سه‌رگه‌ردان به‌ڕ بیاوانم که‌ی
وه‌ کرده‌ی خوه‌م په‌شیمانم که‌ی
ڕوژ له‌ شوون ڕوژ په‌ریشانم که‌ی
دڵم بشکنی دڵ گرانم که‌ی
بێ ماوا و مه‌نزڵ بی مه‌کانم که‌ی
زڵم له‌ لیم بکه‌ی مختاج نانم که‌ی
جوور زه‌ویله‌رزه‌ ژیربانم که‌ی
شکنجه‌م بکه‌ی تیروارانم که‌ی
مه‌حاڵه‌ دڵسه‌رد وه‌ کوردستانم که‌ی

ئەسەد چراغی*

***********




ئه‌سه‌د چراغی - لباس کوردی

خوه‌یشگه خاسه‌گه‌ی، لباس کوردی پووش
ره‌سم و رسووم خوه‌د، نه‌که‌ی فه‌رامووش
فه‌رامووش نه‌که‌ی تۆ کورده‌واری
ئه‌سیل و نه‌جیب، سه‌خاوه داری
لباس کوردی فرمی شیرینه
له‌وینه‌ی نیه وه‌ی سه‌رزه‌مینه
فه‌رهه‌نگ کوردی له‌که‌دار نه‌که‌ی
ته‌قلید وه فه‌رهه‌نگ ئستعمار نه‌که‌ی
هه‌ڵپه‌رکه‌د بیله، گه‌ڕیان گه‌ڕیان بوو
مه‌ردم وه سه‌یران، باڵاد حه‌یران بوو
با ئارایشد هه‌ر ئیرانی بوو
بوو عه‌تر میخه‌ک، گۆڵ‌ئه‌فشانی بوو
له‌چک شل بکه، له‌ روی شلی شاڵ
تا بووده په‌رچین، نه‌مای خه‌ت و خاڵ
چوون دۆڕ پنهان به‌ وه به‌تن سه‌ده‌ف
غه‌رقید وه ده‌ریای عزه‌ت و شه‌ره‌ف
گۆڵ خۆنچه‌ی گۆڵان، چ پاک سرشته
گۆڵ بی پووشش، په‌ژمۆرده‌و زشته
***********
"خوه‌یشگه خاسه‌گه‌م"

خوه‌یشگه خاسه‌گه‌م، کورده‌واره‌گه‌م
ئه‌سیل و نه‌جیب، وه‌فا داره‌گه‌م
کورد کورده‌وار، کوردزوانه‌گه‌م
شیرین ئه‌رمه‌ن، نیشتمانه‌گه‌م
خاوه‌ن سه‌خاوه، تاج زه‌ر وه‌سه‌ر
دایه‌ی ته‌وانای کاوه‌ی ئاسنگه‌ر
نشانه‌ی حۆرمه‌ت، شه‌ره‌ف و شعوور
دایه‌ی خۆره‌مدین، شیر لا وه‌زوور
ئاره‌ش وه‌دامان تۆ شیره‌ش وه‌رده‌ن
تیرش وه جه‌بال زاخوی تۆ یه‌رده‌ن
نژاد کوردی، تۆ کورده‌ژنی
هه‌م دایه‌ی کاوه‌ی هه‌م دایه‌ی منی
خوه‌یشگه خاسه‌گه‌م، له‌کی یا لۆری؟
سنجاوی، گووران، جافی، که‌لهۆری؟
خوه‌یشگه‌ تۆ دایه‌ی نیشتمانمی
شیره ژنه‌گه‌ی کوردستانمی
خاس خوه‌د بناسه، وه‌ کام نژادی
وه‌ناو جه‌هان سه‌ربه‌رز و شادی
با ئارایش زوڵفد، شانه بوو
نه ره‌نگ و ره‌وغه‌ن، ده‌س بیگانه بوو
با ئارایشد کورده‌واری بوو
وه‌ دانه‌ی دانش، دۆڕ دیار بوو
ئارایش ساده‌ کالای کوردی پووش
که‌ماڵ و جه‌ماڵ، عه‌قل و فکر و هووش
ته‌ڵای بی‌خه‌وشه، هژده عه‌یار بوو
نه‌ مۆحتاج ره‌نگ، نه وه نگار بوو
مسواروو مه‌فره‌ق مۆحتاج ره‌نگه
بازاری وه‌لای مۆشته‌ری له‌نگه
خۆ تۆ ره‌زیده‌ی جه‌وهه‌ره‌ی کاری
ره‌زیده‌ی ره‌ژه‌ن په‌روه‌ردگاری ‌
جه‌ماڵ پاکد ده‌سکاری نه‌که‌ی
ئاخر تۆ کوردی، جووش زاری نه‌که‌ی
***********

ئه‌و‌ه‌ڵ ئێرانی دۆوم کوردوکم"

ئه‌و‌ه‌ڵ ئێرانی دۆوم کوردوکم
قه‌وم ته‌وانای هه‌زار بلووکم
من شاعر کورد، کوردی زوانم
رووڵه‌ی ره‌ئووف خاک ئیرانم
ئاریائی نژاد، مه‌رزه نشینم
مه‌رزه‌بان خاک ئیران زه‌مینم
‌‌سه‌رتاسه‌ر ئیران نیشتمانمه
زات بی‌زه‌واڵ حه‌ق میهمانمه
وه‌ته‌ن په‌ره‌ستیگ خاوه‌ن یه‌قینم
نژاد کاوه‌ی ئیران زه‌مینم
ماد کورده‌وار نژاد پاکم
پووک بی ئامان سه‌رف زۆحاکم
تاریخ شاهده، سه‌رفه‌رازییم
خه‌ده‌نگ خویری تورک و تازییم
سازش ناپه‌زیر ده‌ست ئستعمارم
دۆشمن شکه‌نم مه‌رد په‌یکارم
نه‌ته‌وه‌ی ئاره‌ش خاوه‌ن که‌مانم
ئه‌ڕای وه‌ته‌نم فره گمانم
هه‌ر سفره‌ی ره‌نگین من میز‌بانم
جفتیار، باخه‌وان، ئیڵم، شوانم
ژیانم مه‌دیون ده‌ستره‌نج خوه‌مه
دی وابه‌سته نیم خاترم جه‌مه
نموونه‌ی فه‌توای شاه مه‌ردانم
جوور شیرداڵگ حه‌ڵاڵه نانم
کورد کشاوه‌رز خوه‌د بویچگ مه‌زان
گۆڵ گه‌نمد ئارمه له جه‌هان
یا خۆدا وه‌ته‌نم دایمه ئازاد بوو
له‌ ناو جه‌هان سه‌ربه‌رز و شاد بوو























Sonntag, 13. April 2014

کردهای یارسان و انتخابات در نظام جمهوری اسلامی

کردهای یارسان و انتخابات در نظام جمهوری اسلامی



در گفتگو با اردلان بهروزی
مصاحبه: کوردستان


کردهای یارسان یا پیروان آیین یاری که از قدیمی‎ترین ادیان و مذاهب ریشه‎دار در کردستان می‎باشد، همواره و به‎ویژه پس از روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی با تضییقات و مشکلات مضاعفی مواجه بوده‎اند.
در آستانه‎ی انتخابات فرمایشی ریاست‎جمهوری رژیم، روزنامه‎ی کوردستان گفتگویی با اردلان بهروزی، از کردهای یارسان عضو حزب دمکرات کردستان ایران و ساکن آمریکا انجام داده که توجه خوانندگان گرامی را به متن کامل این گفتگو جلب می‎کنیم:

کوردستان: وضعیت کلی کردهای یارسان تحت حاکمیت جمهوری اسلامی را چگونه ارزیابی می‎کنید؟

ا.بهروزی: کردهای یارسان در طول ۳۴ سال سپری شده در زیر لوای حاکمیت استبداد مذهبی جمهوری اسلامی ایران، به‎گونه‌ای شفاف و عملی وضعیت زندگی خود را از تمامی جوانب تجربه و ارزیابی کرده‎اند که شوربختانه غیر از کشتار، اعدام، بمباران، زندان، تحقیر و ممانعت‎های دینی و تخریب بنیاد اقتصادی آنها که مبتنی بر دامپروری و کشاورزی بوده است، ثمره‌ای که حداقل درخور انسانیت باشد،‌ به آنها تعلق نگرفته است. و در راستای همین مسیرهای معماری شده، این اقلیت دینی عضو ملت کرد را هیچگاه از زیر ذره‎بین‌های امنیتی- سیاسی‌ خود به‎دور نگه نداشته است و مدام در حال تفرقه و مهره‎سازی برای پیشبرد مصلحت و حفظ منافع خود بوده است که خوشبختانه به همت ارتقای آگاهی سیاسی- اجتماعی این مردم و همچنان تکیه کردن و گوش فرا دادن به آن تکیه‎گاه دالاهونشین، نه‌ تنها سیاست‌های پلید نظام ضّدبشری آخوندی در این زمینه به جایی نرسیده است، بلکه امروز بیش از هر زمانی دیگر با هم متحد و مصمم هستند،اگر چه نباید فراموش کرد که در طول مدت این ۳۴ سال بسیاری از پیروان آیین یارسان قادر بودند به جایگاه و پست و مقام‌های شایسته‌ای دسترسی پیدا کنند، اما بنابر شریعت مذهبی آخوندی نه‌ تنها حق ندارند در چنان ظرف محصوری خود را بیابند، بلکه به کلیت جامعه‎ی کرد یارسانی چنان حقی هم داده نشده است که حداقل مراسم آیینی، فرهنگی و موسیقی خود را آزادانه به اجرا گذارند و رژیم هر از گاهی‌ به شیوه‌های مهندسی‎شده فشار خود را بر آنها تحمیل می‌‌کند.

کوردستان: دیدگاه مردم یارسان درخصوص انتخابات در جمهوری
اسلامی، به‎ویژه انتخابات ریاست ‎جمهوری چیست؟


ا.بهروزی:
 در طی‌ سالیان گذشته مردم کرد یارسان با انواع انتخابات فرمایشی همچون مجلس، ریاست‎جمهوری و... در ایران روبرو بوده‎اند و به عنوان ‌یک اقلیت دینی مشخص برای خود! و از دید رژیم نیز به‎عنوان عده‌‌ای کافر و شیطان‎پرست! همواره و به‎ویژه در انتخابات مجلس رژیم در منطقه‎ی کرماشان نقش محوری خاص خود را داشته‎اند. پیروان آیین یارسان از لحاظ کثرت جمعیت بدون هیچ شک و تردیدی دومین جمعیت بعد از پیروان دین اسلام را در سرزمین فلات ایران به خود اختصاص داده‎اند، ولی‌ در طول دورانی که آب و تاب انتخاباتی به هر عناوینی که به روی صحنه آمده است، با تهدید و ارعاب و حتی وعده‎های بدون عمل به کردهای یارسان با دخالت خود کماکان معادله‎ی انتخابات را در صندوق‌های رأی بر هم زده است! و در نتیجه‎ی این تلاش‌ها افرادی به جایگاه بالا و مقام دست یافته‎اند که برای درخواست و مطالبات کرد‌های یارسانی همچون چوب خشک و بی‎‎ثمری قلمداد شده‎اند! اکنون با یادآوری و در جریان بودن این همه ترفند، رسوایی و حق‎کشی‎ها‎ی ناروا در حقّ کلیت مردمان ایران، چه معجزه‌ای در راه است که با شرکت کردن کرد‌های یارسان در انتصابات! یازدهمین دوره‎ی ریاست جمهوری نصیب آنان گردد!؟ بنابراین مردم کرد یارسان هم نمی‎توانند تافته‌ای جدا بافته از سایر کردها باشند و یقیناّ اگر بر آنها تحمیل نشود، بدون منطق و دلیل وارد این خیمه‎شب‎بازی تکراری نخواهند شد!

کوردستان: بهترین و مناسب‎ترین موضع در رابطه با این انتخابات را چه می‎دانید؟

ا. بهروزی:
رژیمی‌ که با گذشت هشت دوره از انتخابات مجلس و همچنین د‌ه‌‌ دوره‎ی ریاست جمهوری، تاکنون درب دمکراسی آن‌ بر روی پاشنه‎ی انتصابات ولایت فقیه می‌‌چرخد، چگونه می‌‌توان از آن‌ انتظار داشت که در این شرایط سرنوشت‎ساز و ریزش درونی و تخلیه‎ی اعتبار و اعتماد بیرونی، ‌یک‎شبه وارد ‌یک انتخابات آزاد، سالم و عادلانه شود؟ دلایل نشان می‌‌دهد که این انتخابات ظاهری با دوره‎‌های گذشته بسیار تفاوت دارد، چون خانه‎ی اشباح قدرت رهبری! این‎بار قصد دارد بستری را بسازد که تنها ‌یک رنگ را از خود بروز دهد و آن‌هم در جهت رنگین کردن خانه‎ی تیمی خامنه‎ای! بنابراین رژیم وامانده‎ی ولایت فقیه به لحاظ رنگین کردن جو به اصطلاح انتخابات، به هر حیله و ترفندی دست می‌‌زند تا شاید بتواند اعتباری برای آن‌ کسب کند، اگر چه هر شخص خاصی‌ که از میان صندوق‌ها بیرون آید، نه‌ تنها در راستای خواست مردمان ایران گامی بر نخواهد داشت، بلکه تنها در جهت تحکیم و حفظ حکومت ولایت فقیه گام بر خواهد داشت، پس به نظر می‌‌آید که بهترین راهکار برای این شرایط حساس و پیش‎آمده، تحریم فعال این نمایش انتخاباتی است که به گونه‌ای می‌‌تواند از ‌یک خیمه‎شب‎بازی عظیم و نمایشی ممانعت به عمل آورد.

Mittwoch, 9. April 2014

نگذارید یارسان و مردم یارسان گمشده باقی بمانند...... به قلم آقای سیدسهیل ابراهیمی

سیدسهیل ابراهیمی
5 April at 14:38
نگذارید یارسان و مردم یارسان گمشده باقی بمانند ... سالیان متمادی است که مردمی با عقاید یارسانی زندگی می کنند بسیار از یکدیگر پراکنده نبوده اند. بیشتر شاید درکشور یا در یک منطقه محدود زندگی کرده اند. البته در حال حاضر به دلایل مختلف در سراسر جهان پراکنده شده اند بسیار علت دارد. هر یک دلیلی برای اینکه از سرزمین اصلی خود خارج شده و در جهت زندگی بهتر!! غربت راترجیح می دهد. وقتی از انها سوال می شود چرا رفته اید فقر، فشار سیاسی، به رسمیت نشناختن و توهین به عقایدمان دلایل اصلی می باشد. اگر به دنبال جزئیات ان برویم چندین کتاب بزرگ در این رابطه باید نوشته شود.
باری یارسان را نمی شناسند به هر کجا می روی فقط یا خود مردم یارسان فقط نام ان را می شناسند و انهایکه در نزدیک انان زندگی کرده اند نیز می دانند که این مردم اهل حق نام دارند شاید علی الهی یا قلخانی یا گوران یا شاید شیطان پرست یا کافر. در غیر این صورت ما رانمی شناسند اگر پرسیده شود که ایدئو لوژی شماچیست بسیار روشن است که اکثر مردم یارسان با خود اشنا نیستند یا یکسری داستانهای افسانه ای برای شخص ابراز می کنند یا می گویند ما نمی دانیم. متاسفانه از نظر سیاسی و حقوقی نبز ضعیف عمل می کنند نمی توانند حقوقی برای خود تعریف کنند. اگاهی بسیار ضعیفی نسبت به این مورد دارند که شاید مشکل عمده در این جا باشد. چون هنوز یک نوع جریان روشنفکری یک نوع حس اینکه در صورتیکه ما قوانین و مقررات شما را به رسمیت می شناسیم در صورتیکه شما نیز قوانین و مقررات ما را به رسمیت بشناسید.
متاسفانه مردم یارسان در کشور های توتالیتر و یا دیکتاتوری زندگی کرده یا می کنند در سرزمینهای با مردمانی با عقاید افراطی و ارتجاعی که زور و فشار را بهترین امپول دموکراسی می دانند. سالیان است که این امپول در مردم یارسان تزریق شده است و مردم گمان می کنند که چه خوب و چه زیبا که حداقل اجازه زندگی کردن را به ما داده اند اگر همه ما را می کشتند چکار کنیم. می گویند اشکال ندارد قدرت ما کم است یا اینکه دست نگه دارید، اعتقادات ما مبارزه را منع کرده است، ما سر مگو هستیم همیشه باید در پنهانی و در گوشه نشینی زندگی کنیم. هر قانونی و مقرراتی برای ما تصویب کردند هیچ مشکلی ندارد. هیچ مشکل نیست ما راه خود را می رویم !!!ولی دیگر حتی ساده دلوحان نیز می دانند که این راه دارد به بن بست می رسد .
در حکومت توتالیتر جمهوری اسلامی که بیشترین مردمان اهل حق در ان زندگی می کنند فرد اهل حق چندین شخصیت دارد که یقینا راه خود را نمی دانند. اگر بخواهد ادامه تحصیل دهد یا کار کند باید شیعه باشد، اگر در بین مردم ابراز عقیده کند کلمه هیچ یا زرتشتی یا کمونیست یا بهترین کلمه من هیچی نمی دانم، است.
خوشبختانه بزرگان اهل حق که در حال حاضر نقش افتابگردان به خود گرفته اند در حال حاضرافتاب ولایت فقیه انها را مجذوب خود کرده است. ان یکی بزرگ خاندان می گوید ما باید شریعت را پشت سر بگذاریم بعد به حقیقت برسیم. حال معلوم نیست که ولایت فقیه چند سال دیگر هست که انها نیز این راه شریعت را در پیش بگیرند. ممکن است دفعه بعد ولایت کمونیسم شود. این بار باید راه کمونیسم را بروند تا بعد به حقیقت برسند. ان یکی می گوید شما بگویید ما شیعه هستیم در عوض میتوانید ادامه تحصیل دهید، کار کنید. این را در نظر داشته باشید زندگی همین است. این دولت یک روز نابود می شود دفعه بعد نوبت ماست. ان یکی می گوید نماز چیز بدی نیست نماز سرشار از قدردانی از خدا و پیامبر است انهم نماز به سبک شیعه !!! جالب اینک خدای انها و پیامبر انها اینان را از لحاظ اعتقادشان کافر می دانند و باید سریع السیر اینان کشته شوند .
مردمان یارسان انهایی که سن و سالی از انها گذشته می گویند چکار می توان کرد که زور است، می گویند ان شور و هیجان نیست. جوانان نیز اگر بخواهند کار کنند راه را نمی شناسند می گویند دیگر نمی خواهیم به این صورت ذلت بار زندگی کنیم. می گویند نمی خواهیم قوانین ارتجاعی برای ما تعین تکلیف کند. قوانین قرون وسطایی برای انهایکه که اعتقادات قرون وسطایی دارند صحیح است.
باری چکار باید کرد!
چرا هنوز یک حزب متوسط در بین این جامعه چند میلیونی تشکیل نشده است؟ چرا یک نشریه، ماهنامه یا روزنامه ای که فقط مختص به‌ مردم یارسان باشد وجود ندارد؟ چرادر حال حاضر که عصر ارتباطات هست یک کانال ماهواره ای که مربوط به وضعیت مردم یارسان باشد وجود ندارد؟ بهائیان که 150 هزار جمعیت در سراسر جهان دارند هر جا بحث می شود صحبت از مظلومیت و نادیده گرفتن حقوق انها می شود. این چند میلیون یارسانی که اکثرا سالیان زیادی است زیر خط فقر زیستن را لمس می کنند هنوز یک ایستگاه رادیویی ندارند.
بصورت قاطع راه دفاع از حق و حقوق یارسانیان را در پیش گیرید و تا موفقیت کامل دست برندارید.